چراغ زنبوری مخصوص خانه‌های اعیانی بود

1394/11/12 ۰۷:۱۸

چراغ زنبوری مخصوص خانه‌های اعیانی بود

مغازه چراغ‌سازی «حاج حسن هوشیار» نزدیک مسجد امام در بازار تهران جا خوش کرده است و میان مغازه‌های به روز شده این محدوده، هنوز رنگ و رخی قدیمی و دودگرفته دارد. چراغ‌های قدیمی، از فانوس و چراغ زنبوری گرفته تا علاءالدین و لامپا، از در و دیوار مغازه‌اش بالا می‌روند.

 با چراغ‌ساز قدیمی بازار تهران درباره روزگار عزت چراغ‌های موشی و زنبوری

 مغازه چراغ‌سازی «حاج حسن هوشیار» نزدیک مسجد امام در بازار تهران جا خوش کرده است و میان مغازه‌های به روز شده این محدوده، هنوز رنگ و رخی قدیمی و دودگرفته دارد. چراغ‌های قدیمی، از فانوس و چراغ زنبوری گرفته تا علاءالدین و لامپا، از در و دیوار مغازه‌اش بالا می‌روند. حاج حسن ٨٦ سال دارد و از نوجوانی به پیشه چراغ‌سازی وارد شده، حتی اکنون که دیگر این چراغ‌ها خریداری ندارند، از پیشه محبوب‌اش دست برنداشته است. او سخنان و خاطره‌هایی فراوان درباره چراغ‌های قدیمی دارد. با هر خاطره که به میان می‌آورد، نمونه‌ای از آن چراغ را گوشه مغازه با دست نشان می‌دهد؛ چراغ‌هایی که از انباری خانه‌های قدیمی بیرون می‌آیند، در این مغازه جان تازه می‌گیرند و به عنوان دکوری، گوشه خانه‌های نو جای خوش می‌کنند. حاج حسن هوشیار، وقتی یاد روزهایی می‌افتد که تهران برق نداشت و کوچه‌ها و خیابان‌ها با چراغ موشی روشن می‌شدند، می‌گوید «سوخت چراغ موشی، روغن بود و کور کورک می‌سوخت. ماموران بلدیه هر شب این‌ها را روشن می‌کردند و به خیابان‌ها و کوچه‌ها می‌‌آوردند. سوراخ‌هایی کوچک روی دیوارها وجود داشت. ماموران این چراغ موشی‌ها را بالای دیوار، در این سوراخ‌ها جای می‌دادند و سپیده صبح که می‌زد، چراغ‌ها را برمی‌داشتند». گفت‌وگوی پیش رو، از حضور گونه‌های چراغ‌های قدیمی در ٧ دهه گذشته در زندگی مردم ایران روایت می‌کند.

حاج حسن! چند سال است در بازار، مغازه چراغ‌سازی دارید؟
بچه بودم که به این نقطه از بازار آمدم. پانزده سال‌ام هنوز نشده بود. مردم آن روزها چراغ و گردسوز خیلی می‌خریدند؛ حتی کرایه هم می‌کردند. من هم دیدم بازاری خوب دارد، به این کار وارد شدم. هیچ استادی نداشتم. کار را اما زود یاد گرفتم. چراغ‌های زنبوری را که برای تعمیر می‌آوردند، باز و بسته می‌کردم تا از کارشان سردربیاورم. چند بار که این کار را انجام دادم، تعمیر چراغ برایم دیگر کاری آسان بود. وسایل دیگر هم بعدها برای تعمیر پیش‌ام می‌آوردند. یکی دو چراغ‌سازی در محدوده پیرامون مسجد شاه در بازار تهران بود، برای همین من همانجا مشغول به کار شدم. بیش‌تر چراغ می‌فروختیم. خودمان هم چراغ‌های پایه‌بلند می‌ساختیم و اگر چراغی خراب می‌شد، برای مشتری تعمیر می‌کردیم.
خودتان چراغ‌های فروشی را از کجا تهیه می‌کردید؟
تیمچه حاجب‌الدوله مرکز اصلی فروش انواع چراغ بود. ما هم چراغ‌هایمان را از آنجا تهیه کرده، با کمی سود می‌فروختیم. بیش‌تر چراغ‌ها سوئدی و آلمانی بود که کیفیتی خوب داشتند. مثلا چراغ‌های زنبوری، سوئدی بودند. چراغ‌های ایرانی با مارک «عالی‌نسب» بعدها هم به بازار آمد.
قیمت یک چراغ زنبوری یا علاءالدین چقدر بود؟
چراغ‌های پایه‌بلند دست‌ساز خودمان یا چراغ علاءالدین را ٥٠ تومان می‌فروختیم. آن زمان حقوق یک روز کارگر ٨ تومان بود. همه چیز ارزان به دست می‌آمد. چراغ‌ها هم اما آرام‌آرام مثل چیزهای دیگر گران شدند.
پس هر خانواده‌ای نمی‌توانست به آسانی چراغ بخرد؟
بله! کسی در شهرستان‌ها چراغ برای گرم کردن و غذا پختن نداشت. خانواده‌های پولدار در تهران بیش‌تر چراغ می‌خریدند. خانواده‌هایی که سطح درآمدشان کم‌تر بود، اجاق داشتند، با هیزم آن را روشن و آشپزی می‌کردند یا برای گرم کردن خودشان از کرسی بهره می‌بردند. مثلا چراغ زنبوری که قیمتی بیش‌تر داشت، مخصوص اعیان بود. این‌ها برای گرم کردن از بخاری‌های نفتی استفاده می‌کردند. خیلی از بچه‌ها در قدیم آرزوی دیدن بخاری را داشتند، حتی بخاری‌های هیزمی.
چراغ‌های قدیمی چند نوع بودند؟ هر کدام چه کاربردی داشتند؟
فانوس و چراغ‌های پیه‌سوز، چراغ‌های قدیمی‌اند. گردسوز هم از چراغ‌های قدیمی است. بعدها چراغ پریموس و علاءالدین و نیز بخاری‌های نفتی و چراغ زنبوری آمد. بعضی از این چراغ‌ها مثل گردسوز تنها برای روشنایی بودند. کار برخی از چراغ‌ها مثل علاءالدین هم گرم کردن خانه و مغازه بود. چراغ‌هایی نفتی هم داشتیم که ویژه خوراک‌پزی بودند. نام چراغ «خوراک‌پزی» را هم حتی به همین دلیل انتخاب کرده‌اند. مردم اما اگر یکی از این‌ها را در خانه داشتند، از آن بیش‌ترین بهره را می‌بردند. مثلا چراغ‌های علاءالدین، هم خانه را گرم می‌کرد هم روی آن غذا می‌پختند. خوب یادم است مادرم سه‌پایه‌ فلزی کوچک بالای گردسوز می‌گذاشت و قابلمه آبگوشت را روی آن جا می‌داد تا آرام برای خودش بپزد. چه آبگوشت لذیذی می‌شد آن آبگوشت‌ها! همیشه در ذهن ما بچه‌ها سوال بود که مگر آبگوشت روی شعله لاجون [بی‌جان] گردسوز می‌پزد! هر بار هم می‌دیدیم که آن غذا چه طعمی پیدا می‌کرد. چراغ را وسط خانه و ظرف آبگوشت را روی آن می‌گذاشتند. پیش می‌آمد که با شیطنت بچه‌ها،  ظرف آبگوشت روی زمین چپ می‌شد و بچه‌ها به جای غذا، کتکی مفصل می‌خوردند. چراغ لمپا هم بود و چراغ والور که پیش از علاءالدین آمد و اندازه‌ای کوچک داشت.
دلیل برگزیدن این نام برای چراغ زنبوری چه بود؟
درست نمی‌دانم. فکر می‌کنم به خاطر صدایش بوده باشد. چون هنگامی که توری آن می‌سوخت، صدایی وز وز مانند می‌داد.
پس افزون بر روشنایی و گرما، از چراغ‌های قدیمی برای کارهای دیگر هم استفاده می‌کردند!
بله. چراغ‌ها کاربردهایی دیگر هم داشتند. مثلا من وقتی کوچک بودم، یخچال‌های نفتی دیده بودم و برایم خیلی جالب بود که با حرارت چراغ نفتی، یخچال خنک می‌شد. این یخچال‌ها البته در خانه هر کس نبود. درباره رادیوهای نفتی هم شنیده بودم اما تا امروز رادیو نفتی ندیده‌ام. شنیده‌ بودم کنار رادیو، یک چراغ نفتی می‌گذاشتند و گرمای چراغ به برق تبدیل می‌شد و رادیو را مثل رادیوهای لامپی البته با تاخیر روشن می‌کرد. روی آن چراغ‌های نفتی رادیو هم سه‌پایه‌ای می‌گذاشتند و برای پخت غذا از آن استفاده می‌کردند. قدیم مثل اکنون نبود که فراوانی باشد و همه چیز در دسترس و اختیار مردم قرار گیرد. مادرهای ما برای این که خانه را مدیریت کنند، خیلی قناعت داشتند. وسیله‌ای اگر در خانه بود، همه قدر آن را می‌دانستند؛ مثل همین چراغ‌ها! چون می‌دانستند اگر این چراغ‌ها نباشند، باید بروند در مطبخ و پای اجاق هیزمی آن، غذا تهیه کنند که کاری آسان نبود.
چه چیز موجب می‌شد کار کردن پای اجاق مطبخ سخت باشد؟
مطبخ‌ها را در گذشته به گونه‌ای می‌ساختند که از سطح زمین پایین‌تر می‌بود و باید همواره پله‌های آن را بالا و پایین می‌رفتند. مطبخ‌ها در حیاط خانه و دور از اتاق‌ها قرار داشت تا بوی غذا بیرون نرود. پنجره‌ای هم نداشت. اجاق‌های مطبخ، در واقع جایی بود که با کاه و گل و آجر می‌ساختند و زیرش را با هیزم روشن می‌کردند. روشن کردن هیزم‌ها و درست کردن آتش کاری ساده نبود. با همان زغال کرسی‌ها را نیز گرم می‌کردند. غذا را هم که روی همین سکوهای اجاق‌مانند می‌پختند. تازه همه خانه‌ها به مطبخ مجهز نبود. آشپزخانه در خانه‌های کوچک، فضایی در گوشه خانه بود که امکاناتی زیاد نداشت. خانه‌های حیاط‌دار قدیمی در تهران هم، تنورهایی داشتند که در آن نان می‌پختند.
سوخت این چراغ‌ها و اجاق‌ها و تنورها چگونه تامین می‌شد؟
خیلی از این‌ها روزگاری که من چراغ‌سازی داشتم، با نفت کار می‌کردند. چراغ‌های پیه‌سوز هم با چربی حیوانات روشن می‌شد. شعبه‌های نفت در هر محله‌ای وجود داشت. مردم از آن‌ها یکی دو لیتر نفت می‌خریدند که لیتری دو ريال درمی‌آمد. برای روشن کردن تنور از فضولات دام‌ها استفاده می‌شد که در تابستان‌ها خشک می‌کردند. هیزم و زغال هم که سوخت کرسی‌ها و اجاق‌ها بود.
دود زغال‌های زیر کرسی را چگونه به بیرون هدایت می‌کردند؟
وقتی زغال‌ها خوب گُر می‌گرفت و داغ می‌شد، روی آن خاکستر می‌پاشیدند. پیش از این که منقل زغال زیر کرسی جای بگیرد، خوب آن را می‌سوزاندند تا دود کند و چیزی برای سوختن باقی نماند. چون اگر زغال را نیمه‌سوخته زیر کرسی می‌گذاشتند، اگر کسی سرش را زیر لحاف کرسی می‌برد و می‌خوابید، خفه می‌شد.
احتمال داشت زغال‌های زیر کرسی بر زمین بریزند و پاهای زیر کرسی را بسوزانند؟
معمولا این اتفاق‌ها نمی‌افتاد. خیلی‌ها برای منقل کرسی جایی درست می‌کردند. زمین را کمی می‌کندند و گود می‌کردند و منقل را در آن قرار می‌دادند. چهارپایه کرسی‌ها در پایین پایه با چوب به هم وصل شده بود تا کرسی ماندگاری بیش‌تر داشته باشد. ولی خب اگر بچه‌ها شیطنت می‌کردند، ممکن بود این اتفاق‌ها رخ بدهد.
وسایل پیشرفته گرمایشی در خانه‌ها چه بود؟
بخاری‌ خیلی گران بود، هر کس نمی‌توانست بخرد. بخاری‌ها در روزگار کودکی و جوانی ما هم هیزمی هم نفتی بود. بخاری نفتی گران‌تر بود. البته چراغ علاءالدین هم خوب بود که خانواده‌های فقیر نمی‌توانستند تهیه کنند.
مکان‌های همگانی مانند مسجدها و مدرسه‌ها که فضایی بزرگ‌تر داشتند، چگونه گرم می‌شدند؟
بخاری‌های آجری شبیه شومینه در این مکان‌ها درست می‌کردند که در آن چوب می‌ریختند و گرم می‌شد. بعضی از مدرسه‌ها یا مسجدها هم ممکن بود بخاری‌های بزرگ آهنی داشته باشند. این بخاری‌ها معمولا هیزمی بودند. کم‌تر بخاری نفتی استفاده می‌شد، چون هزینه‌ای زیاد داشت.
اوج رونق فروش انواع چراغ‌ها در این مغازه چه زمانی و در چه دوره‌ای بود؟
هر چراغ، مشتری خاص داشت. کاربرد آن‌ها نیز با یکدیگر متفاوت بود. همه مثلا اواخر تابستان و اوایل مهر، بخاری‌های قدیمی یا چراغ علاءالدین خود را از انباری‌ها بیرون می‌آوردند. بسیاری از آن‌ها به سرویس نیاز داشت. خیلی‌ها هم در این زمان برای خرید چراغ و بخاری به مغازه می‌آمدند. چراغ‌های روشنایی نیز زمستان‌ها فروشی بیش‌تر داشت و البته زیاد خراب می‌شد. فروش چراغ‌های روشنایی اما در مناسبت‌های گوناگون مانند عید‌ها و مراسم میلاد امامان و پیامبر چند برابر می‌شد. خیلی‌ها بودند که این چراغ‌ها را اجاره می‌کردند. همه بازار هر زمان عید می‌شد، چراغ‌های پایه‌بلند از ما کرایه می‌کردند و جلوی در مغازه‌ها می‌گذاشتند. عروسی‌ها نیز همینگونه بود؛ تا مجالس عروسی شمیران و جاهای دیگر هم چراغ عروسی را از مغازه ما می‌بردند.
این چراغ‌های پایه‌بلند را خودتان می‌ساختید؟
بله. صفر تا صد کار را خودمان انجام می‌دادیم. چراغ می‌ساختیم و روی آن را آب‌کاری نقره می‌کردیم. ١٠ چراغ را در یک هفته می‌ساختیم. در تهران حسابی شناخته شده بودیم. برق هم وجود نداشت و مردم برای روشن کردن فضای خانه و حیاط و کوچه در مراسم‌ها زیاد از آن‌ها استفاده می‌کردند. اکنون هم قدیمی‌ها، تک و توک از این چراغ‌ها به کار می‌برند. شب‌های قدر و عزاداری‌ها هم مردم برای اجاره فانوس به اینجا می‌آمدند. آن‌ها به قبرستان‌ها می‌رفتند یا در حیاط امام‌زاده‌ها می‌نشستند و عزاداری می‌کردند. کسانی هم که وسع‌شان کم‌تر بود، هم در خانه برای تامین روشنایی هم در مراسم عزاداری شمع روشن می‌کردند.
فروش و اجاره چراغ‌های نفتی و قدیمی برای شما با ورود برق، چه اندازه تغییر کرد؟
وقتی برق آمد، همه جای تهران که صاحب برق نبودند! فقط جاهایی مثل چراغ برق و شوش برق داشتند. بقیه جاهای شهر آرام‌آرام برق‌کشی شد. این برق اما تا سال‌ها خیلی قطع و وصل می‌شد چون جواب‌گوی همه مصرف کننده‌ها نبود. برای همین به محض این که برق می‌رفت، مغازه ما غلغله می‌شد. همه برای اجاره یا خرید چراغ‌های روشنایی و فانوس هجوم می‌آوردند. تا سال‌ها پس از ورود برق این مشکل وجود داشت و مردم به همین دلیل همچنان برای گرما و روشنایی از چراغ‌های نفتی استفاده می‌کردند. با آمدن برق، بخاری‌های برقی هم کم‌کم به میدان آمدند.
گذرها و خیابان‌ها تا پیش از ورود برق چگونه روشن می‌شدند؟
چراغ‌هایی کوچک بود که به آن‌ها چراغ موشی می‌گفتند. سوخت چراغ موشی، روغن بود و کور کورک می‌سوخت. ماموران بلدیه هر شب این‌ها را روشن می‌کردند و به خیابان‌ها و کوچه‌ها می‌‌آوردند. سوراخ‌هایی کوچک روی دیوارها وجود داشت. ماموران این چراغ موشی‌ها را بالای دیوار، در این سوراخ‌ها جای می‌دادند و سپیده صبح که می‌زد، چراغ‌ها را برمی‌داشتند. مصرف چراغ روغنی کم بود، برای همین با کمی روغن تا صبح می‌سوخت و خیابان‌ها را روشن می‌کرد. من این‌ها را به چشم خودم در بازار دیده بودم. بازار آن زمان هنوز مکان سکونت مردم بود و برای همین شب‌ها گذرهای آن را روشن می‌کردند. کمی پیش‌تر از آن هم افرادی به نام «فانوس‌دار» بودند که با شب‌گردی خیابان‌ها و کوچه‌ها را روشن می‌کردند.
عمارت‌ها و خانه‌های اعیانی هم گویا فانوس‌دار و فانوس‌خانه داشتند؟
فانوس‌خانه، اتاقی کوچک بود که در ورودی خانه‌های بزرگ اعیانی و باغ‌ها می‌ساختند. همه دیوار این فانوس‌خانه‌ها، شب‌ها چند فانوس روشن بود تا افرادی که از بیرون به خانه می‌آیند، این فانوس‌ها را در دست بگیرند و به سمت عمارت بروند. همچنین اگر می‌خواهند از عمارت بیرون بیایند، با خود فانوسی بیاورند و تا روبه‌روی در خانه در روشنایی حرکت کنند. خانه‌های کوچک و معمولی، فانوس‌خانه نداشتند. جلو در خانه اما معمولا شب‌ها یک فانوس برای مهمانان احتمالی و همچنین اهالی خانه که بیرون بودند، آویزان می‌شد. قدیم به ویژه در زمستان که شب‌ها دراز‌تر بود، مردم فانوس‌های خود را در دست می‌گرفتند و به شب‌نشینی می‌رفتند. سپس هر کس چراغ‌ها و فانوس‌های خود را روی کرسی وسط خانه می‌گذاشت. مردم برای همین به این دورهمی‌ها «شب چراغو» یا چراغان می‌گفتند. این شب‌چراغان کم‌کم در برخی از روستاها و شهرها با آدابی ویژه همراه شد؛ مثلا برای این شب‌ها، خوراکی‌های خاص آماده می‌کردند؛ مثل هسته‌های زردآلو که در تابستان خشک کرده بودند.
چراغ‌های کوره‌ای چه کاربردی داشت؟ آیا در هر خانه به چشم می‌خورد؟
چراغ کوره‌ای بیش‌تر از زمانی مد شد که لوله‌کشی آب به شهرها آمد. تهران در آن زمان زمستان‌هایی خیلی سرد داشت و لوله‌های آب یخ می‌زد. اهالی هر خانه برای همین صبح‌های زمستان چراغ کوره‌ای در دست‌شان می‌گرفتند و حرارت آن را که زیاد هم بود، به سمت یخ‌ها می‌بردند تا آب شوند. این چراغ‌ها را زیر هر چیز می‌گرفتند که یخ زده بود؛ یخ‌ها در کم‌ترین زمان آب می‌شد. از این چراغ‌های کوره‌ای در مجالس و مناسبت‌ها برای روشن کردن چراغ‌های پایه‌بلند هم استفاده می‌شد.
روشنایی در فرهنگ ما نشانه خوبی و درستی است. این اندیشه موجب شده بود خانواده‌های قدیم خیلی به این کار رغبت داشته باشند و به این‌کار هم توصیه کنند.
«چراغ خانه کسی را روشن کردن» به معنی انجام کار ثواب است. این به اعتقاد مردم ما برمی‌گردد. از کودکی یادمان است  مادران ما می‌گفتند چراغ خانه را پیش از این که خورشید محو شود، باید روشن کنیم. معتقد بودند این کار ثواب دارد. روشنایی در فرهنگ ما همیشه با کار خیر و ثواب معنی می‌شده است.

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: