بررسی اوضاع فرهنگ در ایران در گفتوگوی با محمد بقایی ماکان

1395/1/28 ۰۸:۴۲

 بررسی اوضاع فرهنگ در ایران در گفتوگوی با محمد بقایی ماکان

ردیبهشت هر‌ سال بسیاری از دوستداران کتاب برای حضور در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از شهرهای دور و نزدیک به این شهر سفر می‌کنند. آخر بناست در این اتفاق فرهنگی مجموعه‌ای از جدیدترین کتاب‌های تألیف یا ترجمه شده در حوزه‌های مختلف برای نخستین‌بار در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شود و از سوی دیگر تعداد قابل توجهی از مولفان و مترجمان هم به نمایشگاه سر بزنند. امسال نمایشگاه کتاب بناست در «شهر آفتاب» برگزار شود که فاصله دوری از مرکز شهر دارد. خیلی‌ها برگزاری نمایشگاه در این محل را به ضرر علاقه‌مندان به کتاب می‌دانند و معتقدند بازدیدکنندگان نمایشگاه کمتر از سال‌های گذشته خواهند بود.


چیزهایی که داریم و نمی‌دانیم
شادروان منوچهر ستوده، ایرج افشار و باستانی‌پاریزی برای فرهنگ ایران کوشیدند

علی نامجو: اردیبهشت هر‌ سال بسیاری از دوستداران کتاب برای حضور در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از شهرهای دور و نزدیک به این شهر سفر می‌کنند. آخر بناست در این اتفاق فرهنگی مجموعه‌ای از جدیدترین کتاب‌های تألیف یا ترجمه شده در حوزه‌های مختلف برای نخستین‌بار در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شود و از سوی دیگر تعداد قابل توجهی از مولفان و مترجمان هم به نمایشگاه سر بزنند. امسال نمایشگاه کتاب بناست در «شهر آفتاب» برگزار شود که فاصله دوری از مرکز شهر دارد. خیلی‌ها برگزاری نمایشگاه در این محل را به ضرر علاقه‌مندان به کتاب می‌دانند و معتقدند بازدیدکنندگان نمایشگاه کمتر از سال‌های گذشته خواهند بود. با وجود این؛ حسین نوش‌آبادی، سخنگوی وزارت ارشاد در سخنان روز دوشنبه خود از برگزاری نمایشگاه در این محل استقبال و اعلام کرد اگر این اتفاق فرهنگی به خوبی برگزار شود، نمایشگاه قرآنی و نمایشگاه رمضان هم در «شهر آفتاب» برگزار خواهد شد. «شهروند» به مناسبت نزدیک شدن به روزهای نمایشگاه با محمد بقایی ماکان درباره جابه‌جایی نمایشگاه کتاب، کتاب‌های جدید این نویسنده که آماده ارایه در نمایشگاه کتاب هستند و البته از دست دادن چهره شناخته‌شده فرهنگ ایران یعنی منوچهر ستوده گفت‌وگو کرده است. بقایی ماکان در گفت‌وگوی پیش رو با در نظر گرفتن عواملی که بر فرهنگ ایرانی اثرگذار هستند، مدیریت فرهنگی و وضع کلی فرهنگ را در سال‌های اخیر مورد ارزیابی قرار داده و نقدهایی را هم مطرح کرده است. در ادامه گفت‌وگوی «شهروند» با این اقبال‌شناس و نویسنده کتاب‌هایی همچون «می‌نگریم و می‌رویم» (از گلاب‌دره تا هنگ‌کنگ)، «سیر حکمت در ایران علامه اقبال لاهوری» و «اقبال گلی که در جهنم رویید» آمده است:

 اخیرا یکی از تلاشگران فرهنگی یعنی دکتر ستوده در بیمارستانی در چالوس از دنیا رفت. اگر بخواهید کارهای ایشان را در حوزه ایران‌شناسی، جغرافیای تاریخی و ...تورق کنید، آثارشان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
شادروان منوچهر ستوده را می‌توان در کنار کسانی مثل ایرج افشار و باستانی‌ پاریزی از چهره‌های بسیار علاقه‌مند به ایران‌زمین دانست که همه آنان برای معرفی و کشف ارزش‌های فرهنگی ایران و عرضه آن به نسل کنونی بسیار کوشیدند و یکی بعد از دیگری از میان رفتند. فقدان هر یک از آنان ضایعه‌ای بس بزرگ به شمار می‌آید. زمانی که شادروان ایرج افشار از جمع ما رخت بربستند تقریبا یک ماه پیش از آن ملاقاتی با ایشان داشتم که در پاسخ به این سوال من که برای فرهنگ ایران تا چه میزان متحمل رنج و مرارت شدند، دستی به ابروی پرپشت و صورت پرچین خود کشید و گفت آن‌قدر که می‌توانم بگویم فرهنگ این سرزمین را بیش از فرزندان خود دوست دارم و برای این فرهنگ بیش از هر چیزی در زندگی خود رنج بردم و از این رنج بسیار خوشبختم. شخصیت بعدی باستانی پاریزی بود که گاهگداری با ایشان گفت‌وگوهایی داشتم و ایشان هم در یکی از این گفت‌وگوها به من توصیه کردند که در زندگی ایشان فقط یک نام موجب لذت او بوده و آن هم نام ایران بوده است. مرحوم منوچهر ستوده هم که در واقع او را باید با دو شخصیت دیگر سه یار دبستانی نامید که با هم سفرهای بسیار و حشر و نشرهای فراوان داشتند، در همین رده جای می‌گیرد. اثر سترگ او از آستارا تا استرآباد که سال‌های دراز برای شناساندن و کشف آثار فرهنگی و باستانی خطه شمال زحمات فراوان کشیدند و در مجلدات متعدد به چاپ رسیده و گنجینه‌های بسیار ارزشمند فرهنگ ایرانی، نشان‌دهنده میزان علاقه بی‌حد این اندیشمند و دانشمند برجسته است.
در یکی از گفت‌وگوهایی که با ایشان نیز داشتم بر این نکته تاکید داشتند که از وضع مدیریت فرهنگی کنونی دلزده‌اند و مثالی که آوردند این بود که یکی از کتاب‌های مرا کسی به نام خود چاپ کرد و هرچه پیگیر قضیه شدم هیچ تاثیری نداشت و این کتاب درواقع دزدیده شد و فریادهای من هرگز به جایی نرسید. از این موضوع ایشان این نتیجه را گرفت که می‌توان همین ایراد یا همین مشکل را معیاری دانست برای قیاس دیگر اموری که در حوزه فرهنگ اتفاق
می‌افتد.
  شما درباره وضع حوزه فرهنگ و البته دیدگاه مرحوم ستوده چه نظری دارید؟
به نظرم اگر بخواهیم در مسائلی از این دست تعمق کنیم که از ممیزی‌های سلیقه‌ای شروع می‌شود تا کتاب‌سازی و انتحال آثار دیگران بی‌آن‌که نظارت درستی از سوی مدیران فرهنگی و مراکز فرهنگی وجود داشته باشد، به این نتیجه می‌رسیم که بی‌جهت نیست دلزدگی اهل مطالعه نسبت به کتاب چندان فزونی می‌یابد که شمارگان کتاب تا حد ١٠٠ نسخه فروکش می‌کند.
  موضوع بعدی بحث ما که البته با نزدیک شدن به اردیبهشت‌ماه بیشتر اهالی فرهنگ و خاصه نویسندگان و اهل قلم را درگیر خود می‌کند، نمایشگاه کتاب است. شما برای نمایشگاه امسال چه برنامه‌ای دارید؟ کاری دارید که بنا باشد در نمایشگاه عرضه شود؟
من برای نمایشگاه امسال اگر ناشران همت کنند باید چهار کتاب داشته باشم. یکی کتاب میراث اقبال است که حدود ٤‌سال پیش به حوزه هنری برای چاپ سپردم که این مرکز انتشاراتی هر ‌سال نوید انتشار این کتاب را برای نمایشگاه به من داد ولی هرگز به وعده‌ای که داد، عمل نکرد. این کتاب را یک اقبال‌شناس معروف پاکستانی به نام آقای میر مستنصر تألیف کرده که به نظرم از میان سی‌وچهار جلد کتابی که من تاکنون در مورد اقبال چه تالیف و چه ترجمه کرده‌ام، این اثر برای شناخت کلی اقبال و کسانی که نمی‌خواهند به اصطلاح دود چراغ بخورند، کتاب بسیار سودمندی خواهد بود و امیدوارم برای نمایشگاه امسال این کتاب به بازار عرضه شود. کتاب بعدی کتابی است تحت عنوان فردوسی برون‌مرز که مقصودم از این عبارت علامه اقبال است که تاثیرش در خارج از مرزهای ایران برای گسترش زبان، فرهنگ، ادب، تاریخ و مدنیت ایران به واقع کمتر از فردوسی نیست. در این کتاب که انتشارات ترفند آن را برای نمایشگاه منتشر خواهد کرد، اقبال از منظر ایران‌دوستی و تعلق خاطری که به مجموعه فرهنگ ایرانی دارد، مورد بررسی قرار گرفته است. کتاب سوم کتابی است با نام بازی مهره شیشه‌ای که این را هم دو‌سال پیش به انتشارات تهران دادم و در مجموعه ١٠ رمانی که این ناشر با ترجمه من از هرمان هسه منتشر کرده، قرار شد که برای نمایشگاه امسال منتشر شود که به‌طور قطع این کتاب در نمایشگاه امسال منتشر خواهد شد. این همان اثر هرمان هسه است که او را برنده جایزه نوبل کرد. کتاب چهارم کتابی به نام حافظ روح ایرانی است و حاصل چند ‌سال تأمل و تمرکز من  روی غزل‌های خواجه شیراز است.
چنانکه از نام این اثر پیدا است درباره نکته‌ها و نگرش‌های حافظ به فرهنگ و تاریخ ایران و روح نوستالژیک او به این قضایاست و این کتاب هم از سوی انتشارات رسانش نوین به احتمال زیاد برای نمایشگاه آماده خواهد شد. در این کتاب به حافظ از منظرهای مختلف که همه البته در مجموع با ایران در پیوند است، نگریسته شده و از این منظر باید گفت که تا کنون شاید کتابی یا تحقیقی در مورد حافظ انجام نشده است. فصل‌های آن عبارت است از «حافظ در گذر زمان» یعنی از سالی که او رخت از جهان بربسته تا به امروز، حافظ و آزاداندیشی، اسطوره حافظ، حافظ و هویت ایرانی، فصلی هم درباره اندیشه محوری حافظ و همچنین حافظ و معنای وطن، حافظ و یادگارها، حافظ و تاریخ و فرهنگ ایرانی، حافظ و پیر مغان، حافظ و چهره‌های شاهنامه‌ای، مغان از نگاه حافظ و دو فصل که در انتهای این کتاب به حافظ اختصاص داده شده که برای حافظ‌شناسان، حافظ‌پژوهان و همین‌طور دوستداران حافظ بسیار مورد توجه خواهد بود و این دو فصل تاثیر حافظ بر ذهن توده مردم تحت عنوان حافظ در ذهن و زبان مردم قرار گرفته و یک فصل هم اختصاص دارد به دیدگاه‌ها و نظراتی که برخی از نویسندگان و شاعران معاصر درباره حافظ اظهار داشته‌اند.
  با توجه به این‌که در سال‌های اخیر کتاب‌های زیادی در مورد حافظ، آرا، نظراتش و جهان‌بینی او منتشر شده، چه عاملی باعث می‌شود به مورد توجه قرار گرفتن کتاب امیدوار باشید؟
غیر از تقسیم‌بندی که در مورد بخش‌های مختلف این کتاب برشمردم، برای نخستین‌بار است که نظرات و دیدگاه‌های ٥٠ شاعر و نویسنده معاصر در این کتاب منتشر می‌شود. این‌که این دیدگاه‌ها برای نخستین‌بار منتشر می‌شود به این خاطر است که در سال‌ها پیش من در رادیو برنامه داشتم و در آن برنامه با این چهره‌ها گفت‌وگوهایی در زمینه شعر و فرهنگ می‌کردم که آن دست‌نوشته‌ها و همین‌طور گفته‌هایی که از آنها در خاطر داشتم روی کاغذ آورده شد که برای نخستین‌بار در این کتاب منتشر می‌شود.
دیدگاه‌هایی از چهره‌های بسیار برجسته مثل پرویز خانلری، رعدی آذرخشی، محیط‌ طباطبایی، انجوی شیرازی، معینی کرمانشاهی، شهریار و بسیاری کسان دیگر که ذکر همه آنها در اینجا میسر نیست ولی بخش قابل توجهی از این کتاب را شامل می‌شود که امیدوارم در نمایشگاه کتاب برای دوستداران کتاب و همین‌طور علاقه‌مندان به شعر حافظ عرضه شود.
  اجازه دهید کمی هم درباره «شهر آفتاب» صحبت کنیم. بعد از جابه‌جایی‌های پی‌‌درپی امسال هم بناست نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در «شهر آفتاب» برگزار شود و آن‌طور که سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آقای نو‌ش‌آبادی در سخنان روز دوشنبه خود اشاره کرد اگر این نمایشگاه به خوبی برگزار شود برخی از نمایشگاه‌های حوزه فرهنگ در ‌سال‌جاری را هم در همان محل برگزار می‌کنند. شما درباره فاصله محل برگزاری نمایشگاه تا مرکز شهر چه نظری دارید؟
به نظر می‌رسد تقریبا اکثر ناشران همچنین علاقه‌مندان به کتاب و کتابخوانی از محل کنونی نمایشگاه به‌دلیل فاصله بعیدی که با تهران دارد، رضایت ندارند. علت این امر آن است که اهل مطالعه و فرهنگ غالبا از کسانی هستند که طبقه مرفه جامعه را تشکیل نمی‌دهند و در نتیجه آمدورفت برای آنان در چنان فاصله‌ای که در حقیقت می‌توان آن را به یک مسافرت تشبیه کرد، کاری دشوار است. از طرف دیگر ناشران به لحاظ حمل کتاب‌هایی که باید عرضه شود، کار دشواری دارند و مهم‌تر از این دو مورد این‌که ابتیاع کتاب از سوی بازدید‌کنندگان اگر فرض را بر این بگذاریم که گروه قابل‌توجهی را تشکیل می‌دهند، به‌دلیل بعد مسافت و مشکلاتی که حمل کتاب‌ها می‌تواند از این مکان دور داشته باشد، چندان چشمگیر نخواهد بود زیرا چنان‌که گفته شد اکثر آنها فاقد وسایل نقلیه شخصی و غالبا متشکل از دانشجویان و طبقات نه‌چندان مرفه هستند. با این همه باید نمایشگاه کنونی را تجربه‌ای دانست و منتظر بود و دید آیا می‌تواند برای سال‌های آینده هم تداوم یابد یا خیر؟
  به نظر شما وجود این همه سرگردانی و جابه‌جایی چندباره محل نمایشگاه کتاب اقدامی برای بهتر شدن وضع است یا از سر ناچاری هر‌ سال محل نمایشگاه را تغییر می‌دهند؟
درخصوص مدیریت فرهنگی اصولا دیدگاه‌های متفاوتی تاکنون در دهه‌های اخیر وجود داشته که گاه در آن تجربه‌های گذشته باز هم مجددا مورد آزمایش قرار گرفته است و بنابراین می‌توان گفت که چیزی جز اتلاف وقت نبوده است. در نظر گرفتن محل کنونی نمایشگاه هم به نظر می‌رسد که حاصل چنین مدیریتی است؛ به این معنا که از تعداد بازدیدکنندگان نمایشگاه کتاب پس از انتقال محل برگزاری آن از محل دایمی نمایشگاه به مصلی کم شد و به نظر می‌رسد این تغییر محل به شهر آفتاب نیز از آنچه که بود استقبال را کمتر خواهد کرد. بنابراین آنچه در این میان بسیار مشهود است تصمیم‌گیری‌هایی مبتنی بر عدم استفاده از‌ تجربه‌های گذشته است و تصمیمی که از هم‌اکنون پیداست نتیجه درستی به بار نخواهد آورد.
  شما جزو آن دسته از اهالی فرهنگ هستید که همواره نسبت به وضع کنونی فرهنگ و تغییراتی که در شرایط کنونی در این حوزه رخ می‌دهد، حساس بوده‌اید و ملاحظات خودتان را هم بارها بیان کرده‌اید. اگر بخواهید به‌طورکلی این شرایط و عوامل را در نظر بگیرید و ارزیابی خودتان را از وضع کنونی فرهنگ در ایران اعلام کنید چگونه بحث را مورد بررسی قرار می‌دهید؟
در ابتدا باید مقدمه‌ای مطرح شود. هنر مفهومی است که در طول تاریخ چه در فرهنگ شرقی و چه در دیدگاه‌های غربی تطور قابل ملاحظه‌ای داشته است. برای مثال این واژه در زمانی که فردوسی، شاهنامه را می‌سرود به معنای دلیری و شهامت به کار می‌رفت که حکیم توس نیز آنجا که می‌گوید «هنر نزد ایرانیان است و بس» به همین معنا آن را به کار می‌برد. ولی به تدریج این اصطلاح در مفهوم مجموعه ذوقیات در یک جامعه به کار برده شد که در فرهنگ‌های فارسی نیز به همین معنا تعریف شده است. اما هنر در اصطلاح جهانی که از آن با واژه «Art» نام برده می‌شود شامل مهارت‌هایی است که هفت موضوع را در برمی‌گیرد که آخرین آن سینما است و جملگی تحت عنوان هنرهای زیبا قرار می‌گیرند. همه اینها همانند نام اصلی خود در طول تاریخ تحولاتی به لحاظ قالب و محتوا یافته‌اند. برای مثال در هنرهای تجسمی شیوه‌هایی که میکل آنژ یا رافائل از کار خود معمول می‌داشتند، به تدریج از رونق افتاد. یا سنگ‌تراشی‌های سفرونیسکوس (پدر سقراط) که مجسمه‌های معبد آناهیتا را ساخت، امروزه دیگر با آن دقت و ظرافت ساخته نمی‌شود و همچنین مینیاتورهای دوره تیموری و صفوی با آن همه ریزه‌کاری‌ها در میان نقاشان معمول نیست.
درخصوص شعر نیز با چنین تحولی مواجه هستیم. امروزه دیگر شاعران دارای آن زبان دقیق و شسته‌ورفته نیستند که سرایندگان کهن به آن پایبند بودند. این تحولات ذهنی حتی در تزیینات و چیدمان خانه‌ها نیز تاثیری چشمگیر داشته است به‌طوری‌که نسل جدید برای تزیین خانه‌های خود وسایلی از قبیل گبه، گلیم و تزیینات ظریف چوبی را به فرش صد رج کرمان و قالیچه ابریشمی نایین و مبلمان استیل ترجیح می‌دهند. همین اتفاق در حوزه موسیقی هم رخ داده است. به این ترتیب که گرایش نسل امروز در تمامی کشورها به هر علت، متوجه انواع موسیقی‌های جدید شده که با آنچه موسیقی سنتی نامیده می‌شود کاملا در تغایر است. موراکامی، نویسنده مشهور ژاپنی گفته است که این گرایشات نوین در زمینه موسیقی به خلاف آنچه پنداشته می‌شود با سنت‌های ژاپنی در تضاد نیست منتها به این شرط که ریشه در موسیقی سنتی ژاپن داشته باشد. او می‌افزاید که همین نظر را می‌توان در مورد شعر و تئاتر و سینمای ژاپن داشت و از اینها فراتر درخصوص محصولات مادی مانند تولیدات صوتی و تصویری این کشور که همه آنها کاملا ریشه در سنت‌های فرهنگ ملی ژاپن دارد. اما آنچه درخصوص موسیقی نوین ایرانی سبب دل‌نگرانی‌هایی برای صاحب‌نظران شده، این است که روش برخی از پویندگان این هنر با آنچه موراکامی در این‌خصوص تعریف کرده کاملا مغایر است. به این معنا که می‌بینیم در انواع موسیقی‌های جدیدی که به صورت خصوصی یا از طریق صداوسیما تولید می‌شود این معیار وجود نداشته یا از آن فاصله دارد، چندان که تنها از لفظ می‌توان دریافت که این موسیقی ارتباط با فرهنگ بومی دارد وگرنه خود آهنگ، کاملا متاثر از فرهنگ غربی است.
  در آخرین کتابی که به قلم شما منتشر شد یعنی «نگرش‌های ایرانی» با نگاهی تطبیقی به داشته‌های فرهنگی ایران از دیرباز پرداخته‌اید. در صورت امکان کمی در این مورد صحبت کنید...
خیلی چیزها هستند که ما داریم اما خودمان متوجه آنها نیستیم. به‌عنوان مثال این‌که در دنیای فلسفه در غرب می‌گویند نخستین کسی که گفته دانایی توانایی می‌آورد «فرانسیس بیکن» است، درست نیست. این جمله دو قرن پیش از «بیکن» از قلم «فردوسی» تراوش کرده است. نخستین کسی که انگشت بر مسأله علیت گذاشت، به خلاف آنچه مطرح می‌شود غزالی است نه «دیوید هیوم». اگر بخواهیم وارد حوزه آیینی شویم نخستین قومی که گفته خدا یکی است ایرانیان هستند. نماد سنگ زدن به «حجرالاسود» نخستین‌بار در اسطوره «هوشنگ و سنگ زدن به مار سیاه (نماد شیطان)» شکل گرفت. از سوی دیگر «کردار نیک، اندیشه نیک، گفتار نیک» که به‌عنوان الگوی خیلی معروفی در دنیای اخلاق پذیرفته شده، نخستین‌بار ایرانیان در جهان علم کردند. بعدا در قرآن‌ کریم عین همین مفهوم با کلمات عربی بیان شده است. ما نخستین قومی بودیم که نور را به‌عنوان لطیف‌ترین عنصر که می‌تواند به خداوند شباهت داشته باشد، تشبیه کردیم. بعد‌ها در تمام ادیان همین اصطلاح مورد استفاده قرار گرفت. تک‌تک این موارد را که واکاوی کنید، متوجه می‌شوید در هر یک از اتاق‌های برج آسمان‌سای فرهنگ غرب، نشانی از فرهنگ ایرانی وجود دارد که قابل تطبیق است. در فلسفه هم موارد زیادی وجود دارد.
باید این موارد را تحت یک عنوان کلی به نام اندیشه‌های برآمده از خاک ایران معرفی کرد. برخی از سروده‌های شاعران ایرانی مثل خیام را که بررسی کنید وقتی می‌گوید: زنهار قدم به خاک آهسته نهی/ کان مردمک چشم نگاری بوده ست... واقعا هر جای ایران را که کندوکاو کنید، خواهید دید نشانی از فرهنگ در آن است. شاید به همین خاطر هم هست که خیام چنین نکته‌ای را بیان کرده است. حال آن‌که در مورد ٩٨درصد از کشورها نمی‌شود چنین حرفی را مطرح کرد. ما باید قدر این فرهنگ را بدانیم اما به راستی قدر این فرهنگ را چه کسی می‌داند؟ کسانی که در سطوح بالای مدیریتی مشغول به فعالیت هستند! آنها باید کاری کنند که جوان‌های ما به این فرهنگ گرایش پیدا کنند. نتیجه چنین کاری، پایبندی همان جوان‌ها به هویت‌ ملی‌شان است. بنابراین وقتی جامعه به هویت‌های ملی خود پایبند شد، افراد با یکدیگر ارتباط بیشتری دارند. در آن صورت است که تمامیت ارضی وضع مطمئنی پیدا خواهد کرد.

منبع:شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: