1395/6/16 ۰۹:۵۱
با گذشت چند دهه از پایان جنگهای جهانی، ذرهای از میزان خشونت جاری در جهان كم نشد. از سال ٢٠٠٣ تا ٢٠٠٩ شمار كودكانی كه در سراسر جهان بر اثر گرسنگی، جنگ و بیماریهای قابلپیشگیری جان دادهاند، بیش از تمام آدمهایی بوده كه در طول شش سال جنگ جهانی دوم از بین رفتند. در هر سه ثانیه كه یك انسان تازهبهدنیاآمده میمیرد، ١٢٠ هزار دلار در سطح جهان صرف خرید سلاحهای نظامی میشود. این آمار مربوط به قبل از جنگهای سوریه و لیبی است.
نگاهی به کتاب «بربریت واقعا موجود» ویراسته لئو پانیچ پرسش مهم برای آینده این نیست كه «آیا ممكن است دوباره اتفاق بیفتد؟» بلكه این است: «آیا میتوان آن را متوقف كرد؟»
دیوید استانارد، هولوکاست آمریکایی با گذشت چند دهه از پایان جنگهای جهانی، ذرهای از میزان خشونت جاری در جهان كم نشد. از سال ٢٠٠٣ تا ٢٠٠٩ شمار كودكانی كه در سراسر جهان بر اثر گرسنگی، جنگ و بیماریهای قابلپیشگیری جان دادهاند، بیش از تمام آدمهایی بوده كه در طول شش سال جنگ جهانی دوم از بین رفتند. در هر سه ثانیه كه یك انسان تازهبهدنیاآمده میمیرد، ١٢٠ هزار دلار در سطح جهان صرف خرید سلاحهای نظامی میشود. این آمار مربوط به قبل از جنگهای سوریه و لیبی است. زنجیرهای از فجایع انسانی از لحظه اعلام جهانی حقوق بشر در سال ١٩٤٨ تاكنون ادامه داشته است: از كشتار در كره و ویتنام تا فلسطین، لبنان، اندونزی، كلمبیا، گواتمالا، السالوادور، نیكاراگوئه، آنگولا، موزامبیك، اریتره، شیلی، اوگاندا، روآندا، سومالی، جمهوری دموكراتیك كنگو، جمهوری آفریقای مركزی، سودان، بوسنی، چین، ایرلند شمالی، بنگلادش، كشمیر، سریلانكا، عراق و افغانستان؛ افزون بر همه اینها، رواج تجاوز و خشونت علیه زنان، جنگ بر سر مواد مخدر، خشونت پلیس علیه كارگران، معدنچیان، سیاهان و پناهجویان، بمبگذاریهای انتحاری و شکنجه در جایجای جهان. تعداد كشتهشدگان در قرن بیستم در حدود ١٤٠ میلیون نفر برآورد شده است. برای فهم بهتر ابعاد كشتار باید به تغییر جمعیتی نگریست؛ اگر جمعیت زمین اكنون نزدیك به هفت میلیارد نفر است، در دهه ١٩٦٠ از سه میلیارد نفر فراتر نبود. اكنون در جهان حدود ١,٣ تریلیون دلار برای خرید اسلحه هزینه میشود كه از كل هزینههای جنگ سرد هم بیشتر است. پیامد اولیه این اعداد و آمار، بومیشدن كشتار در بسیاری از نقاط كشورهای جنوب است. وقتی رزا لوكزامبورگ در سال ١٩١٦ عنوان كرد جامعه سرمایهداری بر سر دوراهی سوسیالیسم یا بربریت و توحش است، پرسیده بود اگر بنا به انتخاب توحش باشد، این بازگشت به بربریت در مرحله فعلی تمدن اروپایی چه معنایی دارد؟ شواهد معنادار این بازگشت را اكنون با توجه به گستره و شدت خشونت، حتی در نبود جنگی جهانی و بیش از دو دهه پس از پایان سوسیالیسم واقعا موجود بهوضوح میتوان دید: بهسختی میتوان انکار کرد که ما در عصر دیگری از بربریت بهسر میبریم: چهلوپنجمین مجلد دفترهای سوسیالیستی كه در سال ٢٠٠٩ منتشر شد، تلاشی است در فهم این واقعیت. کتاب حاضر ترسیم چشمانداز روشنی از انواع، گستره و درجههای مختلف خشونت جدی در جهان امروز است. شکلهای معاصر خشونت، آنچنان متنوع و پیچیده و آنچنان در لایههای مختلف ظاهر میشوند و در زمینههای گسترده بروز میکنند که شناخت پیوند خاص آن با سرمایهداری و امپریالیسم نیاز به درکی تازهتر دارد. کتاب حاضر میكوشد با بررسی مواردی چون نظامیگری آمریکایی و قدرت سیاسیاش، خشونت در فرهنگ دیداری، نژادی، زندانها و جنگ، حرافی و سکوت دولتها، قربانیان دیدگاههای جنسی و کالاشدگى خشونت، امكان فهم رهایی و مقدمات چنین دركی را فراهم كند. همچنین مشخصا به خشونت موجود در آمریكا، هند، اندونزی، نیجریه و بخشی از خاورمیانه در مقالات مستقلی میپردازد. این كتاب با بررسی خشونتهای جاری قرن معاصر مدعی است امپریالیسم جهانی در همه آنها نقش مستقیم و غیرمستقیم داشته است.
دولت، سرمایهداری و خشونت فراگیر ویراستار مجلد سال ٢٠٠٩ دفترهای سوسیالیستی، لئو پانیچ و كالین لیز هستند. فارغ از اینكه تحلیلهای نویسندگان كتاب با توجه به اتفاقات چندسال اخیر، تازگی خود را در كوران تحلیلهای بدیع و آمارهای دقیق از دست دادهاند، مقاله اول را میتوان پیشگفتار كلی كتاب دانست و میانتیترهای آن را پیشزمینه مقالات دیگر كتاب. به این اعتبار حتی میتوان مقالات دیگر را به طور غیرمستقیم در نسبت با مقاله اول خواند؛ اگرچه برخی از آنها به قوت اولی نیستند. سیر كلی محتوای كتاب در مقاله اول تلاش برای فهم این موضوع است كه چرا امروز خشونت اینهمه گسترده است و چرا باوجود گستردگی راه و روشهایی كه به موجب آن خشونت پذیرفتنی میشود و حتی اشاعه مییابد، باز نادرست تلقی میشود؛ به عبارت دیگر ایدئولوژی و واقعیت خشونت چیست؟ ازاینرو، آنچه در این كتاب آمده، ارائه طرحی كلی در ترسیم این چالش است. این كار از دو راه صورت میگیرد: نخست از طریق نشاندادن خشونت كه در جریان توسعه سرمایهداری مشاركت دارد و همچنین از راه ضدخشونتی كه در برابر سرمایهداری و امپریالیسم مقاومت میكند. در این میان است كه خشونت میان مردم نیز كه اینهمه تحت نظام سرمایهداری گسترده شده، بررسی میشود؛ در كنار نقش سیاسی- نظامی ایالات متحده آمریكا كه خود را پلیس جهان میخواند. ویراستاران كتاب در مقاله «تأملاتی درباره خشونت امروز» به سرآغازهای سرمایهداری و آغاز انباشت اولیه در قرون پانزدهم و هجدهم میپردازند و نشان میدهند چگونه همهچیز با خشونتی اولیه آغاز شد: خلعید از دهقانان، انهدام صنعتگران خرد و شرایط هولناك كار و زندگیای كه كارگران اولیه در كارخانهها در انگلستان تجربه كردند. در نظر آنها، بعدها این فرایند اولیه، به شكلها و اندازههای مختلف خشونتآمیزش در جاهای دیگر نیز از طریق نظام جهانی سرمایهداری تكرار شد. كتاب حاضر، در تبیین موقعیت تاریخی وضع موجود، این رفتوبرگشت را در موارد دیگر نیز انجام میدهد؛ مثلا توسعه استعماری و ایجاد سكونتگاههای اروپایی در آنسوی دریاها را در گرو خلعید گستردهای از بومیان آمریكا، آسیا، آفریقا و استرالیا میداند كه بعدها منجر به ادغام در زندگی حاشیهای جهان توسعهیابنده سرمایهداری شد. در نظر نویسندگان، تمام این مراحل از طریق نژادپرستی وابسته و همراه با آن و با توجیه صدور تمدن سفیدپوستان اروپایی به كار افتاد. بهاینترتیب، خشونت با روند انباشت ابتدایی سرمایه، با آنچه در مركز و آنچه در پیرامون جریان داشت، آمیخته بود. بهعلاوه خشونت ارتباط داشت با ایجاد دولت سرمایهداری نوین و نظام بیندولتی كه در بیشتر كشورهای اروپایی تا نیمه دوم قرن بیستم هنوز كامل نشده بود و به گونه مناقشهانگیزی تا قرن بیستویكم در بالكان ادامه یافت. همچنین در آسیا، آفریقا و آمریكای لاتین حصر و غارت مناطق استراتژیك بهجامانده از منابع طبیعی ادامه یافت كه نشاندهنده مشكل اصلی انباشت اولیه سرمایه بود، انباشتی که هیچگاه در قالب «اولیه» باقی نمیماند. ازآنجاكه در مرحله انباشت اولیه هنوز تفکیک کارکردی سرمایهداری صورت نگرفته، زور ماورای اقتصادی منجر به خلق نوعی سلطه سرمایهدارانه میشود. این زور ماورای اقتصادی با دخالت مستقیم دولت به شکلهای مختلف فرایند انباشت اولیه سرمایه را محقق میکند. با اینهمه، چرخه انباشت اولیه در کنار انباشت عادی همواره تکرار میشود. از اینرو، روشن میشود كه چرا همراه با رشد موفقیتآمیز انكشافهای جهانی، محدودیتهای سرمایهداری نیز مدام بیشتر شد و در نتیجه ابعاد خشونتباری به خود گرفت. اما ادامه سلطه سرمایهداری در تمامیت جهان پیرامونی نیاز به نظامیگری را پیش میآورد و در نتیجه ساكنان جهان پیرامون در ناآرامی دائمی به سر میبرند. سمیر امین، اقتصاددان مصری- فرانسوی، در مقاله آخر نشان میدهد كه چگونه این وضع هر نوع دموكراسی اصیل یا پیشرفت اجتماعی را ناممكن میكند. چراكه انباشت در مقیاس جهانی كه با منطق منحصربهفرد سود پیش میرود به این معناست: كاهش منابع پایانپذیر (بهخصوص نفت)، تخریب جبرانناپذیر تنوع زیستبوم و انهدام شتابان منابع طبیعی برای بازتولید زندگی در كره زمین. نتیجه این انهدام همچنین عبارت است از دستیابی نابرابر فزاینده به سودهایی كه سرمایهداری جهانی فراهم میآورد. از این رو در نظر امین، سرمایهداری جهانیشده معاصر دیگر نمیتواند فضایی كافی برای جستوجوی رهایی بشر ارائه كند. كتاب حاضر با چنین نگاهی، نسبت خشونت امروز دولتهای سرمایهداری را با دولتهای پیشین توضیح و نشان میدهد كه به چه شكل زور دولت در بازار برای رفع بحران یا برای نیاز خود به تمرکز سرمایه دخالت میکند. كتاب در این پسزمینه تاریخی، آشكارترین تفاوت بین سرمایهداری امروزی و دورانهای قبل را در این میداند كه دولتهای سرمایهداری كنونی دیگر به جنگ علیه یكدیگر نمیپردازند و حتی تهدید به جنگ هم نمیشوند. نتیجه منطقی پرهیز از جنگ متقابل به چه چیز منجر میشود؟ این دولتها به جای جنگ رودررو با همدستی یكدیگر تمام مردم جهان را به موضوع رقابت در بازار سرمایهداری جهانی تبدیل كردهاند. بنابراین در پی تغییر شرایط زندگی روزمره موجود و همزمان با بیثباتی نظامهای سیاسی در كشورهای موسوم به جهان سوم، مردم بیشتری به سمت خشونتهای محلی، از جنایت تا آشوب كشیده میشوند. كتاب حاضر قائل به پیوندی درونی میان این مردمان است. نویسندگان بر این باورند كه همراه با آغاز موج سوم دموكراسی كه از سوی جامعه بینالملل به راه افتاد، نقش پلیس درست همراه با ظهور رقابتهای انتخاباتی ظاهری قوت یافت و از آن پس، خشونت به پدیدهای فراگیر و عادی تبدیل شد. قربانیان خود به قاتلان خود بدل میشوند جنبههای دیگر خشونت رایج و شایع كه كتاب حاضر به آن میپردازد، بین كسانی رواج دارد كه خودشان بهنوعی قربانی سرمایهداری جهانی، امپریالیسم و مأموران بومی بیعدالتی و نابرابریاند. به عبارت دقیقتر معلول برخوردهای بیواسطه استعماریاند. برخوردهایی كه اغلب از مرزهای بینالمللی نفوذپذیر فراتر میرود و به مناطقی میرسد كه دارای تاریخ طولانی استخراج و غارت منابعاند. به موارد بسیاری میتوان اشاره كرد كه در آنها به قول محمود ممدانی، نظریهپرداز سیاسی، «قربانیان خود به قاتلان خود بدل میشوند». در كنار موارد بسیاری كه خشونت مردم علیه مردم را بازنمایی میكنند، شاید مهیبترین نمونه در جهان امروز جمهوری دموكراتیك كنگو باشد كه میتواند ابعاد ماجرا را بهدقت توضیح دهد؛ خصوصا وقتی روشن شد منبع مصالح و مواد محصولات یكی از ثروتمندترین شركتهای دنیا، اپل، كجاست. شركتی كه بهتنهایی حدود پنج درصد پول نقد جهان را در اختیار دارد. در بیش از چهار دهه گذشته در كنگو شركتهای چندملیتی همراه با گروههای مسلح، با بهبردگیکشیدن مردم بومی و جنگ دائم داخلی، تیتانیوم موردنیاز اپل را برای ساختن گوشیهای آیفون به دست آورده است. این غارت، كه در آن ارتش آمریكا، بزرگترین شركت تجاری جهان، مستقیم و غیرمستقیم نقش داشته، صرفا مختص اپل نبوده و دولت- شركتهای بسیاری از آن سود جستهاند. ویراستاران كتاب، بر مورد كنگو تأكید میكنند به دلیل آمار منحصربهفردی كه از سال ٢٠٠٣ تا ٢٠٠٩ (سال انتشار كتاب) منتشر شد: هر ماه چهل هزار نفر، كه نیمی از آنها نیز كودك بودهاند، در اثر بیماری، فقر غذایی ناشی از یك دهه خشونت سیاسی، جنگ داخلی، دزدی و قتل در كنگو كشته شدهاند. كتاب حاضر این برخوردها را عامل شكلگیری سازمانهای غیررسمی خشونت میداند كه متعلق به همه اربابان جنگ است. چنان كه در میان تودههای زاغهنشین كشورهای جنوب تبهكارگرایی رشد میكند كه خود شرایط ناگزیری را برای تجارت مواد مخدر، كنترل سكونتگاهها و مشاغل، باج و حمایت و خدمترسانی به احزاب سیاسی و صاحبكاران اقتصادی فراهم میآورد. یا كارتنخوابی و زندگی خیابانی در بسیاری از شهرهای جهان كه هیچ كم از این موارد ندارد. كتاب به گواتمالاسیتی نیز اشاره میكند كه در آن فقط در سال ٢٠٠٢ نزدیك به دوهزارو ٩٠٠ نفر كشته شدند. در سال ٢٠٠٧ این رقم به هشت هزار نفر رسیده بود. روزی نبوده كه در خیابانهای شهر یكی به زور اسلحه ربوده نشود. موج جنایت در این شهر چنان بالا گرفت كه تقریبا هر كسب و كاری با نگهبانان مسلح همراه بوده و هست. كتاب بهخوبی نشان میدهد كه چطور این خشونت واكنشی یا تدافعی اغلب ماهیتی قومی، مذهبی و زبانی به خود میگیرد و با رشد و گسترشی حیرتآور بهصورت «خشونت در میان مردم» رواج مییابد. ظهور پدیده داعش چند سال بعد از تحلیل برنشتاین، پانیچ و لیز اثبات میكند كه چگونه برخی از جنبههای مذکور در عین حال مبین تحرك اجتماعی خشونت هم میشود. اما در نظر كتاب حاضر، این خشونتها بر محیط اجتماعی مشخص و در زمان معینی تمركز دارد كه بعد از ظهور، برجسته میشوند و سرانجام فروكش كرده و محو میشوند و بهعوض شناخت علتها و كاركردهای این خشونتها، معمولا بعد از استفاده و كسب حداكثر سود از این پدیدهها، آنها را نادیده میگیرند. نتیجهگیری برخی از مقالات كتاب از جمله مقالات برنشتاین، پانیچ، لیز و امین از خشونت بین مردم نتیجهای سیاسی است: بیشك گرایشهایی به خشونت، بیرحمی، آزارگری در میان ابنای بشر وجود داشته و دارد كه به واسطه روابط جنسیتیشده قدرت، كه در آن زاییده شدهاند، و شرایط اجتماعی آمادهتر امروز تشدید میشود. در عین حال این گرایشها كه با دگرگونی فرهنگی شكل میگیرد و محوریت مییابد، خود محصول فرایندهای تاریخی و تضادهای آن است. بنابراین اگر مردم علیه مردم دست به خشونت میزنند این امر نه بهدلیل معضلات روانی و شخصی آنها و نه حتی مستقیما بهخاطر مشكلات زندگی روزمرهشان بلكه به این دلیل است كه این خشونت خود از اثرات ساختاری است كه وضع موجود را به بار آورده است. لغزش عمومی به سمت بربریت كتاب حاضر همانطور كه از عنوانش برمیآید جهانی را كه توصیف شد «بربریت واقعا موجود» مینامد. در نظر ویراستاران، رشد بربریت چه كم باشد چه زیاد، باید در متن دستاوردهای ضعیف برنامههای سوسیالیستی در پایان قرن بیستم درك شود. در نظر آنها فرق چندانی ندارد این وقایع ناشی از شكستهای واردآمده از سوی امپریالیسم و عكسالعملهای داخلی باشد یا به دلیل شكستهای پیدرپی و عملیات سركوب سوسیالیسم واقعا موجود یا ناسیونالیسم مابعد استعماری یا در نتیجه تعارض اصلاحگرایی سوسیالدموكراسی و استقرار آن همراه با نولیبرالیسم. مسیر پیشروی این شكست همان فرایندی است كه در سنت چپ از آن تحت عنوان «لغزش عمومی به سمت بربریت» یاد میشود. غالب مقالات كتاب، خشونتی را كه اكنون جهان مالامال از آن است حاصل شكست جنبشهای مردمی و سوسیالیستی در قرن بیستم میدانند. فارغ از تمام آنچه بر مردم جهان گذشته، یك واقعیت مسلم است كه دلخوشی مردم كم شده و آنها دیگر شاد نیستند. كتاب حاضر، این امر را نتیجه بیاعتباری گسترده نولیبرالیسم در مقام یك ایدئولوژی و سیاست روز میداند كه ماحصلش استفاده روزافزون از زور و خشونت بوده است. در چنین وضعیتی فارغ از بازسازی جنبشهای مردمی و سوسیالیستی، كتاب از وظایف مهم و ضروری دیگری صحبت میكند كه در نظرش هیچ كم از وظایف سازماندهی، بهراهانداختن كارزارها و جنبشهایی برای آزادی مدنی و مخالفت با جنگ ندارد: اكنون بیش از حد ضرورت دارد كه دموكراسی لیبرال را پاسخگوی ادعاهای خود در مورد قانونگرایی، انسانیت، عقلانیت و صلحآمیزبودنش كرد. چراكه در جریان واكنشهای فعلی، فرصت و مسئولیت سیاسی برای آزمون محتوایی خود نظام بورژوایی وجود دارد. عیانكردن تعارضهای این نظام در این جریان میتواند به حركت به سوی توسعه سیاستهای استوار و سازگار مردمی و سوسیالیستی، كه برای بالابردن موقعیت آن لازماند، كمك كنند. اهدافی كه كتاب «بربریت واقعا موجود» میكوشد تئوریزه و مقدمات تجربه آنها را تحلیل كند؛ اگرچه به نظر نمیرسد آنطور كه باید از پس چنین وعدهای برآمده باشد.
منبع: شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید