1395/3/12 ۰۷:۱۷
محمد شریفی از سال 68 با کتاب و نشر سروکار دارد و سال 87 نیز «فرهنگ ادبیات فارسی» را منتشر کرد. شریفی دلبسته ادبیات و زبان فارسی و نثر شیوای آن است. علاقهای که در کار استخراج و تنظیم اثر جدیدش، «قرآن با چهار ترجمه کهن فارسی» متجلی است
این قرآن برای اهل ادبیات است
اسماعیل علوی : محمد شریفی از سال 68 با کتاب و نشر سروکار دارد و سال 87 نیز «فرهنگ ادبیات فارسی» را منتشر کرد. شریفی دلبسته ادبیات و زبان فارسی و نثر شیوای آن است. علاقهای که در کار استخراج و تنظیم اثر جدیدش، «قرآن با چهار ترجمه کهن فارسی» متجلی است.مؤلف در توضیح این کار میگوید: ترجمههای کهن قرآن اندک شمار نیستند، هرچند که شمار ترجمههایی که بهطور کامل به دست ما رسیده است چندان هم زیاد نیست. برای این کار چهار ترجمه مهم با استفاده از چهار تفسیر استخراج شده است که عبارت است از: 1) طبری، که احتمالاً در اوایل نیمه دوم سده چهارم توسط گروهی از علمای ماوراءالنهر که بر ما شناخته نیستند صورت گرفته است. این ترجمه شاید به دلیل آنکه نخستین ترجمه کامل قرآن و لاجرم در دوره خود امری بسیار خطیر بوده است تقریباً ترجمهای لفظ به لفظ است و این شیوه بهگونهای رعایت گردیده که گاه حتی مخل دریافت معنی است اما فواید ارزندهاى از حیث قدمت واژهها و معادلها دارد. 2) سورآبادی، برگرفته از تفسیر سورآبادی که از حیث دقت و فصاحت و زیبایی، در میان چهار ترجمهای که در این قرآن آمده است رتبه نخست را دارد، 3) میبدی، برگرفته از کشف الاسرار و عُدَّه الاَبرارکه تفسیری مطابق با مشرب عارفان است، و این گرایش در ترجمه آیات نیز به چشم میخورد و از این حیث متفاوت با سایر ترجمههاست. 4) ابوالفتوح رازى، برگرفته از روضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان فی تفسیرالقرآن مشهور به تفسیر ابوالفُتوح است و انتخاب حاضر از نخستین چاپ آن که در 1315 شمسى به پایان رسید استخراج شده و اغلاط و اشکالات آن با مراجعه به چاپ محمدجعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح اصلاح گردیده است. کتاب حاضر را نشر نو به تازگی منتشر کرده است. با شریفی درباره این کتاب گفتوگویی کردهایم که میخوانید.
جناب آقای شریفی! چطور به این ایده رسیدید؟ آیا پیش از این هم با متون قرآنی سروکار داشتید؟ در نوجوانی عربی میخواندم و به مطالعات قرآنی هم علاقه داشتم و آن را دنبال میکردم، همچنین با ادبیات هم سروکار داشتم. علت اینکه به این کار روی آوردم علاقه به هر دو اینها بود. زمانی که چنین ایدهای را مطرح کردم (سال 86) هنوز کاری با این موضوع چاپ نشده بود و در حد یک ایده بود. ولی الان چند کار نزدیک به این ایده منتشر شده است. به هر حال آن زمان که من این کار را دست گرفتم، هیچکدام از این کارها به بازار نیامده بود. این ایده زمانی به سراغم آمد که هنگام کار بر روی متنهای ادبی، به کرات پیش میآمد که ترجمهای از آیهای به سبک و سیاق نثر کهنی که با آن سروکار دارم لازم داشتم و وجود نداشت. فرض کنید مثلاً در یک جای تاریخ بیهقی لازم بود ترجمه آیهای نقل شود و برای اینکه آن ترجمه مطابقتی با متن داشته باشد و مناسب سبک و سیاق آن متن باشد لازم بود از ترجمهای استفاده شود که خیلی از زبان آن دور نباشد. این موضوع باعث میشد که گاهی اوقات برای رفع نیاز خودم از ترجمههای مندرج در تفاسیری که سراغ داشتم استفاده کنم و چون ترجمه سورآبادی را بیشتر میپسندیدم فکر کردم که ترجمه سورآبادی را استخراج و قرآنی با ترجمه سورآبادی منتشر کنیم. این ایده را با ناشر (آقای جعفری) مطرح کردم، ایشان هم پسندیدند و ما کار را شروع کردیم. بعد آقای جعفری پیشنهاد دادند که چرا دو ترجمه نگذاریم یا چرا سه ترجمه نگذاریم و بالاخره رسید به این چهار ترجمه و لابد اگر متوقف نمیشدیم احتمالاً این قرآن ترجمههای خوب و قدیمی دیگری را هم در برمیگرفت. مثل تفسیر «تاج التراجم» که حاوی یکی از بهترین ترجمههایی است که من تاکنون دیدهام. افسوس که نیمی از این تفسیر به صورتی مطلوب منتشر شده اما نیم دیگر آن هنوز درنیامده است. یا مثلاً «تفسیر نسفی» که ترجمه موزون و مسجعی از قرآن است. ابتدا ایده این بود که هر یک از این ترجمهها به همراه متن قرآن کریم به صورت مستقل در بیاید. یعنی یک قرآن با ترجمه سور آبادی، یک قرآن با ترجمه ابوالفتوح رازی و به همین ترتیب، ولی نظر آقای جعفری این بود که ما اینها را کنار هم بگذاریم و یک جا در بیاوریم. یعنی یک متن عربی با چهار ترجمه فارسی. بعد که امتحان کردیم دیدم این کار مزیت دیگری هم دارد و آن اینکه خواننده میتواند سیر تطور ترجمه قرآن و تحول زبان و نثر فارسی را طی حدود دو قرن ببیند و این یک ویژگی ممتاز برای این کار محسوب میشد. ترتیب تاریخی هم در قرار گرفتن این ترجمهها در صفحه رعایت شده است؟ متأسفانه این کار به دلایل فنی و صفحهبندی ممکن نشد چون حجم ترجمهها یکسان نبود و ما مجبور بودیم ترجمه کوتاهتر را برای صفحهای که به خاطر متن عربی جای کمتری داشت در نظر بگیریم. هر یک از ترجمهها در مقایسه با یکدیگر دارای چه ویژگیهایی است؟ وقتی شما ترجمهها را با هم مقایسه میکنید، آشکارا احساس میکنید که در اولین ترجمهای که به زبان فارسی صورت گرفته، یعنی ترجمه طبری، دست و دل مترجمان در هنگام کار میلرزیده است. به خاطر اینکه در آن شرایط این کار بسیار خطیر بوده. زیرا اولین باری بوده که اجازه داده شده است تا قرآن به فارسی برگردانده شود به شرطی که ضمن تفسیر باشد، نه به صورت مستقل. کاملاً دیده میشود که آیات قرآن، لفظ به لفظ به فارسی برگردانده شده است. مترجم وحشت داشته که کمی این طرفتر یا کمی آن طرفتر برود، به همین دلیل هم ترجمه خیلی روان و فصیحی نیست و خیلی مقید به لفظ است. بتدریج که میآیید جلوتر احساس میکنید این کار راحتتر و با آزادی عمل بیشتری انجام شده است. به «کشف الاسرار» که میرسید میبینید که مترجم برای خودش یک مشرب عرفانی و صوفیانه دارد و این مشرب به وضوح در ترجمه هم دیده میشود. این نتیجهگیری حاصل کنار هم قرار گرفتن این چهار ترجمه است، ویژگی که ما در ابتدا اصلاً به آن فکر نکرده بودیم. بعد که آنها را کنار هم گذاشتیم یک نکته دیگر هم برایمان جالب شد و آن جنبه ادبی بود. ما برای قیاس نثر سده چهارم با سده ششم متون مختلفی داریم، ولی ویژگی این قرآن این است که ما نثر فارسی در سده چهارم، پنجم و ششم را یکجا و هنگام بیان مطلبی واحد میبینیم و اینکه در آن ایام چه واژهها و عبارتهایی رواج داشته است و چه واژهها و عبارتهایی از رواج افتاده و چه واژهها و عبارتهایی جایگزین آنها شده است. و اینکه ساختار نحوی بیان عبارت در این دو قرن چه تفاوتهایی کرده است. این کار را ما فقط با ترجمه قرآن میتوانیم بکنیم چون هیچ متن دیگری از نثر قرنهای چهارم، پنجم و ششم نداریم که قصد بیان دقیق مطلبی واحد را داشته باشند. مثلاً اگر هم دو ترجمه از «کلیله و دمنه» در قرن ششم شده، این ترجمهها اصلاً ترجمه به حساب نمیآیند چون وفاداری به متن در این ترجمهها اصلاً در حدی نیست که شما بتوانید آنها را با یکدیگر قیاس کنید. این ترجمهها در واقع یک تهذیب یا تألیف جدیدی بر اساس متن اصلی است که اضافه دارد، کم دارد، حذف دارد، تغییر هم دارد. در حالی که اینجا شما میبینید تمام این آثار به نهایت درجه مقید به متن هستند. یعنی عبارت عربی را با هنجارهای زبانی دوره خودشان به فارسی برگرداندهاند و نتیجهاش الان این است که میتوان آنها را مقایسه کرد و از این جهت به درد اهل تحقیق میخورد. این کار برای چه کسانی قابل استفاده است؟ من نمیتوانم این قرآن را به کسی که طالب ترجمه روان و امروزی از قرآن است معرفی کنم و بگویم که این یک قرآن با ترجمه سادهفهم و روان است، چون نیست. این قرآن بیشتر برای اهل ادبیات است. یعنی کسی که با نثر کهن فارسی آشناست و خواننده عادی و ناآشنا با ادبیات کهن در خواندن آن به اشکال برمیخورد. چون خواندن این متن و اساساً زبان این ترجمهها برای کسی که آشنا با متون ادبی نیست، سخت است. شاید حتی گاهی اوقات به نظر چنین کسی نامفهوم بیاید، هرچند که من برخی واژهها را معنی کردهام اما در کل، ساخت نحوی و زبانی این ترجمهها امروزی و سادهفهم نیست. این کار را به مرجع متخصصی هم برای بازبینی ارجاع دادید که از نقطه نظر دینی مشکلی نداشته باشد؟ آقای بهاءالدین خرمشاهی این کتاب را دیدهاند و مقدمه را هم ایشان نوشتهاند، منتها نه به عنوان مرجع دینی بلکه به عنوان ادیب، مترجم و قرآن پژوه. این کار بیشتر از جنبه ادبیاتی اهمیت دارد. اگر شما قصدتان این باشد که یک ترجمه سادهفهم و سهلالوصول از قرآن ارائه کنید راهش این نیست که به متون متعلق به هزار یا نهصد سال پیش رجوع کنید. ضمن اینکه ترجمههای خوب و سادهتری از قرآن انجام شده و اکنون در دسترس عموم است. انگیزه تألیف این کتاب زنده کردن یک میراث کهن و نشان دادن سیر تطور و تحول نثر فارسی و ترجمه قرآن است. چاپ و توزیع این قرآن از سوی مراکز نظارتی با مشکل مواجه نشده است؟ نه، هر سه مرکز نظارتی یعنی «دارالقرآن» که به متن عربی کار دارد و «مؤسسه عترت» که با ترجمه کار دارد و خود ارشاد که به عنوان کتاب با آن کار دارد، مجوزهای لازم را دادهاند. البته روند کار بیدردسر هم نبود، خیلی معطل شدیم تا جا بیندازیم که یعنی چه که یک قرآن چهار ترجمه دارد. اما بالاخره حل شد. کار چقدر طول کشید؟ دقیق نمیتوانم بگویم برای اینکه من این کار را سال 86 شروع کردم و سال 95 منتشر شد. اما اگر بگویم 9 سال طول کشیده دقیق نیست چون در این 9 سال کارهای بسیار دیگری هم انجام دادهام. این ترجمهها کدامش بیشتر متأثر از تفسیر است؟ تقریباً همه آنها. البته هر چه متأخرتر میشود این تأثیر هم بیشتر میشود. یعنی «کشف الاسرار» بیش از سایر ترجمهها متأثر از تفسیر است. به نظرم به غیر از طبری که سعی کرده کلمه به کلمه متن قرآن را برگرداند، بقیه متنها این تأثیرپذیری را دارند. شما با جاهایی که ترجمه جنبه تفسیری گرفته چه کردهاید؟ اگر در متن توضیحاتی بوده که متعلق به صاحب تفسیر بوده و نه ترجمه نص قرآن، آنها را سوا کردهام و داخل تیره معترضه قرار دادهام تا خواننده بداند که اینها در قرآن نیامده و توضیح مترجم است. هرچه که میگذرد زبان کارکرد خود را تغییر میدهد به این معنا که برخی کلمات یا محو میشوند یا تغییر حالت میدهند، با توجه به اینکه شما روی ادبیات فارسی هم کار کردهاید، بر اساس سیری که در این ترجمهها وجود دارد، زبان ما تا چه میزان نسبت به این متون تغییر کرده است؟ اصولاً فرض بر این است که شما با زبان 300-200 سال قبل خود تا حدی بیگانه باشید و با زبان 600 سال قبل، خیلی بیگانه و با زبان هزار سال قبل خیلی خیلی بیگانه باشید اما در زبان فارسی اصلاً این طور نیست. یک اتفاق عجیبی که در سیر تحول زبان فارسی وجود دارد این است که زبان و ادبیات فارسی دری هزار سال قبل صورت روان و سادهای دارد، بعد در قرن هفتم و هشتم که به اوج خود میرسد باز همچنان روان و ساده است و از قرن نهم به بعد شروع به افول میکند و در دوره قاجار به انحطاط میرسد. نتیجه این است که شما متن هزار سال پیش را کم و بیش میفهمید و اگر اهل مطالعه باشید کاملاً میفهمید و مشکل چندانی وجود ندارد، اما بسیاری از متون دوره قاجار را با رمل و اسطرلاب هم نمیفهمید و عین زبان یأجوج و مأجوج کسی از آن سر در نمیآورد. آنقدر ادا و اطوار و عربیمآبی و تصنع و تشبیهات و ترکیبات عجیب و غریب در آن وارد کردهاند که آن نثر شیوا و فصیح فارسی کاملاً به انحطاط کشیده شده و چیزی از آن فصاحت باقی نمانده است. تا دوره قائم مقام که نهضت بازگشت ادبی آغاز میشود و زبان فارسی دوباره بتدریج زبان همه فهم میشود. به این دلیل است که ما با نثر قرن چهارم، پنجم و ششم خیلی دور و بیگانه نیستیم. با کمی توضیح دستمان میآید که فلان عبارت یعنی چه. ساختار جمله چگونه است و دم به دقیقه به مشکل برنمیخوریم. یک سبک و ساختاری دارد که اگر آن سبک و ساختار را بشناسیم دیگر کار خواندن راحت پیش میرود. گفتید که مخاطبان اصلی این قرآن اهل ادبیات و اهل تحقیق هستند، چه ویژگیهای دیگری در این کتاب هست که به درد این گروه بخورد؟ بخش قابل ملاحظهای از کتاب به فهرستها اختصاص دارد. این فهرستها کار من نیست. کار زندهیاد محمود رامیار است که خیلی سال پیش این کار را به سفارش آقای جعفری انجام دادهاند و یک بار یا بیشتر هم همراه با قرآن چاپ شده است. این فهرستها بهترین فهرستهایی است که من تاکنون دیدهام. بخشی از این فهرستها فهرست کلمات یا به اصطلاح کشفالآیات است و بخش دیگر فهرستهای موضوعی است. شما در جستوجوی هر موضوعی که باشید براحتی میتوانید ظرف چند دقیقه آن را از طریق این فهرستها پیدا کنید. فرض کنید که دنبال این هستید که ببینید آیا در قرآن حکم نجس بودن سگ آمده است یا نه؟ خیلی راحت میتوانید در بخش حیوانات، تمام آیات مربوط به سگ را بیابید و یا در بخش احکام ببینید حکمی در مورد سگ آمده است یا نه. یا مثلاً میخواهید ببینید از خداوند در قرآن با چه نامها یا صفاتی یاد شده است. این فهرست براحتی شما را در این جستوجو یاری میکند. چقدر در کارتان سعی کردید آهنگ نثر را حفظ کنید؟ من نمیتوانستم چنین کاری بکنم چون نمیتوانستم در متن اصلی دست ببرم. این کار مترجم بوده که چنین ضرباهنگی را حفظ کند و اینکه موفق بوده یا نه در اختیار من نبوده است. در واقع کار من این بوده که با دقت ترجمه را استخراج و نقل کنم و مراقب باشم که عبارات ترجمه مطابق با نص آیات باشد و اگر عبارت اضافهای در آن هست برای خواننده مشخص شود. در سه تفسیر طبری و ابوالفتوح و کشفالاسرار مؤلف ابتدا ترجمه آیات را آورده و بعد به تفسیر آنها پرداخته است اما در مورد سورآبادی چنین نیست و او گاهی ترجمه را در لابهلای تفسیر آورده یا آیات را پاره پاره معنی کرده. بنابر این در مورد سورآبادی مجبور بودم با دقت بیشتری ترجمه را از تفسیر جدا کنم یا با عباراتی از تفسیر ترجمه را کامل کنم. ممکن است خود شما یک روز قرآن را با دلخواه خودتان ترجمه کنید؟ من فکر میکنم با توجه به ترجمههای متعدد که از قرآن صورت گرفته و بعضی نیز از جهت دقت و فصاحت و روانی و شیوایی امتیازاتی دارند اگر کسی بخواهد دست به چنین کاری بزند لابد ویژگی درخشانی در فهم خود از متن و همچنین در نثر خود سراغ کرده و یقیناً آن کس من نیستم. آیا این چهار متن از جهت فهم مفهوم تفاوتی با یکدیگر دارند؟ بله، تفاوتهایی در فهم آیات وجود دارد. اما اینطور نیست که مترجمی یک آیه را طوری فهمیده باشد و دیگری دریافتی کاملاً خلاف او داشته باشد. در مجموع خودتان کدام یک از این ترجمهها را بیشتر میپسندید؟ ترجمه سورآبادی را ترجیح میدهم. چون هم نثر فوقالعادهای دارد و هم از نظر فهم مفهوم آیات دارای برجستگیهایی است. البته تفسیر ابوالفتوح هم درخشان است. ترجمه طبری صرفنظر از میزان دقت و صحت، از لحاظ زبانی به نظرم خشک و ناهموار است و چون اولین ترجمه بوده یک نوع زمختی خاص خود را دارد که ناشی از برگرداندن تحتاللفظی کلمات عربی است. ولی به مرور این نقیصه برطرف شده و نثر بهتر شده چندان که نثر ترجمه سورآبادی از برخی از کتابهای ادبی ما درخشانتر است. مشرب صاحبان این تفاسیر را توضیح دادهاید؟ بله آقای خرمشاهی در مقدمه توضیحات بسندهای در این باره دادهاند که هر یک از مترجمان دارای چه مذهب و مشربی بوده و مسلک آنان از چه مختصاتی برخوردار است.
این قرآن ممکن است برای مردم کشورهایی مثل تاجیکستان و افغانستان قابل استفاده باشد؟ خیلی. میدانید که فارسی آنها فارسی دری است و زبان آنان به زبان این متون بسیار نزدیکتر است. در این کشورها مخصوصاً افغانستان اصلاً زبان محاوره هم به زبان این ترجمهها نزدیک است. ما وقتی نثر «کشف الاسرار» را میخوانیم در آن واژهها و لهجه هروی میبینیم. بنا بر این هیچ عجیب نیست که وقتی با یک افغانی صحبت میکنیم مخصوصاً اگر تحصیلکرده و اهل ادبیات باشد، با همان واژهها و همان لهجه مواجه شویم. زبان فارسی ما به مرور زمان خیلی تغییر کرده ولی در زبان آنها این تغییر کمتر مشاهده میشود. این ترجمهها عین همان متنی است که در تفاسیر آمده یا در جاهایی دست بردهاید؟ جواب شما هم آری است و هم نه. من عین متن را آوردهام اما هیچکدام بدون حک و اصلاح نبوده. منتها حک و اصلاح نه به این معنی که من کلمهای را تغییر داده باشم بلکه به این معنی که من از متن چاپی استفاده کردهام و متن چاپی به هر حال کتاب است و هر کتابی هم غلط چاپی دارد سهو مصحح دارد و انواع و اقسام مشکلات دیگر. در میان این ترجمهها کمترین تغییرات در ترجمه «سورآبادی» است به خاطر اینکه متن شسته رفتهتر و پاکیزهتری از آن چاپ شده است و بیشترین اصلاحات بر روی متن ترجمه «ابوالفتوح رازی» صورت گرفته است. در مورد ابوالفتوح من از نسخهای استفاده کردم که اولین چاپ حروفی در ایران است. یعنی زمان مظفرالدین شاه شروع شده و در زمان رضاشاه به پایان رسیده است. این تفسیر در پنج جلد چاپ شده و تفسیر مفصلی است که من از ترجمهاش استفاده کردم. در این متن اغلاط وحشتناکی وجود دارد که از حد غلط مطبعی خیلی فراتر است. ناگزیر من کلمه به کلمه هر چهار ترجمه را تطبیق دادم. با متن قرآن؟ بله هر عبارت دو بار با متن قرآن، یعنی کل کار هشت بار کلمه به کلمه تطبیق داده شده تا اغلاط احتمالی اصلاح شود. در ابوالفتوح یک جاهایی ناگزیر شدم از تصحیح آقایان یاحقی و ناصح یا نسخه بدلهای آن کمک بگیرم و اشکالات را برطرف کنم. عبارتهایی از آن آنقدر پر غلط بود که گاهی نمیشد حتی واژه معادلی را برای آن حدس زد. بعضی اوقات هم به قرینه میشد حدس زد که این چه کلمهای بوده که غلط شده و به این شکل در آمده است. در «تفسیر طبری» هم شاید اصلاحات به 300، 400 مورد برسد. در مواردی مصحح متوجه کلمهای نشده و در متنی که تصحیح کرده از نسخه بدل استفاده کرده و کلمه یا ترکیبی را که رایجتر یا شناخته شده بوده آورده است، در صورتی که نسخه اساس درست بوده ولی کلمه مهجور یا نادری بوده است. در این موارد من از نسخه اساس یا در بعضی موارد از نسخه بدلها استفاده کردهام. یعنی آنچه ایشان ترجیح داده و در متن آورده است، من برعکس عمل کرده و از زیرنویس به متن آوردهام. بعد هم قرائن و شواهدی پیدا کردم که نشان میداد در بسیاری موارد درست عمل کردهام. اما همین جا باید بگویم که من روی این ترجمهها کار جدی تصحیح انجام ندادهام چه در این صورت باید از نسخههای خطی استفاده میکردم و اساساً کار به سمت و سوی دیگری میرفت. اما الان میتوانم با اطمینان بگویم که «تفسیر طبری» و «کشفالاسرار» نیاز به تصحیح مجدد دارند.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید