1395/11/13 ۰۸:۳۱
سجعنویسی ریشه در فنینویسی دارد. عموماً وقتی نوشتهای سجع را میخوانیم، نویسندهاش را کاربلد و مسلط به نوشتن و فنینویس میشناسیم. قدما نوشتن را نوعی فن میدانستند و همتراز علومی چون هندسه، پزشکی، تراشیدن قلم و دانستن احوال زمین و آب. در دورۀ ساسانی کسی در نوشتن ارج و قرب داشت که جناس و سجع در نوشتهاش به کار میبرد و از دبیران محسوب میشد.
علیاکبر شیروانی: سجعنویسی ریشه در فنینویسی دارد. عموماً وقتی نوشتهای سجع را میخوانیم، نویسندهاش را کاربلد و مسلط به نوشتن و فنینویس میشناسیم. قدما نوشتن را نوعی فن میدانستند و همتراز علومی چون هندسه، پزشکی، تراشیدن قلم و دانستن احوال زمین و آب. در دورۀ ساسانی کسی در نوشتن ارج و قرب داشت که جناس و سجع در نوشتهاش به کار میبرد و از دبیران محسوب میشد. سجعنویسی جامانده از دوران ساسانی تا دوره صفوی امتداد یافت و به حد اعلای خود رسید. در «منشآت تفرشی»، که مجموعهای از نامههای اخوانی و دیوانی دوران صفویه است، میخوانیم «آسودهدلان نانیازمند حال جگرخستگان چه دانند و کوتهنظران ناخردمند سوز درون شیفتهدلان چه شناسند.» و این سادهترین جمله کتاب است. همین جمله را با جمله دیگری از همان کتاب مقایسه کنیم «حقیقت توزع خاطر و پریشانی باطن و ظاهر درویشان دلریش بر خاطر غیبنما هویدا ساخته به زبان بیزبانی دلنگرانی فدویان معروض مقیمان محفل مقدس گرداند» تا قیاس کار دستتان بیاید. این جمله اخیر به زبان امروزی به معنای آن است که کسی نگرانی فرستنده پیام را به کسی دیگر اعلام کند. البته در دوره قاجار به دلائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متعددی شدت سجعنویسی کاهش یافت و زبان ساده و روان شد. جناس و سجع میراث شعر بود و شعر خواهناخواه با همه زبانها آمیخته است، اما سجع بهخصوص از زبان عربی به فارسی راه یافته بود. به گمانم علیرغم همه تفاوتهای ادبیات کهن و قدمائی با ادبیات کلاسیک اروپایی، نقطۀ اشتراکی وجود دارد با آنچه رولان بارت درباره ادبیات کلاسیک فرانسوی میگوید. بارت در مقالهای با عنوان «آیا اسلوب نوشتار شاعرانه وجود دارد؟» نثر و شعر کلاسیک را دو کمیّت محسوب میکند که قابل اندازهگیریاند و زبان در ادبیات کلاسیک را نوعی فنآوری میشمارد. بیجهت نیست که در آغاز مقالهاش به ترکیبات ریاضی برای فهم کمیّت زبان کلاسیک نیاز دارد و چنانکه میگوید، زبان فنآوری بهناچار تن به اعداد و نسبتهای هندسی میدهد. ریاضیات و هندسه در فرهنگ ایرانی علوم دقیقه - یعنی دارای دقت - نامیده میشد و در ضمن این نام اشاره میشد که ورود به این علم کار هر کسی نیست. تقارن و نسبتهای هندسی همان چیزی است که در دیگر هنرهای کهن ایرانی شاخص محسوب میشود و، چنانکه هنرمندان دوران کهن میگفتند، کمال هنر به همین تقارنها بود. در خط، نقاشی و معماری ایرانی تناسب و تقارن ضرورت کار بود. اینجاست که تلاقی نثر دورۀ کهن با هنر ایرانی در نسبتهای ریاضی مشخص میشود. کتاب «هما» داستانی است که بر خوان میراث کهن زبان فارسی نشسته؛ با همان دقت و ظرافت. پسری در حال کتابخواندن است که خانم همسایه با دخترش به دیدن خانوادهاش میآید و زن داستان زندگیاش را برایشان تعریف میکند. داستان زندگی زن همسایه که تمام میشود، بنابر اتفاقی، پسر شیفته و شیدای هما، دختر همسایه، میشود و در التهاب این شیفتگی میسوزد. اما شیدایی پسر، که توأم شده با دوران بلوغش، با سردی و بیتوجهی هما مواجه میشود و در پایان پسر میپذیرد که این عشق بیفرجام است. اگر این خلاصه را پلات داستان در نظر بگیریم، بهراحتی سر دست نمیآید و برای نوشتن پلات داستان دقت بسیاری لازم است. آیا سنجش داستانی که به سبک و شیوه ادبیات کهن نوشته شده با معیارهای دوران معاصر درست است؟ شاید اولین اشتباه من این است که برای داستان «هما» دنبال طرح و پلات میگشتم. اصرار بر تفکیک میان ادبیات کلاسیک غرب با میراث کهن و قدمایی زبان فارسی از همین جهت است: ادبیات کلاسیک، با همه وجوه شباهتش به میراث کهن زبان فارسی، راه دیگری طی کرده که داشتن پلات برای داستان را ضروری میشمارد. آنچه ما امروز بهعنوان رمان میشناسیم حاصل همین جدایی راه قصهگویی از داستانسرایی مدرن است. پلات را با اندکی تسامح از نشانههای جدایی راه قصهگویی از داستانسرایی مدرن میتوان شمرد، اما در قصهگوئی قدمائی عبرتآموزی از مضمون داستان و تفاخر به نثر دو خصیصۀ مهم بوده و بس. «هما» همهچیزش پیچیده و مشکل است؛ از نثرش که خواندن و فهمیدنش نیاز به مهارت خاص دارد تا روایت داستانیاش. خواننده بهقدری با ترکیبات بدیع و شعرگونه مواجه است که هر لحظه ممکن است رشتۀ داستان از دستش خارج شود و در نقش ایوان بماند. کل کتاب گونهای شعر است و تشخیص اینکه مصرعی چون «مغز هوا ز فضلۀ دی در زکام بود» را شعر خاقانی بدانیم یا جملهای از جملات شعرگونه کتاب، چندان آسان نیست. دشواری فهم برخی کلمات وجود فرهنگ لغت را در کنار دست ضروری میسازد و حاشیۀ وسیع صفحات کتاب شاید به همین جهت طراحی شده که خواننده معنای کلمات تازهیاب را بنویسد. جملات آغشتهاند به علائم سجاوندی متعدد و پشتسرهم؛ بین هر دو ـ سه کلمه یک ویرگول یا نقطهویرگول. بااینهمه سؤالی که به ذهن میرسد این است: نثر و پس از آن علائم سجاوندی چه کارکرد و کاربردی دارد؟ شکی نیست که سبک بخشی از وجود نویسنده است و از نویسنده میآید و قابل تفکیک از او نیست، اما مگر کارکرد سبک انتقال معنا نیست حتی اگر آن معنا با خود سبک و نثر منتقل شود؟ آنچه در خواندن «هما» مشکل مینماید همین نثرش است که خواننده را از داستان دور میکند و انگار که کارکرد نثر در اینجا ایجاد فاصله بین خواننده و داستان است: نثر چون دیواری بین خواننده و داستان ایستاده است. شروع داستان توصیفی از مکان داستان در زمان حال است: «یک آتشدانِ کُندُر، بالای پیشبخاری؛ یک گربهی کلهماهیخور، کنار در بود - ظرفی پُر، از تخمه آفتابگردان و تخمه کدو، بر روی کرسی.» و این بلافاصله و بدون مقدمه منتقل میشود به داستان کتابی که پسر دارد میخواند: «پریزاد، در پرده، نَردِ عشق با بردیا میباخت؛ داتیس، با اقبال بالنده، در بیابان میتاخت؛ و آبرادات، با شمشیر آخته، کار کوتوالِ قلعه را در خم دهلیزها میساخت.» روایت به همین شیوه دائم در حال جابجائی بین زمانهای مختلف و راویهای متفاوت است. راوی از اولشخص به سومشخص و گاهی دانای کل جابجا میشود و مشخص است نویسنده از خواننده کتاب میخواهد که با زیرکی به این جابجائیها پی ببرد، پس بیوجه نیست که کتاب هما را مختص خواننده حرفهای بدانیم. پیچیدگی در داستان فقط مختص زبان آن نیست. هیچ اشاره مستقیمی به زمان و مکان داستان نمیشود، اما نشانهگذاریهای متعددی درباره زمان و مکان وجود دارد. اولین شهری که زن از آن خارج میشود «تصویر بزرگ سردار، سر در بود» که احتمالاً اشارهای است به یکی از شهرهای شمالی کشور و تصویر میرزا کوچکخان جنگلی. «همانجا سوار ماشینی شدیم که به تهران میرفت.» و این تنها جائی است که اسمی از مکان داستان برده میشود و احتمالاً مابقی داستان در تهران میگذرد. زمان داستان نیز به همین سیاق با نشانهگذاری مشخص میشود. «جنگ عالمگیر شده بود» احتمالاً اشارهای است به جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به ایران؛ «برای ما، حتی در اشغال، عشق قال و قیل داشت.» و اینها مربوط به داستان اول است و زمان گذشته. زمانی که بر پسر داستان میگذرد چنین مشخص شده: «در همین احوال بساط روزنامهفروشها سنگین شد، مجلههای پربرگ رنگین، با تصویر مهرویان جهان، بر روی پیشخوان، خواننده میخواستند.» که احتمالاً اشارهای است به دهههای سی و چهل و افزایش تعداد مجلات و روزنامهها و رنگیشدن صنعت چاپ. همۀ اینها احتمالاتی است که خواننده یا باید با دانشی غنی شروع به خواندن داستان کند یا مجموعهای از دائرهالمعارفها را در کنار دست داشته باشد که برای هر ارجاع به آنها مراجعه کند. چه سختی و صعوبتی بر سر راه خواننده است. داستانی که کاظم رضا برای ما تعریف کرده مانند معماریهای بهجامانده از دوران کهن است. آینهکاری، گچبری، پنجدری، حوض، باغچه و همه اجزائی که از خانهای قدیمی انتظار داریم در بهترین شکل آن در جای خود نشسته است. اما سؤال اینجاست: چرا امروزه کسی ساکن چنین خانههایی نمیشود؟ جواب آسان نیست و از منظرهای گوناگون میشود پاسخ گفت. اما مختصر میتوان گفت که انسان امروز انسان دیروز نیست و خواستههایش از زندگی عوض شده است. هنوز هستند کسانی که زندگی در خانهای قدیمی را به داشتن آپارتمانی نوساز ترجیح میدهند، اما عموم مردم چنین نیستند. خیالانگیزی، که مهمترین عنصر رمان و داستان تلقی میشود، فقط با ساخت کهن یا پیچیده زبانی و روایت به دست نمیآید و بخش عمدۀ بار خیال را خود ساخت قصه به دوش میکشد. همین ویژگی است که کار قصهنویس را به کار جادوگران شبیه میکند؛ اجیمجیلاترجی و با ترفندی شگرف تردسی جالبی صورتدادن. جادوگران برای کارشان نیاز لازم است که همه حواس مخاطب را به خود و به دستهایشان جلب کنند تا ترفندشان را همان وقتی اجرا کنند که مخاطب در گردش دستها و حرکات بدنشان غوطهور است. در قصههای کهن زبان تا حدی عهدهدار جلب حواس مخاطب بود؛ در رقص سجع کلمات مخاطب طلسم میشد و جادوی کلمات کموبیش کارگر بود. امروزه با جادوی قدیم نمیتوان مخاطب را به درون داستان فروکشید مگر اینکه خواننده چنان مجذوب ترفندها و جادوهای کهن باشد که از خود قصه غافل شود. «هما» را از قفسه قصه و داستان بیرون میکشم و در قفسه فرهنگلغتها و دائرهالمعارفها میگذارم. مطمئنم روزی که به مجموعهای از لغات بدیع و تازه، ترکیبات شعرگونه و تغزلی و جملات حیرتانگیز و طربآور نیاز داشته باشم حتماً «هما» را دوباره خواهم خواند.
منبع: شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید