1395/3/23 ۰۹:۲۳
نشست «مبانی تاسیس علم اجتماعی در ایران؛ فقه یا ادبیات؟» با حضور اسماعیل خلیلی، رضا صمیم، محمدامین قانعیراد، فرهنگ ارشاد، محمدجواد زاهدی، سیدحسین سراجزاده و جمعی از استادان حوزه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی ایران برگزار شد. رضا صمیم، عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی و مدرس جامعهشناسی به شرح پاسخ این سوالها پرداخت که آیا فقه زمینه مناسبی برای نظریهپردازی جامعهشناسی است؟ و آیا نظریهپردازی جامعهشناختی در ایران نیازمند بنیانهای فلسفی است یا خیر؟
گزارش نشست «مبانی تاسیس علم اجتماعی در ایران؛ فقه یا ادبیات؟» نشست «مبانی تاسیس علم اجتماعی در ایران؛ فقه یا ادبیات؟» با حضور اسماعیل خلیلی، رضا صمیم، محمدامین قانعیراد، فرهنگ ارشاد، محمدجواد زاهدی، سیدحسین سراجزاده و جمعی از استادان حوزه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی ایران برگزار شد. رضا صمیم، عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی و مدرس جامعهشناسی به شرح پاسخ این سوالها پرداخت که آیا فقه زمینه مناسبی برای نظریهپردازی جامعهشناسی است؟ و آیا نظریهپردازی جامعهشناختی در ایران نیازمند بنیانهای فلسفی است یا خیر؟ اسماعیل خلیلی، جامعهشناس نیز درباره نسبت ادبیات و تاسیس علوم اجتماعی صحبت کرد. در ادامه این جلسه نیر فرهنگ ارشاد، استاد دانشگاه و جامعهشناس به بررسی و بیان وجوه مشترک ایدههای این دو جامعهشناس پرداخت. در انتهای این نشست، زاهدی نیز خطاب به رضا صمیم اصل بهکارگیری فقه برای تاسیس علم جامعهشناسی را زیر سوال برد و به شرح این موضوع پرداخت که چگونه نداشتن میراث فلسفی نظریهپردازی را دچار مشکل کرده است. در ادامه خلاصه سخنان این جامعه شناسان ارائه میشود.
زمینه تاسیس جامعهشناسی با کتاب «عناصر فلسفه حق» رضا صمیم | فلسفه زمینه مناسبی برای تولد جامعهشناسی در ایران نیست و حتی فراتر از آن، اینکه فلسفه در غرب بتواند محل تولد جامعهشناسی باشد، جای شک و تردید دارد. افرادی مانند منوچهر آشتیانی میگویند اگر میخواهیم در جامعهشناسی نظریهپردازی کنیم باید از دل فلسفه خودمان این کار را انجام دهیم. همین موضوع مبنای فعالیت افرادی چون پارسانیا و پژوهشگران در این زمینه، برای تاسیس چنین علمی شده است که در واقع بر این موضوع متکی است که آیا از درون فلسفه صدرایی امکان تاسیس علم اجتماعی وجود دارد یا خیر؟ موضعگیریهایی نسبت به تاسیس علم اجتماعی در ایران وجود دارد. عدهای میگویند تاسیس جامعهشناسی در ایران ضرورت ندارد و معتقدند ما اساسا جامعهشناسی داریم و چنین کاری تنها ما را از کنش جامعهشناسی دور میکند. در مقابل عدهای نیز معتقدند نیازمند تاسیس جامعهشناسی در ایران هستیم. برخی هم اعتقاد به تاسیس علم جامعهشناسی در ایران دارند. اما همین عده به دو دسته تقسیم میشوند؛ برخی به دنبال امر متافیزیک برای منشا تولد جامعهشناسی هستند و برخی دیگر نیز میگویند باید زمینهای فراهم شود که امکان تحقق تجربی یک شاخه معرفتی به وجود آید. بحث من امروز ذیل موافقت با همین گروه مطرح میشود. هگل در این دوره سعی میکند موضوعاتی را محور بررسی فلسفه قرار دهد که تا پیش از این کمتر مورد توجه بوده است. آخرین کتاب هگل با عنوان «عناصر فلسفه حق» در واقع زمینه تاسیس جامعهشناسی را فراهم میکند. این واژه مهمترین شیفت تاریخی هگل به سمت موضوعاتی است که زمینه تاسیس جامعهشناسی را فراهم میکند. هگل در ادامه این فصل به موضوع خانواده و گذار خانواده به جامعه مدنی میپردازد و در نهایت در فصل سوم کتاب جامعه مدنی را مورد توجه قرار میدهد. بنابراین موضوع گذر از خانواده و جامعه مدنی مقدمه تالیف کتاب تونیس در سال 1870 میشود. با وجود نقد مارکس به هگل به نظر میرسد در فصل دوم کتاب «عناصر فلسفه حق» هگل توجه خود را به درک مناسبات اجتماعی معطوف میکند که این موضوع امکان تولد جامعهشناسی را فراهم میکند. چرا ادبیات زمینهای برای تاسیس علم اجتماعی است؟ اسماعیل خلیلی | زبان و ادبیات دستگاهی است که امکان فهم جامعه ایرانی را به ما میدهد. دوران گذر در دو دهه گذشته همواره از مسائل جدی ما بوده که باید در این زمینه پاسخگو باشیم. از سوی دیگر ما نمیتوانیم فهممان را از امر موجود از افراد دیگری مانند دورکیم و مارکس عاریه بگیریم و بعد با آن جامعه خود را بفهمیم. کشور ایران در تاریخ خود در دو مرحله تاریخی با فروپاشی مواجه بوده است. نخستین دوره پس از حمله عراق به ایران بوده که در دغدغه تاسیس حکومت را برای ایرانیان به وجود آورد. در واقع کتاب «دو قرن سکوت» زرینکوب نیز به همین تلاش 200 ساله میپردازد. در دوره سامانی برای بازسازی امر اجتماعی، فردوسی به نگارش شاهنامه میپردازد و از این طریق میخواهد تاریخ و هویت ایران را بازسازی کند. بعد از فروپاشی ایران در دوره مغول نیز، ایرانیان به دنبال سبک خراسانی و عراقی در ادبیات میروند و میخواهند با ادبیات جامعه را بسازند و اتفاقا تاسیس حکومت صفوی هم نتیجه چنین نگاهی است. حتی در دوره مشروطه نیز افرادی مانند صادق هدایت اذهان ایرانیان را متوجه مشکلات جدی جامعه میکنند و در نتیجه احساس شکست انقلاب مشروطه است که افرادی چون ملکالشعرا و دهخدا دو کتاب «لغتنامه» و «سبکشناسی» را مینویسند که در 100 سال اخیر ایران جزء چهار کتاب برتر ما است. فقه به جامعه در مفهوم کلان نمیپردازد؛ اما ادبیات کلیت تاریخ را مدنظر قرار میدهد. در میان تمام ادبا امر کلان و تاریخ همواره مهم بوده و شما میبینید فردوسی و سعدی چگونه به تاریخ پرداختهاند. هزینه دادن برای خطای شریعتی و آلاحمد محمدجواد زاهدی | 1200 سال پیش در تمدن اسلامی درگیری بین اشاعره و معتزله رخ داد و پیروزی معتزله مصیبتهایی را برای جهان اسلام به وجود آورد که امروز ما آن را در قالب گروههایی چون داعش و طالبان میبینیم. کار اندیشه الزاماتی دارد. این الزامات سختگیرانهتر از آن است که برای هواداری بیحد و حصر از آزادی با بیان علمی تعریف کنیم. متفکران باید عیار سخن را بشناسند و روی پیامدهای آن فکر کنند. من در راه ایده بهکارگیری فقه برای تاسیس علم جامعهشناسی مخاطراتی میبینم؛ چون ما تجربه تلخی در ایران از افکار افرادی چون شریعتی، آلاحمد، نراقی و حتی شایگان داشتهایم و متاسفانه برای خطای ارزیابی شریعتی و آلاحمد هزینههای زیادی دادهایم. چهار نوع معرفت هنری، مذهبی، فلسفی و علمی وجود دارد. تمامی این معرفتها با یکدیگر در ارتباط هستند. تنها در میان آنها معرفت مذهبی است که فقط گیرنده است و با انواع دیگر معرفت تعامل ندارد؛ چون فقه بخشی از معرفت دینی است و احکام جزمی دارد و نمیتواند به معرفتهای دیگر، چیزی بدهد. تاسیس علم اجتماعی در ایران مساله ما نیست. مساله امروز ما ظرفیت کم در نظریهپردازی است؛ چون میراث فلسفی در ایران وجود ندارد. یادتان باشد چه بر سر افرادی مانند سهروردی آوردند و اساسا چرا در ایران فردی مانند غزالی کتاب «تحافه الفلاسفه» را مینویسد و فلاسفه را گمراه میخواند. بنابراین ما باید فلسفه غرب را به خوبی یاد بگیریم و نظریهپردازی کنیم و در این راه از افرادی چون فروغی الگوبرداری کنیم. فروغی، وزیر دولت پهلوی بود اما در تمامی کتابهایش حتی یک جمله در رثای حکومت پهلوی نمیبینیم. ادبیات میتواند برای ما در این راه قابل استفاده باشد. ما فلسفه را با زبان میفهمیم و ادبیات زبان تفکر ماست. مولوی در مثنوی و عطار در منطقالطیر بالاترین مفاهیم فلسفی را تصویر میکنند. از سوی دیگر کاری که صادق هدایت برای ایران کرده، هیچ کدام از این جامعهشناسها نکردهاند.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید