1395/3/29 ۰۹:۵۴
معماری و ساخت بناهای عامه، در شمار نمودها و نمادهای پررمز و راز همیاریها و یاریگریهای مردمی در بستر تاریخ ایران جایگاهی ویژه دارد؛ بناهایی که بافت شهرها و روستاها را صورتبندی کرده، هریک معناهایی در خود دارند. این معناها زندگی را با همه نیروها و نیازهای عمیق و معنویاش به جریان میاندازند و به سربردن در فضا را دلچسب و به یادماندنی میکنند.
سقانفار؛ بنایی قدسی و پر از راز و رمز، چگونه در شمال ایران همدلیها را رقم میزند
آمنه ابراهیمی: معماری و ساخت بناهای عامه، در شمار نمودها و نمادهای پررمز و راز همیاریها و یاریگریهای مردمی در بستر تاریخ ایران جایگاهی ویژه دارد؛ بناهایی که بافت شهرها و روستاها را صورتبندی کرده، هریک معناهایی در خود دارند. این معناها زندگی را با همه نیروها و نیازهای عمیق و معنویاش به جریان میاندازند و به سربردن در فضا را دلچسب و به یادماندنی میکنند. شهر و روستا را با رویکرد معماری اجتماعی همچون متنی میتوان نگریست که سخن میراند؛ متنی که همچون داستانی پرشاخ و برگ و شگرف، بخشی از فرهنگ مردم را بازمیگوید. از این منظر، در نظر گرفتن بناهایی ویژه در جایجای ایران که بنا بر شرایط محیطی و جغرافیایی و فرهنگی ساخته شدهاند، میتواند به درک و دریافت بهتر و روشنتر از فرهنگ آن مردم در برآوردن ساختمانها و به تعبیری بهتر فیزیک زندگی کمکی شایان ارایه دهد. این بنای اسرارآمیز اما مردمی بناهایی نمادین و زیبا در شمال ایران، از این نمونهها به شمار میآیند که خاطرههایی از پرستشگاهها و مکانهای مقدس کهن و همدلیها و نذرها و نیازها را به یاد میآورند. این بناها با نام محلی سقانفار (sagha nefar) یا سقانپار و ساقی نپار خوانده میشوند. سقا به معنای آبدهنده و نپار به معنی کومه دو طبقه چوبی است. وحید یوسفنیا در نوشتاری با نام «سقانفار و اهمیت آب» به چگونگی برآمدن چنین بنایی در روستاهای مازندران پرداخته است. سقانفار بر اساس این مطالعه، به سبک سنتی پرستشگاهها و عبادت الهه آب، اندیشه اهمیت آب و سقایی را در خود نهفته دارد. گونهای از آن برای کسی که در کشتزارها و شالیزارها استفاده میشده که مراقب هدایت آب بوده است. این گونه را نپار میگویند. سقانفار، بنایی چوبی، چهارگوش و بر فراز تپه است. در واقع در نظر گرفتن بلندای موقعیت سقانفارها از منظر کیهانشناسی، گونهای نزدیکی به خدا و نیروهای الهی و آسمانی را به ذهن میرساند؛ نوعی دستیابی به نیرویی اثیری و ناب. نزدیکشدنی که به آرامش و تسکین روحی ژرف میانجامد و تکیهگاهی برای سپری کردن روزهای سخت و پراندوه زندگی برشمرده میشود. چهار گوش بودن آن نیز رمزی از سکون و ثبات در جهان را به همراه دارد که در همه جای جهان شناخته شده است. موقوفههایی با کارکرد مذهبی سقانفارها امروزه در واقع همچون تکیه هایی مذهبیاند که بیشتر، موقوفات ثروتمندان به شمار میآیند. این موقوفات که در گذر تاریخ، از سادگی به گونهای آراستگی، آرایش و نقوش گوناگون تزیین شدهاند. این بناها را تکیهگاه امید علویان خواندهاند. سقانفارها در واقع کارکرد قدیم مکانهای مقدس را با خود دارند و ساحتی از تقدس، راز، نیاز، نذر و همدردیاند. این بناها رازآلود پس از ورود اسلام به ایران و گسترش اندیشه و مذهب تشیع، کارکردهایی ویژه مراسم مذهبی شیعیان در زمان عاشورا یافتند. سقانفارها پس از اسلام بر حضرت ابوالفضل (ع) وقف شدند؛ وقفی که با توجه به نقش آن حضرت در رخداد کربلا، در خود، مفهوم و اهمیت آب را به شیوهای دیگر در خود نهفته داشتند. سقانفار از قدیم جایگاه جوانانی برشمرده میشد که منش شجاعانه و دلیرانه حضرت ابوالفضل را سرلوحه زندگی قرار میدادهاند. جوانان در مراسمی که در این مکانها برگزار میشود، در طبقه بالا جای میگیرند و با آب و چای از آنها پذیرایی میشود. کهنسالان را به این طبقه راهی نیست. گاه طبقه نخست در زمانهای نذر و سفره حضرت ابوالفضل(ع) در اختیار زنان قرار میگیرد. پیشینه ساخت سقانفارهای موجود در مازندران را به یک سده اخیر رساندهاند. ساختمانهایی دو طبقه که با پایههای چوبین بر فراز بلندی ایستادهاند. برای رفتن به طبقه دوم از پله استفاده میشود. پلکانی چوبین این پیوند را برقرار میسازد که حرکت روی آن همچون کندن از زمین و رفتن به آسمان است. سقانفارها یا سقاتالارها ساحتی مقدس دارند و بیشتر در مسجدها و تکیهها ساخته میشوند. سازندگان این بناها که از میان مردماند با یاری یکدیگر و نظارت سازندگان ماهر و هنرمندان محلی، ساختمان سقانفار را با کندهکاری روی چوب و نقاشی مزین میکنند. آنها در واقع از مصالح محلی برای زیبایی این ساختمان بهره میجویند. از آنجا که در شمال ایران چوب بیش از دیگر مصالح در دسترس است، این بنا و تزیینهایش نیز از چوب ساخته میشود. سفر به سقانفارها ساختمان کیجا تکیه در محله حمزهکلای بابل به دوران ناصرالدین شاه قاجار مربوط است. دو دختر گویا در آن روزگار برآن میشوند با فروش جهیزیه خود هزینه ساخت سقانفاری را بپردازند. صمد صالح طبری این روایت را در کتاب «بابل سرزمین طلای سبز» آورده است. قصه این دخترهای نیکوکار با غصه و اندوهی پایان مییابد. آنها گویا بر اثر گسترش وبایی در شهر جان داده، بدینسان خاطرهای نیک در اوج جوانی از خود در دل مردم ثبت کردهاند. در کتاب «از آستارا تا استراباد» از طرح و بنای این ساختمان باخبر میشویم. در این اثر آمده است «اما سقاتالار آن بسيار زيباست و به جرات ميتوان گفت كه زيباترين و پركارترين سقاتالاري است كه تاكنون ديده شدهاست. اين سقاتالار شامل دو قسمت اصلي بالا و پائين است. قسمت بالا فضائي است به پهناي سه و درازاي چهار متر كه اطراف آن چهارده ستون لاچلنگري مارپيچ بسيار ظريف است. شش سر ستون آن دهان اژدري است و در مابقي به جاي نقش دهان اژدري كلمات يا قاضيالحاجات را حك كردهاند. سقف اين قسمت دو رده شير سر ظريف پركار تراشدار دارد و بالاي آنها هشت پلور نيمگرد با نقش تراشيدهاي در وسط كشيدهاند. بالاي پلورها تختهكوبي است». مسافران محمودآباد از سمت فریدونکنار پس از روستای حاجیکلای به روستای زرینکلا وارد میشوند. روستایی که در قلب خود سقانفاری دربرگرفته است. این سقانفار هم مانند دیگر نمونهها دو طبقه است. طبقه دوم آن با دوازده ستون و نقش اژدهایی دهانگشوده خود را مینمایاند. نقش خورشید این ستونها را مزین کرده است. نقشهای انسانی این سقانفار به روشنی چگونگی زندگی و معیشت مردم آن منطقه را بازمیگوید. کشاورزی، نخریسی، شکار و دامداری و نیز حتی مجلس مهمانی از جمله این نقوش است. شمایل حیواناتی چون بز کوهی، شتر، مرغ، آهو، گاو و گربه هم در تزیینها به کار رفته است. گیاهان نیز در این منطقه پر از سبزی و پوشیده از جنگل، بخشی دیگر از تزیینات بنا را به خود اختصاص دادهاند. پیچشهای اسلیمی اینگونه میان نقوش اصلی را پر کردهاند. اژدها، دیو، پرنده، سر شیر و مار و سر یک زن به همراه نقش زنی کمان به دست با بدنی اسبگونه و دم اژدها، از دیگر نقوش خیرهکننده و زیبای این سقانفار است. زنی دیگر با بدن ماهی نیز از دیگر نقشمایههای اینجا است که صورتهای فلکی و برج ١٢ یعنی حوت (ماهی) را بازمیتاباند. کتیبهای بر پیکر این ساختمان نصب است که نام بنیانگذار و سازنده آن را به یادگار دربردارد. شعرهایی از محتشم کاشانی شاعر معروف به ویژه ترجیعبند پرآوازه او «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» در این بخش خود را مینمایاند. طبقه پایین این بنا به عنوان انبار استفاده میشود. سقانفار روستای شیاده در نزدیکی بابل نیز از دیگر بناهایی است که با نقوش خیالی و حیوانات گوناگون و نقاشیهایی از شعرهای حماسی، زندگی و معاد مزین شده است. سرودههای محتشم کاشانی در این مکان نیز به چشم میخورد. فردی به نام حاجی سیدرزاق جعفری این سقانفار را در سال ١٣١٦ قمری بنا نهاده است. پژوهش شهربانو وفایی در کتاب «سیمای میراث فرهنگی مازندران»، بر دانستههای ما درباره این سقانفار میافزاید. بنا به نوشته او، صورتی دیگر از سقانفار، در جایی دیگر کارایی دگرگونه دارد. گونهای از سقانفار که ساده و بدون تزیین برپا میشود در کشتزارهای شمال برای حفاظت و پاسداری از محصولات کارایی دارد. یک نگهبان در واقع در این بنا به پاسداری شبانه مشغول میشود. این نگهبان، شوپه یا شبپا خوانده میشود. او در این بنا با ایجاد صدا مثل بر تشت زدن در زمان آمدن حیوانات در کشتزار، آنها را میراند و بدین وسیله از محصول نگهبانی میکند. این شیوه از معماری عامه که بومی منطقه شمال ایران است، بدینسان با همدلیها و همکاریها ساخته میشود. سقانفارها، کارکردهای خود را در بستری از همدلیهایی معنوی و نذر و نیاز جلوه میدهند. این بستر آیینی، پیوندهای اجتماعی و فرهنگی را در بدنه جامعه محکمتر میسازد و گونهای وحدت را در میان مردم رقم می زند؛ وحدتی نمادین بر بلندای عمارتی چوبین و نزدیک به آسمان.
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید