1394/12/8 ۰۷:۳۸
بیست و هشت شاعر که در فاصله سالهای 1901 تا 2015 برنده جایزه نوبل شدهاند، با ترجمه محمدصادق رئیسی در 860 صفحه توسط انتشارات سولار منتشر شد. این شاعر و مترجم از شاعران بزرگ چون ویلیام باتلر ییتس، ویلیام بلیک، ترانسترومر، چارلز بوکوفسکی، شیموس هینی و... کتابهای مستقلی چون «برگها بسیارند، ریشه یکی»، «ترانههای معصومیت» ، «به دوستان آن سوی مرزها» ، «زنی ایستاده درون شب»، «جمهوری وجدان» و... اثرهایی را ترجمه و منتشر کرده و هم اکنون نیز کتاب دو جلدی «نوبلیستها» را تدارک میبیند که جلد اول به شاعران و نمایشنامهنویسان و جلد دوم به داستاننویسان اختصاص دارد.
«شاعران نوبل» برگزیده شعر و زندگینامه سایرمحمدی: بیست و هشت شاعر که در فاصله سالهای 1901 تا 2015 برنده جایزه نوبل شدهاند، با ترجمه محمدصادق رئیسی در 860 صفحه توسط انتشارات سولار منتشر شد. این شاعر و مترجم از شاعران بزرگ چون ویلیام باتلر ییتس، ویلیام بلیک، ترانسترومر، چارلز بوکوفسکی، شیموس هینی و... کتابهای مستقلی چون «برگها بسیارند، ریشه یکی»، «ترانههای معصومیت» ، «به دوستان آن سوی مرزها» ، «زنی ایستاده درون شب»، «جمهوری وجدان» و... اثرهایی را ترجمه و منتشر کرده و هم اکنون نیز کتاب دو جلدی «نوبلیستها» را تدارک میبیند که جلد اول به شاعران و نمایشنامهنویسان و جلد دوم به داستاننویسان اختصاص دارد. محمدصادق رئیسی در حوزه ادبیات رمانهای «به خاک افتاده» و «سر و صدای سفید» را منتشر کرده و «جهان وطن» را هم در دست چاپ دارد. وی متولد 1351 نور، کارشناسی ارشد مترجمی زبان انگلیسی دارد و به عنوان مدرس زبان مشغول کار است. دو مجموعه شعر از سرودههای خود به نام «وقت گل دادن اطلسیها» و «آواز فاخته در آپارتمان اجارهای» را سالها پیش منتشر کرده بود.
آقای رئیسی، میگویند «شعر رستاخیز واژگان است»؛ در ترجمه اشعار شاعران جهان چقدر و چند شعر را توانستید به چنین سطحی ارتقا بدهید؟ در اینگونه آنتولوژیها که تعداد زیادی از شاعران در یک مجموعه کنار هم جمع میشوند و شعرهایی هم که از آنها انتخاب میشود، بویژه در این آنتولوژی، پیش از فکر کردن به رستاخیز واژگان باید برای پیدا کردن لحن هر شاعر در میان تعدد لحنها تلاش میکردم. یعنی باید لحن و زبان هر یک از این 28 شاعر را کشف میکردم تا بتوانم شعرهای هر کدام از این شاعران را به بهترین نحو به زبان فارسی منتقل کنم. در واقع به همان رستاخیز واژگان برسم. خیلی هم زمان برد تا بتوانم این لحن را در هر کدام از شاعران پیدا کنم و برای خواننده شعرها جذاب و متفاوت باشد. از نرودا و پاز شعرهای فراوانی به قلم مترجمان مختلف ترجمه شده است. شما چگونه به اشعار ترجمه نشده آنها دسترسی پیدا کردید؟ نگاهم و رویکردم در انتخاب شعرهای همه شاعران این بود که شعرهای ترجمه نشده را به فارسی برگردانم. اما در مورد پاز و نرودا تا جایی که ترجمه اشعارشان را در منابع فارسی در اختیار داشتم، تلاش کردم به سراغ این دسته از اشعار نروم. اگر اشتباه نکنم غیر از دو – سه قطعه بقیه شعرهایشان همه جدیدند و قبلاً ترجمه نشده بودند. در این آنتولوژی البته نگاهم بیشتر به اشعار عاشقانهشان بود. از شاعری مثل کارل گلرآپ دانمارکی هیچ شعری در این کتاب نیست. چطور ممکن است از شاعری که جایزه نوبل 1917 را گرفته، هیچ شعری به زبان انگلیسی ترجمه نشده باشد تا از آن استفاده کنید؟ خودم هم تعجب کردم. من مجموعه اشعار این شاعر به زبان دانمارکی را دارم. ولی خیلی تلاش کردم از او حتی اگر یک شعر هم شده در این آنتولوژی بیاورم. اما کسی را پیدا نکردم که به این زبان تسلط داشته باشد و توان ترجمه شعر هم داشته باشد. به سفارت دانمارک هم مراجعه کردم، مترجم دانمارکی مورد تأییدشان را به من معرفی کردند و با هم در تماس بودیم. شعرها را هم برایش فرستادم با این نیت که به نام خودشان به عنوان مترجم در این کتاب بیاید، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. این آنتولوژی باید در فصل تابستان منتشر میشد، من به خاطر شعرهای این شاعر چاپ کتاب را به تعویق انداختم ولی سرانجام به نتیجه نرسیدم. با دوستانی هم مشورت کردم در نهایت تصمیم گرفتم فعلاً به همین قناعت کنم تا در آینده و در چاپهای بعدی این کمبود را جبران کنم. برای من هم جای سؤال دارد که چطور از این شاعر هیچ شعری در زبان انگلیسی موجود نیست؟ حتی بنیاد نوبل که اسامی برندگان نوبل را اعلام میکند، ضمن معرفی شاعر نمونه اشعار شاعر را به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر میکند. اما در مورد این شاعر چنین اتفاقی گویا نیفتاد. در سایت بنیاد نوبل از همه شاعران حتی شاعران غیرانگلیسی زبان، شعرهایی به زبان انگلیسی هست، حتی از نخستین شاعر برنده نوبل سالی پرو دومه که شاعری فرانسوی است یا از ژوزه کار دوسی و خیمه نز و دیگران... ولی نمیدانم چرا هیچ شعری از گلرآپ نیست. در آنتولوژی برندگان نوبل شاعران مذهبی، شاعران لائیک، شاعران فرمالیست، سوررئالیست، شاعران متعهد، غیر متعهد، شاعران معناگرا و معنا گریز و... همه حضور دارند. برای ترجمه یک شعر، مترجم باید به آن شاعر علاقهمند باشد و شعرش را درونی خود کند تا ترجمانی درخشان ارائه کند. شما چگونه توانستید از پس این تضادها و تناقضها برآیید؟ سعی کردم این آنتولوژی شکل منسجم تری پیدا کند و با ذهنیتی باز و همه سویه دست به انتخاب شعرها بزنم. بنیاد نوبل هر شاعر و نویسندهای را که بهعنوان برنده نوبل معرفی میکند، دلیل انتخاب خود را رسماً و علناً اعلام میکند. من همه این موارد را مد نظر قرار دادم. این مسأله کار را برایم آسانتر کرد. در واقع اندیشهها و نوع نگرش شاعر به جهان وانسان و خود شعر و حتی تفکرات سیاسی آنها را تبیین میکرد. در نتیجه یک وجه از انتخاب مرا مقبولیت جهانی شاعر و شعرش تعیین میکرد. من دیدم برخی از شعرهای این شاعران مقبولیت خاصی در بین مخاطبان در سراسر جهان دارند، عمدتاً یا به دلیل برجستگی فرمیک شعر یا به دلیل اشتهار شاعر و برجستگی نگاه معناگرایانه شان به جهان. آنچه بیش از همه من به آن توجه داشتم، نگاه انسانی و نوعی نگاه فلسفی به جهان بود که شاعر متصف به آن در نظرم جلوه میکرد. میخواستم این تمرکز در سرتاسر کتاب متبلور باشد. در یک ارزیابی کلی، بنیاد نوبل چه شاخصهها و ویژگیهایی را معیار گزینش خود قرار میدهد. یعنی چه مؤلفههایی در آثار این شاعران داوران نوبل را مجاب کرده است؟ آنچه از دید بنیاد خیلی مهم و تعیین کننده است، این است که دغدغههای انسانی و صلحجهانی سویه مشترک تمام برندگان نوبل است. یعنی هر شاعر، نویسنده یا نمایشنامه نویس باید این خصوصیات را داشته باشد. همین امسال برنده نوبل نه شاعر و نویسنده است نه نمایشنامه نویس، بلکه یک مقاله نویس است که نگرش انسانیاش و رویکردی که به انسان و جهان دارد او را برنده جایزه نوبل کرد، سوتلانا الکسیویچ اهل بلاروس، بهعنوان چهاردهمین بانوی برنده نوبل مصاحبهها و مقالاتش شهرت دارد، داستان نویس و شاعر نیست. البته نباید از نظر دور داشت که با گرایشهای سیاسی و نگاههایی که به انسان به لحاظ سیاسی در جهان میشود تا حدودی در انتخاب برنده نوبل تأثیرگذار است، بویژه در سالهای اخیر و این دوره، اگر چه این 28 شاعر لیاقت و استحقاق این جایزه را داشتند اما بودند شاعران برتر دیگر که باید برنده جایزه نوبل میشدند. شاید سهم رمان نویسان بیش از اندازه بوده است. خودت با کدام یک از این 28 شاعر احساس قرابت بیشتری داشتی؟ و به شعرش عشق میورزیدی و با آن همذات پنداری میکردی؟ جدا از پاز و نرودا در سالهای اخیر با شیمبورسکا و بویژه در این یکی دو سال که با ترانسترومر آشنا شدم، شاعران بینظیری بودند. البته من پیش از این به صورت مجموعه هایی جداگانه شیموس هینی را ترجمه و منتشر کرده بودم. ویلیام باتلر ییتس را ترجمه و منتشر کرده بودم اما از میان این شاعران دو نفر برای من فوقالعاده جذاب بودند یکی میسترال بود و خیلی خوشحالم که در این سالها دوست عزیزم فواد نظیری کتابی از میسترال را ترجمه و تحت عنوان «شب زنبیل سیاهی است» توسط انتشارات مروارید منتشر کردند. میسترال شاعر بسیار بزرگی است که هنوز جامعه فارسی زبان به درستی او را نشناخته است. شاعر دیگری که ذهن مرا به خودش خیلی مشغول کرده شاعر ایتالیایی، اوجینیو مونتاله بود که بینظیر و شگفت انگیز است و باید بیشتر روی آثارش کار کرد تا ایرانیان شناخت بیشتری از او پیدا کنند. جورج سفریس شاعر دیگری است که آثار کمی از او ترجمه شده و از او غفلت کردیم. شعرهای بسیار بسیار زیبایی جورج سفریس دارد که در شعر جهان منحصر به فرد است. نمیشود از میلوش و برادسکی گذشت شاعران بزرگی اند. یا الی تیس شاعر بینظیری است. بهنظرم در ادبیات ایران باید توجه بیشتری به این شاعران داشته باشیم و مترجمان زبردست تر و کارکشته تری به سراغ ترجمه آثارشان بروند. البته اگر زمان به من اجازه بدهد، برای تک تک این شاعران برنامههای ویژهای دارم. ترجمه مجموعه کامل اشعارشان در برنامه کاری من هست. «ترانه معصومیت» ویلیام بلیک را در یک کتاب مستقل ترجمه و منتشر کردید. در حالی که یک دهه قبل از شما «ترانه معصومیت» ترجمه و منتشر شده بود. درست است. آن ترجمه را دیده بودم. من به عنوان شاعر و مترجم و علاقهمند به شعر جهان مصون نیستم از این که برخی شاعران برجسته، آثارشان مرا هم وسوسه کند تا دست به ترجمه این آثار بزنم. سالها در برابر ترجمه آثار ساراماگو مقاومت کردم اما سرانجام تسلیم این وسوسهها شدم و دوسال قبل اثری از ساراماگو به نام «دفترچه یادداشت» را ترجمه کردم تا به شکلی وسوسه ساراماگو را از سرم بیرون کنم. ویلیام بلیک از آن دست شاعرانی بود که من سالها کتاب شعرش را همهجا همراه خود میبردم. کتاب کوچکی هم هست «ترانههای معصومیت». دلیل انتخاب من در ترجمه آثار بلیک این بود که آن ترجمه باوجود زیبایی و فخامتی که داشت چه به لحاظ فنی و چه به لحاظ ادبی اما موردی در آن وجود داشت که همیشه ذهنم را به خودش معطوف میکرد و این سؤال را با خود داشتم که چرا خواننده آن را پس میزند؟ بعدها به ذهنم رسید که احتمالاً آن سویه کودکانه و معصومیتی که در زبان شعر هست، نمیبایست در ترجمه آن فخامت زبان را پیدا میکرد. به صرف این که بلیک شاعر کلاسیک است، لزوماً زبانش آرکائیک و باستانگرا نیست، زبان آن شعرها بسیار ساده بود و به زبان روزمره نزدیک بود. شعرها از زبان کودک معصومی بود که من میخواستم در ترجمه خودم آن سادگی زبان را نشان بدهم، شما که هر دو ترجمه را دیدهاید باید به تفاوت این دو ترجمه به لحاظ زبان و نگاه کودکانه به جهان پی برده باشید.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید