روایتی از همدلی برای نجات اسیران مسلمان

1394/11/26 ۰۹:۵۶

 روایتی از همدلی برای نجات اسیران مسلمان

در تهاجم‌های اولیه مغولان به ایران، شهرها ویران و آبادی‌ها خرابه‌زار شد. هر کس در برابر مغولان می‌ایستاد، در دم از پای درمی‌آمد. فرمان بود که حتی بچه در شکم مادر زنده نماند. در این مقطع حساس تاریخی، رشادت‌ها و ایستادگی‌های جلال‌الدین پسر سلطان محمد خوارزم‌شاه در برابر مغولان، گونه‌ای امید را در دل‌ها آفرید؛ امیدی اجتماعی که حتی تا سال‌ها پس از مرگ وی همچنان در دل‌ها موج برمی‌داشت و افسانه‌هایی بر سر زبان عامه مردم می‌انداخت

حمله مغول به سورفیروزان و شهری که ویران شد

ماه‌چهره تهرانی : در تهاجم‌های اولیه مغولان به ایران، شهرها ویران و آبادی‌ها خرابه‌زار شد. هر کس در برابر مغولان می‌ایستاد، در دم از پای درمی‌آمد. فرمان بود که حتی بچه در شکم مادر زنده نماند. در این مقطع حساس تاریخی، رشادت‌ها و ایستادگی‌های جلال‌الدین پسر سلطان محمد خوارزم‌شاه در برابر مغولان، گونه‌ای امید را در دل‌ها آفرید؛ امیدی اجتماعی که حتی تا سال‌ها پس از مرگ وی همچنان در دل‌ها موج برمی‌داشت و افسانه‌هایی بر سر زبان عامه مردم می‌انداخت؛ این که جلال‌الدین همچنان زنده است و سرانجام برای از پای‌درآوردن کامل مغولان، روزی از جایی سربرمی‌آورد. امید، به گونه‌ای نجات‌بخشه در خط زمان می‌تنید و در هر مقطع صورت و جامه‌ای بر خود می‌دید. از جمله در زمانی که ایلخانان مغول بر گستره ایران اقتدار خود را می‌گستراندند و ایستادگی‌های محلی را دفع می‌کردند، می‌بینیم چنین اندیشه‌ای در میان همگان هنوز قوت داشت. مردم، قهرمانی اسطوره‌ای را می‌جستند تا در پناه رهبری‌اش از کابوسی تلخ و دهشتناک رهایی یابند که مغولان بر روزگارشان افکنده بودند. در زمان ارغون، ایلخان مغولی، با قدرت یافتن افراسیاب از اتابکان لر بزرگ در لرستان گفته می‌شد پادشاهی مسلمان از جایی خروج کرده، کار مغولان را خواهد ساخت. افراسیاب که همچون پدرش مطیع مغولان نبود گمان برد منظور از این پادشاه مسلمان خود او است. او در برابر ماموران مغول برای پرداخت مالیات ایستاد و چیزی نپرداخت. وصاف در این‌باره می‌نویسد «پس از مردن ارغون مغول به حسب قاعده خود راهها را مدتی ببستند و نگذاشتند هیچ خبری به خارج رود یا به شهر آید. این بی‌خبری اتابک را در کارش جری‌تر ساخت. او اندیشید کار مغول به پایان آمده است و چون آن روزها شایع بود که بر حسب احکام نجوم پادشاه مسلمانی ظهور خواهد کرد و او که بر دیگران از حیث مال و سپاه برتری داشت شک نکرد که غرض آن پادشاه مسلمان خود اوست». افراسیاب پس از آن با سپاهیان کارآمد خود یکه‌تازی را آغاز کرد. مستوفی قزوینی در کتاب «تاریخ گزیده» اشاره می‌کند که افراسیاب به قصد همدان، فارس و تبریز کمر همت بست، حتی همدان و خلیج فارس را تصرف کرد و از سوی خود حکم‌رانانی را برای این مناطق برگزید. این درحالی بود که اتابکان مناطق دیگر نیز سر به فرمان ایلخانان مغول نداشتند و مغولان به ناچار برای دفع خطرشان به این‌سو و آن‌سو لشکر می‌کشیدند. فعالیت‌های افراسیاب نیز در این زمان باید به گونه‌ای پاسخی می‌یافت. از این‌رو طولادای نویان از سران لشکری مغول با سپاهی برای یکسره کردن کار افرسیاب و دیگر خطرها از سوی اتابکان یزد و فارس به آن منطقه‌ها روانه شد. طولادای شهر سورفیروزان را که از مطیعان افراسیاب به شمار می‌آمد، سه روز به محاصره انداخت و سرانجام با قتل، غارت و اسیرگیری بسیار تصرف کرد. این منطقه که در آن روزگار شهری آبادان و سرسبز بود امروزه از روستاهای توابع فلاورجان اصفهان است. وصاف درباره این اسیرگیری و اقدامات شیرازی‌ها و اصفهان برای آزادی اسیران که بیش‌تر از جوانان بودند، می‌نویسد «از مردان درست‌قول آنجا روایت است که سیزده هزار پسر و دختر برده کردند و با آنکه مدتها مردم شیراز و اصفهان بردگان مسلمان را می‌خریدند و آزاد می‌کردند و به وطن خود می‌رسانیدند هنوز بیش از پنج هزار برده‌ی مسلمان در دست آنان مانده. شهر عظیم و آباد و توانگر سورفیروزان در نتیجه‌ی موافقت و معاونت لر ویران و از سکنه خالی شد چنانکه هنوز به قرار اول بازنگشته است». سردار مغولی پس از آن در پی افراسیاب رفت. افراسیاب، در ستیزهایی که میان دو سو درگرفت، شکست را به چشم دید. از این‌رو پای به عقب گذاشت. شخصی در این میان به طولادای نوید داد که می‌رود و افراسیاب را به حضورش می‌آورد. او اما تنها توانست کنیز و کودکی از همراهان افراسیاب را دستگیر کند. طولادای در این حال برآن بازگردد زیرا سرگردانی افراسیاب و عقب‌نشینی او بیانگر پذیرش شکست بود. این ایستادگی بی‌فایده در برابر اقتدار رو به گسترش مغولان هیچ نتیجه‌ای جز ویرانی شهر آبادان سورفیروزان نداشت؛ شهری که چنانچه گفته شد امروز روستایی بیش نیست. وصاف در این‌باره با نگاهی نقادانه به عملکرد اتابک لر می‌نویسد «به موجب حرکتی که نه بر قانون عقل بود آن همه خرابی و قتل حاصل شد و مملکتی آراسته چون عروس در اثر خفت و قلت شهامت و بی‌ثباتی لر ویران گشت».

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: