1395/8/11 ۱۰:۰۵
نشست نقد و بررسی كتاب «روشنفكری و اندیشه دینی» با عنوان «رهیافتی جامعهشناختی به آثار و اندیشه دكتر علی شریعتی» در ادامه سلسله سمینارهای «جامعه شناسان ایرانی و جامعه ایرانی»، طی روزهای اخیر، در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و به همت انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد. در این نشست، غلامعباس توسلی چهره ماندگار جامعهشناسی، هادیخانیكی عضو هیات علمی دانشگاه علامهطباطبایی و رحیم محمدی جامعهشناس حضور داشتند.
جامعهشناسی دین در نشست نقد و بررسی كتاب «روشنفكری و اندیشه دینی» جمع بین روشنفكری و جامعهشناسی، ناممكن نیست
نشست نقد و بررسی كتاب «روشنفكری و اندیشه دینی» با عنوان «رهیافتی جامعهشناختی به آثار و اندیشه دكتر علی شریعتی» در ادامه سلسله سمینارهای «جامعه شناسان ایرانی و جامعه ایرانی»، طی روزهای اخیر، در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و به همت انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد. در این نشست، غلامعباس توسلی چهره ماندگار جامعهشناسی، هادیخانیكی عضو هیات علمی دانشگاه علامهطباطبایی و رحیم محمدی جامعهشناس حضور داشتند. خانیكی، ویژگی مهم این كتاب را در رهیافت جامعه شناختی آن به آثار شریعتی دانست و گفت جانمایه این كتاب، جستوجو برای پیدا كردن همین رهیافت است زیرا تاكنون بسیار به آثار و اندیشه شریعتی از منظر فلسفی، سیاسی، روشنفكرانه و... پرداخته شده اما كمتر كاری را میبینیم كه به وجه جامعهشناسانه اندیشه و آثار او پرداخته باشد. در واقع این كتاب، نزدیكترین روایت تاریخی از جامعهشناسی و دین در ایران است و باید به این روایتهای دستاول توجه داشت. توسلی، با اشاره به اینكه این اثر در دورهای نوشته شده كه از روشنفكری دینی زیاد سخن گفته میشد و نگاهی به آرای دكتر شریعتی و البته به سخنان اطرافیان شریعتی نیز دارد گفت كه در آن دوره، جوانان تشنه این بحثها بودند و اگر مطلبی خوب بیان میشد آن را گرفته و روی آن كار میكردند. محمدی نیز این كتاب را یكی از آثار مهم توسلی دانست، هم از این جهت كه بخشی از این اثر را خود استاد فكر كرده و اندیشیدهاند و هم از این جهت كه شریعتی و توسلی هر دو، گویندگان زمانه خود بودهاند و ناخودآگاه برخی از مسائل زمان خود را مطرح كردهاند كه الزام زمانه و عصر آنها بوده است. در ادامه، گزارش كامل این نشست را میخوانید.
خلاف عادت قدم برداشتن / هادی خانیكی- استاد دانشگاه علامه طباطبایی
حضور دكتر توسلی در این نشست، سبب میشود بحث از یك بحث روتین به بحثی زنده و قابل نقد تبدیل شود. شروع بحثهای «جامعه ایرانی و جامعهشناسی ایرانی» حركتی قابل تقدیر و ماندگار است زیرا برگزاری این نشستها باعث شكسته شدن این كلیشه شده كه به جای پرداختن به مسائل مبتلابه جامعه، به بحثهای مجلل میپردازیم. یكی از خوشترین و ماندگارترین ایام درس خواندن من در دانشگاه شهید بهشتی، استفاده از كلاسهای دكتر توسلی بود و هم حضور ایشان به عنوان یك روشنفكر و كنشگر اجتماعی در حوزهای كه من به دنبال آن هستم. من به جامعهشناسانی علاقهمند هستم كه پا را از كلاسهای درس و كتابخانهها فراتر میگذارند و به متن جامعه میروند و هم فرصتها و شیرینیهای آن را درك میكنند و هم تهدیدهای آن را. طبیعتا، وقتی یك جامعهشناس پایش را از كلاس بیرون میگذارد برخلاف عادت قدم برمیدارد، این خلاف عادت قدم برداشتن، بهطور متعارف، در آكادمی تعریف شده چیزی را بر او نمیافزاید. نه مقالهای اضافه میشود كه بر ارتقای او بیفزاید و نه پروژهای است كه درآمد مالی برای او داشته باشد. بنابراین، مورد طعن و نقد در آكادمی قرار میگیرد. از سوی دیگر، یافتههایی دارد كه جامعه از حضور آكادمیسین بهرهمند میشود و به اعتقاد من با یك افزوده و وسعت نظر، استاد و محقق را به دانشگاه برمیگرداند. به عبارت دیگر، به بزرگتر شدن دامنه تفكر و بازاندیشی یك معلم یا محقق كه از دانشگاه بیرون میرود، كمك میكند. حالا این بیرون، میخواهد حوزه روشنفكری یا فرهنگ باشد یا متن جامعه و سیاست. دكتر توسلی نیز قدمهای بزرگی را برخلاف مسیر آرام آكادمی برداشته است و این ما را ملزم میكند به این جنبه نیز توجه كنیم.
امكان یا امتناع جامعهشناسی و دین اما انتخاب كتاب «روشنفكری و اندیشه دینی» برای طرح در این جلسه بسیار به دغدغههایی كه خود من دارم نزدیك است و بنابراین، امروز بحثهایی را درباره مضمون و محتوای این كتاب و اینكه چه اهمیت و ویژگیهایی دارد و چه نقدهایی به آن وارد است، مطرح میكنم. انتقادهای من به این اثر، در امتداد نقدهایی است كه دكتر قانعیراد به این اثر داشته و با عنوان «واقعگرایی و روشنفكری» منتشر شده است. پیام آن نیز همان مسالهای است كه میگویند نگاه روشنفكری بین واقعگرایی و آرمانگرایی است. كتاب «روشنفكری و اندیشه دینی»، یك زیرتیتر فرعی با عنوان «رهیافتی جامعهشناختی به آثار و اندیشه دكتر علی شریعتی» دارد كه مساله را تا حد زیادی روشن میكند و مبنای پرداختن به آن را شكل میدهد. حتی شاید بتوان گفت جانمایه كتاب، جستوجو برای پیدا كردن همین رهیافت است زیرا به آثار و اندیشه شریعتی از منظر فلسفی، سیاسی، روشنفكرانه و... پرداخته شده اما كمتر كاری به وجه جامعهشناسانه اندیشه و آثار او پرداخته است. همانطور كه میدانید گاه در جامعهشناس بودن شریعتی چه به لحاظ مدرك و طی مراحل تحصیلی و چه به لحاظ نظر و اثر، تردید شده است. به همین دلیل، باقی نماندن شریعتی، چه به اجبار و چه به اختیار در دانشگاه، گویا اثر او را حداقل در دانشكدههای علوم اجتماعی كمرنگ كرده است. بنابراین، این رهیافت جامعه شناختی، ویژگی مهم اثر دكتر توسلی است و سه بخشی كه در این كتاب آمده كاملا نشان میدهد كه چه مقولههایی در این اثر دارای اهمیت بیشتری است. بخش اول، شریعتی و تاریخ، بخش دوم، جامعهشناسی و دین و بخش سوم، نواندیشی دینی و مسائل روز است. عنوانهای این سه بخش، نشاندهنده دغدغههای دكتر توسلی است؛ یعنی در بخش اول، برخورداری از نگاه تاریخی و فهم مساله در زمینههای تاریخی مورد توجه قرار گرفته و در بخش دوم، مقوله جامعهشناسی دین بررسی شده است. من به عنوان دانشجوی جوان آن سالها كه آرزو داشت بین جامعهشناسی و دین یك نوع امكان را فراهم كند و اصراری را كه بر امتناع این دو وجود داشت و میگفت جامعهشناس نمیتواند دیندار باشد یا دیندار نمیتواند جامعه شناس باشد، بشكند اشاره خواهم كرد كه یكی از كسانی كه توانست این كار را انجام دهد و بین جامعهشناسی و دین امكانی را به وجود بیاورد شریعتی است و دیگری دكتر توسلی.
دور شدن از تاریخ اجتماعی اندیشه، ضعف ما است در طرح و نقد این كتاب دشوار است كه در قسمتهایی بتوان شریعتی را از توسلی یا به عكس جدا كرد زیرا این دو با یكدیگر آمیخته میشوند. بازه زمانی این كتاب، به حدود ٢٥ سال پیش برمیگردد؛ به نخستین سخنرانیای كه دكتر توسلی در باب این موضوع در سال ١٣٥٢ در دانشكده فنی دانشگاه تهران انجام دادند تا سخنرانی آخر ایشان كه در سال ١٣٧٨ در حسینیه ارشاد و در بزرگداشت شریعتی بوده است. یكی از ضعفهایی كه در حوزه آموزشهای ما وجود دارد، دور شدن از تاریخ اجتماعی اندیشه است یعنی حرف دكتر توسلی را باید در آن گفتمان و در آن زمان فهمید. بهطور مثال، سخنرانی دكتر توسلی در سال ١٣٥٢ به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان دانشكده فنی دانشگاه تهران انجام شد و این دانشكده، شاید تنها دانشكده آزاد شده از دخالتهای حكومت بود. دانشجویان این دانشكده از یك جامعهشناس مسلمان دعوت میكنند تا درباره جامعهشناسی و دین حرف بزند و این خود نیز بسیار شجاعت میخواست زیرا گفتمان غالب در دهه ٥٠ این بود كه جامعهشناسی یعنی ماركسیسم یا لیبرالیسم و جامعهشناس اگر در این دو گفتمان قرار نگیرد جامعهشناس نیست. به همین دلیل، شجاعت زیادی میخواست كه در این فضا چنین سخنرانی داشته باشید. سیر دغدغههای دكتر توسلی را میتوان در این ٢٥ سال دید. از نخستین سخنرانی او كه درباره فلسفه تاریخ از دیدگاه جامعهشناسی و پرداختن به مفهوم دینامیزم اجتماعی یا پویایی و تحرك جامعهها است تا آخرین سخنرانی ایشان كه درباره شریعتی و هویت ملی بوده است. از نظر ایشان، مساله این زمان، هویت ملی است و مساله آن زمان، دینامیزم اجتماعی بوده است. مضمون مشترك این بخشها، یا شریعتی و اندیشههای اوست یا پرداختن با نگاه همدلانه به مسائل و مقولات مورد توجه شریعتی. بنابراین یا شریعتی بهطور مستقیم در این كتاب حضور دارد یا دغدغههای او وجود دارند.
روایت توسلی از دكتر شریعتی، روایت دست اول است اهمیت این كتاب در این است كه نزدیكترین روایت تاریخی از بحث جامعهشناسی و دین در ایران و طرح جامعهشناسی اندیشههای شریعتی است. چه با اندیشههای شریعتی و توسلی موافق باشیم و چه مخالف، باید به روایتهای دست اول توجه داشته باشیم و این كتاب چنین ویژگیای دارد. روایت توسلی از دكتر شریعتی، روایت دست اول است. بنابراین، فقط به اشتراكات آنها اشاره میكنم. هر دو جامعهشناس هستند، هر دو تقریبا همسن و سال هستند، هر دو در پاریس تحصیل كردهاند و بعد از اینكه برمیگردند در حسینیه ارشاد فعالیت میكنند. با توجه به حضور گسترده شریعتی و تاثیرگذاریاش در متن جامعه، بسیار نیز مورد نقد بوده است. توسلی جزو شاهدانی است كه در برخی زمینهها میتواند به روایت دست اول درباره شریعتی كمك كند. انتظار من این است كه برخی زمینههای این نشست به كمك خود دكتر توسلی و انجام مصاحبههایی از جنس تاریخ شفاهی، مستندتر شود. یكی از بزرگان جامعهشناسی كه نه او رابطه خوبی با شریعتی داشت و نه شریعتی با او، همیشه به این مساله اشاره میكرد كه شریعتی هیچوقت در دانشگاه پاریس درس نخوانده است و یكی دیگر دفاع میكرد و میگفت كه من آنجا بودم و میدیدم كه در كلاسهای گورویچ شركت میكرد. در این ماجرا دكتر توسلی میتوانست یك منبع باشد. علاوه بر این، توسلی و شریعتی از نخستین كسانی هستند كه هر دو هم دغدغه دین دارند و هم نگاه جامعهشناسانه زیرا در آن دوره این دو از یكدیگر منفك شده بودند. هر دو كنشگر سیاسی و اجتماعی نیز هستند. از سوی دیگر، اعتبار آكادمیك دكتر توسلی نیز، هم به اعتبار این كتاب و هم به اعتبار نظر كسانی كه در همین دانشكده بودهاند، قابل فهم است. توسلی بعد از فوت دكتر صدیقی از سال ١٣٥٢ مدیر گروه جامعهشناسی در دانشگاه تهران میشوند و قبل از پیروزی انقلاباسلامی به مرتبه استادی در دانشگاه میرسند. این شان علمی به توسلی این اعتبار را میدهد كه حداقل برای شناخت علمی از شریعتی و پرداختن به او در آكادمی منبع خوبی برای ما باشند. یكی از نقدهای دكتر قانعی راد به اثر دكتر توسلی این است كه بیش از نیمی از مقالات كتاب، نامرتبط با بحث رهیافت جامعهشناختی است در حالی كه نگاه جامعه شناسانه دكتر توسلی را میستاید. اما من معتقدم خیلی از این مقالات، مرتبط است.
جمع بین روشنفكری و جامعهشناسی ناممكن نیست قانعیراد، دكترین توسلی را در این میداند كه میخواهد از میراث شریعتی دفاع كند و بدفهمیها درباره ایدئولوژی و دین را توضیح میدهد. او، به اتكای نظرات توسلی در این اثر، بر این تعریف تكیه میكند كه ایدئولوژی میتواند كاركردهای غیرسیاسی و متنوع داشته باشد و این را از بحثهای دكتر شریعتی استخراج میكند، مثل كاركردهایی كه میتواند در سامان دادن به ارتباطات بین افراد، ایجاد انسجام اجتماعی، در آگاهی و خودآگاهی تاریخی و... داشته باشد. یعنی ایدئولوژی را از مفهوم سیاسی آن خارج میكند. دكتر توسلی، در این كتاب صراحتی در بیان برخی مسائل دارد و برای اسطوره نقش موثر و مثبتی قایل است كه میتواند در نظام بخشی و آیندهنگری موثر باشد. دكتر توسلی عناصر غیرعقلانی مانند عاطفه را وارد حوزه اندیشه میكند و برخلاف بسیاری دیگر از مدافعان شریعتی كه میخواهند طرح بحث ایدئولوژی از شریعتی را عقلانی توجیه كنند ایشان میگوید كه نه، عقلانی نیست و عاطفی است و اتفاقا این عاطفی بودن نیز مفید است. توسلی شباهتهایی بین مبحث توسعه با كار ایدئولوژیك یا ایدئولوژی توسعه یا ایدئولوژی سیاسی برقرار میكند و معتقد است توسعه بدون ایدئولوژی نمیتواند باشد. به عبارت دیگر، ایشان از طرح ایدئولوژی فرار نمیكند و از این كلیشه ترسی ندارد. نقد توسلی بیشتر به نتایج توتالیتاریستی ایدئولوژی است تا به خود ایدئولوژی، یعنی معتقد است تمام ایدئولوژیها یك نوع نیستند، همه سیاسی نیستند و میتوان تمهیداتی اندیشید كه به توتالیتر بودن منتهی نشود. البته خود توسلی در جاهای مختلفی از كتاب نتیجهگیری میكند كه جمع بین روشنفكری و جامعهشناسی كار دشواری است اما ناممكن نیست. روحی كه در كتاب ایشان وجود دارد و دكتر قانعیراد و من نیز آن را قبول داریم این است كه ضرورت دارد بین آگاهی سیاسی و ایدئولوژی پل بزنیم. به این اعتبار است كه رهیافت جامعهشناختی به آثار شریعتی، شاید مرحله یا فاز جدیدی از موضوع موردعلاقه ما به معنای موضوع ایرانی و جامعه ایرانی است.
میتوان هم دیندار بود و هم جامعه شناس در هر یك از سه بخشی كه كتاب به آن پرداخته، یك مقاله با توجه به مفهوم رهیافت جامعه شناختی به اندیشه شریعتی برجستگی بیشتری دارد. از بخش یكم، «مفهوم و كاربرد نهضت و نظام در اندیشه شریعتی» مقاله مهمی است. شاید مساله امروز جامعه ایران نیز همین باشد كه چطور یك نهضت وقتی به نظام تبدیل میشود از پویایی و تحرك آن كم میشود و اینكه میشد تمهیداتی اندیشید كه نهضت به نظام تبدیل نشود یا مثل بحثهایی كه امروز در جامعه ما وجود دارد حتی در موقعیتهای نهادین و تثبیت شده نیز كنش انقلابی داشت. به همین دلیل، پیدا كردن نسبت نهضت و نهاد در اندیشه شریعتی مهم است، به خصوص كه شریعتی از سویی به عنوان نظریه پرداز و مدافع نظریات انقلابی مطرح شده و از سوی دیگر، گویا ضد نهاد، ضد قانون و ضد نظم نیز هست. اما این بحث كه چطور میشود روح پویایی و انگیزه بخشی و آرمان خواهی نهضتها نابود نشود، از دیگر موضوعات مقالات این كتاب است كه توسلی درباره آن پاسخهای مختلفی میدهد و به این موضوع میپردازد. شریعتی به این موضوع پاسخ سهگانهای دارد؛ او از اجتهاد و نوآوری و نظارت اجتماعی و امربه معروف به عنوان عواملی یاد میكند كه میتواند به حفظ پویایی نهضتها كمك كند و در نهایت نیز اگر هیچ یك از اینها ممكن نشد، هجرت را راهكار میداند. در بحث دوم كه دین و جامعهشناسی است، مقالهای كه دكتر توسلی با همین موضوع سخنرانیای را در دانشكده علوم اجتماعی در سال ١٣٥٥ ایراد كردند، از مقالات مهم این اثر است. در آن زمان در فضای سیاسی، تردید درباره كاركرد دین در جامعه به وجود آمده بود. این مقاله میخواهد به این سوال پاسخ بگوید كه آیا میتوان هم دیندار بود و هم جامعهشناس و پاسخ توسلی مثبت است و كسانی را كه قایل به عكس این موضوع هستند چه از منظر دفاع از دین و چه از منظر دفاع از جامعهشناسی، در سه گروه طبقهبندی میكند؛ یك گروه، كسانی كه درك غلطی از دین دارند. گروه دوم، كسانی هستند كه جامعهشناسی را با مباحث فلسفی- اجتماعی مخلوط میكنند و گروه سوم نیز كسانی هستند كه عقیدههای پنهان خود را به نگاه جامعهشناسانه تحمیل میكنند. ایشان در سال ١٣٥٥ نكاتی را مطرح میكند كه در كنار تئوریهای عمومی و كلی و فرضیههای اجتماعی، بر مطالعات جزیی و منطقهای تاكید دارد و میگوید كه تاكنون موفقیتهای هر دو اندك بوده است. ما در جامعهشناسی دین، خیلی كم به جامعهشناسی اسلام پرداختهایم و شاید به جامعهشناسی تشیع نپرداختهایم.
خطر آماری شدن دینداری توسلی در این كتاب نقدی به نگاههای آماری به دینداری دارد و میگوید كه یكی از خطرات در مطالعات جزیی، آماری شدن است. در بخش سوم این اثر نیز مقالهای وجود دارد كه به هویت ملی میپردازد و بسیار مهم است. بخشی از این مقاله میگوید كه عناصر موثر بر هویت ملی ما سه مقوله دین، ملیت و تجدد است و مطرح میكند كه با وجود اینكه ملیت و تجدد دو مفهوم جدید است چرا در كنار مفهوم دین كه قدیمیتر است اهمیت دارد. نكته ظریفی كه در این مقاله وجود دارد این است كه جوامع در حال گذار دچار بحرانهای هویتی شدیدتر و گستردهتری میشوند و ادامه میدهد كه شریعتی نتوانست بسیاری از افكار و اندیشههای خود را با نسل خود در میان بگذارد و فقط بخشی از اندیشههای او مطرح میشود كه شكل سمبلیك پیدا كرده است و این را ناشی از اهمیت مساله هویت ملی و دشواریهای موجود برای هویت میداند. اساس و عناصری كه به هویت ملی شكل میدهد و چگونگی داشتن گذشته تاریخی مشترك در این مقاله به خوبی مورد بحث قرار گرفته است. ما درك مشتركی از تاریخ خود نداریم؛ برخی تاریخ را در قبل از اسلام میبینند و برخی در بعد از آن، گویی از چند كشور میخواهند حرف بزنند. برخی ایرانگرایی افراطی دارند و برخی اسلامگرایی افراطی. بنابراین، به چگونگی فهم از تاریخ مشترك و باور به ادامه حیات مشترك و بقا و حفاظت از دستاوردها و مواریث و داشتن آینده مشترك، در این كتاب پرداخته شده است. به اعتقاد من، این سه مقاله به تنهایی میتواند مبنایی برای مهم دانستن این اثر باشد.
اثر را باید در زمانه خودش فهمید/ غلامعباس توسلی- چهره ماندگار جامعهشناسی
این كتاب، حاصل سخنرانیهایی است كه در دهه ٦٠ انجام شده و ٣٠ سال از عمر آن گذشته است. در چاپ نخست، حجم آن كمتر بود اما در چاپ دوم، فصلهایی به آن اضافه شد. این اثر در دورهای نوشته شده كه از روشنفكری دینی زیاد سخن گفته میشد و نگاهی به آرای دكتر شریعتی و البته به سخنان اطرافیان شریعتی نیز دارد. در آن دوره، جوانان تشنه این بحثها بودند و اگر مطلبی خوب بیان میشد آن را گرفته و روی آن كار میكردند. یكی از بحثها نیز دیالكتیك جامعه و فلسفه تاریخ بود و بحثهای دیگری كه پیشنهاد میكنم آنها را در كتاب بخوانید. من تلاش كردم سخنرانیهای خود را از نخستین تا آخرین آنها را پیاده و تكمیل كنم كه حاصل آن، مقالات موجود در این اثر است. البته من ادعایی نسبت به این كتاب ندارم و در آرایش و ویراستاری آن، مداخلهای نداشتم اما تاكید من بر این است كه باید این كتاب را در چارچوب زمانه و گفتمان خودش فهمید و مورد بررسی و نقد قرار داد.
شریعتی و توسلی، گویندگان زمان خود بودند/ رحیم محمدی- جامعه شناس
این كتاب یكی از مهمترین آثار دكتر توسلی است. هم از این جهت كه بخشی از این اثر را خود استاد فكر كرده و اندیشیدهاند و هم از این جهت كه شریعتی و توسلی هر دو، گویندگان زمانه خود بودهاند و ناخودآگاه برخی از مسائل زمان خود را مطرح كردهاند كه الزام زمانه و عصر آنها بوده است. از این جهت، این مقالات كه بخشی متعلق به قبل از انقلاب و بخشی متعلق به بعد از آن است، زمینههای متفاوتی دارد. در بخشی كه برای قبل از انقلاب اسلامی است به موضوع نهضت میپردازد و در بحثی كه بعد از انقلاب منتشر شده به مساله هویت دینی پرداخته است زیرا هر یك از اینها موضوعات زمان خود بوده و انتخابگر را در هر یك از این مقاطع به سمت موضوعات متفاوتی سوق میدادهاند. بنابراین، خود زمانه و تاریخ و وضعیت جامعه، سخنگو و سخنران را به پیش میراند. عصری كه شریعتی و توسلی در آن فكر كرده و حرف زدهاند ویژگیهایی داشته است؛ جامعه ایرانی، با یك تكان و حركت انقلابی از مشروطه پر شده بود. در فرانسه، اتفاقاتی افتاده بود كه به پساساختارگرایی میل داشت و فوكو نیز همزمان با شریعتی به پساساختارگرایی و عبور از ساختارها فكر میكرد. دیگری نیز وضعیت جهانی ایدئولوژی چپ بود و مبارزه به ستیز با امپریالیسم معنا میشد. شریعتی در زمانهای آمده بود و حرف میزد كه جامعه مستعد یك تكان بود، جامعه شهری شده و تجربه مشروطه را پشت سر گذاشته است و در مشروطه نیز احساس سرخوردگی و محرومیت میكند زیرا به آنچه میخواسته نرسیده است. بنابراین، شریعتی نهادها و ساختارها را به نهضت تبدیل میكند و میگوید كه نهادها و ساختارهای ما باید بشكند و نوعی ساختارشكنی را با نهضت میخواهد. این بحث در آن زمانی یعنی كنش عادی باید تبدیل به مبارزه میشد و دیگر كنش عادی معقول حسابگرانه مطرح نیست. خود شریعتی نیز میگفت كه یا باید زینبی باشید یا یزیدی و حد وسطی وجود ندارد. به همین جهت، دین به ایدئولوژی تبدیل میشود، یك ایدئولوژی كه كاركرد سیاسی پیدا میكند و موتور حركت اجتماعی میشود. علم نیز همین وضعیت را پیدا میكند؛ شریعتی هم با فیلسوفان دشمنی داشت و هم با دانشمندان آكادمی نیز بهشدت مخالف بود. او علم مرسوم را به یك نوع معرفت شاعرانه شوراننده تبدیل میكند و معتقد بود كه علم اگر نشوراند علم نیست.
تكاندن تاریخ اینجا نهاد به نهضت تبدیل، كنش به مبارزه، دین به ایدئولوژی و علم به یك معرفت شاعرانه تبدیل میشود. لازم است دكتر توسلی درباره اینكه چرا این اتفاق میافتد تا حدی جامعه شناسانه توضیح دهد و گاهی جامعهشناسانه توضیح نمیدهد. كنش، بخشی از شریعتی میشود یا شریعتی یك فضای بزرگتری است كه مفسر خود را نیز با خویش میبرد. در سخنرانیهای آخر اما گاهی احساس میكنید مفسر میخواهد از شریعتی و زمانه او فاصله بگیرد و از دورتر به او نگاه كند. بنابراین، گویا هم وضعیت عصر و زمانه، هم وضعیت جهانی، هم وضعیت معرفتها و ایدئولوژیهای زمانه و هم سخنگویانی دست به دست یكدیگر دادهاند تا این تاریخ را بتكانند و چیزی را بسازند كه مطلوب انسانی باشد كه در آن عصر میزیسته است و آن، نوعی آرمانگرایی بود كه بهشت را زیر پای افراد میآورد. اینجا مفسر و شارح عصر بخشی از زمانه میشود و نمیتواند فاصله بگیرد. مانهایم در كتاب «ایدئولوژی و اتوپیا» مفهومی را تحت عنوان «شناور شدن روشنفكر» دارد و میگوید كه دانشمند یا روشنفكر گاهی از عصر و جامعه و از وابستگیهای گوناگون فاصله میگیرد و از دور نگاه میكند و گزارشی از اوضاع میدهد. این اتفاق نمیتواند بیفتد و به همین دلیل، شریعتی با فیلسوف میستیزد، با دانشمند آكادمی میستیزد و نام دین نهادمند را تشیع صفوی میگذارد. تشیع صفوی، نام دین نهادمند تاریخی است. او با همهچیز سر دعوا دارد زیرا به یك نوع آرمان، اتوپی و بهشت میاندیشد. اینكه مفسر بخشی از جامعه میشود همان قسمتی است كه ناخودآگاه سخن زمانه از زبان گوینده خارج میشود. بنابراین، مقالات این كتاب كه طی ٢٥ سال نوشته شده به نوعی تاریخ نانوشته جامعه ایرانی در آن زمان نیز به حساب میآید و این همان چیزی است كه نویسنده را با مساله زمانه و جامعه ما درگیر میكند و این یكی از اهداف ما است كه بتوانیم مساله جامعه و عصر خود را بشناسیم.
رهیافت جامعهشناختی به آثار شریعتی
كتاب «روشنفكری و اندیشه دینی»، یك زیرتیتر فرعی با عنوان «رهیافتی جامعهشناختی به آثار و اندیشه دكتر علی شریعتی» دارد كه مساله را تا حد زیادی روشن میكند و مبنای پرداختن به آن را شكل میدهد. حتی شاید بتوان گفت جانمایه كتاب، جستوجو برای پیدا كردن همین رهیافت است زیرا به آثار و اندیشه شریعتی از منظر فلسفی، سیاسی، روشنفكرانه و... پرداخته شده اما كمتر كاری به وجه جامعهشناسانه اندیشه و آثار او پرداخته است. همانطور كه میدانید گاه در جامعهشناس بودن شریعتی چه به لحاظ مدرك و طی مراحل تحصیلی و چه به لحاظ نظر و اثر، تردید شده است. به همین دلیل، باقی نماندن شریعتی، چه به اجبار و چه به اختیار در دانشگاه، گویا اثر او را حداقل در دانشكدههای علوم اجتماعی كمرنگ كرده است. بنابراین، این رهیافت جامعه شناختی، ویژگی مهم اثر دكتر توسلی است و سه بخشی كه در این كتاب آمده كاملا نشان میدهد كه چه مقولههایی در این اثر دارای اهمیت بیشتری است. بخش اول، شریعتی و تاریخ، بخش دوم، جامعهشناسی و دین و بخش سوم، نواندیشی دینی و مسائل روز است. عنوانهای این سه بخش، نشاندهنده دغدغههای دكتر توسلی است؛ یعنی در بخش اول، برخورداری از نگاه تاریخی و فهم مساله در زمینههای تاریخی مورد توجه قرار گرفته و در بخش دوم، مقوله جامعهشناسی دین بررسی شده است.
شناور شدن روشنفكر
مانهایم در كتاب «ایدئولوژی و اتوپیا» مفهومی را تحت عنوان «شناور شدن روشنفكر» دارد و میگوید كه دانشمند یا روشنفكر گاهی از عصر و جامعه و از وابستگیهای گوناگون فاصله میگیرد و از دور نگاه میكند و گزارشی از اوضاع میدهد. این اتفاق نمیتواند بیفتد و به همین دلیل، شریعتی با فیلسوف میستیزد، با دانشمند آكادمی میستیزد و نام دین نهادمند را تشیع صفوی میگذارد. او با همهچیز سر دعوا دارد زیرا به یك نوع آرمان، اتوپی و بهشت میاندیشد. اینكه مفسر بخشی از جامعه میشود همان قسمتی است كه ناخودآگاه سخن زمانه از زبان گوینده خارج میشود. بنابراین، مقالات این كتاب كه طی ٢٥ سال نوشته شده به نوعی تاریخ نانوشته جامعه ایرانی در آن زمان نیز به حساب میآید و این همان چیزی است كه نویسنده را با مساله زمانه و جامعه ما درگیر میكند و این یكی از اهداف ما است كه بتوانیم مساله جامعه و عصر خود را بشناسیم.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید