1395/2/14 ۰۹:۵۵
نیکولو ماکیاولی یکی از فیلسوفان سیاسی است که به شرح و ویژگیهای پادشاهی میپردازد و به روشنی توضیح میدهد که یک پادشاه چه ویژگیهای اخلاقیای باید داشته باشد. نکته جالب در مورد ماکیاولی استفاده او از کلمه «virtù» است به معنای عشق و هنر که در حالت معمول به معنای فضیلت در زبان انگلیسی نیز ترجمه میشود. ماکیاولی از این لغت ایتالیایی برای توصیف یک شاه واجدشرایط پادشاهی استفاده میکند. البته آنچه ماکیاولی از این شرایط توصیف میکند، ایدهآل ما نیست.
درباره شرارت سیاسی زهرا سلیمانیاقدم: نیکولو ماکیاولی یکی از فیلسوفان سیاسی است که به شرح و ویژگیهای پادشاهی میپردازد و به روشنی توضیح میدهد که یک پادشاه چه ویژگیهای اخلاقیای باید داشته باشد. نکته جالب در مورد ماکیاولی استفاده او از کلمه «virtù» است به معنای عشق و هنر که در حالت معمول به معنای فضیلت در زبان انگلیسی نیز ترجمه میشود. ماکیاولی از این لغت ایتالیایی برای توصیف یک شاه واجدشرایط پادشاهی استفاده میکند. البته آنچه ماکیاولی از این شرایط توصیف میکند، ایدهآل ما نیست. این قضیه بهشدت روشن میکند که هیچ تعادلی بین فضایل سنتی و فضلیتی که ماکیاولی توضیح میدهد، وجود ندارد. ماکیاولی شاهزاده توانمند و بافضیلت را شاهزادهای میداند که در رفتاری کاملا شریرانه، توانمند باشند. در بحث حکومت سیاسی ماکیاولی شرارت اخلاقی فقط در اقدامات شاه و آنچه شاه مجبور به انجام آن است، مجاز است و در موارد دیگر شاه حق ندارد از قلمروی اقدامات ممکن رد شود. میتوان منظور ماکیاولی را درباره شاه فضیلتمند در این جمله خلاصه کرد: شاهزاده بالاتر از هرچیزی باید یک «وضعیت متعادل» را به دست آورد. به زعم ماکیاولی شاه برای اداره از همه مناسبتر است که قادر باشد رفتارش را از خوب به بد و بالعکس آن تغییر دهد.
هنر بهرهمندی از شرارت این تصادفی نیست که ماکیاولی در کتابش بهعنوان «هنر جنگ» اغلب از اصطلاح «virtù» یا همین توانمندی شاه در استفاده از اعمال شریرانه برای حفظ تعادل وضعیت موجود و برای توصیف تواناییهای ژنرالی که وضعیت میدان جنگ را با دستورات مناسب تحتکنترل دارد، استفاده میکند. از اینرو لازم است شاه مانند نیازهای اساسیای که یک پادشاه باید بیاموزد، به هنر فضیلتمندانه ماکیاولی هم تسلط داشته باشد، این برای این است تا شاه بداند کدام استراتژی و تکنیکها برای کدام شرایط خاص مناسبتر هستند. پس در اندیشه سیاسی ماکیاولی قدرت از آن کسی است که فضیلت کنترل شرایط و به نفع خود چرخاندن اوضاع را دارد و این دیدگاه ماکیاولی درباره قدرت است. درواقع شاهی فضیلت دارد که شایستگی استفاده از قدرت را داشته باشد، در حقیقت پادشاه فضیلتمند با تسلط کامل به همه قوانین، به بهترین نحو از کاربرد قدرت بهره میبرد. ویرتو درواقع همان قدرت سیاسی است و مترادف است با آن چیزی که دستهای از اندیشمندان آن را فضیلت سنتی مرسوم میدانند یعنی همانهایی که خیال میکنند خیر اخلاقی داشتن برای یک شاه بر حق کافی است.
مقابله با بینظمی سیاسی برای ماکیاولی پیوند ادراکی بین ویرتو و تمرین موثر قدرت در چیست؟ پاسخ در مفهوم دیگری از ماکیاولی نهفته است «فوتونا» (Fortuna) (که معمولا بهعنوان فورچون ترجمه میشود). فورتونا دشمن نظم سیاسی است و تهدیدی است نهایی برای امنیت و سلامت کشور. فورچون ماکیاولی یک منبع مصالحهناپذیر و نحس از بدبختی، رنج و مصیبت بشری است. تجربه به او آموخته است که «بهتر است مقتدر و بیپروا باشیم تا محتاط، زیرا فورتونا یک زن است و لازم است بهمنظور نگهداشتن و کنترل او تحت تسلط خودمان او را تنبیه کنیم و با چماق بالای سرش بایستیم.» به عبارت دیگر فورتونا نیازمند پاسخی خشن از سوی کسانی است که میخواهند او را کنترل کنند. «او بیشتر اوقات اجازه میدهد مغلوب مردانی باشد که از چنین روشهایی استفاده میکنند تا مردانی که با او به سردی رفتار میکنند.» ماکیاولی ادامه میدهد: «بنابراین همیشه، شبیه یک زن، او دوست مردان جوان است چون آنها کمتر محتاط هستند و پرشورتر و با جسارت بیشتری بر او ریاست میکنند.» (Machiavelli 1965, 92) رفتار گستاخانه فورتونا، خواهان پرخاشگری و حتی رفتاری تهاجمی است تا مبدا او مجبور به مراوده با مردهایی شود که بیش از حد کنارهگیر و محتاطند یا برای تسلط به او سستهستند.
مقابله با خشونت هدایتشده اظهارات ماکیاولی به چندین نتیجهگیری برجسته درباره فورتونا و جایگاه آن در جهان ذهنی و فکری خودش اشاره میکند. در تمام بدنه اندیشه ماکیاولی، فورتونا را بهعنوان منبعی از خشونت (بهخصوص بهعنوان خشونت هدایت شده علیه بشر) به تصویر میکشد و آن را ضدیتی در برابر خرد برمیشمارد. فضیلت استفاده مناسب از شرارت برای ایستادن در برابر ضربات بخت نامساعد لازم است. در نتیجه ماکیاولی بجد معتقد است که پادشاه و شهریار باید درخود، نه فضایل سنتی، بلکه فضیلت مقابله با هرگونه نابسامانی را برای حفظ وضعیت موجود حتی با استفاده از شرور بپروراند. اعمالی که نشانگر فضیلت راستین هستند و نه فضایل سنتی، برای ایستادن در برابر ضربات بخت نامساعد لازم هستند. ماکیاولی دست به تقسیم حکومتها میزند و آنها را به پادشاهی و جمهوری تقسیم میکند. بخشی از اندیشه وی که درباره ویرتو و فورچون است و دونیروی موثر در قدرت را به کار میبرد برآمده از کتاب «شهریار» اوست؛ کتابی که به بخش پادشاهی اختصاص دارد. او پادشاهی را هم تقسیمبندی میکند، این تقسیم شامل موروثی، نوبنیاد و مختلط میشود. نیکولو ماکیاولی شرح میدهد که اگر در سیستم پادشاهی موروثی سنتها را رعایت کنیم پادشاهی برای فردی که خردمند است دیگر کاری ندارد. اثر دیگر ماکیاولی با عنوان «گفتارها» به مساله جمهوری میپردازد. گرچه ماکیاولی حکومتهای آزاد را ترجیح میدهد، چون تنها در این جایگاه است که ویرتوی شهروندان نیز حفظ میشود اما برای اداره حکومت پادشاهان آنهایی را موفق میداند که از ویرتو بهره برده باشند. شان و قدرت با پادشاهی است که با ویرتویی که در کنترل اوست بتواند فورچونی که در کنترلش نیست را مدیریت کند. پادشاه نباید بگذارد گستره بخت در ذیل حکومتش افزایش یابد و باید با فضیلت و توانمندیای که دارد آن را کنترل کند و به شرایط موجود ثبات دهد.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید