جلیل رسولی : از خط کلاسیک عبور نکرده‌ایم

1395/4/8 ۱۲:۵۰

جلیل رسولی : از خط کلاسیک عبور نکرده‌ایم

محمدجلیل رسولی یکی از هنرمندان با‌سابقه و بنام در عرصه خوشنویسی و نقاشیخط به شمار می‌رود. این چهره جهانی هنر ایران، بیش از‌50 سال است که در وادی هنر فعالیت می‌کند و تا امروز آثار خود را در نمایشگاه‌های متعدد داخلی و خارجی به معرض نمایش گذاشته است و داور جشنواره‌های داخلی و بین‌المللی زیادی با موضوع خط و نقاشیخط بوده است.



 آزاده صالحی : محمدجلیل رسولی یکی از هنرمندان با‌سابقه و بنام در عرصه خوشنویسی و نقاشیخط به شمار می‌رود. این چهره جهانی هنر ایران، بیش از‌50 سال است که در وادی هنر فعالیت می‌کند و تا امروز آثار خود را در نمایشگاه‌های متعدد داخلی و خارجی به معرض نمایش گذاشته است و داور جشنواره‌های داخلی و بین‌المللی زیادی با موضوع خط و نقاشیخط بوده است. گفت‌وگوی ما با این هنرمند درباره تازه‌ترین نمایشگاهش صورت گرفت، هرچند بحث به دیگر مسائل که در حال حاضر در  حوزه خط وجود دارد نیز کشیده شد. او تاکید دارد که در زمینه خوشنویسی از خط کلاسیک عبور نکرده‌ایم.

فکر می‌کنید حراجی‌های داخلی چقدر توانسته‌اند در پررنگ شدن آثار نقاشیخط در داخل کشور نقش داشته باشند‌؟
قبلا تمایل به حضور در حراجی‌ها نداشته‌ام. تا اینکه سه سال قبل که فردی از من کاری خریده بود، آن اثر در حراج تهران شرکت کرد و دو سال قبل هم در حراج تهران از من کاری گرفتند که فروش رفت. همین‌طور امسال نیز یک اثر از من در حراج تهران فروخته شد. درمجموع برگزاری حراجی‌هایی از این دست را در کشور اتفاق خوبی تلقی می‌کنم، چنین اقداماتی در سال‌های گذشته در ایران صورت نمی‌گرفت و هنرمندان برای شرکت دادن آثارشان به کشورهای همجوار می‌رفتند و در حراجی‌های «کریستی» و «ساتبی» حضور می‌یافتند. حالا اینکه زمینه برای برپایی حراجی در تهران فراهم شده، بی‌تردید خوشایند و تاثیرگذار خواهد بود.

درباره حراجی‌های کریستی و ساتبی که اشاره کرده‌اید، چرا هیچ‌گاه در سال‌های گذشته تمایلی به حضور نداشته‌ا‌ید؟
آن زمان تصورم نسبت به این حراجی‌ها چیز دیگری بود؛ یک جور سختگیری نسبت به خودم داشتم که احساس می‌کردم نباید آثارم به این حراجی‌ها راه یابند. ولی امروز نظرم عوض شده و تصمیم گرفته‌ام من هم مثل سایر هنرمندان آثارم را در این حراجی‌ها به معرض نمایش بگذارم. یعنی اطرافیان هم به این مساله اشاره می‌کردند که چرا با وجود سابقه طولانی‌ای که در زمینه خط و نقاشیخط دارم در این حراجی‌ها شرکت نمی‌کنم و چه بسا دراین سال‌ها هنرمندان درجه چندم در این حراجی‌ها حضور یافته و توانسته‌اند آثارشان را در معرض دید بگذارند. مجموعه تمام این فکرها و حرف‌ها این شده که قصد دارم در آینده نزدیک در حراجی‌های کریستی و ساتبی حضور یابم. مهم‌ترین مساله‌ای که مرا بر آن داشت در این حراجی‌ها شرکت کنم این است که احساس می‌کنم هنوز به جایگاه خوم دست نیافته‌ام.

از چه نظر؟
از نظر قیمت کار. ببینید من50 سال در وادی هنر کار کرده‌ام، ولی هیچ‌گاه چشمداشت مادی نداشته‌ام یا بهتر بگویم برای پول کار نکرده‌ام. ضمن اینکه براین باور بوده‌ام هنرمندی که برای پول به خلق اثر بپردازد فعالیت هنری‌اش دیری نمی‌پاید و نمی‌تواند اثری خالصانه‌ به وجود بیاورد، ولی به هرحال قیمت واقعی اثر یک هنرمند در حراجی‌هاست که مشخص می‌شود و می‌توان متوجه شد ارزش واقعی یک اثر چقدر است.

با توجه به اینکه سال‌هاست در حوزه نقاشیخط فعالیت می‌کنید وضع این حیطه را به لحاظ تکنیکی و اجرا چطور می‌بینید؟
وضع نقاشیخط در شرایط کنونی نسبت به سال‌های قبل بهتر شده ولی مساله این است که امروز اینقدر دست در این وادی زیاد شده که نقاشیخط به تدریج از ابعاد هنری و زیبایی‌شناسی خود فاصله گرفته و تبدیل به کارهای تجاری شده است. به‌خصوص اینکه برخی هنرمندان این عرصه یاد گرفته‌اند که کارهایی که در ابعاد بزرگ ارائه می‌کنند می‌تواند بیشتر مشتری‌پسند باشد، غافل از اینکه آثاری از این دست چون فقط به ظاهر محدود می‌شوند از مولفه‌های بصری و تصویری خالی هستند.

نکته‌ای که درباره حراجی‌ها جذابیت دارد این است که در کنار آثار دیگر هنرمندان تجسمی، دراغلب مواقع آثار سهراب سپهری رکورد‌شکن بوده‌اند، حتی در حراج تهران هم که چندی پیش برپا شد بازهم شاهد فروش یکی از تابلوهای سهراب سپهری با قیمت بالا بوده‌ایم. فکر می‌کنید دلیلش چیست؟
فروش بالای آثاری از این دست بستگی زیادی به اسم و شهرت خالق اثر هم دارد. ضمن اینکه آثار هنرمندانی مثل سهراب سپهری تنها ارزش مادی ندارند، بلکه این آثار پشتوانه‌های فرهنگی هنری یک مملکت هستند، همان‌طور که تابلوی «مونالیزا» هم در فرانسه دارای چنین ارزش‌هایی است. حالا که صحبت به سهراب کشیده شد یاد خاطره‌ای از او افتادم. در سال 1354 قرار بود در گالری «سیحون» به برگزاری یک نمایشگاه بپردازم و مشغول رایزنی با زنده یاد معصومه سیحون درباره چینش آثارم در گالری بودم که سهراب هم به گالری آمد. او هم می‌خواست نمایشگاهی از مجموعه آثارش را در این گالری برپا کند. آن زمان قیمت آثارش به اندازه امروز نبود، به‌عنوان مثال قیمت اثر «تنه‌درخت»‌هایش 25 هزار تومان بود ولی حالا می‌بینید این اثر در حراجی‌های مختلف و در گذر زمان ارزش میلیاردی یافته است.

به نظر شما چند درصد خریدارانی که به این حراجی‌ها می‌آیند از دانش بصری و تصویری و دیدگاه تجسمی برخوردارند و چند درصد کسانی هستند که این آثار را به صرف داشتن ارزش افزوده خریداری می‌کنند تا از این رهگذر به سود بیشتری دست یابند؟
خریداران حراجی‌ها همیشه دو گروه بوده‌اند؛ یک گروه کسانی هستند که واقعا به هنر علاقه دارند و حاضرند مبلغ زیادی را برای خرید اثر هنری بپردازند. در ازای آن یک عده هم هستند که هدف‌شان از حضور در این حراجی‌ها، سرمایه‌گذاری است. یعنی از ترس اینکه اگر روی طلا سرمایه‌گذاری کنند ممکن است در مسیر دستبرد سارقان قرار بگیرد به خرید آثار هنری روی می‌آورند، چون می‌دانند سرقت آثار هنری به سادگی میسر نمی‌شود و نمی‌توان اثر یک هنرمند را در بازار فروخت، ولی با همه اینها تصور می‌کنم اگر شرکت‌کنندگان در این حراجی‌ها به خرید آثار معتبری بپردازند نشان می‌دهد آنها به اندازه کافی نسبت به حیطه هنرهای تجسمی شناخت دارند و انتخاب آنها براساس معیار و اصول صورت گرفته است.

برخی به این مساله اشاره می‌کنند که در حراجی‌ها یک جور باندبازی وجود دارد و نام عده معدودی از هنرمندان ایرانی در حراجی‌ها شنیده و تکرار می‌شود و این مساله باعث شده دیگر هنرمندان که مجالی برای حضور دراین حراجی‌ها نمی‌یایند در سایه و انزوا قرار بگیرند، نظر شما چیست؟
همان‌طور که گفتم اطلاعات من در زمینه حراجی‌های بین‌المللی زیاد نیست، دلیلش هم این است که تا امروز تجربه شرکت در این حراجی‌ها را نداشته‌ام. اما درباره باندبازی که اشاره کردید می‌توانم نکته‌ای بگویم و آن اینکه همیشه به این بیت شعر معتقد بوده‌ام: تا هستم ‌ای رفیق ندانی که کیستم/روزی سراغ وقت من آیی که نیستم.این واقعیتی است که باید آن را بپذیریم. مگر زمانی که سهراب زنده بود قدرش به اندازه امروز دانسته شد؟ نه، بنابراین طبیعی است که هیچ‌گاه در هیچ دوره‌ای، قدر هنرمند آن‌طور که باید دانسته نمی‌شود. من در طول این سال‌ها داور جشنواره‌های زیادی در داخل و خارج از کشور بوده‌ام. در این جشنواره‌ها هم هستند هنرمندانی که تصور می‌کنند نادیده گرفته شده و دیده نشده‌اند. نمی‌دانم، انگار این مساله فقط مختص ما نیست، در تمام دنیا یک جور انحصار‌طلبی وجود دارد و همیشه شرایط به‌گونه‌ای بوده که برخی هنرمندان به هزار و یک دلیل دیده نشوند. ضمن اینکه طبیعی است هر خوشنویسی فکر می‌کند میرعماد است و هر نقاشی هم فکر می‌کند پیکاسو است. همیشه این‌طور بوده که اگر هنرمندی به محافل و حراجی‌ها راه می‌یافته با خودش می‌گفته به خاطر این بوده که کارم خوب بوده است و اگر هم شرکتش نمی‌دادند به این مساله اشاره می‌کرده که در حقش اجحاف شده است.

به نظر شما حراج‌های داخلی چقدر به لحاظ استاندارد با حراجی‌های بین‌المللی فاصله دارد؟
 باید بپذیریم کشورهای دیگر به مراتب زودتر از ما به انجام چنین کارهایی پرداخته‌اند و طبعا تجربه و پیشینه طولانی‌تری دراین زمینه دارند، ولی همین که در کشور ما هم چند سالی است این اتفاق افتاده به نظرم خوشایند است. اصولا در حوزه هنرهای تجسمی در سال‌های اخیر اتفاقات خوبی افتاده است، مثل مساله خرید آثار هنری از سوی مردم که به نظرم اگر فرهنگ‌سازی بیشتری شود می‌توان افق‌های روشن‌تری را برای هنرهای تجسمی ترسیم کرد.

یعنی همین که اغلب مردم به این نتیجه رسیده‌اند که به جای خرید تابلو فرش به سمت خرید آثارهنری بروند اتفاق مطلوبی است؟
همین‌طور است، در سال‌های گذشته مردم اگر هم برای بازدید از نمایشگاه‌ها به گالری‌ها می‌رفتند تمایلی به خرید آثار هنری نداشتند ولی امروز این رویه بهبود یافته و به قول شما شاهد تغییر نگرش مخاطبان هنرهای تجسمی هستیم که خرید یک اثر هنری به مراتب از خرید تابلو فرش بهتر است؛ یعنی همین که مسیر هنر به منازل مردم باز شده به نظرم اتفاق خوبی است.

درباره خط و نقاشیخط همیشه مسائلی وجود داشته است. به‌عنوان مثال آن گروه از هنرمندانی که در انجمن خوشنویسان هستند عملکرد هنرمندانی را که در نقاشیخط به ابداع پرداخته‌اند، قبول ندارند و هنرمندان نسل‌های بعد که تمایل به کارهای تازه دارند هم نمی‌خواهند آن سبک و سیاق سابق را در حیطه خوشنویسی دنبال کنند، دیدگاه شما نسبت به چنین مسائلی چیست و فکر می‌کنید این متفق‌القول بودن بین هنرمندان این عرصه چه وقت میسر می‌شود‌؟
به نظرم این اختلافات همیشه بوده و هست. زمانی که فعالیت‌مان را در این حوزه شروع کردیم اشخاصی مثل حسین زنده‌رودی، فرامرز پیلارام، محمد احصایی، نصرالله افجه‌ای و خود من از هنرمندانی بوده‌ایم که دراین وادی کارمان را شروع کرده‌ایم. آن گروه از خوشنویسانی که به شیوه کلاسیک کار می‌کردند به ما خرده می‌گرفتند و به اصطلاح چوب لای چرخ ما می‌گذاشتند. حالا همان عده از هنرمندان امروز دارند، نقاشیخط کار می‌کنند. یعنی به این نقطه رسیده‌اند که خط دیگر جای پیشرفتی ندارد و دراین وادی، کارهایی که باید انجام می‌شده صورت گرفته است. اما ما هنوز عبور نکرده‌ایم، این مساله مهمی است، روی این اصل است که می‌گویم هر زمان که توانستیم از کار قدما و گذشتگان در عرصه خوشنویسی عبور کنیم، آن وقت است که می‌توانیم ادعا و حرفی دراین زمینه داشته باشیم.

پس شما هم معتقدید دوران خوشنویسی به پایان رسیده است؟
من براین باورم که خط یکی از مهم‌ترین و اصیل‌ترین هنرهای ما ایرانیان به شمار می‌رود و روی این اصل باید آن را به‌عنوان ریشه حفظ کرد. ضمن اینکه معتقدم در صورتی می‌توانیم درحوزه نقاشیخط به آثار مطلوبی بپردازیم که از پشتوانه این عرصه یعنی خط کلاسیک بهره بگیریم. به‌هرحال دعواهایی که امروز در این وادی وجود دارد به نظرم دکانی بیش نیست. باید این مساله را بپذیریم در حوزه نستعلیق، سال‌ها پیش میرعماد بهترین حرکت‌ها را انجام داد و بعد از آن دیگر شاهد حرکت‌های نویی در این زمینه نبوده‌ایم. درعین حال فراموش نکنیم، خوشنویسی و نقاشیخط هرکدام جایگاه خودشان را داشته‌اند. به نظرم آنهایی که تمایل به راه انداختن چنین دعواهایی دارند فقط به این خاطر است که توانایی خلق چنین آثاری را ندارند و دیدشان نسبت به هنر محدود است. یعنی تصور می‌کنند هنر خوشنویسی فقط در دایره آثار و هنرمندانی محدود شده که همیشه به سبک و سیاق همیشگی کار کرده‌اند، درحالی که دنیای امروز با شتاب پیش می‌رود و شاخه‌های هنر گسترده شده است.

درباره خود شما چقدر این اتفاق افتاده است، یعنی چقدر از پشتوانه خط کلاسیک بهره گرفته‌اید؟
در کار خودم همیشه به خط کلاسیک اهمیت داده‌ام. به‌گونه‌ای کار کرده‌ام که امروز به جرات می‌توانم بگویم فوندانسیون کارم نه در نقاشیخط و نه در خوشنویسی بر ماسه نیست، بلکه بر فولاد است. یعنی اگر امروز در نقاشیخط کار می‌کنم به این خاطر است که در حیطه خوشنویسی اشراف کافی پیدا کرده‌ام.
فکر می‌کنید این مساله در بین هنرمندان جوان امروز چقدر به چشم می‌خورد؟
در بین برخی از آنها وجود دارد، به‌ویژه وقتی آثار برخی از جوانان را که در جشنواره‌ها می‌فرستند  به این مساله می‌رسم که پتانسیل خوبی از سوی جوانان دراین زمینه وجود دارد. فقط امیدوارم جوانان در عرصه هنر تشویق شوند تا با دلگرمی بتوانند به کار خود ادامه دهند. من نوعی هنرمندی بوده‌ام که پوست کلفت بوده‌ام و حتی اگر کسی از من کار هم نخریده به مسیر خود در راه هنر ادامه داده‌ام. ولی معتقدم جوانان امروز به تشویق شدن احتیاج دارند؛ یعنی عده‌ای هستند که اگر تعدادی کار از آنها خریده شود به این نتیجه می‌رسند که کارشان ارزشمند است و دیده شده، پس بهتر از قبل کار می‌کنند.

تصور می‌کنم خوشنویسی و اصولا فعالیت در حوزه خط باعث می‌شود هنرمندی که در این حوزه کار می‌کند به تامل و تحمل بیشتری دست یابد و اثری خلق کند که از عرق‌ریزان روح عبور کرده باشد. نظر شما چیست؟
واقعا همین‌طور است، خوشنویسی آدم را صبور می‌کند و اگر هنرمند مضطرب باشد نمی‌تواند اثری را با موفقیت به پایان ببرد. درست مثل آهنگسازی که نیازمند آرامش و دیگر مولفه‌های درونی است تا نتی‌را که نوشته‌است با انسجام و یکپارچگی هرچه تمام‌تر به آهنگی زیبا مبدل کند. به همین خاطر است که کار هنر به‌ویژه خط، دشوار است و به ریاضت احتیاج دارد. در ترکیه به خط به‌عنوان هنر اول این کشور نگاه می‌شود. در جشنواره‌های بین‌المللی مثل «ارسیکا» که هنرمندانی از تمام کشورها در این جشنواره شرکت می‌کنند چه آثارشان مورد قبول واقع شود یا نشود به آنها جایزه داده می‌شود. روش‌شان این است که آثار هنرمندان شرکت‌کننده در این جشنواره‌ها را به آنها پس نمی‌دهند، بلکه از آنها مجموعه‌ای عظیم و گرانبها پدید می‌آورند. اصولا ترک‌ها نسبت به خط سنتی حساسیت دارند و در داوری‌ها هم با دیدگاه موشکافانه نسبت به آثاری که به دست‌شان می‌رسند نگاه می‌کنند. روی خط سرمایه‌گذاری می‌کنند و خیلی کارهای دیگر که نشانگر آن است که برای هنرهای اصیل اهمیت زیادی قائلند. ای کاش ما هم مثل آنها نسبت به هنرهای اصیل توجه بیشتری نشان دهیم. به‌ویژه به جوانان که نیازند توجه، تشویق، حمایت و دلگرمی هستند و واقعا در خط کلاسیک از پتانسیل و استعداد خوبی برخوردارند.

سوال بعدی من درباره شیوه کار شخصی شما است، فکر می‌کنید در طول سال‌هایی که گذشته چقدر در وادی هنر تغییر مسیر داده‌ و سعی کرده‌اید در دو حوزه خط و نقاشیخط مولفه‌های تازه‌ای را وارد کنید؟
هنرمند همیشه در حال تغییر است و من هم از این قاعده مستثنی نبوده‌ام. سعی کرده‌ام در حیطه هنر به تمام شیوه‌ها کار کنم و هیچ‌گاه کار تکراری ارائه ندهم، جنبه‌های تازگی را در کار خودم حفظ کنم و همیشه هر نمایشگاهم با نمایشگاه بعدی‌ام متفاوت باشد..

در این دوره چطور؟
حالت عجیبی دارم. نمی‌توانم احساس خودم را بگویم ولی در عوالم دیگری هستم. زندگی من از وقتی پا به عرصه هنر گذاشته‌ام تا امروز با خط درهم تنیده است. حتی وقتی می‌خواهم بخوابم در ذهنم به خط فکر می‌کنم. سعی کرده‌ام هرچه در دل داشته‌ام را در قالب اثر خط یا نقاشیخط ارائه دهم. درعین حال مخاطب‌شناسی را هم در نظر گرفته‌ام، چون معتقدم هنرمند به هرحال فرزند زمانه خویش است.

به نظر شما چرا در حوزه خوشنویسی از اشعار نو کمتر بهره گرفته می‌شود؟
نمی‌دانم، کما اینکه خودم هم تا امروز در این زمینه کار نکرده‌ام. یعنی دستم نمی‌رود یا بهتر بگویم حافظ نمی‌گذارد. تصور می‌کنم حافظ همیشه دست و پای خوشنویسان را به نوعی بسته است، البته شعر نو بد نیست ولی شیرینی اشعار حافظ و مولانا نمی‌گذارد در حوزه نقاشیخط و خط به سمت اشعار دیگری بروم.

منبع: فرهیختگان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: