حق‌الپرچین!

1395/11/5 ۰۸:۰۶

حق‌الپرچین!

پدیده تاریخی رشوه‌خواری در ادبیات عامه دوره قاجار به روایت منابع ایرانی تاریخ‌نگاری

 پدیده تاریخی رشوه‌خواری در ادبیات عامه دوره قاجار به روایت منابع ایرانی تاریخ‌نگاری
 

مهدی یساولی: منابع تاریخی در دوره قاجار گزارش‌هایی فراوان از گسترش پدیده رشوه‌خواری در ایرانِ آن روزگار روایت کرده‌اند. پیش از این در گزارشی با تیتر «یک حق حساب تاریخی» به تاریخ ١٢ دی ١٣٩٥ خورشیدی به گزارش‌های جهانگردان از رواج و گسترش رشوه‌خواری سیستماتیک در تاریخ ایران پرداخته بودیم. گزارش‌هایی که اما منابع ایرانی از این پدیده به عنوان نمادی از فساد سیستماتیک در جامعه ارایه کرده‌اند، با رویکردهایی دگرگونه و انگیزه‌هایی گاه ناهمخوان به ثبت تاریخ رسیده‌اند. به عنوان نمونه قهرمان میرزا سالور نگارنده کتاب پربرگ «روزنامه خاطرات عین‌السلطنه»، روایت‌هایی بسیار از رواج پدیده رشوه‌خواری در ایران به ویژه در گستره‌های حکومتی و دیوان‌سالاری دارد. او اما به دلیل پایگاه طبقاتی و وابستگی به خاندان‌های اشرافی، نیز نگاهی بدبینانه به دگرگونی‌های جامعه ایران در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی دارد، آنجا که به کوشش‌های مشروطه‌خواهان و رخدادهای پس از پیروزی جنبش مشروطیت ایران اشاره می‌کند، بر تداوم همان سنت‌های پیشین رشوه‌خواری در دوره تازه متمرکز می‌شود. این اشاره هرچند با موضع‌گیری نسبت به دگرگونی‌های تازه شکل می‌گیرد اما باز در خود واقعیتی برجای‌مانده از گذشته نهفته دارد؛ که رشوه‌خواری به عنوان سنتی کهنه در جامعه ایرانی از گذشته وجود داشته است. در برابر، عبدالله مستوفی نگارنده کتاب «شرح زندگانی من» روایتی اجتماعی‌تر از این پدیده به دست می‌دهد. او نیز هرچند به دستگاه دیوان‌سالاری قاجار پیوند دارد و از خانواده‌ای اشرافی برخاسته است، اما از جنبه‌های همگانی به مساله رشوه‌خواری در جامعه ایران عصر قاجار می‌پردازد، بی‌آن که بخواهد چنان کنشی را در گفتمانی ویژه بگنجاند، لابه‌لای روایت‌های جذاب خود به ریشه‌دار بودن پدیده رشوه‌خواری در جامعه و فرهنگ ایرانی اشاره می‌کند. روایت عبدالله مستوفی از این پدیده، در آن میانه یک ویژگی مهم نسبت به دیگر منابع تاریخی دارد؛ او مجموعه‌ای از عبارت‌ها، کنایه‌ها و مَثَل‌ها را یادآور می‌شود که در ادبیات عامه برای رشوه‌خواری شکل گرفته و در میان همگان ریشه دوانده است. مستوفی در تعلیل چنان پدیده‌ای می‌نویسد «هرقدر مفهوم مستهجن كثيرالاستعمال‌تر باشد، كنايات آنهم طبعا زيادتر است. رشوه هم چون استهجان معنوي دارد بهمين جهت كنايات راجع بآن هم زياد است». از دریچه توصیف وی می‌توان به منظومه‌ای از عبارت‌ها، کنایه‌ها و مَثَل‌ها در دوره قاجار دست یافت که برای توصیف، تطهیر یا توجیه رشوه و رشوه‌خواری پدید آمده و در میان بخش‌های گوناگون جامعه ایرانی رواج داشته است. از همه مستندات و منابع تاریخی درباره رواج رشوه‌خواری در ایرانِ دست‌کم دوره قاجار که بگذریم و با دیده تردید بدان‌ها بنگریم، همانگونه که این تاریخ‌نگار اشاره کرده است، شاید همین گوناگونی و فراوانی عبارت‌ها و کنایه‌ها را نشانه‌ای بتوانیم از وجود آن پدیده ویرانگر در جامعه بدانیم.
حمام بيعرقش نميشود
عبدالله مستوفی هنگام توصیف قوام‌الدوله داماد فرهادميرزا عموي ناصرالدین شاه، از ویژگی‌های او چنین یاد می‌کند «بقول عاميانه معروف «حمام بيعرقش نميشود». او سپس در وصف این عبارت چنین می‌آورد ««عرق كردن» و «سلفيدن» (سرفه كردن) كنايه از دادن چيزي بمنظور عفو تقصير و يا رشوه‌اي در برابر انجام كار است. حمام بي‌عرقش نميشود كنايه از اين است كه اينطور كارها بدون پول دادن نميگذرد و ناگزير بايد سر كيسه را شل كرد». وی سپس در جایی دیگر به واژه «لکلکانه» اشاره کرده، در توصیف آن می‌نویسد «شايد لكلكانه از اين مماشات اتخاذ شده باشد و كنايه از نوازش و دادن تعارف و رشوه بكسي است كه مستحق آن نباشد و اجمالا اجري كه در مقابل كار نكرده داده شود لكلكانه‌اش ميگويند».
این تاریخ‌نگار در روایت وضعیت گمرک در ایران چنین آورده است «ميدانيم گمرك ايران از قديم باجاره واگذار ميشد، تا قبل از عزل امين‌السلطان وزارت آن جزو كارهاي صدارت او بود، بعد از رفتن او بقُم اين وزارت هم مثل ساير وزارتخانه‌ها باين و آن رسيد، ولي اساس كار كه همان اجاره باشد تغييري حاصل نكرد، هركس وزير گمرك ميشد هر محلي را با مزايده خودماني و مذاكره با داوطلبان، البته با حق‌الپرچين خود، باجاره ميداد». مستوفی سپس انگیزه خود را از کاربرد عبارت دور از ذهن «حق‌الپرچین» چنین بیان می‌دارد «در دهات كوهپايه كه در آنجاها بارندگي زياد است، روي ديوار گلي باغات مقداري شاخه درخت با برگ يا بوته‌هاي نسبة جاندار پردوام ميگذارند تا از نفوذ باران بديوار جلوگيري نمايد. اين شاخه و برگ يا بوته را پرچين و اين عمل را پرچين‌گذاري ميگويند. خم كردن انتهاي ميخ را كه بخوبي كوبيده باشند و از چوب خارج شده باشد نيز پرچين كردن ميگويند. بعضي هستند كه براي مواظبت جزئي كه در كاري ميكنند، حق العمل مطالبه مي‌نمايند و يا براي كار نكرده حق ميخواهند. رنود اسم اين اخذ و عمل را حق‌الپرچين گذاشته‌اند زيرا با پرچين ميخ كه زحمتي نداشته و جز محكم‌كاري، عمل اساسي نيست شبيه است. ولي امروزه مطلقا هرچه بعنوان رشوه داده شود حق الپرچين ميگويند». نگارنده کتاب «شرح زندگانی من» سپس جایی دیگر با اشاره به فردی که «خر كريم را نعل نمينموده است»، در تشریح این مَثَل اینگونه روایت می‌کند «كنايه از حق‌الپرچين و رشوه دادن است. يكي از معاصرين بمناسبت اسم يكي از شهردارهاي تهران در دوره ديكتاتوري [احتمالا دوره رضا شاه و روزگار حکم‌رانی کریم آقا بوذرجمهری، رییس بلدیه] اين معني را در اين قطعه خوب پرورانده است. خورشيدصفت بقدرت و سعي و عمل گر در بلديه سنگ را لعل كني [/] هرگز نشود فايده‌ات زان حاصل الا كه خر كريم را نعل كني».
رشوه‌هایی که سُلفیدن معنا می‌دهند
روایت‌های تاریخی مستوفی درباره رواج رشوه‌خواری به شیوه‌های گوناگون در ایران عصر قاجار، ما را به زمانه کودتای سوم اسفند ١٢٩٩ رضا خان میرپنج و سیدضیاءالدین طباطبایی می‌رساند. وی در شرح کارهای سیدضیاءالدین که دوره‌ای کوتاه به نخست‌وزیری رسید و اشاره به دست‌گیری بسیار از صاحبان نفوذ در آن دوره می‌نویسد «اجمالا هركس بحبس يا تبعيد محكوم شد، تا آخر كابينه سيد ضياء الدين در حبس ماند. سيد، از پاره‌اي دارنده‌هاي آنها مبلغي بعنوان اعانه ملي مطالبه مي‌كرد ولي آنها حبس را بر اداي وجه ترجيح دادند، چون بعد از يكي دو روز فهميده بودند كه جان آنها در معرض خطر نيست و دير يا زود بيرون آمده، بريش سيد خواهند خنديد. فقط يكنفر از آنها، اميرنظام بيست و پنج هزار تومان سلفيد و از حبس خلاص شد، كه يقينا بعدها افسوس اين عجله را خورده است». مستوفی سپس سلفیدن را چنین معنا می‌کند «همه‌كس سرفه را سلفه ميگويد و در تصريف هم با كمك فعل كردن صرف ميشود. ولي در معناي مجازي قاعده صرف فارسي را در آن بكار بسته و سلفيدن را بمعني دادن پول زوري كه براي خلاصي از فشار عنوان رضايت داشته باشد استعمال ميكنند. پس دادن رشوه هم در حقيقت يك نوع سلفيدن است».
زیرجلی و دمِ کسی را دیدن
عبدالله مستوفی در تداوم پیوستگی خانوادگی‌اش با دیوان‌سالاری دوره قاجار، موقعیت‌هایی گوناگون در ساختار دولتی آن دوره و روزگار پس از آن، پهلوی، داشته است. حضور وی در دستگاه دولتی که طبیعتا با مراجعانی بسیار همراه بوده، می‌توانسته است زمینه‌های آشنایی وی را با ادبیات پیدا و پنهانِ رشوه‌خواری را فراهم آورد؛ توجه ویژه وی به فرهنگ عامه در کتاب‌اش نیز به روایت جذاب این مساله یاری رسانده است. وی در جایی دیگر به کاربرد عبارت «زیرجلی» در این زمینه اشاره می‌کند «زيرجلي كنايه از محرمانه است. زيرجلي را در مورد رشوه هم بطور استعاره، استعمال ميكنند». به روایت این تاریخ‌نگار، عبارت «دم كسي را ديدن» که کنایه از راضی‌کردن است «در مورد رشوه دادن هم استعمال ميشود. مثلا بجاي اينكه بگويند: چيزي باو دادم و راضيش كردم ميگويند چيزي بِدَمش ... رساندم». مستوفی همچنین از ماجرای «حلال شدن» در جریان رشوه‌خواری در تقدیم منصب‌های حکومتی چنین یاد می‌کند «از قراريكه معروف بود صمصام‌السلطنه، براي نيل بمقام رياست وزراء، تقديمي شاياني هم بشاه كرده و براي حلال شدن آن لازم بود كابينه، لامحاله پنج شش ماهي بر سر كار بماند». او هرچند بر نادرستی اینگونه توجیه پدیده رشوه‌خواری تاکید می‌کند، اما ما را از پیوند میان این پدیده با یک عبارت کنایه‌ای دیگر در فرهنگ ایرانی دوره قاجار آگاه می‌سازد «البته رشوه چيزي نيست كه برضايت طرفين معامله حلال شود. الراشي و المرتشي كلاهما في انسار قول بزرگان دين ما است. در اينجا اين حلال شدن كنايه از رعايت شرطي مضمر است كه لامحاله راشي [رشوه‌دهنده] بقدر پوليكه مايه گذاشته است بتواند استفاده كند».

 

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: