1394/12/19 ۱۰:۳۴
عنوان سخنرانیاي که در خرداد سال 1363 توسط پروفسور «ریکاردو زیپولی» استاد زبان فارسی دانشگاه ونیز ایراد شد، شاید یکی از مهمترین پرسشها در جهت نقد گرایشات سادهانگارانه شرقشناسان اروپایی باشد. اگرچه هرگز نمیتوان شباهتهایی چون تقارن زمانی، پیچیدگی و تزيینی بودن را در این دو سبک نادیده گرفت اما انطباق سبکها، وجود زمینههای بیشتری را طلب میکند و اطلاق رابطه عموم و خصوص به آن احتمالا نگاه دقیقی نخواهد بود.
نگاهی به کتاب «چرا سبک هندی در دنیای غرب، سبک باروک خوانده میشود؟» فائزه نوریان: عنوان سخنرانیاي که در خرداد سال 1363 توسط پروفسور «ریکاردو زیپولی» استاد زبان فارسی دانشگاه ونیز ایراد شد، شاید یکی از مهمترین پرسشها در جهت نقد گرایشات سادهانگارانه شرقشناسان اروپایی باشد. اگرچه هرگز نمیتوان شباهتهایی چون تقارن زمانی، پیچیدگی و تزيینی بودن را در این دو سبک نادیده گرفت اما انطباق سبکها، وجود زمینههای بیشتری را طلب میکند و اطلاق رابطه عموم و خصوص به آن احتمالا نگاه دقیقی نخواهد بود. اگرچه به جهت وجود المانهای مشترک، مقایسه را بر میتابند اما به گفته پروفسور زیپولی این دو سبک جدا از زمینههای تاریخی و اجتماعیشان مورد بررسی قرار گرفته و مانند «دو مرغ بی بال و پر» از واقعیت اصلی خود جدا شدهاند و به طور کلی بررسیها و مطالعات در این زمینه، سطحی و بسیار عمومی هستند. شعر،اوج موفقيت باروك در ادبيات باروک در ادبیات، مانند نقاشی و مجسمهسازی توفيق چندانی نیافت؛ شاید بتوان گفت تنها نمود ادبیات باروک در آثار شاعران مارینیستی است که در قرن هفدهم در ایتالیا فعالیت میکردند. نام مارینیستها برگرفته از نام «مارینو» یکی از شاعران برجسته این مکتب است. اشعار آنها از لحاظ اسلوب، به نوعی اعتراض به احساسات مبالغهآمیز و خیالپردازیهای بدون مرز رومانتیکها بود. دامنه نفوذ گسترده سبک عراقی در ایران و رومانتیسیسم در اروپا و وجود دو چهره ادبی تاثیرگذار مانند حافظ و پترارکا موجب تاثیر شگرفی بر آثار شاعران پس از آنها شد؛ چنانکه پیروی از شیوه حافظ و حتی تقلید از آن، تا مدتها غایت مهمی برای شاعران بود. در ایتالیا نیز «بمبیسمو» یا سرودن اشعاری چون اشعار پترارکا بسیار مورد توجه بودهاست. این سلطه فکری تا جایی ادامه پیدا میکند که به تعبیر نویسنده کتاب، موجد «عدم روحانیت» و «عدم واقعیت» در شعر شاعران متاخر آن دوران میشود. بستر فکری و فرهنگی خالی از زمینههای ایدئولوژیک موجب میشود مفاهیم دستپسوده که دیگر زایایی و تحرکشان را از دست دادهاند به مثابه تصاویری خالی از معنا در اختیار شاعران قرار بگیرند؛ از این رو شاعر با آن پدیده احساس بیگانگی میکند لذا نمیتواند با آن مضمون همچون شاعران پیش از خود روبهرو شود یا با آن ارتباط برقرار کندضمن اینکه به خاطر غلبه آن فضای فکری، از دیدن واقعیت جهان بیرونی هم عاجز میماند. این خلأ که در فقدان «روحانیت» و «واقعیت» در ذهن شاعر ایجاد میشود به مثابه حفرهای است که تنها راه پر کردن آن استفاده از الفاظ پرطمطراق و استعارههایی است که تنها در شعر خودشان دارای قرینه و معناست. در چنین شرایطی است كه شعر، تنها از لحاظ عبارتپردازی و زبانآوری فربه میشود درحالیکه ابداعی در آن صورت نگرفته است. برای مثال پویایی مفاهیم عرفانی در ابتدای قرن ششم مضامین بسیاری در اختیار شاعران قرار میدهد حال آنکه در قرن دهم با خانقاهی و اتوماتیزه شدن مفاهیم عرفانی، اثر قابل ملاحظهای در این زمینه پدید نمیآید. شعر مارینیستها نیز که به مثابه اعتراض به اسلوب شعری گذشته است، در چنین شرایطی پا به عرصه ادبیات اروپا گذاشت. قياس ميان دو سبك ادبي کتاب «چرا سبک هندی در دنیای غرب، سبک باروک خوانده میشود؟» به بررسی برخی ویژگیهای سبکی و مقایسه جزيی چند شعر از مارینیستها با غزلهای صائب تبریزی به عنوان نماینده سبک هندی میپردازد که مهمترین این ویژگیها، تعقید و کاربرد وسیع استعارههای غریب و دور از ذهن است. البته او در این مقایسه به تفاوتهای مهمی میان اشعار مارینیستی و غزلهای صائب بر میخورد، از جمله اینکه تنها هدف شاعران این مکتب ایجاد شعری است که به طور کلی به نفی قواعد دوره ادبی پیش از خود میپردازد و گاه با نگاهی آمیخته با هجو به آنها مینگرند، در حالی که شیوه صائب به نوعی مبتنی بر بازنگری به این قواعد است و آن را یکسره نفی نمیکند؛ به همین جهت حالت تهاجمی اشعار مارینیستی را ندارد ضمن اینکه حفظ عناصر سنتی شعر غنای بیشتری به آثار او میبخشد. در واقع او میکوشد مضامین و نمادهای گذشته را به گونه ای دیگر ببیند و در شعر خود منعکس کند. تفاوتهای صائب و مارینیستها این مسئله که ظاهرا همان «طرز تازه» از دیدگاه صائب است، از مهمترین تفاوتهای صائب و مارینیستهاست. از اینجاست که به نظر میرسد که شاید بهتر بود این مقایسه میان مارینیستها با یکی از شاعران مکتب وقوع صورت میگرفت، چرا که مارینیستها پیشگامان ادبیات باروک هستند و آثار آنها بارقههای اولیه این سبک است اما صائب در نقطه کمال و پختگی سبک هندی قرار گرفتهاست و به گفته پروفسور زیپولی «صائب برابر است با سبک هندی و سبک هندی برابر است با صائب». در طی سالهایی که از نگارش این کتاب گذشته است، پژوهشهای خوبی در این موضوع صورت گرفته است و استادانی مانند مرحوم دکتر محمدحسن حائری آثار ارزشمندی چون کتاب «صائب و شاعران طرز تازه» را نگاشتهاند که البته اگرچه منابع خوبی برای آشنایی با سبک هندی هستند اما متاسفانه از حوصله بازار کتابهای امروزی خارج اند. کتاب «چراسبکهندیدردنیایغرب، سبک باروک خوانده میشود؟» دارای زباني ساده و از این رو برای هر خوانندهای هرچند مبتدی قابل فهم است. به طور کلی باید گفت که این پژوهش ارزشمند علاوه بر دقت و ظرافت با نگاهی غیرجانبدارانه به طرح مسئله میپردازد و به سبک هندی به گونهای متفاوت مینگرد که تجربه آن خالی از لطف نخواهد بود و شاید تا حدی بتواند این دیدگاه که «شعر سنتی با حافظ پایان یافته است» را بزداید.
منبع: قانون
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید