شریعتی و انقلاب

1395/11/16 ۰۹:۰۰

شریعتی و انقلاب

«شریعتی و انقلاب اسلامی» موضوع نشستی بود كه در ساعات پایانی روز گذشته با سخنرانی حاتم قادری و هاشم آقاجری برگزار شد؛ نشستی كه در آن طبق معمول دو نوبت گذشته قادری به نقد و آقاجری به دفاع از شریعتی پرداخت. آقاجری مدعی برخی انحراف‌ها در انقلاب شد و قادری جواب داد كه انقلاب منحرف نشده بلكه ممكن است گفته شود از شعارهای شریعتی منحرف شده است. حاتم قادری و هاشم آقاجری نخستین بار در آخر خردادماه بود كه رو به روی هم نشستند و با هم در مورد شریعتی به بحث پرداختند.

سومین مواجهه حاتم قادری و هاشم آقاجری بر سر علی شریعتی
قادری: انقلاب ها منحرف نمی‌شوند آقاجری: همچنان از انقلاب دفاع‌می‌كنم

 

عظیم محمودآبادی – عاطفه شمس: «شریعتی و انقلاب اسلامی» موضوع نشستی بود كه در ساعات پایانی روز گذشته با سخنرانی حاتم قادری و هاشم آقاجری برگزار شد؛ نشستی كه در آن طبق معمول دو نوبت گذشته قادری به نقد و آقاجری به دفاع از شریعتی پرداخت. آقاجری مدعی برخی  انحراف‌ها در انقلاب شد و قادری جواب داد كه انقلاب منحرف نشده بلكه ممكن است گفته شود از شعارهای شریعتی منحرف شده است. حاتم قادری و هاشم آقاجری نخستین بار در آخر خردادماه بود كه رو به روی هم نشستند و با هم در مورد شریعتی به بحث پرداختند. نشستی كه در بنیاد باران برگزار شد و جمعیت نسبتا زیادی در آن حاضر بود كه البته در نهایت به نوعی تنش انجامید؛ تنشی میان هواداران شریعتی و مخالفان او. در آن نشست در بین حضار نیز چهره‌های صاحب نامی نظیر محسن آرمین حضور داشتند. آن نشست شروع علنی شدن جدال آقاجری و قادری بر سر شریعتی و میراث او بود. نشستی كه در آن قادری، شریعتی را نمونه بارز ارعاب با استفاده از شیوه خطابه كردن و صدا را بالا و پایین بردن و بر سر و مغز مخاطبان كوبیدن است، شریعتی مخاطبان خود را رمه فرض می‌كند. این سخنان بی‌پروایانه قادری آغاز درگیری‌هایی بود كه به خصوص بعد از سخنان هاشم آقاجری با توضیحات مكرر قادری آغاز شد. آقاجری در سخنانش دفاعی سرسخت از شریعتی كرد و با بیان اینكه اندیشه شریعتی نسبتی با بنیادگرایی ندارد، مخالفان متنوع و متكثر او را به بدخوانی و سطحی‌نگری متهم كرد. در آن نشست آنقدر فضا ملتهب شد كه به نظر می‌رسید طرفین بحث نتوانستند آنطور كه انتظار می‌رفت در یك فضای آرام بتوانند با هم به گفت‌وگو و مفاهمه بپردازند. به همین جهت بود كه ما در «سیاستنامه» روزنامه اعتماد تصمیم گرفتیم با موضوع «شریعتی و جامعه توده‌وار» میزگردی بین حاتم قادری و هاشم آقاجری برگزار كنیم تا در آنجا مجال مناسب‌تری برای طرح موضوعاتی باشد كه طرفین نتوانستند در نشست بنیاد باران به نحو مطلوبی آنها را بیان كنند. اما آن میزگرد كه از قضا صاحب همین قلم برگزاركننده آن بود نتوانست توفیق چندانی در هدف خود پیدا كند چراكه با مقاومت دكتر آقاجری برای مدیریت حرفه‌ای كار مواجه شد. در واقع در آن میزگرد آقاجری به سخنانی از قادری استناد می‌كرد كه قادری معتقد بود كه او این حرف‌ها را نگفته است و در نهایت آن بحث هم نتوانست راه به جایی ببرد. اما نشستی كه دیروز با موضوع «شریعتی و انقلاب اسلامی» به همت انجمن «اندیشه و قلم» برگزار شد احسان شریعتی، هاشم آقاجری و حاتم قادری به عنوان سخنرانان آن تعیین شده بودند. نشستی كه قرار بود از ساعت 17 تا 19 برگزار شود اما ظاهرا به دلیل برخی ناهماهنگی‌ها در ساعت 15 آغاز شده بود. در این نشست احسان شریعتی نتوانست حاضر شود اما قادری و آقاجری باز رو به روی هم نشستند و اولی در نقد شریعتی و دومی در دفاع از او سخنرانی كردند. احسان شریعتی نیز طی پیامی كه در ابتدای جلسه قرائت شد سعی كرد به نحوی فقدان حضور خود را جبران كند.اما در ادامه نشست آقاجری در سخنان خود از برخی  انحراف‌ها در انقلاب سخن گفت. اظهارنظری كه با واكنش قادری مواجه شد. قادری خطاب به آقاجری گفت انقلاب‌ها اساسا منحرف نمی‌شوند و تنها چیزی كه می‌توان گفت این است كه بگوییم انقلاب از تصورات ما یا شعارهای ما منحرف شده است. متن ذیل گزارشی از نشست «شریعتی و انقلاب اسلامی» است كه البته به دلیل فقدان نظم لازم در برگزاری آن نتوانستیم آن‌طور كه از «سیاستنامه» روزنامه اعتماد انتظار می‌رود آن را تنظیم كنیم. اما امیدواریم در فرصتی مناسب بتوانیم این نقیصه را جبران كنیم.
 
انقلاب و شریعتی: سه روایت/ حاتم قادری- استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
حاتم قادری با اشاره به اینكه بحث درباره شریعتی این روزها زیاد است، سه گروه را در نسبت شریعتی و انقلاب از یكدیگر تفكیك كرد و گفت: وقتی نسبت شریعتی با انقلاب را می‌سنجم، درست است كه بسیاری از تاثیر زیاد میان شریعتی و انقلاب سخن می‌گویند، اما دو جریان اصلی نگاه به شریعتی به انقلاب را رقم می‌زنند كه متفاوت با آن گروه اندكی هستند كه معتقدند شریعتی در انقلاب نقش داشته اما این تاثیر آنگونه نبوده كه خود شریعتی می‌خواسته است. آن گروه اندكی كه می‌خواهند راجع به تاثیر شریعتی در انقلاب سخن بگویند، قصدشان این است كه نوعی تصویر ذهنی و معرفتی را راجع به شریعتی ساماندهی كنند و به نظرشان می‌رسد كه شریعتی تاثیرات زیادی در انقلاب داشته، اما انقلاب آنگونه كه مراد شریعتی بوده، طی طریق نكرده و از این حیث لازم است كه جریان نسبت‌ها تصحیح شود. اما دو جریان دیگر هستند كه نسبت به تاثیر شریعتی در انقلاب بحث‌های مفصلی دارند. یك عده هستند كه هم با انقلاب و هم با شریعتی مخالف هستند و دوست دارند چون نمی‌توانند به انقلاب حمله كنند، به شریعتی حمله كنند و او را وسیله‌ای برای تخطئه انقلاب می‌كنند. اما جریان دیگر این است كه اتفاقا در میان دوستان شریعتی هستند و با توجه به اینكه روند انقلاب برای‌شان خرسند‌كننده نیست، می‌كوشند انفكاكی حداكثری میان شریعتی و روند انقلاب ایجاد كنند.
انقلاب‌های مهندسی شده یا انقلاب‌های آمده
قادری گفت: بحثی در اوایل انقلاب خیلی مطرح بود كه آیا انقلاب‌ها ساخته می‌شوند یا می‌آیند؟ آیا انقلاب‌ها مهندسی می‌شوند یا انقلابات زاییده عوامل بسیار زیادی هستند؟ بعد صحبت از این بود كه انقلاب اسلامی ایران با كدام یكی از این دو مدل سازگار است؟ وقتی به انقلاب‌های بزرگ جهان مثل انقلاب فرانسه و روسیه نگاه می‌كنید می‌بینید كه انقلاب فرانسه گویی طوری است كه انقلاب آمده است، البته این بدان معنا نیست كه در انجام این انقلاب هیچ طرح و روندی نبوده است، بلكه بحث این است كه كلیت این انقلاب به گونه‌ای است كه بیش از آنكه مهندسی شده باشد، برآیندی از همه نیروهایی است كه آمده‌اند؛ اما وقتی به انقلاب شوروی می‌نگرید، مدل عكس را می‌بینید. یعنی در انقلاب شوروی گونه‌ای مهندسی از سوی بلشویك‌ها را شاهد هستیم كه با سیاستگذاری مشخص انقلاب را تولید كرده‌اند و به ثمر رسانده‌اند. البته اینجا هم به این معنا نیست كه كل انقلاب را به مهندسی آن از سوی بلشویك‌ها فروبكاهیم. از این حیث میان این دو انقلاب یك تفاوت بنیادین وجود دارد، یكی آمده و دومی مهندسی شده است. حالا سوال این است كه انقلاب اسلامی ایران به كدام یك از این دو مدل نزدیك‌تر است؟ به مدل مهندسی شده و با طرح و تدبیر نزدیك‌تر است یا به مدل فرانسوی؟ پاسخ من این است كه انقلاب‌ها را نمی‌توان با یك مدل مشخص تبیین كرد. برخی به مدل مهندسی شده نزدیك‌ترند و برخی به عكس آن. در جوامعی كه رشد و توسعه نیروهای انسانی و بالطبع نیروهای اجتماعی و اقتصادی از وضعیت مناسب‌تری برخوردارند، انقلاب‌ها مهندسی نمی‌شوند اما در جایی كه این رشد و توسعه نیروهای انسانی صورت نگرفته، امكان مهندسی شدن انقلاب زیاد است. بی‌دلیل نیست كه در جریان‌های چریكی این تصور بود كه یك نیروی چریكی با تاكتیك و استراتژی مشخص می‌تواند به براندازی یك نظام و استقرار نظام جایگزین می‌توانند كمك كنند. این نگاه هم در گروه‌های چپ و هم در گروه‌های مذهبی وجود داشت و به یك معنا می‌توان علایمی از آن را در شریعتی نیز دید. سید قطب نیز از چنین مدلی تبعیت می‌كند. یعنی یك گروه اقلیتی می‌توانند اتفاق بزرگی را رقم بزنند.
انقلاب ایران مدل مهندسی شده
قادری گفت: وقتی به وضعیت ایران نگاه می‌كنیم، تصور من این است كه ما به انقلاب هدایت شده نزدیك‌تر هستیم تا انقلاب برآمده. منظور از انقلاب هدایت شده مجموعه‌ای از عوامل است: استبداد نظام شاه، ناكارآمدی نظام، تكبر نظام، تفرعن و فساد نظام شاه و... در كنار این عوامل عده‌ای بودند كه تحت تعالیم نیروهای چپ اعم از اسلامی و غیرمذهبی می‌كوشیدند با ساخته و پرداخته كردن نیروهای خاصی، پایگاه امپریالیسم را ساقط كنند. در میان این نیروهای چپ از سازمان مجاهدین اولیه گرفته تا طرفداران شریعتی را دربرمی‌گیرد كه از نوعی رادیكالیسم دفاع می‌كردند. ایشان از نوعی اسلام دوران‌ساز و تحولگرا دفاع می‌كردند، با تسامح می‌توان نهضت آزادی را نیز در میان این گروه‌ها قرار داد، اگرچه واقعا رادیكالیسم گروه‌های چپگرا را نداشتند. وی دو مولفه اساسی را در میان كسانی كه به مهندسی شدن انقلاب اعتقاد داشتند، تفكیك كرد و گفت: یك مولفه به نیروهای سنتی بازمی‌گردد كه عمدتا حول امام خمینی(ره) شكل گرفتند و كارشان از سال‌های آغازین دهه 1340 شروع شده بود و به طور جدی فعالیت می‌كردند و مولفه دوم را اسلام رادیكال می‌توان خواند. این اسلام سیاسی رادیكال گروه‌های چپ با گروه‌های مذهبی تفاوت داشتند و نگاه‌شان به اقتصاد، جامعه، سیاست و... متفاوت بود.
انقلاب حاصل توافق دو مولفه
قادری تاكید كرد: با توجه به این تفكیك‌ها حالا می‌توانیم بپرسیم در انقلاب كدامیك از این مولفه‌ها می‌توانند نقش موثرتری داشته باشند؟ به نظر من در پیدایش انقلاب ایران این دو مولفه در جایی به یكدیگر رسیدند، هر چند این رسیدن از یك زاویه و نگرش نبود. وقتی انقلاب شد من جوانی 21 یا 22 ساله بودم و به عنوان یك شاهد عینی هم می‌توانم تشریح كنم. یك انقلاب چه زمانی رخ می‌دهد؟ آن تشكل‌ها و نیروسازی‌های اولیه یا زمانی كه میلیون‌ها نفر در خیابان‌ها حضور پیدا می‌كنند؟ به نظر من بدون حضور گسترده توده‌ها امكان وقوع انقلاب در ایران نبود، چه موافق شریعتی باشیم و چه مخالف او. یعنی اگر مردم و توده‌ها به رهبری امام خمینی و متحدانش به صحنه نمی‌آمدند، ما انقلاب را شاهد نبودیم و شاهد یكسری بحران‌ها و تلاطم‌های سیاسی بودیم كه نظام را بی‌ثبات می‌كرد اما به انقلاب منجر نمی‌شد. عكس آن هم قابل بحث است. یعنی حضور آن اسلام‌گرایان انقلابی و رادیكال موثر بود و بدون آنها نیز انقلاب پیروز نمی‌شد. بنابراین این دو با هم توانستند انقلاب را پیروز بكنند. به همین خاطر شریعتی متعلق به آن قسمتی از مهندسی انقلاب است كه به گروه اقلیت برمی‌گردد. اما باید توجه كرد كه برای انقلاب هم اقلیت و هم اكثریت لازم بود.
رابطه اقلیت و اكثریت
قادری با اشاره به اهمیت رابطه میان این اقلیت و اكثریت تاكید كرد و گفت: در انقلاب ما فاصله میان اقلیت و اكثریت زیاد است. این دو مولفه یعنی نیروهای سنتی و اسلام رادیكال حول و حوش سال 1357 یعنی وقتی كه حكومت شاه اشتباهات فاجعه‌بار نسبت به بقای خودش مرتكب شد، به هم پیوستند و نظام شاه از كارایی لازم برخوردار نبود و با سیاست‌های نادرست و ضعیف و تحریك‌كننده خودش، این دو گروه با هم متحد شدند، بدون اینكه توجه كنند بنیادها و منشاهای حضور و ظهورشان و تولید سیاست و تولید معنای‌شان و تولید قدرت شان با هم متفاوت است. بدین معنا شریعتی متعلق به اسلام رادیكالی است كه می‌توانست نیروهای برگزیده را به خیابان‌ها آورد. اما در ارزیابی امروز ما نسبت به انقلاب، تا چه حد می‌توان گفت كه انقلاب با سخن شریعتی هماهنگ است؟ وقتی مولفه‌های سنتی و مدرن با هم ملحق شدند، دو مولفه مهم صورت گرفت، یك مولفه سلبی یعنی نخواستن نظام شاه بود كه همه با هم توافق داشتند و دوم مولفه‌های ایجابی بود كه در سطح با هم توافق داشتند، اما كلا در كوره انقلاب با هم در هم تنیدند. به طور خلاصه اگر می‌توانستیم شریعتی را در قامت همان آدم 40 ساله احیا كنیم، شاید با خیلی از اتفاقات مخالف بود، اما نباید فراموش كرد وقتی انقلاب می‌آید كسی از ما نمی‌پرسد كه شما موافقید یا خیر. بنابراین انقلاب ایران بیشتر از نوع مهندسی شده است، نه مهندسی شده نوین، بلكه چون از نیروهای سنتی گسترده‌ای برخوردار بودیم، این نیروها غلبه یافتند. بنابراین ذات و طبیعت ایران سنتی است و مهندسی شده بودن آن به لحاظ ساخت اجتماعی سنتی است و نیروهای مدرن نیز در دل این جریان سنتی ذوب شدند. شریعتی نیز بخشی از نیروهای مهندسی است، بخش بسیار مهمی نیز بود، اما انقلاب روندی داشت كه شاید به مباحث او چندان مجال تفسیرهای متفاوت نداد.
 
انقلاب‌ها چگونه اتفاق می‌افتند/ هاشم آقاجری- استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس
هاشم آقاجری با تاكید براینكه وقتی از نسبت شریعتی و انقلاب سخن می‌گوییم باید مشخص كنیم كه از چه انقلابی، در چه مرحله‌ای، با چه ویژگی‌هایی و از كدام شریعتی سخن می‌گوییم، گفت: شریعتی‌ای كه امروز برساخته شده یا شریعتی‌ای كه در زمانه خود و پیش از وقوع بسیج انقلابی در سال 57 در ذهن نسل معاصر او بود. در خصوص انقلاب، من البته معتقد هستم كه نه فقط درمورد انقلاب ایران بلكه درمورد همه انقلاب‌ها نه ساختارگرایی محض توضیح‌دهنده انقلاب است و نه عاملیت‌گرایی محض. البته وقتی كه خانم تدا اسكاچپول، نظریه‌پرداز معروف ساختارگرا كتاب «دولت‌ها و انقلاب‌های اجتماعی» خود را نوشت هنوز انقلاب ایران پیروز نشده بود. او در آن كتاب كه تز دكترای او بود سه انقلاب را به طور مشخص بررسی كرد؛ انقلاب فرانسه، روسیه و چین و در نهایت، نتیجه گرفت كه اساس انقلاب‌ها می‌شوند (Be coming) و نه اینكه ساخته می‌شوند. وی افزود:  در نگاه ساختارگرا انقلاب یك فعل لازم است نه یك فعل متعدی و كارگزاران یا ایجنت‌ها، ابزار دست ساختارها هستند. یك سال بعد كه انقلاب در ایران اتفاق افتاد، خانم اسكاچپول مقاله‌ای نوشت و در واقع نظریه قبلی خود را در سایه تجربه انقلاب در ایران، تصحیح و تكمیل كرد. البته از همان زمان به بعد در جامعه‌شناسی به طور كلی و از جمله در جامعه‌شناسی انقلاب‌ها، میان جامعه‌شناسان یك گرایش تركیبی به تدریج شكل گرفت و تا امروز نیز می‌بینید كه مهم‌ترین نظریه‌های جامعه‌شناختی، نظریه‌های تركیبی ساختار- كارگزار است. نظریه‌پردازی مثل گیدنز و بوردیو سعی كردند از این ثنویت، دوقطبی و دوگانه عاملیت و كارگزار و ساختار از طرف دیگر پرهیز كنند. زیرا نظریه ساختارگرا، یك نوع نظریه تقدیرگرایانه است و می‌تواند از دل آن نوعی دترمینیزم و جبرگرایی بیرون آید و در مقابل، نظریه عاملیت‌گرا می‌تواند منجر به یك نظریه كاملا اراده‌گرایانه و ایده‌آلیستی شود كه گویی فرد، گروه یا عده‌ای از نخبگان هر زمان كه اراده كردند می‌توانند انقلاب كنند و انقلاب‌ها به این ترتیب به وجود می‌آیند.
خودویژگی انقلاب‌های ایرانی
آقاجری با اشاره به انقلاب اسلامی گفت: من درمورد انقلاب ایران معتقدم كه هرچند كه در مراحل و لحظه‌های تعیین‌كننده نهایی، تصمیم‌گیری‌های عاملیت‌گرا و در راس آنها تصمیم‌گیری‌های آیت‌الله خمینی، خیلی تاثیرگذار بود اما فكر می‌كنم كه به كار بردن صفاتی مثل نیروهای سنتی، انقلاب را مهندسی كرده‌اند یا شریعتی آن را ساخته، تعبیرهای درستی نیست. زیرا وقتی ما انقلاب ایران را در كانتكست‌های وسیع‌تر تاریخی می‌گذاریم و با در نظر گرفتن تغییر و تحولاتی كه در دهه 40 و 50 اتفاق افتاد؛ تجربه نهضت ملی و كودتای 28 مرداد، تحولات طبقاتی و شهرنشینی، توسعه دانشگاه‌ها و قشر باسواد و... آنگاه عاملیت نیروهای سنتی در این متن باید دیده شود. دوم اینكه درمورد انقلاب‌های ایرانی به طور كلی، یك ویژگی‌هایی وجود دارد كه من فكر می‌كنم تا حدودی به آنها خودویژگی می‌دهد. از این جهت بین انقلاب 57 و انقلاب مشروطیت و انقلاب‌ها و نهضت‌های بین این دو، شاید نقاط مشترك زیاد باشد. یكی از نقاط مشترك این است كه هیچ یك از انقلاب‌های ایرانی، تك طبقه‌ای نبوده یعنی به لحاظ جامعه‌شناختی، انقلاب‌های ایرانی، انقلاب‌های همه طبقاتی و ائتلاف طبقاتی بوده است. وی ادامه داد: به لحاظ ایدئولوژیك نیز انقلاب‌های ایرانی، انقلاب حداقل در مراحل تدارك انقلابی نبوده كه یك گفتمان ایدئولوژیك واحد بر كل آن حاكم باشد. ما در تمام انقلاب‌های ایرانی لااقل در مرحله تداركاتی با نوعی تنوع گفتمانی روبه‌رو هستیم و اتفاقا یكی از دلایلی كه برخلاف انقلاب‌های غیرایرانی، ما در انقلاب‌های ایرانی می‌بینیم كه خیلی سریع و بدون خشونت و خونریزی یا حداقل آن، پیروز می‌شود و قبل از انقلاب سیاسی، نوعی ساختار وحدت حاكم است و بعد كه پیروزی سیاسی اتفاق افتاد تازه شكاف‌ها و اختلاف‌ها شروع می‌شود و راز و رمز اینكه ما بعد از مشروطیت، دوره رویارویی یپرم خان و ستارخان و پارك اتابك و جنگ‌های داخلی را داریم یا بعد از سی تیر اختلافات بین دكتر مصدق و كاشانی به وجود می‌آید یا در انقلاب ایران، بعد از 22 بهمن 57، درگیری‌ها شروع می‌شود دقیقا به خاطر این است كه در واقع، ما با یك بلوك ائتلافی هم به لحاظ ایدئولوژیكی و هم به لحاظ جامعه‌شناختی و طبقاتی روبه‌رو بوده‌ایم.
از انقلاب 57 دفاع می‌كنم
آقاجری تاكید كرد:  ما گاهی امروز وقتی راجع به سال 57 صحبت می‌كنیم، خودمان را به سختی می‌توانیم از زیر بار تاریخ 37 ساله اخیر خلاص كنیم. یعنی ما ناگزیر تحت تاثیر شرایط موجود، هم راجع به اصل انقلاب 57 حرف می‌زنیم هم راجع به دكتر شریعتی یا هر شخص دیگری و من فكر می‌كنم از جنبه روش شناختی، این روش مناسبی نیست، چه طرفدار انقلاب باشیم و چه مخالف آن. من صریح می‌گویم كه همچنان از انقلاب 57 دفاع می‌كنم. اما آن انقلاب چه بود و چه ماهیتی داشت و چگونه تكوین یافت. فراموش نكنیم كه انقلابی كه اتفاق افتاد محصول مشترك یك كارخانه عظیم بود كه به خصوص بعد از كوتای 28 مرداد 32 به تدریج ساخته شد. ما اگر دهه 40 و 50 را مطالعه كنیم خواهیم دید كه در آن دهه، یك سرمایه فرهنگی تولید شد. در تولید این سرمایه، همه روشنفكران از طریق تالیف و ترجمه، فیلمسازی، رمان، ادبیات و شعر مداخله داشتند و بعد دكتر شریعتی آمد. كاری كه او كرد این بود كه بر اساس این سرمایه فرهنگی، سرمایه فرهنگی دیگری را بر اساس بازسازی اسلام و تزهایی مثل رنسانس اسلامی و پروتستانیزم اسلامی ساخت زیرا با جمع‌بندی كه او داشت معتقد بود كه علت شكست انقلاب‌های گذشته ایرانی این بوده كه این انقلاب‌ها ایدئولوژی نداشتند لذا دكتر شریعتی می‌خواست یك ایدئولوژی اسلامی - انقلابی مدرن بر اساس معرفت و شناخت بسازد. او مرتب تاكید می‌كرد كه جامعه ما به عنوان یك جامعه شیعی محبت اهل‌بیت را دارد در حالی كه معرفت  اهل‌بیت مهم است و شعور مقدم بر شور است و عناصری از این قبیل كه در پروژه شریعتی وجود دارد. پروژه شریعتی یك پروژه بعثت فرهنگی و انقلاب فكری بود كه او فكر می‌كرد باید آن را به سهم خود پیش ببرد و البته نیمه‌تمام هم از صحنه خارج شد. اما فراموش نكنیم مولفه‌هایی كه در گفتمان دهه 50 وجود داشت همگی ساخته شریعتی نبود بلكه به یك معنا خود او نیز محصول آن گفتمان بود.
تحلیل قادری مبتنی بر یك دترمینیسم تقدیرگرایانه است
آقاجری با اشاره به رویكرد قادری در مورد انقلاب اسلامی گفت: تاریخ به صورت یك روایت تحقق پیدا می‌كند یعنی حق زنجیره ماتقدم است تا زنجیره ماتاخر را به وجود آورد. اگر ما بگوییم آنچه اتفاق افتاد باید اتفاق می‌افتاد به نظر من یك دترمینیسم تقدیرگرایانه و جبرگرایانه است. لااقل آقای قادری كه درباره انقلاب در سال 57 این‌گونه تحلیل می‌كند حق ندارد این طرف را این‌گونه تحلیل كند. من معتقد هستم كه همچون قبل از سال 57 دیالكتیك عاملیت و ساختار، رویدادها را تعیین كرد.
 وقتی روحانیت به انقلاب وارد شد، بدنه روشنفكری ما ضعیف بود وقتی روحانیت به انقلاب ایران وارد شد، بدنه روشنفكری ما به خصوص روشنفكری مذهبی ما، بدنه ضعیفی بود. روشنفكری دینی ما نهادینه نبود و نهاد نداشت برخلاف روحانیت كه ساختار، سازمان، شبكه و مسجد داشت، روشنفكران مجموعه‌ای از افراد متفرقی بودند كه نمی‌توانستند یكدست عمل كنند. ضمن اینكه بعد از این بین خود آنها نیز اختلاف به وجود آمد. یعنی پیش از آنكه روحانیون آنها را تضعیف كنند خود آنها یكی پس از دیگری یكدیگر را از صحنه خارج كردند.
 آنقدر كه روشنفكران به دولت بازرگان حمله كردند، روحانیت حمله نكرد
فراموش نكنیم دولت موقت و مهندس بازرگان را آنقدری كه روشنفكران انقلابی مدرن چپ مذهبی و غیرمذهبی مورد حمله قرار می‌دادند، روحانیت مورد حمله قرار نمی‌داد. وقتی دولت موقت كنار رفت آنگاه فضا و خلأیی به وجود آمد كه روحانیت آن را پر كرد.
 
 قادری: من دترمینیست نیستم/ حاتم قادری- استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
قادری با اشاره به بخشی از سخنان آقاجری گفت: «من دترمینیست[جبری بودن] نیستم.» او در ادامه افزود: من فكر می‌كنم قبل از هر چیز لازم است تا خود را از چیزهایی كه به من نسبت می‌دهید، مبرا كنم و سپس خطاب به وی گفت: «نه آقای دكتر آقاجری من این چیزهایی كه شما می‌گویید، نیستم.»او در ادامه برای توضیح بیشتر آنچه بیان كرده بود گفت: به باور من در انقلاب ایران در عین اینكه ساختارها وجود داشته، فاعلیت‌ها و عاملیت‌ها نیز وجود داشته‌اند. به باور قادری نمی‌توان به واسطه وجود و حضور ساختارها، نقش فاعلیت‌ها و عاملیت‌ها را نادیده بگیریم. وی سپس با اشاره به بخش دیگری از اظهارات آقاجری افزود: شما وقتی یك جامعه آزاد داشته باشید، احتمال اینكه آن وقت مهندسی شوید خیلی ضعیف هست.
 انقلاب‌ها منحرف نمی‌شوند
قادری در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اظهارات آقاجری مبنی بر برخی انحراف‌ها در انقلاب تاكید كرد: من معتقدم اساسا انقلاب‌ها منحرف نمی‌شوند. او البته تاكید كرد كه مقصود او از بیان این جمله به هیچ‌وجه ارزش‌گذاری نیست. او با بیان اینكه نه می‌گویم موافق وضع موجود هستم و نه مخالف آن اما در عین حال معتقدم كه انقلاب چیزی جز این نبود و نیست. بنابراین این حرف من به هیچ‌وجه دادن امتیاز و پوئن به وضع موجود نیست.
قادری با اشاره به بخش دیگری از سخنان آقاجری كه بیشتر ناظر به تصورات و گمان‌های او و همراهانش در مورد انقلاب در سال‌های پیش از آن بود، افزود: ما باید بدانیم كه نمی‌توان بر اساس حسن‌نظر به افراد و جریان‌ها تصمیم‌های سیاسی خود را اتخاذ كنیم. ما باید بدانیم كه این فقط قدرت است كه می‌تواند قدرت را مهار كند و نه حسن‌نظرها و حسن‌نیت‌ها. وی با تاكید مجدد بر اینكه انقلاب‌ها اساسا منحرف نمی‌شوند تاكید كرد: كسانی كه از انحراف انقلاب سخن می‌گویند در واقع معتقدند كه انقلاب از زاویه نگاه آنها منحرف شده است. بنابراین اگر از من پرسیده شود كه آیا انقلاب 57 منحرف شده است من می‌گویم آری این اتفاق افتاده است اما نه نسبت به اصل آن بلكه تنها نسبت به شعارهایی كه من در آن موقع می‌داده‌ام. بله انقلاب نسبت به شعارهای من، شعارهای آقای دكتر آقاجری و شعارهای شریعتی منحرف شده است اما نسبت به داشته‌های ما در آن به هیچ‌وجه انحرافی مشاهده نمی‌شود. قادری با اشاره به اهمیت بسیج توده‌ها در كنش‌های اجتماعی و سیاسی گفت: همه ما می‌دانیم كه شریعتی ظرفیت بسیج توده‌ها را نداشت. او فوقش توانسته بود چند صد روشنفكر و چند هزار دانشجو را به گفتمان خود جذب كند حال آنكه بسیج توده‌ها اساسا در جای دیگری داشت شكل می‌گرفت. به همین جهت است كه می‌گویم ما در انقلاب و آن چیزی كه اتفاق افتاد، انحرافی نمی‌بینیم كما اینكه در هیچ انقلاب دیگری در هیچ كجای دنیا نمی‌توان انحرافی مشاهده كرد. قادری در ادامه این بحث با اشاره به انقلاب روسیه و شرایط آن در عصر استالین گفت: بله تروتسكی می‌تواند بگوید كه استالین به من خیانت كرده است اما نمی‌تواند بگوید انقلاب روسیه منحرف شده است. چراكه به نظر من كارهای استالین لابد زمینه‌اش در انقلاب روسیه وجود داشته است.
 از دل آثار شریعتی آزادی در نمی‌آید
قادری سپس در ادامه با اشاره به آنچه در مورد نسبت شریعتی با داعش گفته بود، افزود: «من به شریعتی علاقه دارم و برای همین هم هست كه حرف‌هایش را جدی می‌گیرم. من هیچ‌وقت شریعتی را با داعش یكی نگرفتم و اگر كسی از من بپرسد آیا از نظر شما شریعتی و داعش یكی هستند حتما خواهم گفت استغفرالله! اما در عین حال می‌گویم ما باید نسبت به نتایج آرا و آثار شریعتی هشیار باشیم.»
 شریعتی ما را به چیزهایی دعوت می‌كرد كه خودش انجام نداده بود
قادری در ادامه با اشاره به نسبت آثار شریعتی با مقوله «آزادی» گفت: به باور من از دل اندیشه‌های شریعتی آزادی در نمی‌آید. در واقع مسیری كه شریعتی ما را به آن رهنمود می‌كند در نهایت به آزادی نمی‌انجامد. وی با تایید اینكه در آثار شریعتی به مباحثی نظیر آزادی، برابری و... پرداخته شده است اما تاكید كرد كه این مساله فرق می‌كند با مسیری كه ما قرار است در نهایت به آن رهنمود شویم. او عدم بررسی نقادانه گزاره‌های دینی در نگاه شریعتی را اصلی‌ترین عامل این مساله دانست. وی با اشاره به برخی مضامین در آثار شریعتی تصریح كرد: وقتی شریعتی می‌گوید آگاه باش، خود آگاهی داشته باش و... من می‌گویم خود او هنوز این كارها را انجام نداده بود. قادری در ادامه با بیان اینكه موافق رفورم دینی است تصریح است: اما نمی‌توان با اباذر مسائل پیچیده امروزمان را حل كنیم. من می‌گویم اینكه حالا شریعتی چه تصویری از اباذر ارایه داده است نباید باعث شود كه ما انتظار داشته باشیم با اباذر شدن بتوانیم مسائل امروزمان را حل و فصل كنیم. قادری در پاسخ یكی از حاضران كه خطاب به وی پرسید «اگر از دل آثار شریعتی آزادی در نمی‌آید پس تكلیف این همه تاكید شریعتی بر آزادی چه می‌شود؟» گفت: اگر 10بار دیگر هم شریعتی را از نو بازنویسی كنیم و در آن دایما تكرار كنیم آزادی، آزادی، آزادی، عرفان، برابری، آزادی و... باز هم به گمان من آن چیزی كه شما به دنبالش هستید را نمی‌توانید در شریعتی پیدا كنید.
 
داعش از كجای آثار شریعتی در می‌آید؟ / هاشم آقاجری- استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس
در ادامه آقاجری در واكنش به سخنان قادری اظهارات خود را این‌طور آغاز كرد؛ «دكتر قادری خیلی دائره المعارفی بحث می‌كنند و به تعبیری انگار از یك مقام دانای كل كه آن بالا نشسته‌اند به همه ما نگاه و ما را موعظه می‌كنند كه چه كارهایی را باید و چه كارهایی را نباید انجام دهیم و بعد هم برای خودشان نتیجه‌گیری می‌كنند.»وی در ادامه با اشاره به بخشی از اظهارات قادری مبنی بر اینكه درك نیروهای سنتی از اسلام به واقعیت نزدیك‌تر است تا امثال شریعتی و روشنفكرانی كه خود را به او نزدیك می‌دانند، گفت: الان ما با گروهی از روشنفكران مواجه هستیم كه به هر دلیلی از دین فاصله گرفته‌اند. اینها دایما می‌گویند كه اسلام واقعی همانی هست كه طرفداران سنتی آن می‌گویند. می‌گویند این اسلامی كه شریعتی و روشنفكران متاثر از او می‌گویند یك اسلام غیر واقعی و بزك شده است. وی با رد این ادعا خطاب به قادری گفت:  من می‌خواهم از آقای دكتر قادری سوال كنم چرا از دل آثار شریعتی آزادی در نمی‌آید؟ از كجای آثار شریعتی می‌توان گفت كه داعش درمی‌آید؟ وی سپس با اشاره به سوال یكی از حاضران در جسله از قادری مبنی بر اینكه «تعریف شما از آزادی چیست؟» گفت: «واقعا منظور شما از آزادی چیست آقای قادری؟ آزادی در كدام كانتكس و با كدام قرائت؟»آقاجری با اشاره اظهارات قادری در مورد درك سنتی از اسلام گفت: بله یك شریعت ارتدوكسی وجود داشته كه الان هم همچنان وجود دارد. یك سنت وجود داشته كه همچنان هم هست. اما چرا ما نباید به خودمان اجازه بدهیم یك بازخوانی از این سنت داشته باشیم؟ وی با اشاره به سخنان قادری در مورد بحث اباذر در آثار شریعتی گفت: آیا واقعا وقتی شریعتی بحث اباذر را مطرح می‌كند یعنی ما باید با یك نگاه ارتجاعی به عقب برگردیم؟ آیا اینطور باید شریعتی را بفهمیم؟


منبع: اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: