گفت‌وگو با شهاب‌الدین عادل ؛ این نسل قالب‌های گذشته را بر هم خواهد زد

1395/9/24 ۱۰:۳۹

 گفت‌وگو با شهاب‌الدین عادل ؛ این نسل قالب‌های گذشته را بر هم خواهد زد

شهاب‌الدین عادل مدت‌هاست در کنار تدریس، نمایشگاه‌های عکس مستقلی هم برگزار می‌کند که در بسیاری از آنها دغدغه‌هایی یکسان را دنبال کرده است. تصویر زنان و ارتباط آن با بافت‌ها، از جمله نکاتی است که در نمایشگاه‌های اخیر عادل چشمگیر‌تر بوده و در نمایشگاه «سرانداز چیت» او هم موضوع همین بوده. بهانه گفت‌وگو با عادل از تازه‌ترین نمایشگاه عکس او شروع شد و به فاصله‌گرفتن او از عکاسی سینما انجامید.


بهناز شیربانی : شهاب‌الدین عادل مدت‌هاست در کنار تدریس، نمایشگاه‌های عکس مستقلی هم برگزار می‌کند که در بسیاری از آنها دغدغه‌هایی یکسان را دنبال کرده است. تصویر زنان و ارتباط آن با بافت‌ها، از جمله نکاتی است که در نمایشگاه‌های اخیر عادل چشمگیر‌تر بوده و در نمایشگاه «سرانداز چیت» او هم موضوع همین بوده. بهانه گفت‌وگو با عادل از تازه‌ترین نمایشگاه عکس او شروع شد و به فاصله‌گرفتن او از عکاسی سینما انجامید.

 

‌در نمایشگاه‌های شما شمایل زن ایرانی نقشی برجسته داشته و البته در نمایشگاه «سرانداز چیت» هم این موضوع تکرار شده. دلیل پرداختن به این موضوع چیست؟
بله، در چهار نمایشگاه اخیر، تمرکزم روی موضوع زن بود، به این دلیل که فکر می‌کنم بازنمایی شخصیت زن در ایران آن‌طور که باید و شاید به‌ویژه در عکاسی کمتر نمود پیدا کرده. معتقدم در حوزه‌های دیگر، از جمله سینما و هنرهای تجسمی به شخصیت زن بیشتر پرداخته شده است. در نمایشگاه «سرانداز چیت» و نمایشگاه‌های پیشین موقعیت زن با موضوع بافت تلفیق شده و رابطه‌ای بین چهره‌ها و بافت‌ها وجود داشته است. در نمایشگاه قبلی من «گبه» هم این موضوع مطرح بود. همان‌طور که می‌دانید، «گبه» بافت سنتی مهمی است که قدمت تاریخی دارد و یکی از خالص‌ترین بافت‌های ایرانی محسوب می‌شود. در نمایشگاه اخیر نیز رابطه بین چادرچیت و چهره به تصویر کشیده شده است.
 

‌البته استفاده از واژه سرانداز هم جالب است... .
 «سرانداز» به بافته‌ای که روی سر می‌افتد، گفته می‌شود. اما اینکه چرا «سرانداز چیت» در نظر گرفته شد به این دلیل بود که بخشی از آن به نگاه من مربوط می‌شود. سن و شرایط زیستی من به‌گونه‌ای است که به سنت‌های گذشته تعلق خاطر بیشتری دارم. به یاد دارم در سنت گذشتگان ما چادرچیت استفاده بسیاری داشت و به این دلیل که چادرچیت دارای گل‌های رنگی اعم از سیاه و سفید تا خاکستری و آبی بود، برایم نوستالژیک است. شاید زیبایی این چادر است که در کودکی دیده‌ام و هنوز به خاطر دارم. سال‌های پیش ما در منطقه شمیران زندگی می‌کردیم، زمانی آنجا ده بود و به ده قلهک معروف بود و از این شهرنشینی و صنعتی‌شدن خبری نبود، خانه‌های محدودی وجود داشت و مردم در فضای سالم‌تری زندگی می‌کردند و چادرچیت چیزی بود که در مراودات روزانه دخترهای جوان و خانم‌ها استفاده می‌شد. این خاطره‌هایی است که سال‌های سال در ذهن من نقش بسته است و به‌دلیل علاقه‌ای که همیشه به بافت‌ها و چهره‌ها دارم، علاقه‌مند بودم تا زمانی از سرانداز چیت در عکس‌هایم استفاده کنم. حتی به یاد دارم زمانی که عکاسی فیلم هم انجام می‌دادم رابطه بین بافت‌ها و چهره‌ها برایم جذاب بود؛ مثلا در فیلم «باشو غریبه کوچک» چهره سوسن تسلیمی

را با بافت روسری که بر سر دارد ثبت کردم که اتفاقا عکس معروفی هم شد یا هدیه تهرانی در فیلم «شوکران» و نمونه‌های دیگر... .
البته باید بگویم در پروژه «سرانداز چیت» عکاسی این پروژه اصلا کار ساده‌ای نبود، اساسا با سرانداز عکاسی‌کردن هم به لحاظ شرایط نوری و همچنین صورت و آناتومی بدن کمی دشوار است، باید توازنی بین ترکیب‌بندی و کادر برقرار شود که عکس را برجسته‌تر کند، به‌ویژه که کنش بازیگر هم در آن دخیل است. برای عکاسی این مجموعه چیزی حدود یک‌ سال زمان گذاشتم و ٧٠٠ فریم عکس به ثبت رسید.
 

‌البته استفاده از چهره‌های شناخته‌شده و هنرمندان هم، از جمله نکاتی است که معمولا در نمایشگاه‌های شما دیده می‌شود و در نمایشگاه اخیر هم «لیلا زارع» به عنوان سوژه عکس‌ها انتخاب شده بود. دلیل همکاری با چهره‌های شناخته‌شده چیست؟
در نمایشگاه‌های پیشین که موضوع سرانداز هم مطرح نبود، اتفاقا خانم زارع لطف کردند و اجازه دادند تصویرشان را ثبت کنم، در آن نمایشگاه از بافتی استفاده کردم که در حقیقت تکه‌پارچه‌هایی بود که دارای بافت رنگی بودند و نفس بافت برایم مهم بود و رابطه‌ای که می‌تواند با شخصیت برقرار کند. من قبلا با خانم زارع همکاری داشتم. خانم زارع برای ثبت عکس‌ها خوب حس می‌گیرند و دقیقا مثل زمان ساخت یک فیلم همه ری‌اکشن‌هایی را که درخواست می‌شود، اجرا می‌کنند، ازاین‌رو بار دیگر با ایشان همکاری کردم. به من لطف داشتند و پذیرفتند و خیلی خوب از پس کار برآمدند و بابت تمام انرژِی اي که برای این پروژه گذاشتند، تشکر می‌کنم.
 

‌البته تصور من این بود شاید به دلیل سال‌ها کار در سینما و ارتباطی که همیشه بین عکاس و بازیگران وجود دارد، همکاری با بازیگران برای شما راحت‌تر است... .
یکی از دلایل هم همین موضوع است. من تجربه همکاری با خانم مهتاب کرامتی هم داشتم و در نمایشگاهی دیگر با بازیگران تئاتر همکاری کردم. اگر بحث تجربه عکاسی سینما را کنار بگذاریم، به دلیل نوع نگاهم به عکاسی که غالبا کلاسیک است، سعی می‌کنم ایده‌های جدید‌تری مطرح کنم. معتقدم ایده‌هایی که در عکاسی معاصر هست، ممکن است فی‌نفسه اشکالی نداشته باشد، اما من عادت ندارم به ایده‌هایی نگاه کنم که در بحث‌های نظری و تئوریک مطرح می‌شود. به عنوان استاد عکاسی و سینما احاطه کامل بر عکاسی مدرن دارم و علاقه شخصی من این است زیبایی‌شناسی کلاسیک را در کارم رعایت کنم، چراکه تصور می‌کنم مردم ما با ساخته‌های کلاسیک بهتر ارتباط برقرار می‌کنند. شاید به این دلیل است موضوعی را برای نمایشگاه اخیرم انتخاب کردم که سنتی در آن وجود دارد.
 

‌به چه دلیل عکس‌ها را سه‌لته‌ای انتخاب کردید؟
ابتدا به این فکر کردم بد نیست اگر عکس‌ها را کمی به سمت نقاشی‌های سه‌لته‌ای گذشته ببریم، چراکه در سنت نقاشی‌های کهن از این شیوه زیاد استفاده می‌شد، حتی به چاپ نقاشی‌طور هم فکر کردیم، اما خب جواب نداد و تلاش کردم تا به ماهیت عکاسانه اثر هم آسیبی نرسد. به‌هرحال، فضا به‌گونه‌ای بود که خواستم هم عرضی بین کنش بازیگر، کادر و ترکیب‌بندی و سیاه‌وسفید و رنگی‌کردن فضا ایجاد کنم، چراکه معتقدم هر عکس در ابتدا باید دارای زیبایی ظاهری باشد و مخاطبش را جلب کند و مهم بوده تا بازی‌های این‌چنینی در کادر انجام شود.
 

‌«گاو خونی» آخرین فیلم سینمایی‌ای بود که عکاسی کردید، دلیل این فاصله‌گرفتن از عکاسی سینما چیست؟
سال‌هاست بحث آموزش و تدریس برایم اولویت پیدا کرده و عکاسی فیلم کم‌رنگ‌تر شده است؛ آن هم به این دلیل که نمی‌توانم هر فیلمی را قبول کنم، متأسفانه درحال‌حاضر کمتر فیلم خوب می‌بینم، این را در مقایسه با دهه ٧٠ عرض می‌کنم که تعداد فیلم‌های خوب بیشتر از حال حاضر بود. طبعا اگر فیلم‌نامه‌ای پیشنهاد شود که از نظر من فیلم خوبی خواهد شد، حتما کار خواهم کرد. تجربه سنی و جایگاهم اجازه نمی‌دهد هر فیلمی را برای عکاسی انتخاب کنم. اما خوشحالم جوان‌ترها به این حرفه ورود کرده‌اند که حقیقتا عکاسان بسیار خوبی هستند و نگاه‌های خوبی در عکاسی فیلم دارند و استعدادهای عکاسی در سینما زیاد دیده می‌شود. به هر حال، ترجیح می‌دهم کماکان نمایشگاه‌های مستقلم را برگزار کنم و فکر می‌کنم حتی برگزاری چنین نمایشگاه‌هایی می‌تواند برای جوان‌ترها آموزه‌هایی داشته باشد.
 

‌همان‌طور که گفتید، نسل جوان تحول بسیار خوبی در عکاسی فیلم به وجود آورده و بیش از گذشته عکاسی فیلم مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان یک مدرس نگاه شما به تعریف عکاسی سینما چیست؟
ابتدا باید از شرایط ساخت فیلم‌های ایرانی صحبت کنم. همان‌طور که پیش از این نیز اشاره کردم، فقط  درصد اندکی از فیلم‌ها درخور تأمل و ارزشمند هستند. البته این به این مفهوم نیست بقیه فاقد ارزش هستند، اما آن‌طور که بایدوشاید بخش اعظمی از فیلم‌های ما جدی نیستند و به‌نوعی فضا‌سازی ارزشمندی ندارند. درحالی‌که باید به تحول ابزاری توجه داشت. استفاده از دوربین‌هایی مثل رد یا الکسا بسیاری از امور ساخت فیلم را آسان‌تر از گذشته کرده و به‌گمانم، تا حدی این پیشرفت تکنولوژی سهل‌انگاری را نیز به همراه داشته است. من به هیچ‌وجه با پیشرفت تکنولوژی و استفاده از ابزار پیشرفته مخالف نیستم، اما اتفاقی که افتاده این است که بچه‌های عکاس ما مقداری ابزارزده شده‌اند و جذابیت‌های ابزاری گاهی آنها را مرعوب می‌کند و مرحله ثبت عکس که به نظر من مهم‌ترین لحظه عکاسی است، خیلی رعایت نمی‌شود و برخی به مراحل بعد از ثبت عکس فکر می‌کنند و اینکه می‌توان عکس را درست کرد. این یکی از نکات مهمی است که بارها به دانشجویانم نیز گوشزد کرده‌ام در عکاسی فیلم که با کنش بازیگر مواجه هستید، همه تمرکزتان را در مرحله ثبت عکس بگذارید.
 

‌اما لزوما این‌طور نیست که همه‌چیز در مرحله ثبت عکس انجام می‌شود... .
به‌نظرم در عکاسی فیلم ساخت عکس نباید ماهیت عکس را دگرکون کند. بارها دیده شده است عکاسانی که درخشان عکاسی می‌کنند و افراد بااستعدادی در این زمینه هستند، اما به لحظه ثبت، کمتر اهمیت می‌دهند، حسی را که بازیگر در لحظه دارد شاید دیگر نتوان تکرار و بازسازی کرد و اگر آن لحظات را از دست دهیم، همه‌چیز تصنعی خواهد شد.
ما استعدادهای زیادی در حوزه‌های هنری در کشورمان داریم. سال‌های زیادی است تدریس می‌کنم و بسیاری از این استعدادها را دیده‌ام. به‌نظرم با نسلی مواجه هستیم که بسیاری از قالب‌های گذشته را برهم خواهند زد و تأثیر خودشان را بر هنر خواهند گذاشت و این نسل خوب خواهد شد. نکته‌ای که وجود دارد این است که من و هم‌نسلانم همیشه به فکر پرواز‌های بلند بودیم و سعی کردیم پایه‌هایمان را قوی کنیم. مدام در حال کشف و یادگیری بودیم و مطالعه جزء جداناپذیر زندگی ما بوده و ابزار بسیار خوبی برای تقویت کارمان بوده و هست. الان همه‌چیز شکل دیگری پیدا کرده است و دسترسی به منابع به سختی گذشته نیست و اینترنت همه چیز را آسان‌تر کرده. طبعا همین موضوع باعث می‌شود انتظار ما از نسل جدید نیز به لحاظ مراتب علمی و آگاهی آنها از کاری که انجام می‌دهند، بالاتر برود. این بهترین اتفاق است که همراه با تولید، مطالعه هم مدنظر قرار گیرد. از این طریق حوزه‌های فرهنگی و هنری این کشور نیز ساخته می‌شود. ما هم به عنوان نسل گذشته باید تولید کنیم که دانشجو تصور نکند ما فقط حرف می‌زنیم، بلکه هنوز هم کار می‌کنیم و ایده‌هایی در سر داریم.

منبع: شرق

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: