1395/8/25 ۰۸:۳۴
ین نوشتار با بازگشت به صد و ده سال پیش، زمانی که انقلاب مشروطه در سال ١٢٨٥ خورشیدی به پیروزی رسید، حتی سالهای پیش از آن به عنوان دوره مشروطهخواهی، در پی آن است کوششهای فرهیختگان را برای بازیابی حقوق آموزشی زنان در دنیایی سنتی و همراه با نگرشهای خرافهگونه ترسیم کند. مکتبخانهها در دوره مورد نظر تا پیش از بنیانگذاری مدرسههای نوین، هسته اصلی آموزش و پرورش را برعهده داشتند، و در آنها قرآن، آموزههای دینی و برخی متنهای ادبی تدریس میشد.
نگاهی به وضعیت آموزش و پرورش دختران و زنان ایرانی در دوره مشروطیت دکتر سولماز قلیزاده مهدی خان محله : این نوشتار با بازگشت به صد و ده سال پیش، زمانی که انقلاب مشروطه در سال ١٢٨٥ خورشیدی به پیروزی رسید، حتی سالهای پیش از آن به عنوان دوره مشروطهخواهی، در پی آن است کوششهای فرهیختگان را برای بازیابی حقوق آموزشی زنان در دنیایی سنتی و همراه با نگرشهای خرافهگونه ترسیم کند. مکتبخانهها در دوره مورد نظر تا پیش از بنیانگذاری مدرسههای نوین، هسته اصلی آموزش و پرورش را برعهده داشتند، و در آنها قرآن، آموزههای دینی و برخی متنهای ادبی تدریس میشد. توجه به معیشت عشایری و کشاورزی آن زمانه به عنوان نماد اقتصادهای کلاسیک، بیبهرهماندن بیشتر دختران و زنان از همان آموزش ناقص مکتبخانهای نیز منطقی به نظر میآورد. همچنین نگاه مردسالارانه حاکم در جامعه ایران آن دوره که بهرهمندی از سواد را برای زنان لازم نمیدانست و او را مخلوقی به شمار میآورد که صرفا وظیفه و توان زنانگی و فرزندآوری را در کنج خانه برای مردان داشت، به گونهای میتواند فضای آن دوره را توصیف کند. این نگاه عرفی با گذر زمان در اثر گردها و غبارهای تاریخ با چاشنیهایی که مستبدان به آن میزدند، میکوشید لعابی از باورهای شرعی و دینی بر خود بکشد. احساس نیاز به آموزش زنان به شیوه جدید بیتردید باید از زمانی شروع شده باشد که جامعه ایران دوره قاجار در نخستین برخوردهایشان با جوامع اروپایی، به کاستیهایش پی برده، برآن شده علوم جدید را به جوانان آموزش دهد. وجود تعالیم اسلامی درباره نقش زنان در موفقیت مردان و حضور زنان اسوه در تاریخ بیانگر آن است که لازمه عبور جوامع از جمود و تحجر به پیشرفت علمی و اجتماعی، آموزش درست و جامع زنان است. زنان در واقع بنیان اصلی نظام خانواده و انگیزهدهندگان اصلی به فرزندانشان در دستیابی به علم و دانش به شمار میآیند. پیگیری مطالبات آموزشی زنان به شیوه جدید در تاریخ ایران با مشکلات و مانعهایی بسیار روبهرو بوده است. بلندهمتان تاریخ هیچگاه در برابر سدهای تعصب کورکورانه کوتاه نیامده، با مجاهدتهایشان وضعیت آموزشی زنان را به جایی رساندند که اکنون حضور انبوه زنان در جامعه مسلمان ایران در عرصههای گوناگون علمی و فرهنگی را شاهدیم.
کتاب و قلمدان، آینه و سرمهدان در تاریخ از جمله در تاریخ ایران کمتر به زنان اشاره شده است و اطلاعاتی محدود که از منابع به دست میآید، آگاهی دقیق درباره زنان به ما نمیدهد. این مساله اما در دوره قاجار تا اندازهای متفاوت است زیرا در منابع این دوره فراوانی اطلاعات پیرامون وضعیت زنان چشمگیر است. زنان در عصر قاجار به طور کلی در تاریکی بیسوادی به سرمیبردند. جامعه مردسالار در آن دوره بر این باور بود که زن نباید چیزی بداند و بفهمد و ضرورتی ندارد زنان خط و سواد بیاموزند. به روایت محمد حسین حافظیان در کتاب «زنان و انقلاب»، «در سدهی نوزدهم به خاطر بیسوادی فراگیر در ایران تخمین زده میشود که تنها سه نفر از هر هزار زن در ایران باسواد بودند». البته باید به یاد آورد دختران اقشار پایین جامعه به دلیل محدودیتهای عرفی و اقتصادی امکان سوادآموزی نداشتند و زنان باسواد بیشتر از اشراف و شاهزادگان بودند. کارلا سرنا، سیاح اروپایی درباره وضعیت زنان در دوره ناصرالدین شاه قاجار چنین نوشته است «در اندرون زنها کم مینویسند و کم کتاب میخوانند، کتاب و قلمدان جای خود را به وسایل دیگری از قبیل آینه و سرمهدان داده است». بیسوادی گسترده، زنان را از دستیابی به حقوقشان ناتوان میساخت. تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه، در کتاب خاطرات خود، وضعیت عمومی زنان را در زمینه برخورداری از علم و دانش در تاریخ ایران چنین توصیف کرده است «قدرت، ثروت، افکار عالیه، اخلاق حمیده، ترقیات گوناگون، همهی اینها از نتایج علم است و ما به این نسبت میتوانیم ترقی را مترادف علم فرض کنیم؛ اما افسوس و باز هزار افسوس که در آن تاریخ، باب علم به روی نسوان از هر جهت بسته و ابدا راهنما و معلمی برای خود موجود نمیدیدند». همین شاهدخت قاجاری در جای دیگر چنین نوشته است «قانون خلقت ما را از درک معانی بسی چیزها محروم نموده است ما هم به این محرومیت اضطراری یک محرومیت اجباری علاوه نمودهایم. چیزی را که میتوانیم بفهمیم، نمیفهمیم، آن مقدار راحت و سعادتی را که ممکن است مالک بشویم، از دست میدهیم. برای چه؟ برای نداشتن راهنمایی که آن را علم نام نهادهاند». این برداشت تاجالسلطنه، جایگاه عمومی زنان ایرانی را تا پیش از تاریخ معاصر ایران روشن میسازد. شاهدختها، اشرافزادگان، عالِمزادهها امکان سوادآموزی تا پیش از انقلاب مشروطه، برای اندکی از زنان وجود داشت. اشراف و اعیان که معلم را برای تعلیم پسرانشان به خانه میآوردند، گاه به دخترانشان هم اجازه میدادند از آن معلمها سواد بیاموزند. ملاباجیها هم به دختران پادشاه در دربار درس میدادند، چنانچه بیبی خانم وزیری، بنیانگذار نخستین مدرسه دخترانه نوین در ایران، دختر خدیجه خانم ملاباجی دربار ناصرالدین شاه قاجار است. عدهای کم از اقشار متوسط جامعه هم دخترانشان را به مکتبخانههای عمومی میفرستادند. مواد درسی شامل قرآن، مسایل دینی، عربی، دیوان حافظ، مثنوی مولوی، گلستان سعدی و از این قبیل بودند. برخی خانوادهها پسرانشان را پس از گذراندن دوران مکتبخانه، به حوزههای علمیه میفرستادند، اما رفتن به آنجا برای دختران عمومیت نداشت. شاهدختها، دختران اشراف و دخترانی که بستگان نزدیک آنها تحصیلات حوزوی داشتند، می توانستند مدارج بالای علمی را بگذرانند. در برخی از خانوادههای اهل علم و معرفت، تفاوتی در علمآموزی میان فرزندان دختر و پسر وجود نداشت، چنان که حاج میرزا هادی دولتآبادی پدر صدیقه دولتآبادی، زمانی که دخترش شش سال داشت، به او گفت «حالا که بعد از هفت برادر در محیطی پر از جهل و تبعیض به دنیا آمدهای، به تو میگویم اگر مانند برادرانت درس بخوانی، مانند آنها از من ارث خواهی برد، وگرنه تو را از ارث محروم خواهم کرد». همین صدیقه دولتآبادی از پیشآهنگان دفاع از حقوق زنان در دوره مشروطه و یکی از نخستین بنیانگذاران مدرسه دخترانه در اصفهان است. او را البته از پایهگذار مهد کودک و همچنین از هواداران آموزش بزرگسالان در ایران برشمردهاند. به طور کلی زنانی که در دوره مشروطهخواهی باسواد بودند، چه شاهدختها و اشرافزادهها، چه دختران علما، با نوشتن در نشریات و جراید آن دوره بر حق سوادآموزی دختران تاکید میکردند. پس از پیروزی انقلاب مشروطه در سال ١٢٨٥ خورشیدی، نخستین گردهمایی زنان سال بعد در تهران برگزار شد. تاسیس مدارس دخترانه، یکی از خواستههای آنان به شمار میآمد. علوم پلتیکی خاصه رجال است نه نسوان! روزی که مظفرالدین شاه قانون اساسی مشروطه را توشیح کرد، مجلس تقاضانامه زنی را در پشتیبانی از آموزش زنان و مشارکت اجتماعی آنان منتشر کرد. نویسنده این نامه، خطاب به سیدمحمد طباطبایی خواستار پشتیبانی حکومت از مدارس دخترانه بود. پاسخ مجلس نشاندهنده این است که بسیاری از نمایندگان نخستین مجلس شورا همچنان استمرار مناسبات سنتی زن و مرد را خواهاناند. مجلس در پاسخ آن تقاضانامه نوشت زن و مرد از لحاظ فهم و منطق فرقی ندارند اما در اصل تنها از آموزش محدودتر برای زنان حمایت کرد «تربیت زنان در امر اطفال، خانهداری، حفظ ناموس و علومی که راجع به اخلاق و معاش خانواده باشد، اما در امور خاصه رجال از قبیل علوم پلیتیکی [علم سیاست] و امر سیاسی فعلا مداخله ایشان اقتضا ندارد». به هر حال با طلوع انقلاب مشروطیت، یک دگرگونی بزرگ در آموزش زنان ایران پدیدار شد؛ زنان ایرانی بیآن که منتظر حمایتهای دولت و کمکهای قانونی باشند، به عرصه فعالیتهای آموزشی وارد شدند و مدرسههای دخترانه را بنیان گذاردند. آنان در یک گردهمایی بزرگ در تهران به سال ١٢٨٦ خورشیدی برابر با ١٩٠٧ میلادی، قطعنامهای در دو بند اعلام کردند. آنگونه که کتاب «انجمنهای نیمهسری زنان در نهضت مشروطیت» نشان میدهد، بند نخست بر تاسیس مدارس زنانه تاکید داشت و بند دوم خواستار حذف جهیزیه سنگین برای دختران بود زیرا آن زنان بر این باور بودند پولهایی که برای خرید جهیزیههای کلان صرف میشوند، بهتر است در راه آموزش دختران به کار آیند. به روایت شمسالدین رشدیه در کتاب «سوانح عمر» به نظر میآید پیش از پیروزی انقلاب مشروطیت طوبی آزموده (رشدیه) با کمک میرزا حسن رشدیه برادر همسرش، به سال ١٢٨٢ خورشیدی (١٣٢١ قمری) مدرسهای دخترانه با نام پرورش پدید آورد که پس از مدتی با فشار مخالفان بسته شد. بیبی خانم وزیری یکی از زنان روشنفکر آن زمان در سال ١٢٨٥ خورشیدی دبستان دخترانه دوشیزگان را بنیان گذاشت. این اقدام او نیز اما با مخالفت شدید عدهای روبهرو شد، به گونهای که میخواستند مدرسه را ویران کنند. صنیعالدوله در آن زمان وزیر معارف بود. او در پاسخ شکایت بیبی خانم به وزارت معارف گفت صلاح در این است که مدرسه تعطیل شود. مدتی پس از توپ بستن مجلس، تقاضای بیبی خانم برای تاسیس مدرسه پذیرفته شد، مشروط بر آن که فقط دختران ٤ تا ٦ ساله در آنجا تحصیل کنند و کلمه دوشیزه نیز از تابلوی مدرسه حذف شود. زنانی که از این مدرسهها فارغ التحصیل میشدند، مدارسی دیگر راه میانداختند. دلیل اقدامات فرهنگی آنها این بود که افزون بر فراگیری کتابهای درسی از شرایطی که در آن به سرمیبردند، بیشتر آگاه میشدند به گونهای که در کلاسهای درس، اوضاع زنان ایرانی و اروپایی با یکدیگر مقایسه میشده است. حتی این امکان وجود دارد که خبرهایی درباره زنان اروپایی از راه دختران دانشآموز به مادرانشان و در پی آن در محافل عمومی مانند مسجد و حمامهای عمومی به آگاهی زنان دیگر میرسید. جراید به یاری زنان میآیند جراید این دوران نقشی مهم در آگاهیبخشی به مردم در زمینه تحصیل دختران داشتند. روزنامهها و مجلهها لابهلای مطالبی که درباره اهمیت علمآموزی منتشر میکردند، بر نقش زنان باسواد در پیشرفت جامعه تاکید میورزیدند؛ گاه حتی وضعیت آموزش زنان در دیگر کشورهای مسلمان مانند عثمانی را توصیف میکردند. برای نمونه جریده «ثریا» در زیر عنوان «دارالعماره استانبول» اشاره دارد که در مدرسهای دخترانه به نام «لیل» در ترکیه به سبب فزونی تعداد داوطلبان ثبتنام، ناچار شدهاند از آنان امتحان ورودی بگیرند. با وجود حمایت برخی روشنفکران و زنان باسواد از علمآموزی بانوان، بسیاری همچنان با تاسیس مدرسههای دخترانه به سبک جدید مخالف بودند و آنها را سبب انحراف جامعه و نظام خانواده ایرانی و رسوخ فرهنگ غربی به آن میدانستند. برخی از روحانیان برجسته مانند سیدمحمد طباطبایی و شیخ هادی نجمآبادی اما با درک زمانه، در راستای ایجاد فرصت برای فرزندان مسلمانان در زمینه تحصیل پیشگام بودند؛ به گونهای که نجمآبادی سرکشی به دبستان رشدیه و پشتیبانی از آن را برعهده گرفت. سیدمحمد طباطبایی نیز خود دبستانی به نام اسلام بنیان نهاد. او تا توانست مردم را برانگیخت فرزندانشان را به مدرسههای جدید بفرستند. برخی زنان نیز در این میانه بیکار ننشسته، برای متقاعد کردن مخالفان آموزش زنان و دختران به شیوه جدید، مقالههایی را در نشریات گوناگون درباره آموزش زنان منتشر کرده، نامههایی بسیار به مجلس نوشتند. آنان به نوشته عبدالحسین ناهید در کتاب «زنان ایران در جنبش مشروطه» در این مسیر به آیات قرآن در تمجید علم و احادیث تمسک جستند. عصمت تهرانی، یکی از بانوان نیکاندیش آن روزگار به شمار میآمد که با نام مستعار «طایره» در نشریه ایران نو مقالههایی جالب توجه مینوشت. او میکوشید مردان را به این باور برساند که همسران تحصیلکرده ارزشمندند و به عنوان مادران فرزندانشان میتوانند شهروندانی روشنفکر پرورش دهند و پیشرفت ملت را موجب شوند. زنان مدرسهساز تاریخ ایران زنان فرهیخته با پیروزی مشروطیت در ایران، با وجود جریانهای مخالف، برای تعلیم و تربیت دختران با زحمت زیاد چندین مدرسه دخترانه پدید آوردند، چنان که دبستان ناموس با همت طوبی آزموده (رشدیه) به سال ١٢٨٦ خورشیدی در شرایط بسیار دشوار اجتماعی گشایش یافت. برنامه آموزشی این مدرسه متناسب با اعتقادها و باورهای جامعه تنظیم شد، به گونهای که هر سال مجلسهای روضهخوانی در آنجا برگزار میشد؛ نیز متولیان مدرسه از اولیای شاگردان دعوت کرده، در حضور آنان آیههایی از قرآن خوانده میشد که درباره فضیلت علم و دانش بود. مدرسه ناموس به روایت بدرالملوک بامداد در کتاب «زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید» بعدها به یکی از مجهزترین و مهمترین مدرسههای دخترانه تهران تبدیل شد. گنجاندن آیینهای اعتقادی در مدرسههای جدید سبب میشد از حساسیت آن گروه که به دلیل نگرانی از دور شدن جوانان از ارزشهای دینی با اینگونه مدرسهها مخالف بودند، کاسته شود. متولیان چنین مدرسههایی با این سیاست که مدرسه جایگاه دستیابی به علم و دانش است و دانشآموزان در چنین روشی همزمان با آموختن مواد جدید درسی، باید با معارف دینی هم آشنا میشوند، خانوادهها را برمیانگیختند به تحصیل دختران توجه کنند. پایان استبداد صغیر؛ برآمدن مدرسههای دخترانه دولتی با پایان یافتن دوره استبداد صغیر و فتح تهران از سوی مشروطه خواهان به سال ١٢٨٧ خورشیدی، منابع تاریخی از تاسیس مدرسههای دولتی و حمایت دولت از این اقدام روایت میکنند. حسن اعظام قدسی در «کتاب خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله» در اینباره مینویسد «در بهمن ١٣٢٨ ه.ق مجلس لایحهای به نام عوارض معارف بر مالیاتهای مستقیم را به تصویب رسانید که طی آن مقرر گردید تا از درآمد این مالیاتها ٤٦ باب مدرسه جدید تأسیس گردد. سی دبستان پسرانه و ده دبستان دخترانه و شش دبیرستان پسرانه که دختران قادر به ادامه تحصیل در این مقطع نبودند. این مدارس که در مدت کوتاهی تصویب شد، اساس فرهنگ ایران گردید». همزمان با پیدایش و فعالیت مدرسههای دولتی پس از استبداد صغیر، همچنان با ایجاد و گسترش مدرسههای دخترانه به کوشش بانوان ایرانی روبهرو میشویم؛ چنان که صفیه یزدی همسر شیخ محمد یزدی از روحانیان تراز یک تهران و حاکم شرع برای نظارت بر تصمیمات مجلس، مدرسه عفتیه را به سال ١٢٨٩ خورشیدی بنیان گذارد. ماهرخ گوهرشناس از دیگر زنانی به شمار میآید که در سال ١٢٩٠ خورشیدی مدرسهای دخترانه به نام ترقی پدید آورد. این مدرسه به تندی گسترش یافت و به روایت بدرالملوک بامداد در کتاب «از تاریکی به روشنایی» حتی پسران را نیز پذیرفت. تعداد مدرسههای جدید از جمله مدرسههای دخترانه در پایان دوره قاجاریه با وجود آشفتگیهای سیاسی و اجتماعی و مشکلات اقتصادی افزایش یافت. نشریه شکوفه در سال ١٢٩٢ خورشیدی فهرستی از ٦٣ مدرسه دخترانه تهران با حدود ٢٥٠٠ دانشآموز منتشر و اعلام کرد دختران یک هفتم دانشآموزان مدرسههای تهران را تشکیل میدهند. مدرسههای دخترانه به همین ترتیب در اواخر دوره حکومت قاجارها بر ایران، در مراکز استانها بنیان گذارده شده و گشایش یافتند. مدرسه دخترانه شمسیه به همت شیخ علی طالقانی در رشت به سال ١٢٨٧ خورشیدی پدید آمد. این نهاد آموزشی بعدها با نام مدرسه بنات اسلامی با مدیریت بانویی به نام احترام السیاده با کمکهای دولتی به زیست و فعالیت فرهنگی خود ادامه داد. آذرمیدخت نیکروان و روشنک نوعدوست هم از جمله زنانی بودند که در رشت به ایجاد مدرسه و تشویق دختران به سوادآموزی همت گماردند. فروغ آذرخشی، در مشهد مدرسه فروغ را برپا کرد. شد. یکی از مردان نواندیش فارسی به نام خوشنویسزاده، مدرسه عصمتیه را به سال ١٣٠٠ خورشیدی بنیان گذارد؛ خانم حیا سرپرستی مدرسه عصمتیه را برعهده داشت. شوق یک خیز بلند دوره حکومت قاجار، یکی از برهههای مهم در تاریخ ایران به شمار میآید. چالش میان سنت و مدرنیسم در ایران، از این دوره آغاز شد. مساله آموزش زنان در دوره مشروطهخواهی و نیز پس از پیروزی جنبش، به طورکلی همواره یکی از دغدغههای محافل روشنفکری بوده است. این خواسته زنان به نظر نمیآید با آن هدف مطرح شده باشد که اسبابی فراهم شود و آنها از اصالت ایرانی و اسلامیشان دوری گزینند، که، آنان تربیت و علمآموزی را میجستند. بیشتر بنیانگذاران مدرسههای دخترانه در دوره قاجار حساسیتهای ارزشی و دینی جامعه را در نظر داشتند؛ این واکنش تیزهوشانه آنان در حوزه تفکیک مساله علمآموزی از فرآیند غربیشدن جای میگیرد که در دوره پهلوی اول تااندازهای نادیده گرفته شد. علمآموزی و دستیابی به معرفت در هر جا و نزد هر کس، در بینش اسلامی سنتی نیکو به شمار میآید. این پدیده، در انقلاب مشروطیت اوج گرفت. تنها اندکی از زنان طبقات بالای جامعه، در ایرانِ پیش از مشروطیت امکان سوادآموزی داشتند و اندکی از خانوادههای طبقه متوسط یا عالمپرور هم دخترانشان را به مکتبخانهها میفرستادند. دختران طبقه پایین جامعه اما به دلیل ناتوانی مالی و برخی اعتقادها عمدتا بیسواد بودند. برخی اندیشهگران و متفکران ایرانی در این دوره هرچند کمکم به اهمیت آموزش زنان پی بردند، اما تا پیش از شکلگیری و پیروزی جنبش مشروطیت در سال ١٢٨٥ خورشیدی، در دورههای پیشتر، کمتر نشانههایی از این مسأله دیده میشود. حتی با پیروزی مشروطه و فعالیت مجلس اول، به تعلیم و تربیت زنان به شیوه مدرن بیتوجهی شد؛ تنها پس از پایان استبداد صغیر، دولت اقداماتی در این زمینه انجام داد. برآیند چنین ناکارآمدیهای دولتی موجب شد برخی زنان باسواد و فرهنگ دوست ایرانی به میدان آمده، مدرسههای جدید دخترانه بنیان گذارده و پدید آورند یا از آن مدرسهها پشتیبانی مالی و قلمی کنند. امکانات آموزشی زنان ایران پس از انقلاب مشروطه تا برچیده شدن قاجارها اما از دوره متوسطه بالا نرفت. سیاستهای آموزشی و عملکرد زنان در آموزشخواهی در میانههای دوره قاجار هرچند بر بسیاری از مردم تاثیرهایی فراوان گذاشت و آرامآرام آن دیدگاه سنتی را دگرگون کرد که زنان را ضعیف و بدون تدبیر میدانست اما شکافهای معیشتی، باورهای عرفی و ضعف حکومتهای مرکزی در برقراری امنیت، جلوی پیشرفت چشمگیر آموزش زنان را همچنان میگرفت. انگلیسیها از جنوب و روسها از شمال، با آغاز جنگ یکم جهانی، ایران را با وجود اعلام بیطرفی دولت، اشغال کردند. این ناآرامیها به ویژه جنبش نوپای سوادآموزی زنان ایرانی را متاثر ساخت. زمان باید پیش میرفت تا این حوزه گسترش بیشتر یابد.
مخدرات وطندوست
روزبه رهنما : «خانمهای ایران یک شرکت خیریه درست کردهاند و دیروز که جمعه بود، در پارک اتابک یک مجلس کنفرانس و سینموتوگراف دادند و با پولی که جمع میشود میخواهند یتیمخانه و مریضخانه و مدرسه برای دخترها درست بکنند». این اعلان که در یکی از روزنامههای عصر مشروطیت منتشر شده است، همچون پیکی که خبری خوش با خود آورده است، از دورهای نوین در حضور زنان ایرانی در فعالیتهای اجتماعی با رویکرد خیریه آگاهی میدهد. این هوای تازه، در واقع از تلاشهای زنان برای برونرفت از محیط محدود سنتی و حرکت به سوی زندگی جدید برآمده است. پیروزی جنبش مشروطیت ایران در میانههای دوره قاجار، فصلی نوین در تاریخ ایران گشود. این جنبش سیاسی- اجتماعی در کنار دستاوردهای گوناگون در عرصه سیاست، حوزه اجتماع را به شدت متاثر ساخت. گسترش فعالیتهای آزادیخواهانه اجتماعی همچون انتشار گسترده روزنامهها و مجلهها و شکلگیری انجمنهای گوناگون، از جمله دستاوردهای اجتماعی جنبش به شمار میآمد. زنان در روزگار پس از مشروطه، با گسترهای تازه از حضور و فعالیت در جامعه ایران روزگار قاجار روبهرو شدند. آنان با پیروزی مشروطیت و اثرگذاری آن در حوزههای گوناگون توانستند به عرصههای گوناگون فعالیتهای سیاسی و اجتماعی وارد شوند. آنها از همان دوره به عنوان دستهای فعال و اثرگذار در جامعه سنتی ایران، مسئولیتهایی برعهده گرفتند. ایجاد نهادها و سازمانهای اجتماعی با رویکرد خیریه، از جمله فعالیتهای زنان در این دوره به شمار میرود. زنان در این نهادها که عمدتا انجمن نامیده میشدند میکوشیدند زمینههایی مناسب برای آموزش و پرورش دختران به ویژه با نگاه نیکاندیشانه فراهم آورند. زمینه فعالیت زنان پس از شکلگیری مجلس نخست مشروطه آسان شد. انجمن مخدرات وطن، یکی از مهمترین نهادها در این زمینه به شمار میآید. آقابیگم دختر شیخ هادی نجمآبادی، روحانی نواندیش و نیکوکار سرشناس در دوره قاجار، این انجمن را بنیان گذارد. اعضای انجمن شصت نفر بودند. اینان که در خانوادههای هوادار مشروطه پرورش یافته بودند، آنگونه که خود تصریح میکردند، هدفهایی چون دفاع از استقلال کشور، مخالفت با وامگیری خارجی، جلوگیری از خرید کالاهای اجنبی و تبلیغ کالاهای داخلی در نظر داشتند. آنان تصمیم گرفتند برای ایجاد یتیمخانه و مدرسه و اکابر دخترانه بکوشند. انجمن خواتین و شرکت خیریه خواتین ایران، دو نهاد دیگر بودند که فعالیتهایی گسترده برای سازماندهی یتیمخانهها، مدرسهها و بیمارستانها و گردآوری کمکهای مردمی انجام دادند. این انجمنها حتی مجامع هنری، اجتماعی و فرهنگی را نیز مورد توجه قرار دادند و در برنامههای خود گنجاندند تا دختران به عرصه فعالیتهایی اینچنین نیز وارد شوند. در فراخوان یکی از این برنامهها اینگونه آمده است «عموم خواتین محترم برای مقاصد خیریه از قبیل یتیمخانه و مریضخانه و مدرسه دختران، از روی پروگرام وزارت علوم و غیره و مجلس کنفرانس و سینماتوگراف دعوت به عمل میآید ... حضرت سردار ملی ستارخان و سالار ملی باقر خان نیز حضور خواهند داشت». صفحات تاریخ جنبش مشروطه در سال ١٢٨٥ خورشیدی و پس از آن، بیانگر نقش پررنگ زنانی است که وظیفههایی اجتماعی را در کنار مردان برای تغییر اوضاع برعهده گرفتهاند. یکی از ابعاد مهم تلاش زنان برای رسیدن به خواستههای خود در دوران جدید تاریخ ایران، دستیابی به سواد، تحصیلات و آگاهی از شاخههای گوناگون علم و دانش است. اینها برای دستیابی به علم، رنجها و سختیهایی از سرگذراندند و برای فراهم کردن زمینه دستیابی دیگر دختران و زنان به این آرمان نیز، فشارهایی را تاب آورده و مصایبی را تجربه کردند. عمده اقداماتی که انجمنهای زنان در پیش گرفتند، در واقع تلاش خیرخواهانه و پیگیر در عرصه آموزش به دختران، مادران و زنان فردای میهنشان بود، به ویژه طبقه تهیدست و بیبضاعت تا آنان نیز بتوانند از حقوق اجتماعی بهرهمند شوند. آنها تحصیل را تنها به قشر ثروتمند و طبقات بالای جامعه منحصر نمیدانستند.
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید