مدرن اما تاریخی

1395/3/29 ۱۰:۰۶

 مدرن اما تاریخی

اگر شروع نقاشی مدرن را از سال ١٣٢٠ در نظر بگیریم، الخاص یکی از تأثیرگذارترین نقاشان نیمه دوم یا دوسوم تاریخ نقاشی مدرن است. از اوایل جنبش مدرن ایران شاهد دو گرایش هستیم: گرایشی که مطلقا نگاه ‌کرد در اروپا چه اتفاقی می‌افتد و گرایش دوم، به‌دنبال این بود که ضمن درک هنر مدرن، در پی پیوندهای تاریخی هنر ایران هم باشد. الخاص را می‌توان نماینده گرایش دوم و نقاشی‌ای دانست که تاریخ و جغرافیا برایش مهم بود.


بهرام دبیری. نقاش و از شاگردان الخاص

اگر شروع نقاشی مدرن را از سال ١٣٢٠ در نظر بگیریم، الخاص یکی از تأثیرگذارترین نقاشان نیمه دوم یا دوسوم تاریخ نقاشی مدرن است. از اوایل جنبش مدرن ایران شاهد دو گرایش هستیم: گرایشی که مطلقا نگاه ‌کرد در اروپا چه اتفاقی می‌افتد و گرایش دوم، به‌دنبال این بود که ضمن درک هنر مدرن، در پی پیوندهای تاریخی هنر ایران هم باشد. الخاص را می‌توان نماینده گرایش دوم و نقاشی‌ای دانست که تاریخ و جغرافیا برایش مهم بود. به نظرم الخاص جزئی از باززایی مکتب قهوه‌خانه‌ای است یعنی ساختار و بیان نو و تازه‌ای دارد اما بنیاد کار و نگاهش روایتگری و شمایل‌کشی است که شمایل‌کشی‌ها به مکتب قهوه‌خانه‌ای وصل می‌شود بنابراین آثار او نوعی باززایی آن دوران نقاشی ایران است که قدرش دانسته نشد، با آنکه یکی از درخشان‌ترین دوره‌های تاریخ نقاشی ایران است و از نقاشی مانوی نصیب می‌برد اما مورد بی‌اعتنایی قرار گرفت به‌خصوص وقتی جریان مدرن افراطی وارد ایران شد و نقاشی قهوه‌خانه‌ای را به‌عنوان عقب‌مانده و... کنار گذاشت.
دوره اول کار الخاص وقتی است که در هنرستان پسران درس می‌داد و این زمانی است که منوچهر صفرزاده، پیلارام و... در آنجا درس می‌خواندند. یادآوری این نکته هم خوب است که وقتی به آمار فارغ‌التحصیلان هنرستان پسران نگاه کنید، کمتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیست، پس هنرستان جای مهمی بود ولی مثل خیلی از جریان‌های دیگر که دچار بحران‌های ناتمام و بی‌پایان شدند، این مدرسه هم احتمالا چنین سرنوشتی خواهد داشت. به‌هرحال الخاص بعد از هنرستان مشکلاتی برایش پیش آمد و با این نیت که هرگز برنگردد، از ایران رفت. با یک زن آمریکایی ازدواج ‌کرد و نام بچه‌هایش را انگلیسی ‌گذاشت. زمانی که جلال آل‌احمد برحسب اتفاق با الخاص در آمریکا آشنا ‌شد، به‌شدت کارهایش را تحسین ‌کرد. آل‌احمد وقتی به ایران بر‌گشت، از پروفسور رضا به‌عنوان رئیس دانشگاه تهران خواست الخاص را به دانشگاه دعوت کند که به همین دلیل الخاص به ایران برگشت. من در سال ٤٩ وارد دانشکده هنرهای زیبا شدم. فکر می‌کنم یک‌سال قبل از آن الخاص به ایران آمد و آن زمان از این نظر مهم است که هوشنگ سیحون از دانشگاه رفت و میرفندرسکی به‌جای او ‌آمد. میرفندرسکی جهانی دیگر و آزادی‌های بی‌پایانی داشت. من درباره دوران و دانشکده‌ای حرف می‌زنم که دو موضوع اساسی را به کمال داشت: کارگاه‌های مجهز و استاد. پرویز تناولی، مجسمه‌سازی، هانیبال الخاص، طراحی، بهرام بیضایی، تئاتر و هرمز فرهت، موسیقی کلاسیک درس می‌دادند. الخاص معلم طراحی ما بود و تأکید بی‌پایانی بر اندام انسان داشت. مهم‌ترین کار ما در آن دوران طراحی بود چون در تاریخ دانشکده هنرهای زیبا، طراحی از روی مجسمه ونوس، سر اسب یونانی یا طبیعت بی‌جان انجام می‌شد و اولین‌بار بود که اندام زنده انسان موضوع طراحی قرار گرفت. سابقه طراحی آکادمیک از اندام زنده انسان در تاریخ دانشکده هنرهای زیبا تقریبا وجود نداشت البته شاید زمانی رضا عباسی کمی به این قضیه نزدیک شد. الخاص مسئله طراحی، فیگوراتیوبودن و پیوندهای تاریخی را مطرح ‌کرد و این بخش شاید به آشنایی‌اش به آل‌احمد برمی‌گشت. آل‌احمد نیز مطالبی در مورد الخاص یا بهمن محصص ‌نوشته بود و جمله معرفی هم داشت: «دست من را بگیر و از نردبان پرده‌ات برکش».
در مورد روحیه الخاص هم باید بگویم پدرش یک آشوری و تا حدی ناسیونالیست بود. او الخاص را به آمریکا فرستاد برای اینکه کشیش شود اما الخاص بعد از یکی، دوسال طغیان کرد و حرف‌هایی ‌زد که از کلیسا بیرون آمد و به شیکاگو رفت تا در دانشکده هنر نقاشی بخواند. آنجا با آدری، یک دختر آمریکایی ازدواج کرد. آدری نقاش خوبی بود اما زیر سایه گنده الخاص این کار را رها کرد و گم ‌شد. کارهایی از او دیدم که خیلی به کارهای الخاص شبیه است و گاهی از خودم پرسیده‌ام که الخاص روی او تأثیر گذاشت یا آدری روی الخاص؟ سابقه تاریخی آشوری یا حتی مسیحی، الخاص را به شمایل‌کشی نزدیک ‌کرد و کارهایش به روئو، نقاش اکسپرسیونیسم شمایل‌نگار، یا شاگال شبیه شد. هرچند او این ساختار را از آنجا ‌آورد اما از نظر روحی، الخاص آدمی پرخاشجو، تندخو و خودرأی بود. او دنبال نوعی حمایت یا تأیید بود برای اینکه اقلیت‌بودن را فقط کسانی که اقلیت هستند، می‌توانند تجربه کنند؛ انگار نوعی بی‌پناهی برایشان وجود دارد. آل‌احمد این نقش را برای الخاص بازی ‌کرد و به‌عنوان حامی در کنار الخاص قرار گرفت حتی نمایشگاه‌هایی هم که الخاص در آن سال‌ها برگزار کرد، با نوشته‌هایی از آل‌احمد همراه بود. بعد از انقلاب سمپات حزب توده ‌شد و او پرتره‌هایی از شاملو، محمود دولت‌آبادی و دیگران کشید. نیما برایش خیلی مهم ‌بود و کارهای خیلی عظیم و درخشانی از نیما کشید که نمی‌دانم آن تابلوها کجا هستند. یکی از بهترین کارهایش از نیما، پرتره‌ای است که در خانه سپانلو نگهداری می‌شد منتها نمی‌دانم الان کجاست. این پرتره روی کتاب جیبی‌ای هم که سیروس طاهباز از اشعار نیما چاپ کرد، چاپ شد. خیلی‌ها این موضوع را به دمدمی‌مزاجی و فرصت‌طلبی او تعبیر می‌کنند اما از دید من این‌طور نیست و یک ریشه خیلی ظریف دارد چون او نیاز به پشتیبان‌هایی داشت که در اقلیت نباشند وگرنه الخاص همیشه مثل یک هنرمند زندگی کرد. خانه و زندگی نداشت، همیشه زندگی کولی‌واری داشت مثلا وقتی بار دوم به‌همراه زن دومش از ایران رفت، حدود ٢٠٠-٣٠٠ تابلو داشت که روی پشت‌بام مانده بودند. جمال میرصادقی با من تماس گرفت و گفت می‌خواهند خانه را خالی ‌کنند و الخاص از او خواسته است تابلوها را جمع کنیم. این داستان را گفتم تا مشخص شود که او قصدی از اتصال به جریان‌ها نداشت و دنبال سهمی یا سودی نبود.
در این سال‌های آخر به‌ندرت از او خبر داشتم. شاگردانش تا وقتی تمام حرف‌های او را باور داشتند، همه‌چیز خوب پیش می‌رفت اما وقتی می‌خواستند راهی نسبتا جدا البته نه در نوع نقاشی بلکه در نوع باورها انجام دهند- من همچنان باور الخاص را دارم که نقاشی بدون تاریخ، هویت، جغرافیا و خاطره قومی نمی‌شود- کار به دعوا و جدایی می‌کشید. در نتیجه من در ١٠-١٥ سال آخر جز یکی، دوبار او را ندیدم و دوستی ما از سال ٦٥ یا ٦٧ قطع شد.

منبع: شرق

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: