روایت همسر وزیرمختار از تبریز قاجاری

1395/6/21 ۰۸:۰۳

 روایت همسر وزیرمختار از تبریز قاجاری

لیدی مری شیل، همسر جستن شیل وزیر مختار انگلیس در ایران به دوران ناصرالدین شاه، در سال ١٨٤٩ میلادی برابر با ١٢٢٧ خورشیدی به همراه همسر و چهار خدمه به ایران وارد شد. سفر و ماموریت این گروه ٣ سال و ده ماه به درازا کشید. لیدی شیل در این زمان، خاطرات سفر خود و جریان امور و اتفاقات داخلی ایران را نگاشت و اثر خود را به عنوان «جلوه‌هایی از زندگی و آداب و رسوم ایران » در سال ١٨٥٦ میلادی برابر با ١٢٣٤ خورشیدی منتشر کرد.

 

لیدی مری شیل، همسر جستن شیل وزیر مختار انگلیس در ایران به دوران ناصرالدین شاه، در سال ١٨٤٩ میلادی برابر با ١٢٢٧ خورشیدی به همراه همسر و چهار خدمه به ایران وارد شد. سفر و ماموریت این گروه ٣ سال و ده ماه به درازا کشید. لیدی شیل در این زمان، خاطرات سفر خود و جریان امور و اتفاقات داخلی ایران را نگاشت و اثر خود را به عنوان «جلوه‌هایی از زندگی و آداب و رسوم ایران » در سال ١٨٥٦ میلادی برابر با ١٢٣٤ خورشیدی منتشر کرد. وی از راه رود ارس به ایران وارد شد و ابتدا تبریز و شهرهای اطراف آن را به تماشا نشست. رسوم ایرانیان در بسیاری موارد، شگفتی وی را برانگیخته است «در بدو ورود به شهر مرند با صحنه مشمئزکننده‌ای روبرو شدیم که عین آن در هر شهر و روستای سر راهمان تکرار می‌شد و نه تنها در این هنگام، بلکه بعداً در طول اقامت خود در ایران به هر جا که سفر می‌کردیم با چنین منظره‌ای مواجه می‌شدیم. در هنگام ورود به شهر، من متوجه شدم در بین جمعیت و در کنار جاده یک گاو بدبخت را روی زمین انداخته‌اند و سر و دست و پایش را محکم نگه داشته‌اند و به مجرد اینکه ما به چند قدمی حیوان بیچاره رسیدیم، یک نفر با کارد بزرگی، ناگهان سر حیوان را از بدنش جدا کرد و سپس آن سر را برداشت و خون آن را به سر ما ریخت. عده‌ای دیگر هم شبیه این کار را با چند گوسفند دیگر انجام دادند. به این تشریفات قربانی می‌گویند. این موجودات بینوا فقط به خاطر این فدا می‌شوند که تمام بدبختی‌ها، مصیبت‌ها و بلاهایی که ممکن است دامنگیر ما شود بر سر آنان نازل گردد». او سپس ورود به شهر تبریز را چنین توصیف می‌کند «پس از طی سه مرحله مسافرت از راه‌های نسبتا خوب بالاخره در ٢ نوامبر ١٨٤٩ میلادی [١٢٢٧ خورشیدی] به تبریز رسیدیم. در اینجا برای استقبال از ما تشریفات مفصلی تدارک شده بود ولی متاسفانه مرا به جهت اینکه از طبقه نسوان بودم در این مراسم شرکت ندادند و من فقط از دور اجرای این تشریفات را نظاره می‌کردم.» او با اشاره به وضعیت زنان ایران، از این که نتوانسته است در این مراسم شرکت کند، ناراحتی خود را نشان می‌دهد. مری شیل هنگام گذر از شهر و رفتن به سوی اقامتگاه به توصیف شهر می‌پردازد «نصف شهر تبریز خالی از سکنه بود و قسمت‌هایی از آن که در بین محلات مسکونی قرار داشت به علت گودال‌های عمیقی که برای برداشتن خاک جهت ساختمان منازل حفر کرده بودند، به صورت غیرقابل استفاده درآمده بود. لاشه سگ‌ها و اسب‌های مرده که گاهی نیمی از آنها طعمه حیوانات شده بود، بیننده را شدیدا متاثر می‌کرد و منازل شهر که از خشت و گل بنا شده بود حتی یک پنجره هم به سوی خیابان نداشتند. این در حالی است که تبریز یکی از بهترین و ثروتمندترین شهرهای ایران به حساب می‌آید». وی ادامه می‌دهد «جالب‌ترین ساختمانی که در تبریز دیدم، یک عمارت آجری به ارتفاع تقریبا هفتاد فوت [هر فوت برابربا ٤٨/٣٠ سانتی متر] بود، که به نام ارگ معروفیت داشت و معلوم بود که در گذشته‌های خیلی دور بنا شده است. مورد استفاده فعلی این بنا، آن است که زن‌های تبهکار را، مخصوصا آنهایی که شوهرانشان را کشته‌اند از بالای آن به زمین می‌افکنند».


منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: