گريز از آشوب

1395/8/1 ۰۹:۰۳

گريز از آشوب

«میثاق‌ها بدون شمشیر صرفا حرفند و قدرتی در تامین امنیت هیچ كس ندارند» (توماس هابز، لویاتان) - بهیموت در آخرت‌شناسی یهودی عفریت یا جانوری تنومند است كه بر خشكی فرمان می‌راند، همچنان كه لویاتان بر دریاها. اما چنان كه فرانتس نویمان (١٩٥٤- ١٩٠٠) نظریه پرداز چپ در ابتدای كتابش «بهیموت: ساختار و عملكرد ناسیونال سیوسیالیسم ۱۹۳۳–۱۹۴۴» خاطرنشان می‌كند، این دو (لویاتان و بهیموت) را نخستین‌بار توماس هابز (١٦٧٩- ١٥٨٨) فیلسوف انگلیسی به همه شناساند

 به بهانه انتشار و ترجمه بهیموت اثر توماس هابز

محسن آزموده : «میثاق‌ها بدون شمشیر صرفا حرفند و قدرتی در تامین امنیت هیچ كس ندارند» (توماس هابز، لویاتان) - بهیموت در آخرت‌شناسی یهودی عفریت یا جانوری تنومند است كه بر خشكی فرمان می‌راند، همچنان كه لویاتان بر دریاها. اما چنان كه فرانتس نویمان (١٩٥٤- ١٩٠٠) نظریه پرداز چپ در ابتدای كتابش «بهیموت: ساختار و عملكرد ناسیونال سیوسیالیسم ۱۹۳۳–۱۹۴۴» خاطرنشان می‌كند، این دو (لویاتان و بهیموت) را نخستین‌بار توماس هابز (١٦٧٩- ١٥٨٨) فیلسوف انگلیسی به همه شناساند، در قالب دو كتاب عظیم و تاثیرگذار در تاریخ اندیشه سیاسی: نخستین آنها كتاب «لویاتان یا جوهر، صورت و قدرت دولت كلیسایی و مدنی» (١٦٥١) است كه در سال ١٣٨٠ توسط حسین بشیریه استاد پیشین علوم سیاسی دانشگاه تهران به فارسی ترجمه و به همت نشر نی منتشر شد و كتاب دوم «بهیموت یا پارلمان طولانی» كه باز توسط این استاد امروزین مدرسه ماكسول دانشگاه سیراكیوز ترجمه و در روزهای اخیر به وسیله همان نشر نی به فارسی ترجمه شده است. به بهانه این رخداد خوشایند در حوزه علوم سیاسی ایران در ادامه می‌كوشیم نخست به انگیزه مترجم در انتخاب این اثر كلاسیك برای ترجمه به بیان خودش اشاره كنیم و سپس با توجه به اینكه مترجم تاكید می‌كند كه بهیموت، در وهله نخست كاربست نظریه سیاسی هابز در لویاتان است، به خطوط اصلی استدلال او در نظریه‌اش در لویاتان می‌پردازیم و در پایان نیز مروری اجمالی بر مطالب كتاب بهیموت خواهیم داشت:

 

بهیموت ضد لویاتان: هرج و مرج در برابر نظم
 مترجم در مقدمه‌ای كه در آغاز كتاب نگاشته درباره انگیزه ترجمه این اثر می‌نویسد: «انتخاب بهیموت برای ترجمه، نه تنها اهمیت آن به دلیل تحلیل علل و عوامل و شرح تاریخ انقلاب انگلستان، به عنوان نخستین انقلاب در عصر مدرن، بلكه و به ویژه ربط و پیوند نظری آن به كتاب لویاتان بود. كتاب بهیموت در حقیقت استدلال عمومی و نظریه كلی كتاب لویاتان را در خصوص سرشت و نهاد آدمی، دلایل و ضرورت تشكیل دولت و حاكمیت، وضع طبیعی پیش از پیدایش حكومت و حقوق و تكالیف حكام و اتباع، در مورد یك نمونه معین تاریخی، یعنی جنگ‌های داخلی یا انقلاب انگلستان از سال ١٦٤٠ تا ١٦٦٠ به كار می‌برد و می‌كوشد درستی آن نظریه عمومی را در این مورد خاص تاریخی نشان دهد». به عبارت دیگر «لویاتان توصیف و تحلیل‌گذار از وضع طبیعی به جامعه مدنی و دولت و استقرار قدرت و حاكمیت و تبعیت و فرمانبرداری بود، در حالی كه بهیموت توصیف روند قهقرایی یعنی فروپاشی حاكمیت و دولت و گسترش نافرمانبرداری و بازگشت به وضع طبیعی و عودت ددمنشی و شرارت مردم و جنگ همه بر ضد همه است». به عبارت دیگر اگر هابز در لویاتان متاثر از جنگ داخلی و انقلاب انگلستان، «نظریه عمومی خود را در قالب معانی انتزاعی و مجرد» ارایه كرده است، در بهیموت، با ارجاع مستقیم به وقایع زمانه‌اش «نشان می‌دهد آدمیان در غیاب حاكمیت چه موجودات شریر، بزهكار و خودخواهی هستند و زندگی در وضع طبیعی، تا چه پایه ناامن، خطرناك، ناخوشایند و ددمنشانه است

علم وظیفه‌شناسی
البته همان طور كه مترجم تاكید می‌كند، نباید بهیموت را صرفا كاربرد نظریه هابز در «یك نمونه خاص تاریخی» خواند، بلكه او در این كتاب میدانی جدید در عرصه علم سیاست می‌گشاید: «آموزش یا تربیت سیاسی». هابز خود این حوزه را «علم وظیفه‌شناسی» می‌خواند و معتقد است «مردم نه تنها باید تربیت مدنی و اخلاقی و خانوادگی داشته باشند، بلكه باید تربیت حكومتی هم پیدا كنند. محور اصلی تربیت حكومتی یا آموزش سیاسی، شناخت تكالیف و وظایف است كه برای حفظ نظم و آرامش بیش از شناخت حقوق اهمیت دارد». به دیگر سخن در جهان معاصر به ویژه با گسترش گفتمان مردم‌سالاری، كه از نظر هابز «چیزی جز سلطه و استیلای اغراض و امیال خصوصی و شرارت‌ها و رقابت‌های آدمیان نفع طلب و خودخواه نیست»، عمدتا از حقوق انسان‌ها سخن می‌رود، در حالی كه مساله از دید هابز شناخت تكلیف و وظیفه‌شناسی است چرا كه «آنچه آدمی را مدنی و متمدن می‌سازد، تكلیف است نه حق». از نظر مترجم این دیدگاه هابز «محافظه‌كارانه»، «ضد دموكراتیك»، «سلطنت طلبانه»، «اشرافی مآب» و «بدبینانه» نیست، چرا كه «حكومت‌ها و دولت‌ها، همیشه و همواره، از هر شكل و نوعی، از جمله دولت‌های پارلمانی و حكومت‌های مردم سالار امروز، به شیوه‌های آشكار و پنهان و از طریق دستگاه‌های فكری و انتظامی و نظامی و امنیتی، تكالیف و وظایف اتباع و شهروندان را در قالب قوانین گوناگون معین می‌كنند و با كاربرد ضمانت اجراهای گوناگون قانونی و جزایی و اجتماعی و حقوقی اجرای آن تكالیف و وظایف را تضمین می‌نمایند». از این حیث نظریه هابز در بهیموت «توصیف عملكرد واقعی دولت‌ها در همه اعصار و تحلیل لوازم ثبات و آرامش سیاسی است». نكته مهم از نظر هابز این است كه علم وظیفه‌شناسی را نه با روش فلسفی (كه روش كتاب لویاتان است) بلكه با استفاده از تاریخ باید آموخت، زیرا «تاریخ شرح طبیعت و سرشت بشر است. دریچه‌ای به روی طبع بشر و انگیزه‌های او».

هابز در دنیا: ترسو یا مصلحت اندیش
تاریخ بریتانیا از حیث فراز و نشیب‌های سیاسی و اجتماعی استثناست، بدین لحاظ كه در آن كمتر شاهد تحولات انقلابی و زیر و زبر‌كننده هستیم و مسیر دگرگونی‌ها در آن عموما خطی، تدریجی و بدون ستیز و جنجال‌های ویرانگر بوده است، صدالبته در مقایسه با دیگر نقاط اروپا. برای این موضوع هم می‌توان دلایل متفاوتی بر شمرد، از جمله وضعیت جغرافیایی این جزیره و جدایی ناگزیر آن از بر اروپا. با این همه از قضا هابز در یكی از معدود دوره‌های آشوبناك انگلیس زندگی می‌كرد: عصر سلطنت چارلز اول، جنگ‌های داخلی، تشكیل دولت متحده در عصر انقلاب و دلت سرپرستی به رهبر كرامول و نیز بازگشت خاندان استوارت به سلطنت. روزگاری پر دردسر كه او را ناگزیر می‌كرد در حفظ «سلامت سیاسی» خود سخت بكوشد، تا جایی كه خود را «انسانی ترسو» می‌خواند. اگرچه شواهد موید آن است كه «در سراسر عمر خود به نظریه واحدی پایبند بود» او در ١٥٨٨ در وستپورت نزدیك مامزبری‌زاده شد. از «تبار مردم عامی» بود، یعنی پدرش كشیش دون‌پایه بی‌سوادی بود كه درهنگام كودكی توماس مرد و مراقبت از فرزند خود را به عموی ثروتمندی واگذاشت كه سازنده دستكش بود. پس از تحصیل در دانشگاه آكسفورد به خدمت خانواده كوندیش در آمد و سال‌های ١٦٠٨ تا ١٦١٠ در مقام آموزگار فرزند این خانواده یعنی ارل آو دونشر آینده به سفر در فرانسه و ایتالیا گذراند. در بازگشت به انگلستان اثر كلاسیك توسیدید یعنی تاریخ جنگ‌های پلوپونزی را ترجمه كرد، اثری كه به گفته خودش «مخاطرات دموكراسی را بر ملا ساخته بود». هابز با فرانسیس بیكن فیلسوف و دانشمند بنیانگذار انگلیسی مراوده داشت و سال‌های ١٦٢٩ تا ١٦٣١ در سمت معلم فرزند سر جروس كلیفتن در پاریس با اصول هندسه اقلیدس آشنا شد و مجذوب «روش استدلال» هندسی شد. رخداد مهم‌تر در تحول فكری او اما در سومین سفرش به اروپا در سال‌های ١٦٣٤ تا ١٦٣٧ رخ داد. در این سفر به حلقه دانشمندانی كه در پاریس گرد مارتین مرسن ریاضیدان، فقیه و فیلسوف فرانسوی جمع شده بودند، وارد شد و فلسفه كارتزین (دكارتی) را آموخت، ضمن آنكه در سفری به فلورانس گالیله را ملاقات كرد و با علم مكانیك آشنا شد و دریافت كه «علت همه امور از جمله احساسات انسان را باید در حركت یا به سخن درست در تفاوت حركت یافت». به تعبیر سی. بی. مكفرسون «اندیشه حركت ذهن هابز را تسخیر كرد و این خود نتیجه نیكویی داشت زیرا همان اندیشه وی را به نوآوری و ابتكار بزرگی كه در دانش سیاست به عمل آورد، رهنمون شد». نتیجه آن نیز كتاب «عناصر قانون طبیعی و سیاسی» بود كه دو بهره‌اش در ١٦٥٠ به عنوان طبیعت آدمی یا عناصر بنیادین سیاست و درباره جسم سیاسی در آمد.
از سال ١٦٤٠ جدال میان اشراف و بورژوازی قدرتمند و دیگر گروه‌ها با شاه وارد فاز تازه‌ای شد. هابز این برهه را در گفت‌وگوی اول در كتاب بهیموت به خوبی توصیف می‌كند. پارلمان كه تخصیص منابع مالی برای پادشاه را به عهده داشت، بار دیگر از سوی شاه منصوب شد و این وضعیت پرتنش خطری برای هابز محسوب می‌شد. در نتیجه او به سبب اندیشه‌های سلطنت‌طلبانه‌اش به فرانسه سفر پناهید. (پناهنده شد) در پاریس بود كه رساله درباره شهروندی را منتشر كرد و اثر برجسته‌اش، لویاتان را در همین دوران نگاشت، كتابی كه سال‌ها بعد در ١٦٥١ در لندن منتشر شد. در ١٦٤٩ در نتیجه منازعات سیاسی و با به قدرت رسیدن كرامول و بر سر كار آمدن پارلمان طولانی، چارلز اول را گردن زدند. طبیعی است كه هابز در این دوره در فرانسه است، به خصوص كه آموزگار چارلز امیر ویلز، پسر چارلز اول بوده است. بالاخره هابز در ١٦٥٢ با حكومت جمهوری آشتی می‌كند و به انگلستان بازگشت و در خانه ارل آو دونشیر ساكن شد. با بازگشت خاندان استوارت به قدرت در سال ١٦٦٠ هابز نیز مورد عنایت شاگرد پیشینش چارلز دوم قرار گرفت. در سال‌های پایانی عمر هابز عمدتا سرگرم اشتغالات ادبی بود و كلیات هومر را به انگلیسی ترجمه كرد. البته در این سال‌ها دو اثر مهم در سیاست نگاشت، یكی گفت‌وگو میان یك فیلسوف و یك پژوهشگر قوانین عرفی انگلستان كه بعد از مرگ او منتشر شد و دیگری بهیموت یا پارلمان طولانی كه در سال ١٦٦٨ تكمیل شد و هابز بسیار به انتشار آن تمایل داشت، اما چارلز صراحتا با انتشار آن مخالفت كرد و این رساله پس از مرگ هابز در ١٦٨٢ منتشر شد، هر چند نسخه‌ای از آن اندكی پیش از مرگ هابز به صورت پنهانی منتشر شد. هابز همچنین در این دوره به مناقشات ادبی با كسانی چون برمهال اسقف دری و والیس ریاضیدان می‌پرداخت. ضمن آنكه اولیای كلیسا می‌كوشیدند به او نسبت الحاد و ارتداد دهند، اگرچه تجربه ماندگاری در جنگ‌های طولانی نشان داده بود كه هابز سخت جان‌تر از این بادهای موسمی است. در نهایت نیز در ١٦٧٩ در ٩١ سالگی در گذشت.

لویاتان، نظریه سیاسی هابز
لویاتان همچنان برجسته‌ترین اثر هابز در علم سیاست است. كتابی كه «محصول نابسامانی‌های عصر» هابز است و «خالی از هواداری، بدون هدف عملی و فارغ از هر طرح و نقشه دیگری است جز اینكه رابطه متقابل میان امنیت و فرمانبرداری را در پیش چشم آدمیان قرار می‌دهد». هابز در این كتاب با بهره‌گیری از روش تحلیل هندسی و آن چه مكانیك در زمینه حركت به او آموخته بود، به تجزیه و تركیب حیات آدمیان پرداخت و كوشید به این پرسش پاسخ دهد كه «چه عواملی موجب می‌شود كه جامعه سیاسی به كاركرد خود ادامه دهد؟» او كوشید در خیال خود با تجزیه جامعه سیاسی به حركات اجزای آن یعنی افراد انسانی نیروهای متصور یا فرضی‌ای را بیابد كه این حركات را موجب می‌شوند. مهم‌ترین این نیروها یا انگیزه‌ها، از دید او پرهیز از مرگ بود «هر كسی... از مرگ... دوری می‌گزیند و این كار به حكم انگیزه و میلی طبیعی انجام می‌دهد، همچنان كه سنگی میل به سقوط دارد.» از دید هابز «آدمیان به وسیله خواهش‌ها و بیزاری‌ها به حركت در می‌آیند» این امیال و خواهش‌ها دایما دگرگون می‌شوند و در نزد انسان‌های متفاوت، تفاوت می‌كنند. این خواهش‌ها وقفه‌ناپذیرند، یعنی تا وقتی انسان زنده است، باید فعالیت داشته باشند تا به وضع مطلوب دست یابند. بر اساس این مفروضات هابز این نتیجه مهم را می‌گیرد كه «قدرت انسانی عبارت است از  وسایل و امكانات فعلی وی برای دستیابی به امری ظاهرا مطلوب در آینده». فرض بعدی هابز این است كه در جامعه انسانی همه در راستای كسب قدرت می‌كوشند. در نتیجه قدرت هر كس در مقابل قدرت دیگران مقاومت و ممانعت می‌كند. ضمن آنكه امیال و خواهش‌های انسان‌ها حد و مرزی ندارد. به همین خاطر است كه در وضع طبیعی، یعنی زمانی كه سر به فرمان قدرت مشتركی نزیند، در وضع جنگ به سر می‌برند. یعنی هابز وضع طبیعی جنگ را به صورت حالتی به تصویر می‌كشد كه در آن از تمدن و مزایایش خبری نیست. در این وضع «مجالی برای كار و كوشش نخواهد بود، زیرا ثمره آن نامعلوم است... دیگر جامعه‌ای در كار نخواهد بود و بدتر از همه ترس دایمی و خطر مرگ خشونت‌بار ظاهر خواهد گشت و زندگی آدمیان خالی، مسكنت بار، زشت، ددمنشانه و كوتاه خواهد شدنتیجه‌گیری هابز آشكار است: دستیابی به صلح و تمدن تنها از راه برپاداشتن جامعه و بنیاد نهادن حكومت (commonwealth) میسر است. اما تشكیل حكومت چگونه ممكن است؟ بدین صورت كه «هر كس با دیگر چنان پیمان می‌بندد كه هر كس باید به دیگری بگوید: من حق حكومت خودم را به این مرد یا این انجمن مردان وامی‌گذارم و او یا آن را مجاز می‌گردانم، به شرط اینكه تو حق خودت را به او واگذاری و همه اعمالش را به همین سان مجاز بدانی. سپس، گروه كثیر كه این چنین در شخص واحد یگانه شدند، حكومت یا به زبان لاتینی civitas نام می‌گیرند. این طرز پیدایش آن لویاتان بزرگ است، یا به سخن محترمانه‌تر، پیدایش آن خدای میرنده كه صلح و دفاع‌مان را زر سایه خدای نامیرنده به او وامداریم
روشن است كه نظریه هابز درباره تاسیس دولت اولا فردباورانه است و كمتر به نقش طبقات اجتماعی توجه می‌كند و از قضا این یكی از پاشنه آشیل‌های آن محسوب می‌شود، چنان كه مكفرسون در مقدمه‌اش بر لویاتان نشان می‌دهد ثانیا فایده باورانه است، زیرا علت اصلی تاسیس دولت را فایده (utility) آن می‌خواند و به همین دلیل است كه در قرن نوزدهم فایده باوران به او رجوع می‌كنند. از دید او نقض قرارداد از سوی حاكم نمی‌تواند صورت بگیرد، ضمن آنكه حكومت به سبب پیمان‌شكنی از حاكم ساقط نمی‌شود. همچنین حاكمیت از دید او انتقال پذیر است و حاكم تا زمانی كه قدرت خویش را حفظ كرده و قادر به پاسداری از جان و تن تابعانش است، حاكم است. هابز در ارایه نظریه سیاسی‌اش از متفكران پیش از خود چون ارسطو، توسیدید، تاسیتوس، دكارت، گروتیوس، ماكیاوللی و فرانسیس بیكن متاثر است. به تعبیر كاپلستون «عمده اهمیت نظریه هابز معلول كوشش اوست در پی آنكه فلسفه سیاسی را گویی روی پای خودش بنهد و از این راه به راستی آن را به روانشناسی انسان و دست‌كم در حد نیت، به فلسفه كلی ماشین‌وار انگارانه‌اش بپیوندد ولی آن را از متافیزیك و تئولوژی بگسلاند

بهیموت یا پارلمان طولانی
چنان كه گفتیم و‌ام.‌ام. گلد سمیت در مقدمه بهیموت تاكید می‌كند، «هابز در این كتاب به بررسی علل جنگ‌هایی می‌پردازد كه مدت ١٠ سال وی را از موطن خود گریزان كرد.» كتاب شامل چهار گفت‌وگو میان دو شخص با نام‌هایو B است كه مترجم به ترتیب اولی را استاد و دومی را شاگرد خوانده زیرا اولی مسن‌تر است و بیشتر در مقام پاسخگو ظاهر می‌شود و دومی عمدتا پرسشگر است. گفت‌وگوی اول درباره علل انقلاب یا جنگ داخلی در انگلستان و تحلیل رخدادهای سال‌های ١٦٤٠ تا ١٦٤٢ است. در این گفت‌وگو استاد علت بحران و طغیان عمومی را نفاق و گسترش مخالفت بر ضد شاه می‌داند. در این گفت‌وگو به ویژه بر نقش پارلمان به مثابه نهادی كه بر تخصیص منابع مالی پادشاه نظارت داشت، تاكید می‌شود. پارلمان طولانی در ٣ نوامبر ١٦٤٠ تشكیل یافت و در دوره جنگ داخلی انگلستان دایر بود. گفت‌وگوی دوم شرح و تفصیل جنگ‌های داخلی است. در این بخش هابز بر نقش خطابه و بیان در بسیج هواداران و آشوب تاكید می‌گذارد. در این بخش هابز تاریخ مجلس عوام و نقش آن در حكومت انگلستان را شرح می‌دهد. با افزایش اختلاف میان پادشاه و پارلمان، تقاضاهای مجلس برای محدود كردن قدرت پادشاه به نتیجه نمی‌رسد و در نهایت جنگ شروع می‌شود. گفت‌وگوی سوم به ظهور الیور كرامول سردار برجسته سپاه پارلمان در سال ١٦٤٤ و شكست سپاه سلطنت‌طلبان در جنگ‌های مارستون مور (١٦٤٤) و نیز بی (١٦٤٥) و لاجرم محاكمه و اعدام چارلز اول (١٦٤٩) اختصاص دارد. از نظر هابز فقدان منابع كافی برای مقابله با سپاه پارلمان، اختلاف نظر در مواضع فرماندهان سپاه سلطنت‌طلبان، نادیده گرفتن حق قدیمی شاه برای گردآوری سپاه از بین زمین‌داران و اشراف، نقش تعیین‌كننده سبك جدید سپاه كرامول از علل شكست سلطنت‌طلبان و پیروزی كرامول بود. بحث از رقابت میان كرامول و سایر اعضای پارلمان دیگر بحث این گفت‌وگو است، رقابتی كه با استیلای كرامول و حذف مخالفان از پارلمان طولانی و تشكیل «پارلمان ناقص» به پایان می‌رسد. همین پارلمان است كه شاه را به اعدام محكوم می‌كند. گفت‌وگوی چهارم به حكومت كرامول به عنوان سرپرست كشور بین سال‌های ١٦٥٣ تا ١٦٥٨ اختصاص دارد، بعد از اینكه او در ١٥٦٣ پارلمان ناقص را منحل كرد، در این گفت‌وگو همچنین لشكركشی‌های كرامول به ایرلند و مبارزاتش با چارلز دوم مورد بحث قرار می‌گیرد. كتاب با شرح تفرقه درونی پارلمان پس از مرگ كرامول و تشكیل دوباره پارلمان ناقص و ظهور سردار مانك به عنوان مرد نیرومند كشور و تصمیم او به تجدید پارلمان طولانی و احیای سلطنت و اجبار پارلمان به پذیرش چارلز دوم به عنوان پادشاه جدید و احیای مجدد سلطنت استوارت‌ها به پایان می‌رسد. «بدین سان به گفته هابز قدرت حاكمه به شكلی دورانی از دست چارلز اول، به پارلمان طولانی و از آن پارلمان، به پارلمان ناقص، و از این پارلمان، به دست كرامول، و از وی به دست فرزندش، ریچارد، و دوباره از دست ریچارد به دست پارلمان ناقص و سپس به دست پارلمان طولانی و نهایتا به دست چارلز دوم رسید.»گلدسمیت در جمع‌بندی اهمیت بهیموت می‌نویسد: «هابز در كتاب بهیموت نظریه تازه‌ای درباب انقلاب عرضه نمی‌كند، بلكه همان نظریه كتاب لویاتان و برخی دیگر از آثار خود را تكرار می‌كند و به كار می‌برد»، او پس از تشخیص علل جنگ داخلی و بی‌نظمی، به تجویز چاره و درمان می‌پردازد. راهكار از دید او آموزش علم وظیفه‌شناسی و فرمانبرداری از حاكم صاحب حق و اختیار است. «مادام كه مردم، به جای شناخت عقلانیت سیاسی هابز، به افكار خیالی ارسطو و سیسرون پایبند باشند، شورش و انقلاب را پایانی نخواهد بود».


منبع:شهروند

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: