گفت‌و‌گو با منیژه صحی، هنرمند باید فضای شخصی خود را دنبال کند

1395/9/3 ۰۸:۱۷

گفت‌و‌گو با منیژه صحی، هنرمند باید فضای شخصی خود را دنبال کند

تنها زن عضو هیأت مؤسس انجمن هنرمندان نقاش ایران است. سال‌ها تدریس در دانشگاه را در کارنامه خود دارد؛ زمانی که مدیر گروه نقاشی دانشکده هنر و معماری شد، استادان نامداری چون رویین پاکباز، یعقوب عمامه پیچ، هانیبال الخاص و... را به دانشکده دعوت کرد. در باب مدیریت، نگاه شورایی دارد و تأثیراتی که از نگارگری ایرانی در فضای هنر معاصر گرفته، از ویژگی‌های آثار او است. منیژه صحی که در بسیاری از نمایشگاه‌های داخلی و خارجی حضور داشته، شکل‌گیری اقتصاد هنر را در منطقه و ایران برای نقاش و نقاشی مفید می‌داند اما معتقد است که هنرمند باید فضای شخصی خودش را دنبال کند نه اینکه تحت تأثیر بازار و اقتصاد هنر نقاشی بکشد. دغدغه این روزهایش سفر گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران به آلمان و ایتالیا است. در این گفت‌و‌گو درباره نظر و نگاه او به دنیای هنر صحبت کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

      
 

صبا موسوی: تنها زن عضو هیأت مؤسس انجمن هنرمندان نقاش ایران است. سال‌ها تدریس در دانشگاه را در کارنامه خود دارد؛ زمانی که مدیر گروه نقاشی دانشکده هنر و معماری شد، استادان نامداری چون رویین پاکباز، یعقوب عمامه پیچ، هانیبال الخاص و... را به دانشکده دعوت کرد. در باب مدیریت، نگاه شورایی دارد و تأثیراتی که از نگارگری ایرانی در فضای هنر معاصر گرفته، از ویژگی‌های آثار او است. منیژه صحی که در بسیاری از نمایشگاه‌های داخلی و خارجی حضور داشته، شکل‌گیری اقتصاد هنر را در منطقه و ایران برای نقاش و نقاشی مفید می‌داند اما معتقد است که هنرمند باید فضای شخصی خودش را دنبال کند نه اینکه تحت تأثیر بازار و اقتصاد هنر نقاشی بکشد. دغدغه این روزهایش سفر گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران به آلمان و ایتالیا است. در این گفت‌و‌گو درباره نظر و نگاه او به دنیای هنر صحبت کرده‌ایم که  در ادامه می‌خوانید.

 

چطور با رشته نقش و چاپ پارچه آشنا شدید و وارد دنیای هنر شدید؟
در تاریخ، هر چه به عقب باز‌می‌گردیم، می‌بینیم که کمتر به هنر اهمیت داده شده است، اما درحال حاضر این دیدگاه کمی تغییر کرده است. علاقه من به هنر نیز به خیلی سال قبل باز می‌گردد؛ در رشته «طبیعی» دیپلم گرفتم، پدرم اهل موسیقی بود، تار می‌نواخت و صدای زیبایی داشت. دستگاه‌های موسیقی را بخوبی می‌شناخت، به شعر هم علاقه‌مند بود. پس از گرفتن دیپلم تصمیم گرفتم به دانشکده هنر بروم. خانواده‌ام نیز از این موضوع استقبال کرد. چون هنرستانی نبودم به کلاس کنکور هنر رفتم و پایه‌های هنر را آموختم. در آنجا علاقه‌ام به هنر دوچندان شد. آن زمان‌ تنها دانشکده‌های هنرهای تزئینی (هنر)، دراماتیک و هنرهای زیبا مشغول به کار بودند. دوست داشتم رشته نقاشی را ادامه دهم اما کمی نگران بودم که در کنکور قبول نشوم. برای همین رشته نقش و چاپ پارچه را انتخاب کردم، البته به نقوش بویژه نقش‌های ایرانی علاقه بسیاری داشتم. آن سال‌ها در هر رشته هنری حدود 10 دانشجو پذیرش می‌شد، تنها معماری داخلی 20 دانشجو پذیرش می‌کرد. نفر دوم رشته نقوش و چاپ پارچه دانشکده هنرهای تزئینی شدم. واحدهای سال اول در رشته‌های تجسمی، عمومی هنر بود. همزمان با پایان تحصیلم، انقلاب فرهنگی رخ داد و 3 سال با تعطیلی دانشگاه‌ها روبه رو شدیم.
 

پس از آن در مقطع فوق لیسانس رشته نقاشی را ادامه دادید؟
پس از انقلاب فرهنگی، نخستین گروهی بودیم که رشته نقاشی در مقطع ارشد را در دانشگاه آزاد شروع کردیم. البته همزمان در دانشکده هنر نیز کار و تدریس می‌کردم. در دوره لیسانس با هادی جمالی ازدواج کردم. در این دوره، هم درس می‌خواندم، هم خانه‌داری می‌کردم و هم تدریس؛ برای همین فشار زیادی بر من وارد می‌شد، اما هنر را دوست داشتم و نمی‌خواستم فعالیتی غیر از هنر داشته باشم و همسرم نیز در این راه من را تشویق می‌کرد. وی در سال 1365 برای تدریس وارد دانشکده هنر شد و من نیز یک سال بعد از او برای تدریس وارد دانشکده هنر شدم، البته عده‌ای در رشته ما بودند که برای امرار معاش ناچار بودند از راه‌های دیگر پول درآورند، چون به لحاظ درآمدی خیلی نمی‌توانستند از هنر کسب درآمد داشته باشند. پس از فارغ‌التحصیلی عضو هیأت علمی دانشکده هنر و معماری و حدود 10 سالی نیز رئیس گروه نقاشی آنجا شدم. بعد از آن از این سمت استعفا دادم تا بتوانم زمان بیشتری برای تدریس و نقاشی کردن داشته باشم.
 

چطور شد که انجمن هنرمندان نقاش را تأسیس کردید؟
پس از انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم و شکل گیری دولت اصلاحات  فضا برای فعالیت‌های هنری بازتر شد، حدود سال 77-76 بود که تلاش کردیم انجمن را راه‌اندازی کنیم. انجمن‌ها حمایت می‌شدند تا فعالیت‌ها، مردمی‌تر شود، سال 77 چندین جلسه در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار و از هنرمندان برای برپایی انتخاباتی به منظور راه‌اندازی انجمن دعوت کردیم. رأی‌گیری انجام شد. هفت نفر به‌عنوان هیأت مؤسس انتخاب شدند، رویین پاکباز، پرویز کلانتری، غلامحسین نامی، محمد احصایی، من و... البته ابتدا آقای پاکباز پیشنهاد دادند که انجمن هنرهای تجسمی شکل بگیرد، نه نقاشی و مجسمه‌سازی جدا. رأی‌ها که جمع شد، از مجسمه سازان کسی رأی بالایی نداشت، بنابراین پیشنهاد شد که یک نفر از مجسمه سازان به جای من در هیأت مؤسس باشد تا انجمن هنرهای تجسمی تشکیل شود. فاطمه امدادیان به عضویت درآمد، اما کمتر از یک ماه از عضویت هیأت مؤسس انجمن بیرون رفت و درنهایت انجمن‌های مستقل نقاشی و مجسمه تشکیل شد. رأی من و آقای مسلمیان برابر بود؛ پس از شور و صحبت، در آخر سکه انداختیم و من به‌عنوان نفر هفتم و تنها زن گروه، به‌عنوان عضو هیأت مؤسس انجمن انتخاب شدم. با نوشتن اساسنامه، انجمن رسماً به ثبت رسید و کار خودش را آغاز کرد.
 

و این جدایی برای انجمن‌ها مفید واقع شد؟
بله. با جداشدن خانم امدادیان، انجمن هنرمندان نقاش و انجمن مجسمه سازان شکل گرفت، البته در انجمن نقاشان، مجسمه سازانی که نقاشی هم می‌کنند، عضو هستند و برعکس آن نیز هست. آرام آرام انجمن‌های دیگر هم تأسیس شدند. و از آن زمان تا به امروز نیز در انجمن نقاشان فعالیت دارم.
 

به‌عنوان یک زن، در دوره حساسی از تاریخ ایران دنیای هنر را تجربه کردید، چقدر در این راه سختی کشیدید؟
واقعیت این است که زن‌ها در ایران، نه تنها در رشته‌های هنر بلکه در تمام رشته‌ها، برای دیده شدن باید تلاش زیادی بکنند. منظورم جدا کردن قشر زن و مرد از هم نیست، اما این واقعیت است که مردها در فضای بیرون از خانه راحت‌تر می‌توانند حضور داشته باشند و برای کار کردن نیاز به اجازه گرفتن ندارند. اما زن‌ها همیشه این مشکل را دارند که برای کار خارج از خانه باید اجازه بگیرند. البته آن دوره به دلیل انقلاب و تمام مسائلی که وجود داشت، فضا برای حضور زن‌ها محدودتر و حضور در فضای خارج از خانه سخت‌تر بود، مگر با تلاش و زحمت خود او که می‌توانست وارد عرصه اجتماعی و کاری شود. خود من طی سال‌ها فعالیت به‌دلیل زن بودنم، با مشکلات زیادی روبه‌رو بودم. اما محکم ایستادم و کار کردم. معتقدم اگر زن‌ها کوتاه نیایند و استوار بایستند، می‌توانند از پس کارهای خود بر بیایند. خوشبختانه اعتقاد همسرم هم این بود که زن‌ها باید همانند مردها در جامعه فعال باشند، زیرا هر فردی می‌تواند در رشته خودش، برای کشورش مفید باشد، زن و مرد هم در این مقوله تفاوتی باهم ندارند. و من نیز از تفکر وی نیرو می‌گرفتم.
یادم هست، نخستین باری که برای شروع کار به دانشکده هنر رفتم، رئیس واحد تهران نخستین سؤالی که از من پرسید این بود «شوهرتان اجازه می‌دهد کار کنید؟» زن‌ها برای اینکه بتوانند فعال باشند، باید نیروی بیشتری به کار ببرند و دیوارهای زیادی را از پیش روی خود بردارند.
 

درباره نقاشی‌های شما باید اشاره کرد فضای آنها انتزاعی است و طی زمان، فیگورهای زن نیز در فضایی ایرانی شده به آنها اضافه شده؛ در رفتار آرام و مهربانید، اما ضرب قلم‌هایتان روی بوم محکم و جسور است. علت   چیست؟
از ابتدای کار حرفه‌ای هنری‌ام، بیشتر کارهایم آبستره بوده، بیشترین فضای کاری‌ام نیز فضایی زمینی و آسمانی بوده. فضای زمینی برایم سخت، دشوار و پر از مشکلات و فضای آسمانی رها و آزاد است. به مرور فیگورهای زن وارد آثارم شدند، چراکه می‌خواستم به نوعی در کارهایم حضور داشته باشم. دوره‌ای نیز روی نگارگری ایرانی کار و تحقیق کرده‌ام، که باعث و بانی این فعالیت، روئین پاکباز و مهدی حسینی در دوران تحصیلم در مقطع ارشد بودند. برنامه آشنایی با نگارگری ایرانی، تجربه آن، شناختن تمام ویژگی‌های نگارگری، جزو برنامه‌های کلاسی ما بود. تا پیش از آن علاقه چندانی به نگارگری نداشتم. اما پس از این دوره، به آن وابسته شدم. با کمک استادان، ویژگی‌های نگارگری ایرانی را شناختم و همین مسأله باعث شد که نقاشی‌هایم به ویژگی و فرهنگ ایرانی نزدیک‌تر شود. این وابستگی تا جایی پیش می‌رفت که در نقاشی جلویم را می‌گرفت و اجازه رهایی و استفاده از ضرب قلم‌های محکم را به من نمی‌داد، تمام خصوصیاتش در ذهنم می‌چرخید، تا زمانی که تصمیم گرفتم دیگر به آن فکر نکنم و آزادتر کار کنم. در نتیجه آن تأثیرات ناخودآگاه، به شیوه معاصر مستقیم وارد نقاشی‌هایم شد.
 

پس به گونه‌ای می‌توان گفت که آثار شما یک فضای پست مدرن ایرانی را در خود دارد؟
بله. با آن ذهنیتی که فضای زمینی همیشه بسته است و شاید به دلیل فشارهای زیاد دوران کاری‌ام که به‌عنوان یک زن، داشتم، خودش را نشان می‌داد. پس از این فضای زمینی، دوست دارم فضای برزخی، بعد فضای آسمانی و در واقع رها و آزاد را تجربه کنم. تضادهای مادی و معنوی همیشه در آثارم نقش پیدا می‌کند، چون ذهنم را اشغال می‌کند.
 

پس هنرمندی درون‌گرا هستید؟
بله، مفهوم در نقاشی‌هایم بسیار مطرح می‌شوند. زیبایی ظاهری در رنگ گذاری‌ها است اما درونشان بسیار غمگین است و بسته. به گونه‌ای در نقاشی‌هایم می‌گویم که ما ظاهر زیبای هرچیزی را می‌بینیم اما از درون پرغوغا و غمگینش خبر نداریم. ویژگی که در نگارگری نیز وجود دارد. در نگارگری نیز، ظاهر تصاویر بسیار زیبا است. رنگ‌های ‌شاد، نقش فراوان، اما در بیشتر مواقع موضوعات یا عشق سوزناک یا رزم و جنگ و گاهی شکار حیوانات است. نقاشی‌های من نیز همین‌گونه هستند. زیرا در جامعه‌ای که زندگی می‌کنم، احساسم می‌گوید که سختی و دشواری زیادی وجود دارد.
 

با توجه به اینکه سال‌های زیادی در دانشگاه‌های هنر تدریس کردید، وضعیت امروز دانشگاه‌ها و هنرجویان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ علت این همه اُفت فضای آموزشی دانشگاه‌های هنر چیست؟
بیشتر انگیزه خود دانشجویان است. انگیزه اینکه در آینده بتوانند نقاش مطرحی شوند یا بتوانند از طریق نقاشی کسب درآمد کنند و وارد فضای حرفه‌ای هنر بشوند را در خودشان نمی‌بینند. البته زمانی که ما دانشجو بودیم خیلی به این مسائل فکر نمی‌کردیم که آیا نقاشی ما فروخته می‌شود یا نه. تنها هدفمان هنر بود، تحصیل و کار. اما در شرایط فعلی، کسی که رشته نقاشی می‌خواند، ترجیح می‌دهد از این رشته پول در بیاورد، نمایشگاه‌های متعدد برپا کند. کارش را ارائه دهد و مورد قبول هم واقع شود. نقاشی‌اش وارد خانه مردم شود تا منبع درآمدی از آن داشته باشد. البته این امر طبیعی است، اما احساس می‌کنم که دانشجویان انگیزه‌ای برای آینده خود ندارند و به این رشته بها نمی‌دهند.
 

پس چرا این همه هزینه برای رشته‌ای به این گرانی (نقاشی) می‌کنند؟ بحث مد‌گرایی در هنر یا مدرک‌گرایی است؟
برای جوان‌ها کار به سختی گیر می‌آید، نمی‌توانند درآمد یا فعالیتی داشته باشند، بنابراین تصمیم می‌گیرند که چند سالی را در دانشگاه‌ها مشغول به تحصیل شوند و دانش خود را در رشته‌ای بالا ببرند، شاید بعداً بتوانند در آن رشته کار حرفه‌ای پیدا کنند. البته جای سؤال هم دارد که چرا قبولی در دانشگاه‌های هنر، یا شیوه گزینش‌ها به شکلی شده که هر فردی در مقطع ارشد می‌تواند هنر بخواند، درحالی که هیچ شناخت اولیه و درستی از نقاشی ندارد، درحالی که نیاز به آموزش‌های اولیه دارد. همیشه یک سؤال بزرگ برای ما وجود دارد که چرا رشته هنر آنقدر باز است که هر کسی می‌تواند از هر رشته‌ای برای ورود به دانشگاه در کنکور آن شرکت کند؟ البته دانشجو مقصر نیست، مشکل آن سیستم آموزشی و گزینشی است. الان حدود دو یا سه سالی است که بعضی دانشگاه‌ها در مقطع لیسانس نقاشی بدون کنکور، دانشجو می‌گیرند؛ اصلاً می‌گوییم اشکالی ندارد، دانشگاه‌های ما باز و آزاد هستند که هر فردی که می‌خواهد تحصیل هنر کند بدون کنکور وارد شود. اما حداقل‌ باید شناختی در مورد آن رشته برای دانشجو وجود داشته یا آموزش‌های اولیه هنر را دیده باشد.
 

البته نقاشی رشته دشواری است.
بله، سخت‌تر از بسیاری از رشته‌های دیگر است.
خوبی رشته نقاشی در این است که مدرک دانشگاهی آن یک سو و کار عملی سوی دیگر است.
این مسأله از همه چیز مهم‌تر است. متأسفانه امتحان عملی بعضی رشته‌های هنر به هنگام پذیرش حذف شده‌اند، سطح دانشگاه‌ها پایین آمده، درحالی که رشته هنر بسیار سخت است. در خیلی از رشته‌های دیگر، تعدادی کتاب وجود دارد، دانشجو پس از خواندن آنها، در نهایت می‌تواند کارشناس شود و شغلی هم بیابد. اما رشته نقاشی، سخت است، کار عملی دارد، خلاقیت می‌خواهد و ذهنیت فرد در آن بسیار مهم است که البته و متأسفانه کلاً به هنر نگاه سطحی می‌شود. پس از تحصیل هم بازکردن جایگاه نقاش در جامعه هنری و ادامه مسیر، کار سختی است.
از زمان تأسیس انجمن هنرمندان نقاش ایران، شاید کسی فکر نمی‌کرد، روزی این انجمن چنان تأثیرگذار شود که بتواند مانع از واگذاری موزه هنرهای معاصر تهران به بخش نیمه خصوصی بنیاد رودکی شود، یا افکار عمومی را در مورد سفر آثار گنجینه موزه به ایتالیا و آلمان حساس کند، کمی درباره این تأثیرات بگویید. این عملکرد، اتحادی را  که تصور می‌شد میان هنرمندان وجود ندارد ثابت کرد.
در واقع انجمن بیش از هزار عضو دارد. تمام تلاش انجمن هنرمندان نقاشان ایران این است که برای رشد هنر و فرهنگ کشور تلاش کند. طبیعتاً به تمام مسائلی که می‌تواند به هنر ضربه بزند، حساس می‌شود. یکی از این حساسیت‌ها موزه هنرهای معاصر تهران است که با توجه به گنجینه ارزشمند آن، در خاورمیانه نیز بی‌همتا است. در نتیجه باید از آن محافظت و حمایت کنیم. آثار موجود در گنجینه نیز متعلق به مردم ایران است و در اختیار دولت قرار دارد. به همین دلیل زمانی که تصمیم به واگذاری موزه به بنیاد رودکی گرفته شد، برای ما این سؤال بزرگ مطرح شد، به چه دلیلی قرار است موزه هنرهای معاصر تهران با چنین گنجینه ارزشمندی به بخش نیمه خصوصی واگذار شود؟ پاسخ آنها این بود که توانایی مالی دولت اینگونه نیست که بتواند از عهده نگهداری موزه و آثارش برآید چه رسد به تعمیرات آن. و اعتراض کردیم که چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بودجه‌ای برای حفظ و نگهداری موزه خودش هم ندارد یا کم دارد. ما مخالفت خود را از سوی انجمن اعلام کردیم. بیانیه صادر کردیم و کار به جمع شدن مقابل موزه انجامید. در آخر هم وزیر ارشاد وقت، آقای علی جنتی اعلام کرد که این جریان کذب است و انجام نمی‌شود. کمی قبل‌تر از این جریان، دیدیم که موزه هنرهای معاصر اهواز را نیز به بخش خصوصی واگذار کرده بودند و شنیدیم که طبقه پایین موزه را تبدیل به سالن غذاخوری و محلی برای برگزاری عروسی کرده‌اند. نسبت به آن نیز واکنش نشان دادیم و برای این موضوع هم بیانیه صادر کردیم.
 

در خصوص سفر گنجینه به اروپا چطور؟
حدود 8 ماه قبل نیز بحث حذف رشته نقاشی از هنرستان‌ها مطرح بود. سؤالی که دوباره برای ما مطرح شد این بود؛ به چه دلیلی این کار انجام می‌شود و خیلی برای خود من جالب بود که چرا همه این اتفاقات در این 8 ماهه اخیر می‌افتد؟ موزه اهواز واگذار شده، موزه تهران قرار است واگذار شود، رشته نقاشی حذف شود و در آخر 60 اثر مهم (30 اثر هنرمندان خارجی و 30 اثرایرانی) از گنجینه موزه برای سفری 3 ماهه به آلمان و 4 ماهه به ایتالیا برود. این جریان‌ها نگران‌کننده است. هنوز بحث سفر گنجینه ادامه دارد. انجمن با تبادلات فرهنگی مخالف نیست، یک یا دو کار برای نمایش به خارج ارسال شود اما نه اینکه تعداد زیادی از آثار آن هم یکباره، سؤال برانگیز می‌شود. حتی هنوز فهرست اسامی و مدارک این آثار و هنرمندانی را که انجمن درخواست داده بود به ما ارائه نداده‌اند. لااقل مدارکی را که به‌عنوان تفاهمنامه میان ایران با آلمان و ایتالیا برقرار شده در اختیار انجمن نقاشان بگذارند که این کار هم انجام نشده و تکاپوی این سفر گنجینه همچنان هم ادامه دارد.
 

در مورد تشکیل موزه برای هنرمندان، حتی با پیگیری خود هنرمندان برای برپایی یک بنیاد یا موزه، چرا همکاری و حمایت لازم صورت نگرفت؟
متأسفانه همین طور است. حتی بعد از فوت منصوره حسینی، می‌توانستند محل زندگی او را که گالری حسینی هم بود تبدیل به موزه کنند و با گرفتن ورودی هزینه‌های آن را نیز تأمین کنند. از این طریق هنرجویان و محققان با روند کاری او آشنا می‌شوند، حتی چنین کاری هم انجام نشد. متأسفانه متولیان فرهنگ و هنر هیچ حرکتی برای هنرمندان انجام نمی‌دهند.
 

وضعیت بی ینال‌های نقاشی به چه شکلی است؟
اگر برگزار شود تنها برای این است که مسئولان بگویند این رویداد را برپا کرده‌ایم. بعد از این همه سال، هنوز یک بی‌ینال منطقه‌ای یا جهانی نداریم. تنها حدود 3 دوره بی‌ینال جهان اسلام را برگزار کردند که تمام هنرمندان مسلمان می‌توانستند در آن شرکت کنند. بسیاری از کشورهای همسایه حتی کشور بنگلادش هم بی‌ینال بین‌المللی برگزار می‌کند اما در ایران هیچ. تنها در سطح ملی بی‌ینالی برپا می‌شود آن هم فقط برای اینکه بگویند برگزار کردیم. اما نه تأثیرگذار هستند نه حرکتی را رقم می‌زنند.
با توجه به پررنگ شدن وضعیت اقتصاد هنر طی سال‌های اخیر، نوع آثار به فروش رسیده در حراجی‌های منطقه‌ای یا ایران، باعث نمی‌شود که یک تقلید در هنر ایران به وجود بیاید و ما شاهد جریان‌های هنری نباشیم؟
از زمان شروع به کار حراج کریستیز در خاورمیانه، خوشبختانه اقتصاد هنر نیز تغییر پیدا کرد و آثار هنری و هنرمندان ارزش پیدا کردند و دیده شدند. پس از آن نیز حراج تهران برگزار شد. و بر اقتصاد هنری کشور تأثیر مثبتی گذاشت. نمی‌توانیم همه چیز را رد کنیم. اما به شکل طبیعی تأثیراتی نیز بر چرخه هنر ایران گذاشته که نمی‌توان انکارش کرد. بعضی از هنرمندان جوان فکر می‌کنند که اگر اثری فروش رفت باید مشابه آن کار کنند. یعنی از فضای حسی و درونی خودشان دور شوند و به سوی بازار هنر بروند. خب این موضوع ایراد خود نقاش است و البته در تمام دنیا نیز این امر مطرح می‌شود تا جایی که گاهی دست اندرکاران فروش‌ها، خط‌هایی نیز به هنرمندان پیشنهاد می‌کنند. هنرمند باید مسیر خودش را طی کند، شاید در این مسیر خیلی دیر دیده شود اما زمانی که خالصانه در مسیر ذهنی خود پیش برود، بالاخره دیده خواهد شد.
 

دلایل این نوع حرکات‌ چیست؟
جذب هنرمندان به مسیر بازار که باعث دور شدن از فضای ذهنی و خلاقیتشان خواهد بود و این امر شاید به خاطر نبود حمایت از هنرمند است. حامی ندارد، امکانات ندارد. اگر در مسیر هنری خودش حرکت کند، به سختی می‌تواند حتی برای نمایش آثارش از گالری‌ها وقت بگیرد. برای اثرش که دارای خلاقیت و نوآوری است، ارزشی قائل نمی‌شوند، پس به شکل ناخودآگاه به آن سو جذب می‌شوند. این موضوعات باید ریشه‌ای بررسی شوند تا راهکارهای ریشه‌ای برای آن ارائه شود.
در خصوص تأسیس گالری خط سفید توضیح دهید که چرا این مکان را بازگشایی کردید؟
خط سفید یک تیم چهار نفره است که می‌خواهد یک مسیر درست را پیش ببرد. هدف نمایش و معرفی آثار هنری و هنرمندان از پیشکسوتان تا جوانان فعال ایرانی است. موزه‌ای که نداریم لااقل در گالری‌ها، آثار هنری را به جوان‌ترها معرفی کنیم. خودمان برای جامعه هنری خودمان کمکی باشیم. حتی در برنامه‌های آتی مبادلات فرهنگی با دیگر کشورها داشته باشیم.
 

در پایان، درد دل منیژه صحی چیست؟
اول از همه نبود حمایت از هنرمند است، با حمایت از هنرمند، او نیرو می‌گیرد و اثر خلق می‌کند. بحثم این نیست که دولت بیاید و 20 تابلو از هنرمند جوان بخرد بلکه بیاید و بسترها را درست کند.دوم مشکل صدا و سیما است. این جعبه جادویی در تمام خانه‌ها از فقیر تا غنی وجود دارد اما هیچ اتفاقی در تلویزیون ما در حوزه نقد و بررسی هنرهای تجسمی نمی‌افتد. حتی با برنامه‌هایی چون باب راس و آموزش و غیره، آموزش‌های غیر هنری ساعت‌ها از تلویزیون پخش می‌شود. مسأله دیگر رسانه‌ها و مجلات است که بحث‌های هنری باید در آنها به شکل وسیعی مطرح شود. پژوهش‌های هنری و تجزیه و تحلیل آثار هنری باید از طریق صدا و سیما به مردم معرفی شوند. هرچه حرکت‌های هنری بیشتر باشد، اثرش بیشتر خواهد بود. در طول تاریخ ثابت شده که اگر هنر در کشوری بدرستی آموزش داده شود، رشد فرهنگی آن کشور بسیار سریع خواهد بود.

 

منبع: ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: