1395/2/28 ۰۸:۳۰
بهروز غریبپور، فیلمنامهنویس، كارگردان تئاتر و سینما و البته بیش از همه استاد نمایشهای عروسكی است. او در طول سالها كار حرفهای همواره تلاش كرده تا بزرگان فرهنگی ایران را در آثارش به تصویر بكشد. اپراهای عروسكی مولوی، عاشورا، حافظ، سعدی و... از جمله آثاری هستند كه بهروز غریبپور در آنها تلاش كرده است تا وجوه كمترشناخته شده آنها را برجسته كند. او در تازهترین اثرش كه هنوز به صحنه نیامده به سراغ خیام رفته است.
بهروز غریبپور، فیلمنامهنویس، كارگردان تئاتر و سینما و البته بیش از همه استاد نمایشهای عروسكی است. او در طول سالها كار حرفهای همواره تلاش كرده تا بزرگان فرهنگی ایران را در آثارش به تصویر بكشد. اپراهای عروسكی مولوی، عاشورا، حافظ، سعدی و... از جمله آثاری هستند كه بهروز غریبپور در آنها تلاش كرده است تا وجوه كمترشناخته شده آنها را برجسته كند. او در تازهترین اثرش كه هنوز به صحنه نیامده به سراغ خیام رفته است. شخصیتی بحثبرانگیز، شورانگیز و رازآمیز كه شهرت و محبوبیتی جهانی دارد. خیام آنچنان در افسانه فرورفته است كه دشوار بتوان واقعیت تاریخی او را آنچنان كه شایسته است، فهمید. با این حال غریبپور به این تلاش دست زده است. در این گفتوگو او از وجوه متعدد شخصیتی خیام سخن گفته، از جذابیتهای خیام و البته دشواریهای مواجهه با این شخصیت بزرگ ایرانی.
خیام شخصیتی چندوجهی دارد. اما عمدتا در میان مردم به عنوان شاعر شناخته میشود. كمی از وجوه متعدد این شاعر بگویید.
بله، قطعا خیام یك شخصیت چندوجهی دارد. شاید اگر فقط همین یك شخصیت در اروپا بود اروپاییها میتوانستند بیش از این خیام را جهانی كنند. خیام در زمینه ریاضیات، ستارهشناسی، شعر و... دارای تاثیرات شگرفی بر علم روز خودش و علم مابعد خودش است. متاسفانه از آنجایی كه ما برای بزرگانمان چنان احترامی قایل نیستیم كه برای جهانی كردنشان كاری كنیم در این رابطه مدیون ترجمه رباعیات خیام توسط فیتزجرالد به انگلیسی هستیم. خود او اقرار كرد كه این نوعی تالیف است و رباعیات خیام از آنچه من نوشتم زیباتر، موثرتر و قریبتر است. پس این ترجمه كه مبنای ترجمههای بعدی شد و امروز این اشعار به تمام زبانهای زنده دنیا وجود دارد مدیون توجه یك شرقشناس شیفته خیام است. البته خیام آنقدر ابعاد مختلف دارد كه مثلا نظامی عروضی یا بیهقی كه همدوره او بودند فقط از خیام منجم صحبت كردند و ٥٠ سال بعد از فوت خیام است كه ما ردپایی میبینیم كه رباعیات او هم به عنوان بخشی از كارش مورد بررسی قرار گرفته است. هركس بر این رباعیات، رباعیات دیگری افزوده و در یك بررسی نهایی ما ٥٧ رباعی از خیام داریم كه حقیقتا جاودانه هستند.
با وجود اینهمه برجستگی علمی، خیام مورد بیمهری مرتجعین قرار میگیرد.
میدانیم كه خیام دوران سرگشتگی خودش را در مقابل پدیده هستی بیان كرده و اینكه دلنشین است شاید به این دلیل باشد كه راست میگوید. اما این صمیمیت یك انسان فاضل و مومن را میرساند كه در راز و نیاز خود با خدایش بیپرده سخن میگوید. خیام به دلیل شك و یقینی كه دایما داشته مورد بیتوجهی همعصران خودش قرار گرفته و به نظر میرسد مثل حافظ، مولوی، فردوسی و دیگر بزرگان ما مورد این تهمت قرار گرفته كه بیدین است. همان كسانی كه اجازه نمیدادند فردوسی در گورستان مسلمانان دفن شود و میگفتند او رافضی است، همانها خیام را تبدیل كردند به كسی كه انگار بیدین است و در فلسفه وجودی خدا شك دارد. در حالی كه چنین نیست. میتوانیم بگوییم كه ایمان او مطمئنا از نوع ایمان افراد عادی و قشریون نیست .
دوران خیام دوران پرآشوب تاریخ ایران است اما خیام تاثیر خود را میگذارد. چگونه چنین چیزی امكانپذیر شد؟
این نكته مهمی است. خیام در دورانی هم كار علمی كرده، هم شعر سروده و هم توانسته با حكومت كه در سقوط دولت آل بویه حضور داشته در قیام دولت سلجوقی بوده و در جنگهای صلیبی و هم باطنیان و حسن صباح تعامل كند. او توانسته با وجود چنین مسائل و آشوبهای زمانهاش، هم اندیشه را منتقل كند و هم در حوزه علم تاثیرگذار باشد. حتی گفته میشود كه در جنگ دوم جهانی و در سنگر بعضی از سربازان دیوان اشعار خیام را پیدا كردند یا معروف است كه در كشتی تایتانیك كتاب گمشده خیام وجود داشته است. این نشان میدهد كه خیام برای دنیا محبوب است. برای اینكه از نكاتی ص حبت میكند كه مساله ما است. وقتی كه میگوید اجرا كه ساكنان این ایوانند/ اسباب تردد خردمندانند، واقعا از چیزی صحبت میكند كه اگر ما عمیق نگاه كنیم به دستاوردهای امروز ستارهشناسی و كشفیاتی كه نشان میدهد فقط منظومه شمسی وجود ندارد، متوجه میشویم كه خیام به سطحینگری به جهان شك كرده است.
خیام بارها در رباعیات به شكلی كنایی و گاه استعاری به نمایش و به ویژه نمایشهای عروسكی اشاره دارد و هستی را همان نمایش میداند. شما سالها روی نمایشهای عروسكی كار كردهاید. كمی درباره این نكته بگویید.
خیام در یك رباعی زبان كنایی فوقالعاده میگوید ما لعبتكانیم و فلك لعبتباز/ از روی حقیقتی نه از روی مجاز/ بازیچه همی كنیم در نطع وجود/ رفتیم به صندوق عدم یك یك باز. نكته جالب این است كه نطع قطعه چرمی است كه موقع قطع سر مجرمین زیر پای مجرم پهن میكردند تا خونش بر زمین نریزد. نطع اصطلاحی است در خیمهشببازی ما كه تا سالهای ٤٩ و ٥٠ كه من با نسل از بین رفته خیمهشببازی نشست و برخاست داشتم، آنها نطع را برای خیمهشببازی استفاده میكردند. یعنی از زبان خیمهشببازان استفاده كرده و در عین حال استعارهای از جهان ساخته به اسم نطع كه یعنی خون ما روی همین نطع ریخته میشود. همه اینها تجربه زندگی ما هست و برای همین خودمان را خیلی به او نزدیك و همجوار میبینیم. شكسپیر گفته جهان همچون صحنه تئاتر است كه از دری وارد میشویم و از دری خارج میشویم. چون میدانید كه تئاتر دوره ویكتوریایی در ورود و خروج روی صحنه داشت. امروز این نوع جدید طراحی صحنه با گفته زیبای شكسپیر قابل تطبیق نیست. اما گفتههای خیام در رابطه شیوههای عروسكی نخی قطعی است و كاملا انطباق دارد. چون عروسكها نخهایی دارند در دست بازیدهنده و بعد از اینكه بازی تمام شد اینها را به صندوقی كه محل گذاشتن عروسكهاست برمیگردانند. و بعد دوباره با یك ارادهای بیرون آورده میشود به روی صحنه میآیند. این نشان میدهد كه خیام به درستی تمثیلی را ساخته كه این تمثیل قرنهای آینده هم میتواند قابل تطبیق باشد و مردم هم این را میفهمند كه گویی ما مدتی روی صحنه بازی داده میشویم و بعد به درون صندوق یا زیر خاك میرویم و رستاخیزی دوباره بازمیگردیم.
به زعم شما راز ماندگاری او چیست؟
علت ماندگاری خیام این است كه با وجود همه اقوال مختلفی كه به او نسبت دادند، خیام گفتههایی دارد كه برگرفته از تجربه زندگی روی كره زمین است. هیچ كس جاوید نیست و به همین دلیل میبینیم كه در قالب رباعی كه موجز و مختصر است حقایق ازلی، ابدی را گفته است. به هر حال من فكر میكنم یكی از نسبتهایی كه شخصا با خیام دارم و به آن افتخار میكنم این است كه او عاشق نمایش عروسكی بوده، من هم عاشق نمایش عروسكی هستم. از ٥٧ رباعی خیام چهار تایش صراحتا درباره خیمهشببازی صحبت میكند.
شما در حال آمادهسازی اپرای عروسكی خیام هستید. در بخش پژوهش و خلق اثر سختترین بخش كار برای شما كجا بود؟
دو سختی وجود داشت. اولی این بود كه افسانهای وجود دارد كه طبق آن خیام، خواجه نظامالملك و حسن صباح سه یار دبستانی هستند كه به هم قول میدهند هر كدام به منسبی رسید از دیگری حمایت كند كه این از نظر تاریخی درست نیست. چون سن این سه متفاوت است و مثلا خواجهنظام از خیام و صباح بزرگتر بوده است. اما چرا این افسانه ساخته شده؟! به دلیل اینكه هر كدام از اینها نماینده یك نوع تفكر هستند. خواجهنظام كه تاثیر بزرگی در نظام حكومتی ما گذاشته و توانست در دوران آشوب نظمی به ایران بدهد. او بنیانگذار مدارس نظامیه بود كه بر سیاق بهترین دانشگاههای امروز اداره میشد. كتابخانه، بورسیه، خوابگاه و... تمام امكاناتی كه در فراگیری علم موثر است در این مدارس موجود بوده و به این ترتیب او تاثیر عظیمی بر فرهنگ ایران میگذارد. اما همین خواجه نظام كسانی را كه اندكی از راه دین خارج شده بودند - یا به نظرش خارج شده بودند- بلافاصله مهر كفر میزد. از سوی دیگر حسن صباح كه برای براندازی حكومت سلجوقیان یك دوران ترور را آغاز میكند كه هولناك است. حالا خیام بین این دو نیرویی است كه به نام دین عمل میكنند و عملا دل مردم را از خدا دور میكنند. خیام مناصب حكومتی را نمیپذیرد. خواجه نظام حكومت نیشابور را پیشنهاد میكند و او میگوید فقط یك رصدخانه به من بدهید. این نكته مرا شیفته خیام كرد كه تشخیصش درست بود. شاید اگر به حكومت نزدیك میشد و امیری و وزیری میكرد اتفاق دیگری برای او میافتاد. دشواری این بود كه من زمانه خیام را نشان بدهم.
و سختی دوم؟
نكته بعدی چالش خیام با خودش است و به همین دلیل من شخصیت خیام را در اوج كار با دو خیام عشق و علم رو به روی هم گذاشتم. در واقع در اپرای خیام ما دو خیام داریم كه نقششان را یك نفر میخواند. اینها با هم در گفتوگو قرار میگیرند تا به یك نقطه نسبتا ثابت برسند. اما سرانجام این خیام است كه نشان میدهد قدرتها پوشالیاند. عمر كوتاه است. بشر فانی است و هستی باقی. خیام بسیار تحت تاثیر فردوسی بود و حتی خواجه نظام نیز. چنانكه در همه كتابخانههای نظامیه چند دستنویس شاهنامه وجود داشت. خود خیام نیز بر حافظ و دیگران تاثیر گذاشته و این تاثیرگذاری و تصویر كردن آن برای من سخت بود. من همواره در نوشتن اپرا چند سال با آن زندگی میكنم، یادداشتبرداری و بعد ناگهان شروع به نوشتن میكنم. میتوانم بگویم خیام فراتر از بسیاری كسانی است كه امروز در سطح جهانی برایشان بزرگداشت میگیرند و وااسفا باید بگوییم كه چنین بزرگانی داشتیم و قدرشان را نمیدانیم.
سال گذشته هم وقتی شروع به نوشتن اپرای خیام كردم تمام یادداشتهای چندین سالهام را بیرون آوردم دیدم حق این است كه ما نشان دهیم خیام ماتریالست نیست. لاییك نیست. خیام اندیشمندی است كه دایم و در لحظه درباره چگونگی شكلگیری هستی دارد فكر میكند و حرف میزند و حق دارد كه این جهان پهناور را وقتی نگاه میكند خودش را فانی بداند و غرق در این كائنات پر راز و رمز شود.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید