درجستجوی نویسندگانِ نامه نگار

1395/6/23 ۰۸:۵۹

درجستجوی نویسندگانِ نامه نگار

نامه‌نگاری که زمانی تنها شیوه‌ برای برقراری ارتباط بین دو دوست، همسر، عاشق یا حتی دو همکار بود امروزه اگر نگوییم به‌طور کامل، اما تقریباً شیوه‌ای منسوخ شده یا در حال نابودی است. البته با توجه به سرعت زندگی‌های امروزی این امر کاملاً اجتناب‌ناپذیر است. همین سرعت در انتقال اخبار و احساسات و آگاهی از حال طرف مقابل که بی‌وقفه و با فاصله زمانی کم صورت می‌گیرد


تأملی در نامه‌نگاری نویسندگان و کتاب‌های «نامه‌محور»
 

 

مهران فیاض : نامه‌نگاری که زمانی تنها شیوه‌ برای برقراری ارتباط بین دو دوست، همسر، عاشق یا حتی دو همکار بود امروزه اگر نگوییم به‌طور کامل، اما تقریباً شیوه‌ای منسوخ شده یا در حال نابودی است. البته با توجه به سرعت زندگی‌های امروزی این امر کاملاً اجتناب‌ناپذیر است. همین سرعت در انتقال اخبار و احساسات و آگاهی از حال طرف مقابل که بی‌وقفه و با فاصله زمانی کم صورت می‌گیرد، باعث شده از گرما و عمقی که میان انسان‌ها و در نامه‌ها بیان می‌شد کاسته شود. امروزه دیگر ما از ندیدن کسی دچار ملال نمی‌شویم، هرچند که ممکن است بسیار دلتنگ آن شخص بشویم. آگاهی از حال طرف مقابل با یک پیامک یا عکسی که در لحظه از او می‌بینیم شاید تا حدودی از بار غم ناشی از دوری آن عزیز بکاهد حتی اگر جای ارتباط مستقیم و بی‌واسطه با او را نگیرد که قطعاً همین‌طور است.
 

نامه‌نگاری شیوه‌ای ادبی که امروزه کاربردی ندارد
از آنجا که نامه وسیله‌ای برای بیان درونی‌ترین احساسات یک فرد بود، بررسی آنها می‌تواند به شناختی دقیق از آن شخص و درونیات او منجر شود. خصوصاً اگر آن شخص در دوران خود شخصیتی برجسته، متفکر، هنرمند یا تأثیرگذار بوده باشد. نامه‌ها به قدری حقیقی و بااهمیت بودند که حتی نویسندگانی مانند مونتسکیو در نامه‌های ایرانی، گوته در رنج‌های ورتر جوان، آلن پو در پیامی در بطری و بسیاری نویسندگان دیگر، برای اینکه آثار خود را حقیقی جلوه بدهند از شیوه نامه‌نگاری در روایت داستان‌های خود بهره می‌گرفتند. در واقع خود نامه‌نگاری شیوه‌ای ادبی محسوب می‌شود که دیگر امروزه کاربردی ندارد و تنها به کار مفسران و محققانی می‌آید که زندگی خصوصی اشخاص یا دورانی که آنها در آن به‌سر می‌بردند برایشان اهمیت دارد. به طور مثال در نامه‌هایی که سارتر به دوبوار می‌نویسد (شاهدی بر زندگی من؛ نشر باغ نو) ما با یک متفکر احساساتی و عاشق روبه رو می‌شویم که شاید یافتن چنین شخصی در بین نوشته‌های جدی سارتر کار دشواری باشد. اما بی‌شک تأثیری که این مراودات بر آثار او گذاشته‌اند انکار‌ناپذیر هستند. هدف ما در این نوشته نشان دادن اهمیت نامه‌های بزرگترین نویسندگان قرن بیستم و تأثیری است که این شکل از مراوده بر آثارشان گذاشته است. که هر کدام از بنیانگذاران جریانات ادبی مهم و تأثیرگذار در عصر خود بوده‌اند.
الیاس کانتی نویسنده اتریشی بلغاری تبارِ برنده نوبل ادبیات 1981 نامه‌های کافکا به فلیسه باوئر (نشر نیلوفر) را اینگونه تمجید می‌کند: «این نامه‌ها مثل یک زندگی راستین در من رسوخ کرده‌اند و حالا آن‌قدر برای من اسرارآمیز و در عین حال آشنا هستند که گویی از قدیم و ندیم، از زمانی که کوشیده‌ام انسان‌ها را کاملاً در خود بپذیرم تا هر بار از نو درک‌شان کنم، از آن من بوده‌اند» (محاکمه دیگر؛ نشر نو) کانتی در ادامه نقشی که نامه‌های منظم و مستمر فلیسه و کافکا بازی می‌کرده است را چنان حیاتی می‌داند که معتقد است «این نامه‌نگاری تنها یک نامه‌نگاری بیهوده و محض نوشتن نامه و انبساط خاطر صرف نیست. نامه‌نگاری در خدمت نوشتن کافکاست» به‌طوری که این دوره به نوشته شدن آثاری منجر شده بود چون داستان کوتاهِ حکم (که به دوشیزه فلیسه ب. تقدیم شده است) -و خود کافکا آن را بیشتر شاعرانه خوانده‌ بود تا روایی و محبوب‌ترین کارش می‌دانست- شش فصل از امریکا و مسخ.
نگاهی گذرا بر نامه‌نگاری‌های مشهور عالم ادبیات
یکی دیگر از نامه‌نگاری‌های مشهور در عالم ادبیات، نامه‌هایی است که بین جیمز جویس و نورا بارناکل رد و بدل شده است. شاید عجیب باشد اما بزرگ‌ترین نویسنده قرن بیستم از زنان روشنفکر بیزار بود و شیفته سادگی، سرزندگی و شوخ‌طبعی این دختر بی‌خانمان شهرستانی شده بود (زندگی جیمز جویس؛ نشر مرکز) جیمزِ بیست‌ودوساله در نخستین نامه‌اش به نورا که نتوانسته بود در پانزدهم ژوئن سال 1904 سر قرار حاضر شود می‌نویسد که: «انگار کور شده‌ام. زمانی طولانی چشمم پی مویی شرابی-خرمایی رنگ بود و در نهایت مطمئن شدم که موی شما نبود. حسابی پکر رفتم خانه. دلم می‌خواهد قراری بگذارم، ولی شاید با شما جور نباشد. امیدوارم به من آن‌قدر لطف داشته باشید که قراری بگذارید - اگر مرا فراموش نکرده باشید» (نامه‌های عاشقانه جیمز جویس؛ نشر نیماژ) فردای همان روز نخستین پیاده‌روی آن دو با هم صورت گرفت که جویس همین روز - شانزدهم ژوئن- را به عنوان زمان وقوع اتفاقات یکی از مهم‌ترین آثار ادبی قرن؛ یعنی اولیس، در این روز بنا نهاد. خود او گفته بود: «من در این روز با دنیای اطرافم آشتی کردم وتنهایی خود را که از زمان مرگ مادرم احساس می‌کردم بدرود گفتم» نورا تقریباً هیچگاه آثار جویس خصوصاً اولیس و بیداری فینیگن‌ها را نخواند. برای او حتی درک بعضی از نامه‌های ساده همسرش نیز دشوار بود، که خودش به این موضوع در نامه‌هایی که برای جیمز می‌نویسد اذعان می‌کند: «وقتی تمام روز داشتم نامه‌هایت را می‌خواندم، انگار هیچ کاری نداشتم جز بارها و بارها خواندن آن نامه طولانی‌ات، ولی نتوانستم بفهممش. فکر می‌کنم فردا عصر آن را برایت بیاورم – وشاید تو بتوانی در درک آن کمکم کنی» و گاهی هم ضعفش در رعایت نکات دستوری را با بهانه‌هایی مثل «سریع و با عجله نوشتن» یا «وقت نداشتن» توجیه می‌کند. نورا حتی زمانی به خواهرش نوشته بود که احساس می‌کند شوهرش مشاعرش را از دست داده زیرا چیزهایی می‌نویسد که هیچ معنایی ندارند. اما جویس بدون توجه به این واکنش‌ها و بدون ذره‌ای غرور و بدون اینکه موقعیت خود را به عنوان نویسنده‌ای که در حال ایجاد تحولی بزرگ در عالم ادبیات است در نظر بگیرد، عاشقانه همسر و فرزندانش را دوست می‌دارد و حتی گاهی ناامیدانه از نورا می‌خواهد که اولیس را بخواند.
انگار نظر او برایش از هر منتقدی مهم‌تر باشد، چرا که سطر به سطر آثار او ردی از زندگی واقعی‌اش را در خود دارد و چه کسی بهتر از نورا می‌تواند آنها را درک کند؟ در نامه مورخ پنجم ژانویه 1924 و پس از ارسال چاپ چهارم کتاب برای نورا، می‌نویسد: «نورای عزیزم، این نسخه‌ای که داری، پر از اشتباهات چاپی است. لطفاً آن (چاپ اول اولیس) را در این (نسخه تازه‌تر) بخوان...» و نورا هم بدون اینکه جایگاه واقعی شوهرش را درک کند یا حتی بخواهد به واسطه آن سری در میان سرها دربیاورد، در مقابل خواسته‌های شوهرش مقاومت می‌کند. چرا که جویسِ همسر برایش با اهمیت‌تر از جویسِ نویسنده است و ما می‌توانیم از دلِ نامه هایشان به این موضوع پی ببریم.
نامه‌هایی فراتر از یک بیوگرافی ساده
استوارت پ.شرمن در مقدمه نامه نگاری‌های گوستاو فلوبر و ژرژ ساند (آوازهای کوچکی برای ماه؛ نشر افق) این نامه‌ها را «چیزی بیش از یک بیوگرافی» می‌نامد و می‌افزاید «آن چه در این مراودات مملو از اختلاف آراء، تأثیربرانگیز است، خوانی است که در برابر قوای فکری و نقدگرایانه گسترده شده است» در این کتاب ما شاهد دوستی و احترامی هستیم که رفته رفته بین این دو نویسنده بزرگ قرن نوزدهم شکل می‌گیرد و جای رابطه در ابتدا بسیار ستیزه جویانه و پرکشمکش آنها را می‌گیرد که البته همین جدل‌ها منجر به پختگی و غنای آثار هر دویشان شد.
نامه نگاری‌های جی.اِم کوئتسی نویسنده آفریقایی برنده نوبل ادبیات 2003 و پل اُستر نویسنده معاصر امریکایی که توسط خود اُستر چاپ شده است (رفقای خیالی؛ نشر افق) از معدود نامه نگاری‌هایی است که در قرن بیست ویکم و به شیوه سنتی صورت می‌گیرد و این دو دوست دور از هم از عشق و دوستی گرفته تا سینما و خاطراتشان در آنها با یکدیگر گفت‌و‌گو می‌کنند. زمانی که راجع به یک فیلم نظراتی متفاوت ارائه می‌دهند یا آنجا که کوئتسی برای چاره‌جویی از اُستر کمک می‌گیرد تا پاسخ نامه یکی از خواننده‌هایش را بدهد. این کتاب سرشار از بیان احساسات لطیف و صادقانه است بین انسان با دو فرهنگ کاملاً متفاوت.
هرگاه صحبت از نامه به میان می‌آید کم لطفی است اگر نامی از کتاب «دلبند عزیزترینم» نبریم. این کتاب شامل نامه‌های مابین آنتون چخوف نویسنده بزرگ روسی و اولگا کنیپر -هنرپیشه کوچولوی عزیزش- است که با خاطراتی که از اولگا در بین نامه‌ها نقل می‌شود و حتی نامه‌هایی که او بعد از مرگ چخوف برایش می‌نویسد، شکل یک رمان عاشقانه را به خود می‌گیرد که می‌توان از ابتدا تا انتها - زمان مرگ چخوف - خواند و از میزان احساساتی که در این نامه‌ها و بین این دو انسان بروز می‌کند لذت برد.این کتاب نخستین بار توسط نشر باغ نو و درحال حاضر بوسیله نشر نیماژ و با ترجمه احمد پوری منتشر شده است.


منبع: ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: