1395/11/13 ۰۸:۰۸
پس از سقوط شاه، انگشت اتهام جمهوریخواهان و دموکراتها در آمریکا به سوی همدیگر نشانه رفته بود که «چه کسی ایران را از دست داد؟» جمهوریخواهان، کارتر را مسئول سقوط شاه میدانستند و دموکراتها نیز نیکسون و کیسینجر را محکوم میکردند.
محمود فاضلی: پس از سقوط شاه، انگشت اتهام جمهوریخواهان و دموکراتها در آمریکا به سوی همدیگر نشانه رفته بود که «چه کسی ایران را از دست داد؟» جمهوریخواهان، کارتر را مسئول سقوط شاه میدانستند و دموکراتها نیز نیکسون و کیسینجر را محکوم میکردند. برخی روایتهای تاریخی، تا حدود زیادی قصور دولتهای آمریکا را مسئول سقوط شاه میدانند که شاید بزرگترین عقبنشینی سیاست خارجی آمریکا در خلال جنگ سرد باشد.
محمدرضا پهلوی در دهه آخر سلطنتش، مشارکتی را با نیکسون و کیسینجر شکل داد که نفوذ اتحاد شوروی را محدود کرد و برتری منطقهای ایران را در خلیج فارس به نمایش گذاشت. در پرتو دکترین نیکسون، ایران به شریک ایالات متحده در جنگ سرد تبدیل شد؛ شراکتی که نمونهای دیگر از روند جنگ سرد، نهتنها در روابط بین سیاستمداران مسکو و واشنگتن بود بلکه بر روابط متحدین آنها در جهان سوم نیز تاثیر گذاشت. کتاب با این نظریه که شاه صرفا «وکالت آمریکا» را برعهده داشت، به چالش بر می خیرید؛ موضعی که در دهه 1950 بر روابط ایران و آمریکا حاکم بود، برجسته کردن نقش وی در شکل بخشیدن و اجرای استراتژی های آمریکا در سیاست مهار در دهه 1970.
شاه در دهه آخر سلطنت خویش مشارکتی را با ریچارد نیکسون و هنری کیسنیجر شکل داد که نفوذ اتحاد شوروی را محدود کرد و برتری منطقه ای ایران را در خلیج فارس به نمایش گذاشت و در پرتو دکترین نیکسون، ایران از نقش یک دولت متکی به شریک ایلات متحده در جنگ سرد تبدیل شد؛ شراکتی که نمونه دیگری از روند جنگ سرد نه تنها در روابط بین سیاستمداران مسکو و واشنگتن بود بلکه بر روابط متحدین آنها در جهان سوم نیز تاثیر نهاد. کنشگران جهان سومی مانند محمد رضا شاه، صرفا ناظران این کشمکش ایدئولوژیکی و مادی جهانی نبودند، بلکه کارگزاران فعال تاریخ بودند که در اغلب اوقات با ابرقدرت ها در راستای امیال بلندپروازی های محلی، همدستی می کردند و آنها را آلت دست قرار می دادند.
نویسنده این کتاب 356 صفحه ای در صدد نیست تا تاریخ جامعی از روابط دوجانبه ایران و ایلات متحده را در دهه 970 ارائه دهد. در عوض سه رویداد تاریخی را که موجد ظهور و سقوط شراکت نیکسون، کیسینجر و پهلوی شدهاند به نمایش میگذراد. این حوادث علاوه بر ترسیم دینامیسم روابط شاه با نیکسون و کیسنجر در تشریح روند جنگ سرد، فراتر از مرزهای ایران نیز حائز اهمیت هستند. این کتاب همچنین درصدد نیست که تاثیر جنگ سرد را بر ایران مورد برررسی قرار دهد. این کتاب، سه رویداد تاریخی را که موجب ظهور و سقوط شراکت نیکسون – کیسینجر – پهلوی شدهاند، به نمایش میگذارد.
فصل اول کتاب به بحث درباره سرچشمههای روابط ایران و آمریکا در دوران جنگ جهانی دوم و بحران آذربایجان در سال 1946 میپردازد. نویسنده در این بخش با اشاره به کودتای 28 مرداد 1332 علیه مصدق و سرنگونی وی و تبدیل شدن شاه به یک دیکتاتور اشاره و نتیجه گیری میکند دینامیسم روابط آمریکا و ایران در دهههای 195 و 1960 به شدت متفاوت با مشارکتی بود که شاه به همراه نیکسون و کیسنیجر در دهه 1970 بنا نهاده بود.
فصل دوم به خیزش ایران از یک دولت فرودست به شریک ایالات متحده و سپس اعلام خروج انگلستان از منطقه خلیج فارس در سال 1968 تا پایان نخستین دوره ریاست جمهوری نیکسون در 1972 میپردازد. در قلب این شراکت، دوستیِ شخص ریچارد نیکسون و محمدرضا پهلوی قرار دارد. این دوستی در خلال دیدار نیکسون در مقام معاونت ریاست جمهوری به وجود آمد. شاه به طور مکرر با دولت نیکسون لابی می کرد تا سیاست موازنه بین ایران و عربستان (مشهور به دو ستون) را در خلیج فارس رها کرده و به جای آن از برتری منطقه ای ایران استقبال کند. نیکسون در وجود شاه دولتمردی درونگرا و ضد کمونیست می دید که در راهبرد کلان ژئوپلتیک وی و نیز قدرت وی از روشنفکران لیبرال سهیم است. دولت آمریکا در پرتو دکترین نیسکون، از ایران به عنوان قدرت درجه اول خلیج فارس (پس از خروج انگلیس و پرکردن خلاء به وجود آمده در 1971) استقبال کرد. این فصل با استفاده از منابع ایرانی، تصمیم شاه را در مورد بحران مرزی 1969 شط العرب بین ایران و عراق که تا آستانه شعله ور شدن جنگی تمام عیار بین دو کشور پیش رفت، مورد بررسی قرار میدهد.
فصل سوم به اوج روابط ایالات متحده و ایران و مشارکت نیکسون و کیسینجر – در طول دیدار آنان در ماه مه از ایران – پرداخته است. در نخستین روایت مبسوط از عملیات پنهان سیا در کردستان عراق (از 1972 تا 1975) نشان داده میشود که چگونه دولت نیکسون دوشادوش ایران و اسرائیل از شورش کردها علیه رژیم بعث عراق پشتیبانی کرد اما بعد اتفاقاتی دیگر رقم خورد. شاه از نفوذ خود در کاخ سفید استفاده کرد تا پای ایلات متحده را به منازعه 1972 باز کند. سپس از وجود آمریکایی ها سود جست تا کردها را وادار به جنگ کرده تا بتواند ارتش عراق را فلج و تهدید عراقیها را در منطقه نفت خیز استان خوزستان خنثی و جریان کشتیرانی ایران در شط العرب و خلیج فارس را حفظ کند.
در فصل چهارم در جریان افول مشارکت ایران و ایالات متحده پس از ماجرای واترگیت و استعفای نیکسون از ریاست جمهوری، به شکست مذاکرات بین شاه و دولت جرالد فورد از 1974 تا 1976 و نیز صادرات هسته ای آمریکا به ایران میپردازد و نتیجه گیری میکند ناتوانی برای موافقت در همکاری هسته ای، نشانهای دال بر بروز اختلاف در مشارکت ایالات متحده و ایران بود. شاه امیدوار بود که ایلات متحده فناوری هسته ای و موارد مورد نیاز ایران را در اختیار این کشور قرار دهد تا در پی افزایش شگفت انگیز قیمت های نفت در 1973، خود را از لحاظ اقتصادی و نظامی به پای قدرت های بزرگ برساند. با این وجود شاه آن دوستی صمیمانهای را که نیکسون داشت، نتوانست با پرزیدنت جرالد فورد برقرار کند. البته کیسینجر به سختی کار میکرد تا از مشارکت ایالات متحده و ایران در برابر مخالفان سیاسی کنگره و نیز انتقادهای جمهوری خواهان درون دولت دفاع کند.
رهام الوندی (نویسنده کتاب) دانشیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن و مدیر گروه دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن در کلمبیاست. او تالیفاتی درباره تاریخ روابط خارجی ایران داشته و پژوهشهای جاری وی بر فعالیتهای حقوق بشر جهانی و ریشههای انقلاب 1357 ایران متمرکز است. این کتاب از سوی روزنامه فایننشیال تایمز به عنوان برترین کتاب تاریخی سال 2014 انتخاب شد.
نیکسون، کیسینجر و شاه
ترجمه: غلامرضا علی بابایی
انتشارات: پارسه
نوبت اول: 1395
قیمت: 33 هزار تومان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید