کریستف رضاعی مطرح کرد: موسیقی غربی ظرافت موسیقی ایرانی را ندارد

1395/1/23 ۰۷:۳۶

کریستف رضاعی  مطرح کرد: موسیقی غربی ظرافت موسیقی ایرانی را ندارد

فاصله دنیای تصویر با موسیقی اگرچه از هم دور است اما در بسیاری از موارد می‌تواند پردازنده و مکمل همدیگر باشند؛ این موضوع تا آنجا اهمیت دارد که توانسته مخاطب را به دنبال خود به بطن فیلم بکشاند حتی پس از ماه‌ها یا سال‌ها شنیدن آن قطعه موسیقی، می تواند تداعی کننده خاطرات فیلم باشد. موسیقی فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» نیز از این مقوله جدا نبوده تا جایی که از نگاه برخی مخاطبان، موسیقی این فیلم توانسته موفق‌تر از فیلمنامه آن عمل کند. موضوعی که در ایران کمتر اتفاق افتاده است.


 نداسیجانی: فاصله دنیای تصویر با موسیقی اگرچه از هم دور است اما  در بسیاری از موارد می‌تواند پردازنده و مکمل همدیگر باشند؛  این موضوع تا آنجا اهمیت دارد که توانسته مخاطب را به دنبال خود به بطن فیلم بکشاند حتی پس از ماه‌ها یا سال‌ها شنیدن آن قطعه موسیقی، می تواند تداعی کننده خاطرات فیلم باشد. موسیقی فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» نیز از این مقوله  جدا نبوده تا جایی که از نگاه برخی مخاطبان، موسیقی این  فیلم توانسته موفق‌تر از فیلمنامه آن عمل کند. موضوعی که در ایران کمتر اتفاق افتاده است. در واقع در کشور ما موسیقی فیلم نتوانسته بخوبی جایگاه خود را باز کند؛ دلیل آن هم مشخص است، آهنگساز آخرین نفری است که در مورد او تصمیم‌گیری می‌شود.کریستف رضاعی آهنگساز موسیقی فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» در سال گذشته توانست  علاوه بر موسیقی فیلم «کنعان» موفقیت بزرگی را نیز در کارنامه هنری خود ثبت کند. با او درباره اهمیت و جایگاه موسیقی فیلم و نگاهش به این موضوع گفت وگویی کرده ایم که متن کامل آن را در ادامه می خوانید...

در ابتدا بگویید چرا تصمیم گرفتید بعد از 14سال آلبوم موسیقی «سیر» را در قالب جشنواره موسیقی فجر روی صحنه ببرید ؟ آیا پیشتر این کار در ایران اجرا شده بود؟
خیر. این کنسرت نخستین اجرای صحنه‌ای آلبوم موسیقی «سیر» در ایران بود.البته پیش از این با گروه موسیقی «نور»، اجرا‌هایی در تالار وحدت داشته‌ام.
آلبوم «سیر»شامل 5 قطعه است  که به‌خاطر تعداد کم قطعات قابل اجرا نبود. هر کدام‌ از این قطعات شامل یک رنگ متفاوت است.  ترک اول «حضور» نام دارد که آنسامبلی از سه‌تار و طبلااست. دومین ترک «سیر»است که با یک سری اتفاقات الکترونیک روی سه‌تار و طبلا به اجرا در می‌آید.ترک سوم و چهارم «شورعشق» و «سوز و گداز» نام دارد که قطعه چهارم با یک گیتار و جاز فرانسوی ضبط شده است. ترک آخر نیز با جاز، درامز،کنترباس و سه تار و طبلا اجرا می‌شود. در واقع تمامی این 5 قطعه به غیر از سه تار و طبلا ساز مشترکی با هم ندارند بنابراین نمی‌توانستیم تنها برای 5 قطعه بلیت فروشی و کنسرتی برگزار کنیم. آلبوم «سیر» تنها یک آلبوم تصویری است که انصافاً وقتی منتشر شد استقبال بسیار خاصی کسب کرد. خود من به شخصه غیر از قطعه اول که آن را با ارکستر زهی تنظیم کرده بودم به هیچ وجه انتظار اجرای خوب  دیگر قطعات آن را نداشتم  البته همیشه در ذهنم بود که این کار انجام شود که خوشبختانه امسال به پیشنهاد برگزارکنندگان جشنواره فجر این کنسرت برگزار شد.
با توجه به سبک این آلبوم که به صورت تلفیقی است تعریف شما از موسیقی تلفیقی چیست؟ آیا آثاری که در ایران با این مضمون تولید می‌شود می‌توان عنوان موسیقی تلفیقی نامگذاری کرد؟  
کلمه تلفیقی بسیار گنگ است. از نگاه من تلفیق اتفاقی است که در بین هنرمندان و سازهای آنها به‌وجود می‌آید به‌طور مثال آلبوم «سیر» تلفیقی است از سه‌تار، طبلا و سازهای دیگر آکوستیک یا الکترونیک؛ یعنی اتفاقی که خارج از موسیقی کلاسیک یا موسیقی ایرانی صورت می‌گیرد. درواقع موسیقی تلفیقی سبک نیست بلکه یک اتفاق لحظه‌ای یا فکر شده و دراز مدت بین هنرمندان یا سازهای آنها  است که در قرن 21 – 20 در حال اجرا است.
چشم‌انداز شما از موسیقی تلفیقی در ایران به چه صورت است؟
اصولاً من خیلی منفی فکر نمی‌کنم. به اعتقاد من همان طور که موسیقی یک هنر تجربی است موسیقی تلفیقی نیز باید تجربه شود و قطعاً اتفاقی که براساس تجربه شکل بگیرد نتیجه بهتری خواهد داشت. تنها چیزی که به نظر من در ایران یک مقدار با مشکل مواجه شده است شناخت از موسیقی غیر ایرانی است.در واقع ممکن است تلفیق در بخش موسیقی ایرانی بخوبی صورت گیرد اما در قسمتی که تم به سمت موسیقی غربی کشیده می‌شود در بسیاری از مواقع ضعف‌هایی وجود دارد. اما  در آلبوم «سیر» هر کدام از قطعات با بیان خود معرفی می‌شوند یعنی به هیچ وجه آقای مسعود شعاری  تفکرغربی را در نواختن خود وارد نکرده و کاملاً یک موسیقی شرقی و دستگاهی است. خود من هم  آن را به گونه‌ای تنظیم کرده ام که تنها صدای موسیقی ایرانی به گوش نرسد.
با توجه به تجربه شما، تلفیق موسیقی ایرانی و غربی چه بار مثبت و منفی خواهد داشت؟
به نظر من همیشه مثبت است حتی اگر هم این گفت‌وگو به بن‌بست برسد، حداقل این اتفاق باعث گم شدن و آشکار نبودن موسیقی ایرانی در سازهای غربی نخواهد بود. بنابراین وقتی به این نتیجه می‌رسیم که  ظرافت و عرفان در موسیقی ایرانی می‌تواند در مقابل موسیقی‌های دیگر شکننده‌تر باشد نیاز است یک تعداد موزیسین به حفظ و نگاهداری موسیقی ایرانی بپردازند. این اتفاق می‌تواند بحث و گفت‌و‌گویی باشد  ما بین کسانی که اعتقاد دارند نباید به ردیف موسیقی ایرانی دست برد و کسانی که می‌گویند چون سنت در حال تحول است،ردیف موسیقی ایرانی نیز باید تغییر پیدا کند.اما تصورمن از موسیقی سنتی، یک باغچه قدیمی با  گل‌های قدیمی است که نیاز به باغبانی دارد که دائماً به گل‌ها بپردازد به این علت که ممکن است روزی نسل این گل‌ها از بین برود اما این باغچه همیشه در اختیار مردم است.در واقع امروزه یک موزیسین می‌تواند بنابرسلیقه خود یکی از گل‌های این باغچه را بچیند اما اگر همه گل‌ها چیده شود دیگر باغچه‌ای وجود نخواهد داشت. پس می‌بایست افرادی چون باغبان برای حفاظت از موسیقی ایرانی حضور  داشته باشند.
اما بعد از انقلاب سبب شد موسیقی ایرانی بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و حتی به آن پرداخته شود در حالی که امروزه موسیقی غربی توانسته بخوبی در ایران و در بین جوانان گرایش پیدا کند.
بنابراین بهتر است در هر مملکت قشرهنرمند به هنر موسیقی بیشتر بپردازند به این علت که این افراد نماینده تفکر اجتماع هستند.
موسیقی پاپ چطور؟
هر موسیقی جایگاه خودش را دارد یک تعداد از موسیقی‌ها برای تفریح و تعدادی دیگر می‌توانند پیام و نشانه‌ای از زمان یا اجتماع را با خود داشته باشند. موسیقی پاپ از نگاه من به مانند آب‌نباتی است که زیاد خوردن آن باعث بیماری می‌شود. البته امروزه موسیقی پاپ با 10 سال گذشته بسیار تفاوت دارد و  نگاه هنرمندان این سبک موسیقی به دنیا و اجتماع‌شان تغییر پیدا کرده است.
با توجه به اینکه بخش عمده‌ای از شخصیت موسیقایی شما در فرانسه شکل گرفته است،  به نظر شما نگاه مردم درخارج از کشور به موسیقی ایرانی چگونه است ؟ خود شما به شخصه چقدر توانسته‌اید این موسیقی را در خارج از مرزها معرفی کنید؟
من پیش از انقلاب به دلایل خانوادگی ایران را ترک کردم و حدوداً 18-17 سال در فرانسه زندگی می‌کردم. در این مدت اقامتم درکنسرت‌های بسیاری چون استاد حسین علیزاده و آقای خلج  شرکت داشته ام. مردم اروپا نسبت به همه نوع موسیقی کنجکاو هستند البته موسیقی ایرانی در آنجا همیشه مخاطبان خود را داشته است. خاطرم است در دورانی که آقای ایرج صهبایی رهبری ارکستر سمفونیک تهران را برعهده داشتند طی مکاتبه‌ای که با ایشان داشتم اشاره کردند در ایران فرهنگ یا عادت کنسرت رفتن وجود ندارد در حالی که در اروپا فرهنگ یا تصمیم شرکت در کنسرت‌های موسیقی  به 500 سال پیش برمی‌گردد. یعنی به عنوان یک فرد غیر موزیسین تصمیم می‌گیرند برای پر کردن اوقات فراغت خود به سالن‌های تئاتر یا کنسرت بروند و این اتفاق قطعاً روی کنجکاوی یا شناخت موسیقی از طرف عام نیز  تأثیر دارد.
با توجه به اینکه ایران مهد شعر و ادبیات است؛ به نظر شما چرا در ایران این فرهنگ نهادینه نشده است؟
شاید یکی از علت‌ها این باشد که سیر موسیقی در ایران نسبت به اروپا بسیار متفاوت است. اتفاقاً یکی از دلایل فعالیت ما در موسیقی قرون وسطی در گروه موسیقی «نور» نقاط مشترک این نوع موسیقی با موسیقی ایرانی است. در قرن 15 -14 میلادی وقتی نت نویسی و چاپ در اروپا به تکامل رسید سبب شد برداشت دیگری از نوشتن موسیقی و نت پیدا کنیم. در غرب ساخت  موسیقی به مانند معماری یا ساختن ساختمانی در ذهن یا روی نقشه است. در اروپا آهنگسازی به مانند ایران از ابتدا به صورت شفاهی و دستگاهی انجام می‌گرفت اما بعد از تکامل یافتن به صورت دو صدایی یا چند صدایی به اجرا در آمد یعنی  بر روی جنس صدا بازی می‌کردند در صورتی که در ایران این‌گونه  نبوده است البته این مسأله را نباید ضعف موسیقی ایرانی قلمداد کرد. موسیقی ایرانی از همان ابتدا به صورت خیلی ساده و ارتباط سینه به سینه استاد به شاگرد آموزش داده می‌شد ناگفته نماند که این  کار بسیار مهم و از نقاط مثبت یادگیری موسیقی است به این دلیل که در آموزش استاد تنها تکنیک و فن یاد نمی‌دهد بلکه تفکر می‌آموزد. این امر باعث شد موسیقی ایرانی بیشتر بصورت افقی پرداخته شود تا عمودی.در واقع  ظرافت‌هایی که در موسیقی ایرانی وجود دارد در موسیقی اروپایی مشهود نیست بنابراین مردم اروپا بسیار علاقه مند هستند در مورد این موسیقی بیشتر بدانند حتی موسیقی ایرانی را دنبال می‌کنند.خود من شخصاً به غیر از گروه موسیقی «نور» که معرف موسیقی ایرانی به همراه  موسیقی قرون وسطی بود فعالیت دیگری نداشتم. در گروه موسیقی «نور» موسیقی اروپایی نیز نواخته می‌شود که ممکن است هم باعث آشنایی علاقمندان به این نوع موسیقی شود و هم اینکه صرفاً یک موسیقی اصیل ایرانی به گوش نمی‌رسد.
متأسفانه مشکل عمده اجرای موسیقی در ایران نبود سالن‌های استاندارد و مجهز هست!
بله. البته سالن‌های اجرای موسیقی در ایران چندان هم بی‌کیفیت نیستند. به‌طور مثال تالار رودکی و تالار وحدت سالن‌های خوبی برای اجرای موسیقی هستند خصوصاً تالاررودکی ولی به‌ علت ظرفیت کم، مخاطبان کمتری را درخود جای می‌دهند. من شخصاً معتقدم برخی از موسیقی‌ها نیاز به جمعیت بسیارندارد به‌طور مثال موسیقی سمفونیک، ارکسترال یا مجلسی مخاطبان خاص خود را  دارد شاید نیاز نباشد در یک سالن بزرگ به اجرا دربیاید.
در واقع  تالار وحدت  به گونه‌ای طراحی شده است که ارکستر بدون میکروفن بتواند صدادهی خوبی داشته باشد.اما متأسفانه امروزه بر این عادت شده ایم که صدا را بصورت تقویت شده و با میکروفن بشنویم در صورتی که ذات سازهای ایرانی این‌گونه تعریف نشده است. حتی  در کنسرت «سیر» با آنکه چندان تمایل نداشتم ولی مجبور بودیم کاررا با میکروفن و بصورت تقویت شده بشنویم. به این دلیل که ساز سه‌تار هیچ گاه نمی‌تواند در مقابل یک یا دو ویلون با آن تعداد جمعیت رقابت داشته باشد و نیاز به تقویت صدا بود. بنابراین بهتراست  برای شنیدن و دیدن یک موسیقی خوب،  فروش بلیت اولویت اول نباشد و به‌جای آنکه دو سانس برنامه در یک سالن 2 هزار نفری برگزار شود 10 سانس برای یک سالن 100 یا 200 نفری اجرای برنامه داشته باشد  چون صدای ساز بدون میکروفن بسیار متفاوت و لذتبخش تراست و طبیعتاً میکروفن جنس صدای ساز را تغییر می‌دهد و عادت خوبی نیست.
در صحبت‌های قبلی اشاره داشتید متأسفانه در ایران رفتن به کنسرت فرهنگ‌سازی نشده است، به نظر شما این اتفاق تنها در حوزه موسیقی وجود دارد یا اینکه با توجه به تجربه شما در سینما هم به همین صورت است؟
از نگاه من این اتفاق  بیشتردر موسیقی مشهود است. فیلم و سینما هنر جدیدی است و حدوداً به 100 سال گذشته بازمی‌گردد در صورتی که ادبیات، شعر، تئاتر و موسیقی از قدمت بالایی برخوردار هستند به همین دلیل هنرفیلم وسینما نمی‌تواند در مقابل این هنرها رقابت داشته باشد. در واقع سینما جایگاه خودش را دارد و هیچ گاه همسطح موسیقی و هنرهای تجسمی و ادبیات نخواهد بود حتی به نظر من بعد تفکرهنری سینما چندان به پای دیگرهنرها نرسیده و یک بعد تجاری دارد.
در این چند سال اخیر به ندرت پیش آمده موسیقی یک فیلم مخاطب بسیاری پیدا کند، به‌طوری که مخاطبان منتظر ورود موسیقی به بازار باشند. اما فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» درزمانی که اکران شد خود فیلم آنقدر پر فروغ نبود که موسیقی‌اش سر و صدا کرد تا جایی که بیشتر مخاطبان موسیقی این کار را خریداری کردند. به نظر شما  چرا این اتفاق افتاد؟
بله. خوشبختانه استقبال خوبی صورت گرفت. البته از نگاه من این توجه واستقبال به سبب سادگی موسیقی آن است اما این نکته را هم باید در نظر گرفت ساده‌ بودن موسیقی دلیل بر ضعیف بودن کار نیست بلکه سادگی گاهی اوقات سخت‌تر و پیچیده‌تراست و باعث جلب نظر مردم خواهد شد مانند  شعارهای راهپیمایی‌ یا نت‌هایی که در لالایی‌ها وجود دارد.
در موسیقی فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» از آکوردهایی استفاده شده است  که می‌توان در موسیقی پاپ ایرانی یا  پاپ اروپایی آن را بخوبی حس کرد در واقع یک موسیقی بین‌المللی است که همه مردم دنیا یک حس مشترک به آن دارند و این اتقاق به جادوی موسیقی بر می‌گردد.
ناگفته نماند به دلیل خط داستانی این فیلم و به درخواست صفی یزدانیان؛ در این فیلم از لهجه گیلکی نیز استفاده شده است که اتفاقاً  این امر باعث جلب توجه بیشتر مردم شد.
به نظر شما  تأثیرموسیقی فیلم باید روی بیننده باشد یا مضمون فیلم؟
اگر هر دو اتفاق در کنارهم باشد بسیار خوب است.اما به عقیده من موسیقی فیلم باید درخدمت داستان، تصویر و خواسته کارگردان باشد البته هویت آهنگساز نیز در آن محفوظ بماند.
در واقع سینما انعکاس واقعیت است که موسیقی  باید چیزی خارج از واقعیت  به آن اضافه کند. بطور مثال وقتی به تماشای یک فیلم می‌رویم دلمان نمی‌خواهد اتفاقی که قبلاً برایمان افتاده دوباره تکرار شود و یا زمانی که عاشق هستیم و یا غم داریم. تمام این اتفاقات می‌تواند مسیر تفکر کارگردان را تغییر بدهد. با این تفاسیر می‌توان فیلمی را بدون موسیقی تصور کنیم اما نمی‌توانیم تصور کنیم فیلمی بدون صدا باشد. ولی زمانی اهمیت موسیقی حتی بیشتر از صدا است.
در هالیوود وقتی می‌خواهند فیلمی بسازند سریعاً با آهنگساز کار ارتباط برقرار می‌کنند اما در ایران به این صورت نیست و کار از همان ابتدا با آهنگساز هماهنگ نمی‌شود یا اینکه معمولاً ترجیح می‌دهند یک دو خطی بدهند و روی آن کار شود. نحوه کارکردن شما با کارگردان‌ها به چه صورت است؟
موضوعی که اشاره کردید کاملاً درست است اما به نظر من به کارگردان اثر نیز بستگی دارد. فیلم‌های ایرانی از نظر برداشت موزیکال بسیار به فیلم‌های اروپایی نزدیک هستند، اما در فیلم‌های امریکایی و هالیوود پیش از آنکه تصویر ساخته شود و بر اساس روندی که در موسیقی تعریف شده است  تصویر را خلق می‌کنند.
خود شما چطور! آیا فیلمنامه را می‌بینید و بعد شروع به ساخت موسیقی آن می‌کنید؟
خود من به شخصه علاقه‌مندم پیش از ساخت موسیقی فیلمنامه آن را بخوانم حتی بعد از گذشت 20 سال فعالیت در این زمینه دلم می خواهد فیلم را انتخاب کنم. البته در این زمینه نسبت به دیگر همکاران چندان فعال نیستم و شاید هم دلیل آن این باشد که همیشه کارگردانان من را انتخاب کرده‌اند نه من فیلم را؛ حتی اخیراً یکی- دو تا سناریو خواندم و با آنکه کارگردان بنامی بود اما نتوانستم با آن فیلم ارتباط برقرار کنم ولی دوست دارم سناریو را بخوانم با کارگردان در این مورد ساعت‌ها صحبت کنم چون موسیقی فیلم چیزی که است  گاهی اوقات باید برای آن زمان بیشتری در نظر گرفت.
پیش از این گفته بودید هربار که ارتباط فکری میان من و کارگردان به‌وجود آید سفارش کار را قبول می‌کردم. به نظر شما برای خلق یک موسیقی فیلم تنها داشتن یک ارتباط کفایت می‌کند یا موضوع فیلم و کارگردان نیز اولویت دارد؟
بله این موضوع  اهمیت بسیاری دارد به این علت که موسیقی فیلم با تفکرو داستان کارگردان تنیده می‌شود ودر واقع دیدگاه یک کارگردان است و باید وارد خواسته‌های کارگردان شویم. با توجه به اینکه هر کارگردان یک ایده‌ و دیدگاهی دارد کارساده‌ای نیست.
برای شما مهم است با کدام کارگردان همکاری داشته باشید؟
 خیر، حرف منطقی قابل پذیرش است ولی  می‌تواند کارگردان مطرحی باشد اما حرف غیر منطقی بگوید که یقیناً هم وجود دارد به این علت که صنف کارگردانان شناخت چندانی از موسیقی ندارند وتنها یک برداشت عامی است. به هر حال آهنگساز با موسیقی زندگی می‌کند  و این امر تأثیر بسیاری روی گوش و شنیداری او گذاشته است بنابراین بهتراست جسارت کنند و این مسئولیت را به آهنگساز بسپارند. البته امروزه ابزارهایی وجود دارد که بوسیله آن پیش از ساخت موسیقی کار اتود می‌شود اما ناگفته نماند این کار خطرات بسیاری دارد.ممکن است کارگردان اتود کار را در ابتدا بشنود و بر این نظر باشد که کار تمام شده‌ای است  در صورتی که وقتی آن قطعه  با سمپل الکترونیک ساخته و ضبط می‌شود چون با ساز واقعی است یقیناً ازنظر کیفیتی و حسی بهتر خواهد بود اما چون کارگردان موسیقی قبلی را شنیده این کار را نمی‌پذیرد.
 جایگاه موسیقی  فیلم در ایران در حال حاضر چگونه است؟ چرا موسیقی در فیلم چندان دیده و شنیده نمی‌شود؟
من معتقدم جایگاه موسیقی فیلم در ایران باید فرهنگسازی شود. موسیقی فیلم گاهی جزوی از فیلم است در پاره‌ای 70 درصد اثر دارد و بعضی اوقات نیز 20 درصد فیلم است به مانند بازیگری، دیالوگ‌ها یا... که ضعیف عمل می‌کنند.
چه پیشنهادی برای بهتر شدن موسیقی فیلم دارید؟
 به نظر من بهتر است جشنواره‌‌های موسیقی بخشی از جدول را به ارائه آثار نمایشی و یا گروه موسیقی فیلم اختصاص بدهند البته این موضوع باید پیشنهاد شود.این نکته را هم باید توجه داشت اتفاق‌هایی که در موسیقی به‌وجود می‌آید گاهی اوقات شنیده نمی‌شود اما دلیلی بر خوب نبودن آن نیست و یا بالعکس.
 برای تولید یک موسیقی فیلم چه عواملی مؤثراست؟
زمان برای من بسیار اهمیت دارد در واقع اگر بخواهم در ایران موسیقی فیلم بسازم زمان برای من در اولویت است. نداشتن زمان باعث می‌شود کار به صورت آزمون و خطا دیده شود یعنی یا کار موفقی خواهد بود  یا خیر.
موسیقی جزو کارهای اصلی شما است؟
هم بله وهم خیر(می‌خندند). درواقع موفقیت برسرفیلم «کنعان» و «در دنیای تو ساعت چند است» انگیزه بسیاری در من به‌وجود آورد به همین دلیل بیشتر علاقه‌مندم  در مورد قطعه‌های اکسترالی بنویسم که قابل اجرا باشد. به هرحال وقتی موسیقی فیلم می‌نویسیم درگیر این مسأله هستیم که این کار برای تصویر است یا غیر تصویر وکدامیک نزدیک به من است حتی گاهی اوقات با خود می‌گویم چقدر تصویری این کار زیبا خواهد شد!!
با توجه به اینکه درخارج از ایران با فرهنگی متفاوت موسیقایی فعالیت می‌کردید چطور می‌توانید با آثار سینمایی ارتباط برقرار کنید؟
 موسیقی یک زبان بین‌المللی است. اگردرموسیقی صفی یزدانیان در فیلم «دردنیای تو ساعت چند است» ساز ایرانی استفاده نشود شما متوجه نخواهید شد این موسیقی کدام کشور است و یا قطعه معروف «مرغ سحر» اگر در آن سوی مرزها هم مطرح شده ممکن بود جزو ترانه‌هایی باشد که آدم‌های دیگر هم آن را می‌خواندند و در آخر می‌گفتند این موسیقی از ایران آمده است.در واقع  موسیقی پارامتری است که می‌تواند تصویر یک واقعیت را به صورت یک بعد دیگرنمایش بدهند حتی می‌تواند با فیلم ارتباط داشته باشد اما با محیط نه. از نگاه من سینما همیشه یک بعد تخیلی دارد.در واقع رفتن من به یک سالن سینما برای دور شدن از زندگی روزمره‌ام است  یا اینکه یک لحظه در دنیای دیگر سیر کنم.
موسیقی ایرانی قابلیت جهانی شدن را دارد؟
بله.صد درصد موسیقی‌ هر مملکت قابلیت خودش را دارد.
چرا  سبک تنور در ایران چندان کاربرد ندارد؟
تنور سبک نیست توانایی یا مشخص آوازی یک خواننده است. در واقع بعضی افراد  با صدای باس به دنیا می‌آیند تعدادی دیگر با صدای تنور.تنورزیر ترین صدای مرد است، همانطوری که سوپرانو زیرترین صدای خانم است. اتفاقاً اکثریت خواننده‌های ایرانی تنور هستند.
به عنوان سؤال آخرچرا شهرت شما بیشتر در آهنگسازی‌است تا آواز؟
خوب شاید دلیل آن این باشد که  فعالیتم در آهنگسازی بیشتر بوده است،ضمن اینکه سبکی که  به آن علاقه‌مندم  ممکن است خیلی مردم پسند نباشد به هر حال در هر زمینه  نمی‌توان موفق بود. خدا را شکر می‌کنم که جایگاه کوچکی در دل مردم و ملت عزیز ایران پیدا کرده ام. امیدوارم باز بتوانم در خدمتشان باشم. چون بدون انعکاس مردم کار هنرمند نا تمام است.
 

منبع: ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: