1395/1/30 ۰۸:۴۶
هجوم مغولان و پیامدهای حضور خشونتآمیز و ویرانگر آنها در تاریخ ایران بیتردید از جمله مسایلی است که نظم زندگی اجتماعی و فرهنگی را در این سرزمین برهم زده است. مغولان گرچه در بلندمدت در زمینههایی به سازگاری فرهنگی و نیز عمران و آبادانی در ایران مجبور شدند...
آتش مغولی در ولایتی که «درویشان وجود نداشتند»
ماهچهره تهرانی: هجوم مغولان و پیامدهای حضور خشونتآمیز و ویرانگر آنها در تاریخ ایران بیتردید از جمله مسایلی است که نظم زندگی اجتماعی و فرهنگی را در این سرزمین برهم زده است. مغولان گرچه در بلندمدت در زمینههایی به سازگاری فرهنگی و نیز عمران و آبادانی در ایران مجبور شدند اما این تکاپوها با ویرانیهایی که به بار آوردند قابل مقایسه نبود «گشادند لشکر به بیداد دست/ در دادگردون گردان ببست ... اگر کشت دیدند و گر باغ و کاخ/ و گر رود و کاریز و هم بیخ و شاخ ... همه سوختند و همی کند نیز/ ز بیداد مانده نبود هیچ چیز». این ابیات ربیعی پوشنجی در روزگار حمله مغول نیک روشن میدارد که آنان شعله زندگی را در بسیاری از نقاط ایران خاموش کردند. گزارشهای تاریخنگاران نیز بیانگیر این معنی است که از میان بردن هر جنبده و انسان، برهنه کردن تپهها، مرغزارها و دشتها از سبزینگی و حیات، خرابی خانهها و دیگر مکانها، نابودی مزرعهها، باغستانها و دامها و خرابی قناتها، جویها و چاهها، همه و همه حضور مغولان در ایران را دهشتناک و تلخ تصویر میکند. در چنین زمانه است که مثلا طبرستان به روایت تاریخنگاری چون ابن اسفندیار از آبادانی دور و از جمعیت خالی میشود. بنا بر نوشته او در آن ناحیه حاصل چندان فراوان بود که در همه فصلهای سال سبزی و نان گندم و برنج ارزان و گوشت و پرندگان موجود بود و باغستانهایی گسترده دیده میشد به گونهای که به هر جا نظر میکردی سبزه بود و سرانجام این که در آن ولایت «درویشان وجود نداشتند». این وضعیت در دیگر نقاط نیز به چشم میخورد. آثار حمله مغولان بیتردید تا زمانهایی دراز جبرانناپذیر میآمد. این در حالی بود که مغولان با استقرار بر تخت قدرت ایران، سختگیریهای دیگری نیز برای زندگی مردم رقم زدند؛ وضعیتی دشوار که مردمان مصیبتزده و مفلوک در برابر آن راهکارهایی میجستند تا بتوانند وضعیت موجود را تاب آورند یا به شیوههایی خود را نجات بخشند. یکی از وجوه فشارهای مغولان بر مردم در زمان تسلط بر قدرت، سختگیریهای مالیاتی بود. این رفتار در درازمدت در کنار دیگر رسمهای غیرانسانی مغولی، جنبشهایی اجتماعی پدید آورد و آتش زیر خاکستر را شعلهور ساخت. مورخان دوره ایلخانان مغول از پنجاه و چند عنوان برای گرفتن مالیات و خراج توسط آنها سخن راندهاند؛ مالیاتهایی که مردم شهر و روستا به پرداخت آنها ملزم بودند. وظیفه، مقاسمه، مساحت، بهره عشر، توجیه، رسوم شحنگی، پیشکش، عیدی، طرح، چریک، علفه و باج، از جمله آن مالیاتها به شمار میآمد. مامور مالیاتی در این زمان نایب خوانده میشد که با همراهی چند مأمور دیگر برای گرفتن مالیات به شهرها و روستاهای هر ایالت میرفت. مأموران یادشده از در نظر گرفتن منفعتهای شخصی نیز برکنار نبودند. در این شرایط بنا بر آنچه عبدالرفیع حقیقت به نقل از خواجه رشیدالدین فضلالله در کتاب «جامع التواریخ» و از وصاف، دیگر مورخ این روزگار در «تاریخ وصاف» نقل کرده است، حتی بزرگترین مقامات مالی نیز از تهمت و سوءظن اختلاس و سودجویی به دور نبودند. از جمله صاحبدیوان جوینی و برادرزادهاش از سوی مجدالملک یزدی به اعمال نادرست مالی در اصفهان متهم شدند. جوینی با بیان این که مبلغی از درآمدهای اصفهان را به همسران ایلخان و شاهزادگان و امیران اختصاص داده است، از مجازات معاف شد. جوینی زمانی دیگر به دلیل دادن هدیه به ایلخان و انتظار و چشمداشت بیشتر ایلخان مورد مواخذه قرار گرفت. رشیدالدین فضلالله در «جامع التواریخ» در اینباره اشاره کرده است که در چنین وضعیتی صدای پای آمدن مأموران مالیاتی مردم را به جستن راهکارهایی برای برونرفت از فشارهای آنها میکشاند. از جمله عدهای به دادن رشوه به مأموران مغولی دست میزدند. برخی دیگر نیز از واهمه بسیار پا به فرار میگذاشتند. آنها به همراهی گروهی که از روستاها پاسداری میکردند و زمان نزدیک شدن مأموران را خبر میدادند، به هنگام از شر مأموران میگریختند. بدینسان جز زنان کسی در آبادیها و شهرها نمیماند. روستاییان بیشتر به گونه گروهی با یکدیگر پا به فرار میگذاشتند. آنها به دامن جنگل و کوه و صحرا یا به نقاطی میرفتند که خبر داشتند در آنجا ماموران مالیاتی سختگیریهای کمتری اعمال میکنند. عدهای نیز با تشکیل گروههایی نظامی بر ضد مغولان اقداماتی انجام میدادند تا از شر فشارهای آنها رهایی یابند. این گروههای معترض در بسیاری از نقاط بودند. در پی رخدادهایی اینچنین است که برخی از ایلخانان مغول به آبادانی و اصلاحات روی آوردند تا از نارضایتیهای اجتماعی بکاهند. شیوه حکومتداری آنها اما در درازمدت با اعتراضهایی جدی روبهرو و تهدید شد؛ بدینترتیب نهضتهایی پدید آمد که از تشکلهای جوانمردان و متصوفه و روحیه یاریگری اجتماعی برآمده بود. این نهضتها هر یک در خود طبقات گوناگون مردم را جای داده، در پی آرمانهایی اجتماعی همچون حقوق از دسترفته و بازگرداندن زندگی امن مردمان بودند. این مهم در آرمانهای نهضت سربداران بیش از پیش رخ نموده است؛ جنبشی که جرقه اولیهاش در رویارویی با رسوم مغولی بود، با چهرههایی صوفی و پهلوان و جوانمردان بازار شناخته میشد و بیش از دیگر نهضتهای همردیف و همزمان در حافظه مردمان برجای ماند.
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید