ایده‌آلیسم آلمانی در گفت وگو با میثم سفیدخوش

1395/9/1 ۱۱:۲۷

ایده‌آلیسم آلمانی در گفت وگو با میثم سفیدخوش

انتشارات «حکمت» به دبیری آقای سفیدخوش، چاپ مجموعه‌ «ایده‌آلیسم آلمانی» را آغاز کرده است. هدف اصلی از انتشار این مجموعه که به آثار اصلی فیلسوفان ایده‌آلیست اختصاص دارد، گذر از مرحله آشنایی و ورود به مرحله شناخت دقیق‌تر اندیشه این فیلسوفان است. گفتگوی زیر كه پیشتر در ماهنامه «اطلاعات حكمت و معرفت» به چاپ رسیده، برای بررسی بیشتر این موضوع است.


 


اشاره: انتشارات «حکمت» به دبیری آقای سفیدخوش، چاپ مجموعه‌ «ایده‌آلیسم آلمانی» را آغاز کرده است. هدف اصلی از انتشار این مجموعه که به آثار اصلی فیلسوفان ایده‌آلیست اختصاص دارد، گذر از مرحله آشنایی و ورود به مرحله شناخت دقیق‌تر اندیشه این فیلسوفان است. گفتگوی زیر كه پیشتر در ماهنامه «اطلاعات حكمت و معرفت» به چاپ رسیده، برای بررسی بیشتر این موضوع است.

 

در یادداشت‌تان بر مجموعه نوشته‌اید با اینکه «آشنایی» سرآغاز شناختن است، اما ماندن ما در این مرحله از مواجهه با سنت ایده‌آلیسم آلمانی، طولانی شده است. مهمترین دلایل این امر از نظر شما چیست؟

به‌ جای اینکه دلایل متعددی ذکر کنم، بر یک دلیل تأکید می‌کنم و آن اینکه کمتر توانسته‌ایم اندیشه ایده‌آلیستی را از زبان طراحان اصلی‌اش بخوانیم و بیشتر به گزارش‌های دست دوم بسنده کرده‌ایم. با توجه به اینکه همه ما درفرهنگی رئالیستی تربیت شده‌ایم، نتوانسته‌ایم با اتکا به این گزارش‌ها نقبی در ژرفای ایده‌آلیسم بزنیم. درواقع پیش‌داوری‌های ذهنی‌مان در کنار نبودن منابع دست اول، مانع فراروی از آشنایی به شناختن شده است. هنوز استادان و دانشجویان ما در دانشگاه‌ها با تکیه به کاپلستون و استیس و مانند آنها به تدریس و تحصیل ایده‌آلیست‌ها می‌پردازند‌ و در فضای عمومی‌تر که اوضاع بسیار بدتر است. مجموعه ما در راستای تلاش‌های بیشتر پراکنده پیشین تلاش می‌کند تا به فراروی از گام آشنایی به گام شناختن یاری رساند.

 

بهتر است اندکی بیشتر بر معنای ایده‌آلیسم و نسبتش با مختصات فرهنگی جامعه ایرانی تمرکز کنیم. بنابراین از شما می‌خواهم علاوه بر تعریف ایده‌آلیسم بگویید که فرهنگ و اندیشه ایرانی چه نسبتی با آن دارد؟

اصلا گرفتاری اصلی ما این است که تعبیر دقیقی از ایده‌آلیسم در جامعه علمی خود نداریم! میان عموم مردم این واژه بر آرمان‌گرایی دلالت دارد و برخی از متخصصان هم این برداشت را دامن می‌زنند؛ برای بسیاری از اهل فلسفه که تنها نوعی آشنایی اولیه با ایده‌آلیسم دارند، این واژه به معنای نوعی ذهن‌گرایی (سابجکتیویسم) است. برخی از بزرگان ‌ما همچون مرحوم طباطبایی و مطهری هم آن را با «شکاکیت» یکی گرفته‌اند. دلیل اصلی این سوءبرداشت‌ها این است که متون اصلی فیلسوفان ایده‌آلیست خوانده نشده است. اگر برخی متفکران ما به آثار ایده‌آلیست‌ها دسترسی مستقیمی داشتند، برداشت‌های دقیق‌تری می‌کردند.

تا جایی که من می‎دانم، ایده‌آلیست‌هایی چون کانت و هگل با هر سه مفهوم بالا مخالفت کرده و آنها را نقد کرده‌اند. کسانی که با این مفاهیم از زاویه آنگلوساکسون آشنا شده‌اند، هم مشکل را دوچندان کرده‌اند؛ زیرا از زعم خود به تعریفی خاص اقدام کرده‌اند که باز نسبت روشنی با ایده‌آلیسم محقق ندارد. در این مجال اندك نمی‌توانم به تعریفی از ایده‌آلیسم دست یابم ولی به شکل مختصر آن را نوعی ارتفاع کرانمندی سوژه و ابژه در خردی کلی تصویر می‌کنم که به پیوند درونی واقعیت و عقلانیت کشیده می‌شود. ایده‌آلیسم آلمانی با ارائه تصویری از رئالیسمی که در بن فلسفه‌های گذشته اعم از سنتی و مدرن وجود داشت، به نقد معرفت‌شناسی آن اقدام می‌کرد و نشان می‌داد که چگونه این رئالیسم بحران‌های فلسفی را رقم می‌زده است. کانت از چرخشی که در نگاه خودش در این‌باره رخ داده بود، به عنوان یک انقلاب یاد می‌کرد و هگل هم آن را نوید زایش جهانی نو می‌دید.

 

به نظر می‌رسد نمی‌توان از ایده‌آلیسم بدون بررسی رئالیسم عبور کرد!

رئالیسم هم مانند ایده‌آلیسم انواعی دارد هرچند میان همه آنها مشترکاتی هست. رئالیسم فلسفی ما ایرانیان افلاطونی ـ ارسطویی است. بد نیست همین‌جا یک سوءتفاهم بزرگ در جامعه علمی‌مان را بیان کنم و آن اینکه برخی گمان می‌کنند که افلاطون ایده‌آلیست است، چون به مُثُل (جهان ایده‌ها) باور دارد. اتفاقاً نظریه‌ ایده‌ها پایه رئالیسم اوست یا به تعبیری، پایه تمام رئالیسم متافیزیکی دوهزارة اخیر است؛ زیرا با این نظریه حقیقت را مطلقا جدای از هر شناسنده‌ای قرار می‌دهد. ما ایرانیان نیز به همین راه رفته‌ایم و حقیقت را در قامت شیء در برابر سوژه یا شناسنده نهاده‌ایم. از اینجا به بعد ما همواره به دنبال محال می‌گردیم؛ یعنی چیزی را که مطلقا در برابر شناخت قرار داده‌ایم، می‌خواهیم متعلق شناخت کنیم. این موجب ناخرسندی تاریخی آگاهی ایرانی شده است.

ما جویای چیزی هستیم که خودمان آن را از دسترس خود دور کرده‌ایم. آن رئالیسمی که در برابر ایده‌آلیسم است، جهان را با مفهوم جوهر توضیح می‌دهد و از همین رو برای آن انسان یک جوهر است و سایر هستومندها هم جوهر هستند. از اینجا به بعد رئالیسم دچار گرفتاری برقراری رابطه میان جواهری می‌شود که رابطه برایشان محال است. این محال بودن رابطه در عین سودای محال، سرنوشت اجتماعی/ فرهنگی/ اخلاقی و سیاسی ما را در این سده‌های متوالی شکل داده است. ما دچار بحران رابطه‌ایم و این بحران ریشه نظری دارد.

 

ضرورت آشنایی عمیق‌تر با سنت ایده‌آلیسم آلمانی چیست؟

دست‌کم می‌توانیم سوءتفاهم خود را از این سنت برطرف کنیم. فراتر از آن، اینکه افقی در برابرمان گشوده می‌شود و بر اثر گفتگویی عمیق با این سنت، جایگزین امکانی برای خروج از بن‌بست‌های معرفتی‌مان پدید می‌آید. به نظر من خلاف آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد، اندیشه‌های فلسفی تأثیری سترگ، ولی نادیدنی بر کل زندگی فرهنگی اجتماعی تمدن‌ها دارند. از نظر من اگرچه اغلب ایرانیان شاید حتی نام فیلسوفان زمانه خود را نشنیده باشند یا حتی اگر برخی از آنها را لعن و نفرین هم کرده باشند، به ‌صورتی بنیادین و با میانجی از نگرش آنها تأثیر می‌پذیرند. رئالیسم فیلسوفان ما در رگ و پی فرهنگ ایرانی جاری است بدون آنکه لازم باشد کسی این واژه را حتی شنیده باشد. در دوره جدید متفکرانی چون کانت، فیشته، شلینگ و هگل به بازخوانی لایه‌های زندگی انسانی از منظر شناخت‌شناسی و وجودشناسی نویی اقدام کردند که به نام ایده‌آلیسم شناخته شده است. اکنون ما بیرون از تحولات طبیعی آنها گزارش‌هایی از این دیدگاه شنیده‌ایم که طبیعتا به درک درستی از آن نمی‌انجامیده است. کار ما اکنون برای فهم این سنت بسیار دشوار است.

 

نمی‌توان بدون طرح پرسشی ویژه هگل از این بخش گفتگو عبور کرد. ما با چند قرائت یا روایت از اندیشه‌های هگل در ایران مواجهیم؟

همین اهمیت دادن به هگل به این خاطر است که ما فیشته، شلینگ، هردر و دیگران را اصلا نمی‌شناسیم. روشن است که هگل مهم است؛ ولی او در یک داد و ستد بسیار گسترده با فیلسوفان زمانه‌اش بوده که برخی از آنها مانند فیشته در مقاطعی از خود هگل مهمتر محسوب می‌شدند.

اما در نگاهی مقایسه‌ای و البته در گفتگویی محدود، مجبور به گزینش هستیم و از میان فیشته، شلینگ، هگل، هردر و دیگران ناگزیریم هگل را انتخاب کنیم که در فضای دانشگاهی ما شناخته شده‌تر است.

ما در ایران به‌ جای قرائت‌های علمی، بیشتر روایت‌های قصه‌مانند از او داریم. پیشتر من در مقاله‌ای در مجله‌ شما نشان داده‌ بودم که چگونه ما با منطق قصه‌گویی، هگل را در ایران روایت کرده‌ایم. ولی نکته‌ اصلی این است که هگل تاکنون بیشتر ابزار دست روشنفکرها بوده است. منظورم هر کسی است که اندیشه را ابزاری برای تقویت یا تضعیف جریانی در قدرت قرار می‌دهد، خواه پوزیسیون باشد یا اپوزیسیون. به همین دلیل اطراف هگل بیشتر غبارآلود است. جالب است که بیشتر کتاب‌هایی را که تا کنون از هگل و درباره هگل در ایران منتشر شده، همین روحیه پدید آورده است. دلیل اصلی بی‌کیفیتی ترجمه‌های موجود از هگل همین است.

منظورم صرف وجود اشکالات یا بدفهمی‌هایی در این گوشه و آن گوشه این ترجمه‌ها نیست؛ چنین اشکالاتی همه‌جا پیش می‌آید. اشکال در این است که تاکنون بیشتر کسانی به سراغ آثار هگل رفته‌اند که هیچ ارتباط معناداری با او نداشته‌اند و طبیعتا محصول کارشان کلا قابل استفاده نیست. برخی از آنها حتی جز در مقام نام شناخته شده هم نیستند و برخی دیگر شرایط ابتدایی کار را نداشته‌اند! آنها نه تحصیلاتی در فلسفه‌ هگل داشته‌اند و نه آن را درس داده‌اند و نه پژوهشی درباره‌اش انجام داده‌اند. گویی در برهه‌ای به آنها الهام شده‌ خواندن هگل برای مردم خوب است! پس باید به هر ضرب و زوری که شده آن را به دست مردم رساند. من با استثنائات کاری ندارم، بلکه جریان جاری را می‌گویم. برخی دیگر همچنان از هگل سخن می‌گویند که انگار این فیلسوف جایی آنها را متکفل آرای خود در ایران کرده است! این درحالی است که برخی از سرشناس‌ترین این افراد مقاله‌ای هم درباره‌ هگل ننگاشته‌اند تا بفهمیم سخن پیامبرانه‌شان چیست تا آگاهانه به آنها ایمان آوریم. در این فضای غبارآلود بهترین کار این است که به قصد فهم دقیق‌تر اندیشه‌های هگل و بررسی علمی آنها اقدام به مطالعه‌ دقیق نوشته‌های او کنیم و خیلی هم به دنبال این نباشیم که ما هم قرائتی بر قرائت‌های فوق‌العاده موجود بیفزاییم. به قول خود هگل قضاوت کردن ساده‌ترین کارها است، فهمیدن از آن دشوارتر است. برنامه‌ ما در مجموعه ایده‌آلیسم آلمانی نزدیک شدن به همین هدف است.



در انتشارات حکمت، انتشار مجموعه‌ای را به نام «ایده‌آلیسم آلمانی» آغازکرده‌اید. ملاک شما برای انتخاب آثار چیست؟

اول از همه اینکه نوشته‌هایی از خود فیلسوفان این مکتب را برمی‌گزینیم. همان‌گونه که می‌دانید تا کنون از فیلسوفانی چون فیشته یا شلینگ هیچ اثری ترجمه نشده است. فیلسوفانی چون کانت و هگل هم دارای آثار مهمی هستند که به‌سادگی از نگاه‌ها دور افتاده‌اند. این آثار که اغلب در یک برهه نزدیک به هم نگاشته شده‌اند، گاهی پیوند درونی معناداری هم دارند. من تلاش کرده‌ام تا با درکی از ارتباط میان آثار به گزینش آ‌نها اقدام کنم؛ هرچند این امر به‌صورت نسبی است، زیرا در نهایت برنامه ما این است که در درازمدت همه آثار موجود را به فارسی برگردانیم. ولی در تعیین اولویت‌ها به این رابطه می‌اندیشم. برای نمونه من با درکی از رابطه‌ محتوایی کتاب‌های ایمان و شناخت از هگل، آموزه فراگیر دانش و تعین آدمی از فیشته تصمیم گرفتم این سه با هم کار شوند. همچنین با هدف شناسایی سیر تطور هگل در ینا به عنوان مقدمه‌ای مهم در اندیشه هگل تصمیم گرفتم که آثار این دوره را اولویت بخشم، درواقع تلاش می‌کنم ارتباط درونی کتاب‌ها را درنظر داشته باشم.

 

مترجمان این مجموعه چگونه انتخاب می‌شوند؟

برای من ارتباط علمی مترجمان با موضوع کارشان، در کنار آشنایی مناسب با زبان ملاک مهمی به شمار می‌رود. در همین دو نمونه کاری که تاکنون منتشر شده، با مترجمانی جوان روبه رو هستیم که تجربه‌های بسیار خوبی در تحصیل و تحقیق هگل و فیشته دارند. آقای اردبیلی نه تنها کتاب متافیزیک ینا را ترجمه کرده، بلکه پژوهش گسترده‌ای هم در آن کرده است و به نظرم در حال حاضر بهترین کسی است که در ایران می‌تواند درباره‌ همین کتاب سخن بگوید. آقای حسینی هم قبل از ترجمه کتاب فیشته پایان‌نامه‌ای درباره وی نگاشته و کتاب مهمی درباره اندیشه‌های او ترجمه کرده است. به هرروی، مترجمان ما بیشتر از نسل جوان‌تری هستند که به‌نظرم ایده‌های بهتری دارند و از جهت اخلاق حرفه‌ای و شور کار و همزبانی، اشتراک معنادارتری دارند.

 

شما به عنوان دبیر مجموعه، چه وظایفی را بر عهده دارید؟ آیا متن‌های ترجمه شده را مقابله و ویراستاری هم می‌کنید؟

پیش از هر چیز گزینش متون و مترجمان به عهده بنده است. من در این مرحله غیر از بررسی‌های خودم با متخصصان زیادی هم مشورت می‌کنم تا به یک اجماع نسبی معقول دست یابم. دومین کار من برقراری رابطه میان مترجمان برای هماهنگی‌های علمی است. در مواردی این رابطه ضروری‌تر می‌شود. پس از آن با هر اثر رابطه مشخصی برقرار می‌کنم. آنچه برای هر اثر انجام خواهم داد، بررسی ترجمه پس از دریافت آن است. ممکن است در موردی نیاز باشد کل اثر را ویراستاری کنم یا در اثری کارم در حد مشاوره در مورد بخش‌هایی از کتاب باشد. ولی در هر صورت هر کتاب را ابتدا با تطبیق بخش‌هایی از آن عیارسنجی کرده و براساس داوری‌ام سطح کار بعدی را تعیین می‌کنم. همان‌طور که در یک مورد هم پیش آمد، ممکن است کار در اندازه‌ای نباشد که حتی با ویراستاری ارتقا یابد كه در این صورت از برنامه خارج می‌شود.

در سال‌های گذشته، طیف وسیعی از کتاب‌هایی که به صورت مجموعه یا دوره بودند، با مترجمان مختلف منتشر شده‌اند؛ اما مشکل اینجا بود که این آثار نه تنها در کلیت، بلکه در کلید‌واژه‌های اصلی هم یکدست نبودند. می‌توانم به تاریخ فلسفه کاپلستون اشاره کنم؛ البته به مقتضیات زمان انتشار این آثار واقفم با این حال، هنوز هم این مجموعه به همان شکل سابق تجدید چاپ می‌شود و واقعا جالب نیست. فکر می‌کنم هیچ ربطی هم به این ندارد که چون تاریخ فلسفه‌های دیگر منتشر شده‌اند، نیازی به ویرایش مجدد این آثار نیست.

 

حال که بناست مجموعه ایده‌آلیسم آلمانی در یک قالب و فرم مشخص با اهداف معینی منتشر شود، می‌خواهم بدانم برنامه شما برای یکدست‌سازی معادل‌ها و ترجمه‌ها چیست؟

ببینید یکدست‌سازی اصطلاحات و معادل‌ها لزوما کار درستی نیست. به هر روی مترجمان ما هر کدام برداشت و ذوق خود را دارند و نمی‌توانیم آنها را وادار کنیم تا همه از یک معادل بهره گیرند. کاری که می‌توان کرد این است که با هم درباره اصطلاحات مهم گفتگو کنیم و در صورت امکان به هم نزدیک‌تر شویم. البته یک نکته را نباید فراموش کرد که کار ما مربوط به نویسنده‌های متفاوتی است؛ در حالی که مثلا تاریخ فلسفه‌ای که مثال زدید از یک نویسنده بوده است. اشکال آن کار این بود که تفاوت قلم مترجمان بسیار زیاد است، درحالی که نویسنده یکی بوده است.

 

نکته مهمی که به بحث ترجمه این آثار مربوط می‌شود این است که اکثر این کتاب‌ها تا جایی که من دیدم، از زبان انگلیسی ترجمه می‌شوند و نه آلمانی. به نظر خودتان برای چنین مجموعه‌ای و دست‌یافتن به اهدافی که در ابتدای گفتگو بر شمردید، بهتر نبود آثار از زبان آلمانی ترجمه می‌شدند؟

ببینید این از بحث‌های جدلی‌الطرفینی شده است. البته تردیدی نیست که ترجمه مستقیم از آلمانی امکان دقت‌های مفهومی را بالا می‌برد؛ زیرا نمونه‌های زیادی از ترجمه‌های متون از زبان آلمانی داریم که کیفیت بالایی ندارند. با این همه واقعیت موجود در جامعه علمی ما این است که مترجمانی با تسلط بالا به زبان آلمانی و تسلط به موضوع بحث خیلی کم داریم. با این همه ما از مترجمانی استفاده می‌کنیم که هم به دلیل آشنایی نسبی با زبان آلمانی و هم تخصص در موضوع بحث، بر اصطلاحات فنی کتاب مورد نظر تسلط قابل‌قبول داشته باشند. نکته دیگر کار گسترده‌ و انتقادی مترجمان انگلیسی زبان در مورد کتاب‌هایی است که برگزیده‌ایم. برای نمونه کتاب متافیزیک ینا و منطق ینا را تیم برجسته‌ای از مترجمان هگل‌شناس آمریکایی، زیرنظر یکی از مراجع مهم هگل‌شناسی ترجمه کرده‌اند. به نظرم در حال حاضر استفاده از ترجمه‌های خوب و شناخته‌شده انگلیسی کم‌خطرترین راه موجود است.

 

تا کنون در سال‌های مختلف، برخی از کتاب‌هایی که در سنت ایده‌آلیسم آلمانی می‌گنجد، منتشر شده است. آیا برنامه‌ای برای بازترجمه آثار منتشر شده هم دارید؟

اولویت ما کتاب‌هایی است که تاکنون ترجمه نشده است؛ چون تعداد قابل‌توجهی از کتاب‌های این فیلسوفان ترجمه‌ نشده‌اند. با این همه، به‌ویژه در مورد کتاب‌هایی که ترجمه‌های نامناسبی دارند، منعی نمی‌بینم که دوباره ترجمه شوند.

 

آیا آثاری که در این مجموعه انتخاب و منتشر می‌شوند ترتیب خاصی دارند؟

همان‌طور که گفتم یک اولویت‌بندی نسبی در ذهن دارم، ولی واقعیت این است که در مقام چاپ نمی‌توانیم دقیقا بر اساس این اولویت‌ها رفتار کنیم. منتشر شدن کتاب‌ها به چیزهای زیادی وابسته است، به‎ویژه به آماده شدن کارها. برای نمونه حجم کتاب، دشواری متن، ویراستاری، شرایط خود مترجمان همه جز عواملی هستند که زمانبندی چاپ کتاب را تحت تاثیر قرار می‌دهند. سیاست ما این است که در هر مرحله چند کتاب را با هم کار می‌کنیم و در این میان هر کدام که زودتر آماده شد، چاپ خواهیم کرد.

 

تا کنون دو جلد از این آثار منتشر شده است: «متافیزیک ینا» اثر هگل و «بنیادآموزه فراگیر دانش» نوشته فیشته. اگر ممکن است اندکی هم درباره این دو جلد برای ما بگویید.

از دومی آغاز می‌کنم. این اثر یکی از مهم‌ترین آثار فیشته است. فیشته که زمانی رسالت خود را تصریح پروژه‌ فلسفی کانت می‌دید، در این اثر که چند ویرایش از آن را متناسب برخی تغییرات شرایط نگاشته است، می‌کوشد تا از پروژه‌ کانت فراروی کند. البته هگل در رساله ایمان و شناخت بر این باور است که به رغم تلاش فیشته برای فراروی از کانت در این کتاب، او نتوانسته است منطق کانتی اندیشه خود را کنار گذارد. در جامعه علمی آلمان آن روز، این کتاب بحث‌های الهیاتی مهمی را پیش انداخت؛ درحالی که اصولا پروژه فیشته الهیاتی نبود، بلکه تلاش می‌کرد تا در راستای خواستی که در اندیشه آن زمان رقم خورده بود، فلسفه را به مقام علم برساند. به نظر من این کتاب نمونه فیشته‌ای سنجش خرد ناب کانت و از جهاتی پدیدارشناسی روح هگل است. کتاب متافیزیک ینای هگل هم اثری است که در نظام نخست فلسفی هگل جایگاه مهمی دارد و البته در نظام بعدی او هم با تغییر در محتوا و موقعیت اهمیت خود را حفظ می‌کند. در این نظام منطق و متافیزیک در پیوند با هم مطرح می‌شوند. در طرح بعدی هگل پدیدارشناسی بخش نخست نظام مند می‌شود، هرچند همین هم بعدا در دانش‌نامه علوم فلسفی تغییر می‌کند. ما در کتاب متافیزک دوره ینا رگه‌های اولیه‌ای از برخی مباحث مهم هگل در پدیدارشناسی را مشاهده می‌کنیم و بنابراین مطالعه این اثر سیر تطور آ‌نها را بر ما آشکار خواهد کرد.

 

خود شما هم کتاب «ایمان و شناخت» اثر هگل را ترجمه کرده‌اید. جایگاه این اثر در منظوم? فلسفی هگل چیست؟

این کتاب را باید نوعی خروج آشکار هگل از وابستگی به اندیشه‌های کانتی داوری کرد. در واقع به نظر من این رساله در کنار رساله تفاوت نظام‌های فلسفی فیشته و شلینگ، که پشت سر هم نگاشته شده‌اند، اولین موقعیتی هستند که هگل در آنها، خودآگاهانه، به عنوان متفکری با پروژه فلسفی مستقل نمایان شده است. این کتاب تفسیری رادیکال از فلسفه کانتی ارائه می‌دهد و به بهانه تحلیل آرای کانت، یاکوبی و فیشته به ارزیابی نسبت شناخت و ایمان اقدام می‌کنند. این کتاب همچنین نخستین نقد جدی و گسترده هگل به روشن‌اندیشی و رومانتیسیسم را هم توأمان به‌دست می‌دهد و از این حیث، سرآغاز پروژه فلسفی پدیدارشناسی روح است. همان‌گونه که می‌دانید فراروی از این دو جریان در آن دوره، نتایج فلسفی و حتی سیاسی اجتماعی مهمی را در پی داشت که به قول خود هگل متناظر با نوید ورود به جهانی نو بود که در راه بود.

*با اندكی تلخیص

منبع: اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: