زکات
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 24 مهر 1404
https://cgie.org.ir/fa/article/286049/زکات
شنبه 26 مهر 1404
چاپ شده
26
زَکات، مفهومی در فقه اسلامی ناظر به دهشی آيينی که فرد اجلای آن، پرداخت دهيک از مال معين است. اين دهش، فروع گسترده و پيچيدگیهايی در احکام دارد که بسط آن، فصل مهمی از فقه اسلامی را به خود اختصاص داده است. در تاريخ تمدن اسلامی، گردآوری زکات و توزيع آن، زمينهساز ايجاد نهادی مدنی بوده است؛ همچنين سابقۀ ديرپای اين نهاد در جوامع اسلامی، زمينهساز شکلگيری معانی جانبی گوناگونی برای زکات و صدقات بوده، و کاربردهای استعاری آن، مانند زکات علم نيز در زوايای مختلف از فرهنگ اسلامی نمود يافته است. در دهههای اخير، در مسير بازانديشیِ دينی و نيز شکلدهی به اقتصاد اسلامی، موضوع زکات به يکی از محورهای توجه تبديل شده، و بازنگری در مباحث آن اهميت يافته است. قرآن کريم اشاره دارد که زکات در شريعت بنیاسرائيل نیز واجـب بوده (مـائده/ 5/ 12، جم )، و در زمـرۀ دستـورات حضـرت عيسى (ع) نيز جای داشته است (مريم/ 19/ 31). در کتب مقدس و سنتهای يهودی و مسيحی نيز موضوع دهش آيينی، بهخصوص دهش به نفع بينوايان، بهتفصيل وارد شده است (نک : لويتاتس، 569-575؛ اسکادوتو، .400ff).
واژۀ زکات، مصدری است (ازهری، تهذيب ... ، 13/ 30) از ريشۀ «زکو»، که در شاخههای مختلف زبانهای سامی همزاد دارد و معنای اصلیِ آن، «خالص/ پاکيزهبودن/ شدن» است (مشکور، 1/ 334؛ لسلاو، 636). ساخت وصفی نظير واژۀ عربیِ زکاة، در زبان آرامیِ تَرگوم זכות(א) در فضای دين يهود، به معنای پاکيزگی، معصوميت و سپس شايستگی ديده میشود (فرنکل، 23) و همزاد سريانی آن در فضای مسيحی، واژۀ ܙܰܟܙܬܳܐ به معنای معصوميت و امانت است (کستاز، 87). کاربرد واژهای از اين ماده به معنای «دهش آيينی» در هيچيک از زبانها، غير از عربی، ديده نمیشود و پرسشی مهم در اين باره، سرآغاز اين کاربرد است. فرنکل بدون ارائۀ شاهدی، بر آن بود که ساخت اين اصطلاح در ميان يهوديان عربستان پيش از اسلام رخ داده (همانجا)، و درمقابل، نولدکه آن را ابتکار اسلام دانسته است (ص 25). ونسينک با تأکيد بر اينکه این واژه در نزد يهوديان، جز به معنای شايستگی ضبط نشده، هر دو حالت را محتمل شمرده است (ص 114؛ نيز جفری، 153). تأکيد بر اينکه زکات از ابداعات اسلام است، از سوی برخی از عالمان اسلامی چون ابنحزم نيز ديده میشود ( الفصل، 3/ 110).از سويی، فقدان نمونهای از کاربرد پيش از اسلام، اين احتمال را قویتر میسازد که انتقال از معنای پاکيزگی به دهش آيينی، در عصر ظهور اسلام و با ابتکار اين دين واقع شده باشد. از ديگر سوی، اين واقعيت که در مصاحف کهن، زکات، همواره با واو، بهصورت زکوٰة ضبط شده (ابنانباری، 17؛ ابوعمرو، المقنع ... ، 60)، ممکن است رسوبی از يک پيشينۀ پيشااسلامی باشد. بهعنوان زمينههايی نزديک به ساخت زکات به معنای مورد بحث، میتوان به واژۀ اکدی zakītu اشاره کرد که صفتی بود برای زنانی که برای خدمت به معبد، گزيده و استثنا شدهاند (بلک، 443). در کتيبههای عربی جنوبی نيز ترکيب zkt rhmnn به معنای فضلِ رحمان و نعمت او کاربرد داشته است (بيستُن، 170). در بحث از صدقه، در قرآن کريم اشارهای وجود دارد به اينکه دهش آيينی، موجب تطهير و پاکيزهشدن پردازندگان میگردد (توبه/ 9/ 103). بايد گفت انتقال از معنای پاکيزگی به دهش آيينی در صورت آرامی واژۀ صدقات، نزد يهوديان و مسيحيان ديده میشود (جسترو، II/ 263-264؛ زاميت، 252)؛ ازاینرو، دور نيست که از باب بازتحليل، همين مسير معناسازی، بار ديگر دربارۀ زکات در آغاز اسلام تکرار شده باشد. هرچه هست، لغتشناسان مسلمان غالباً با مبنانهادن همين معنای پاکيزگی، زکات مال را به معنای تطهير آن دانستهاند (برای نمونه، نک : خليل، 5/ 394) و در ترجمههای کهن فارسی نيز آن را به پاکیِ خواسته (مال) برگرداندهاند (نک : فرهنگنامه ... ، 2/ 821). اقليتی از عالمان، با مفروضگرفتن وجود فعلی بهصورت «زَکَا يزکُو» به معنای نموکردن، اين نامگذاری را ازآنرو دانستهاند که دادن زکات، موجب افزونی برکت در دنيا، يا مضاعفشدن اجر در آخرت میگردد (ازهری، الزاهر ... ، 160؛ راغب، المفردات ... ، 213)، و اندک ترجمههايی نيز «زکاة» در آيۀ 13 سورۀ مريم (19) را به افزونی برگرداندهاند (فرهنگنامه، همانجا). ابنفارس با تأکيد بر اينکه معنای پاکيزگی و افزونی، دو اصل لغوی در اين ماده است، هر دو احتمال را در زکات مطرح کرده (3/ 17)، و برخی نيز هر دو معنا را جمع کردهاند (حکيم، 4/ 24؛ نسفی، 91). البته دربارۀ زکات فطر، مشتقدانستن آن از معنای پاکيزگی و ربط آن به پاکيزگی نفس انسان، و نه مالِ او، بيشتر مورد تـأکيد است (نک : ازهری، همانجا).قول سومی هم از ابنعرفه آمده است که با تکيه بر فعل تزکّی به معنای تقرب، نامگذاری زکات را ازآنرو میداند که پرداختکننده از آن طريق به خداوند تقرب میجويد (حميدی، 413). بايد گفت نه معنای نموکردن، و نه تقربجستن، در ريشهشناسی سامی تأييد نمیشود.
واژۀ زکاة در قرآن کريم جمعاً 32 بار به کار رفته، که جز دو مورد کاربرد لغوی، بقيه ناظر به معنای اصطلاحی است. از اين 30 کاربرد، در 27 مورد، زکات با مشتقات مصدر «ايتاء» به معنای دادن و پرداختن همراه گشته است. ساخت ترکيبی «ايتاء الزکاة» و بهکارنرفتن صورت فعلی غيرمرکب در قرآن برای پرداختن زکات، شاهدی بر اين مدعا ست که مفهوم زکات بهعنوان دهشی آيينی در فضای قرآن شکل گرفته، و از ابداعات اسلام بوده است. دادن زکات در غالب موارد در قرآن کريم، در کنار «برپایداشتن نماز» (اقام الصلاة) ياد شده، و درمجموع، زوج نماز و زکات، 27 بار در کنار هم تکرار شدهاند. در اين کاربردهای زوجی، ازجمله در آيۀ 110 سورۀ بقره (2) آمده است که «نماز و زکات و هرآنچه از نيکی برای خود پيش فرستيد، آن را نزد خداوند خواهيد يافت». همچنين گفته شده است که مؤمنان کسانی هستند که «نماز را بر پای میدارند و زکات میپردازند و به روز واپسين يقين دارند» (نمل/ 27/ 3). آنان کسانیاند که «هيچ سودا و دادوستدی ايشان را از ياد خداوند، و از برپاداشتن نماز و پرداختن زکات غافل نمیسازد» (نور/ 24/ 37).در آيۀ 5 سورۀ بينه (98) آمده است که در راستای عبادت خدا و خالصگردانيدن دين برای او، برپاداشتن نماز و پرداختن زکات، ويژگی دين حنيف (ابراهيمی) و «دين استوار» است. حتى «مشرکان، اگر توبه کنند و نماز به پای دارند و زکات دهند، برادران شما در دين خواهند بود» (توبه/ 9/ 11). در راستای اين جايگاه بنيادی زکات در اسلام است که در حديث نبوی آمده، اسلام بر 5 بنياد نهاده شده است: شهادتين، نماز، زکات، حج و روزه (بخاری، 1/ 12، 4/ 1641؛ مسلم، 1/ 45)؛ حديثی که غزالی بهصورت آموزهای آن را ساماندهی کرده است (ص 25-26). در تحريرهای شيعی از حديث يادشده نيز با وجود تفاوتها، همواره ذکر زکات در فهرست ديده میشود (مثلاً نک : کلينی، 2/ 18، 21؛ قاضی نعمان، 1/ 1).در مواضعی که ذکر زکات بدون نماز آمده است نيز خصوصيات مهمی ديده میشود. ازجمله، در آيههای 6-7 سورۀ فصلت (41)، هلاک مشرکان ازآنرو ست که زکات نمیپردازند و به روز واپسين باور ندارند. گويی بهسان آخرت، که بستر تعادلی تکوينیْ ميان عمل و نتيجۀ آن است، نوعی از تعادل تکوينی دربارۀ زکات و نتيجۀ آن نيز موردنظر است. در موضع ديگر، ضمن اشاره به عذاب و رحمت خداوند، تأکيد شده است که «رحمت خداوند بر آنان نوشته شده است که تقوا پيشه میدارند، زکات میپردازند و به نشانههای خدا ايمان دارند» (اعراف/ 7/ 156). موضع سومی که ذکر زکات بدون نماز آمده، آيۀ 39 سورۀ روم (30) است که ميان زکات و ربا بهعنوان دو عملکرد مالی، مقايسه شده است. ربا که ظاهر آن افزايش در مال است، نزد خداوند نمو و سودی ندارد و تنها آنچه بهعنوان زکات داده شود، هر چند بهظاهر کاهش در مال به نظر آيد، نزد او مضاعف خواهد گشت (قس: بقره/ 2/ 276).اين نکته در منابع اسلامی بارها بازگو شده است که تشريع زکات مربوط به دورۀ مدينه است و آيات ناظر به انفاق که در مکه نازل شدهاند، ناظر به دهش مستحباند (نک : راوندی، 1/ 213؛ ابنحجر، فتح ... ، 3/ 266). نزد پژوهشگران نيز تصريح به اين نکته ديده میشود که همۀ کاربردهای زکات در قرآن کريم مربوط به سورههای مدنی است (برای نمونه، نک : جفری، 153) و در سورههای مکی اثری از آن نيست. اين ويژگی ازآنرو قابل درک است که میدانيم شکلگيری ساختاری اجتماعی بهعنوان جماعت مسلمانان، و ايجاد نهادی مالیْ هم برای حمايت از مؤمنان بیبضاعت، و هم در تقويت بنيه برای جهاد و امور عمومی مسلمانان، در مدينه موضوعيت يافته است. دربارۀ زمان اين تشريعْ اتفاقنظر وجود ندارد و در منابع، بهتفاوت، سالهای 2، 7 و 9 ق برای آن ذکر شده است (ابنحجر، همانجا). در حديث آمده است آنگاه که آيۀ 103 سورۀ توبه (9) نازل شد، پيامبر (ص) مردم را آگاه کرد که خداوند بر شما زکات واجب کرده، همانگونه که نماز را واجب ساخته است (کلينی، 3/ 497). گويا اين تشريع، در آغاز بر مسلمانان گران آمده است. در سخنی از امام صادق (ع) آمده که اين سختترين حکمی بوده است که بر اين امت نازل شده و موجب هلاکت بسياری از آنان میشود (همانجا).برخی از مفسران کهن، انتقال از استحباب به وجوب را، موردی از تشريع تدريجی انگاشته، و از وجود نسخ در آيات مربوط به دهش سخن آوردهاند. ازجمله، برخی گفتهاند که آيۀ 215 سورۀ بقره (2) مربوط به انفاق، پيش از تشريع زکات بوده، و با نزول زکات، نسخ شده است (ابنابیحاتم، 2/ 381). در آيۀ يادشده، بهعنوان مستحقان مصرف انفاق، از والدين و خويشاوندان، يتيمان و مسکينان و از درراهماندگان سخن آمده است؛ درحالیکه در آيۀ 60 سورۀ توبه (9) والدين و خويشاوندان حذف شده، مواردی چون عاملين زکات و «مؤلفة قلوبهم» که مربوط به دورۀ نهادسازی اسلام است، بر آن افزوده شده است. برخی از مفسران آغازين، چون عکرمه و سعيد بن جبير نيز از نسخشدن آيههای 8 سورۀ نساء (4) و 141 سورۀ انعام (6) با تشريع زکات سخن گفتهاند (ابوعبيد، الناسخ ... ، 9-12). ضحاک بن مزاحم نيز يادآور شده است که تشريع زکات، وجوب هر صدقهای را در قرآن نسخ کرده است (همان، 11). در آيۀ کنز (توبه/ 9/ 34) آمده کسانی که زر و سيم را بهمثابۀ گنجی گرد آورند و آن را در راه خدا انفاق نکنند، عذابی دردناک در انتظارشان خواهد بود. درحالیکه ابوذر ــ از مهتران صحابه ــ با تمسک به آیۀ کنز به نقد معاویه و متهمکردن وی به گردآوری مال و عدم توزيع آن ميان نيازمندان پرداخت (ابنسعد، 4/ 226؛ بخاری، 2/ 509)، کهترانی از صحابه، چون ابنعمر بر آن بودند که آيۀ کنز با تشريع زکات، نسخ شده است (ثعلبی، 5/ 40). در راستای همين نگرش بود که هم از او و هم ابنعباس نقل میشد «هر مالی که زکات آن داده نشده باشد، گنج است، حتى اگر پنهان نباشد» (بيهقی، السنن ... ، 4/ 140؛ طبری، 10/ 121).
زکات يکی از مهمترين ابواب در فقه اسلامی است و در همۀ کتب جامع فقهی، فصلی بدان اختصاص يافته است. با وجود آنکه زکات جنبۀ مالی و اقتصادی قوی دارد، ولی چون معاملهای بین انسان و خدا ست، و در آن، نيت و قصد قربت شرط است (طوسی، الخلاف، 2/ 49)، همواره در زمرۀ عبادات محسوب شده است (بـرای نمونه، نک : محقق حلی، 1/ 105)؛ حتـى کسی چون ابوالصلاح حلبی که آن را بخشی از حقوق اموال میشمرد، ابا نداشته است که زکات را در شمار عبادات جای دهد (ص 113). فقيهان مذاهب مختلف، در همين راستا، به تفکيک عبادات مالی از عبادات بدنی پرداخته، و زکات را در رأس عبادات مالی جای دادهاند (نک : سرخسی، 2/ 177؛ راوندی، 1/ 211).چنانکه اشاره شد، زکات و آموزۀ آن ريشه در قرآن کريم دارد و بهطبعْ حجم گستردهای از احاديث نيز در تفسير آن وارد شده است. همانند بسياری ديگر از ابواب فقه، در قرآن کريم تنها سخن از کليات زکات است و جزئيات مربوط به احکام آن در احـاديث بسط داده شده است. در قرآن کريم تنها به مصارف زکات ــ آن هم با لفظ صدقات و نه زکات ــ اشارهای ديده میشود (توبه/ 9/ 60؛ نيز نک : ابنقاسم، 3/ 121) و مباحث ديگر چون اجناس زکوی، نصاب در تعلق زکات به اموال و مقدار واجب برای پرداخت، جز در احاديث ديده نمیشود.از جملۀ مسائل اوليه در زکات، شرايط واجبشدن آن است. در قول مشهور اماميه، زكات بر فردی واجب میشود كه بالغ، عاقل و آزاد باشد (محقق حلی، همانجا؛ شهيد ثانی، 2/ 11-12). شرطِ آزادبودنْ اجماع فقها ست، ولی دربارۀ بلوغ و عقلْ اختلاف وجود دارد. ابوحنيفه آن را در محصولات کشاورزی، و نه اجناس ديگر شرط میداند؛ مالک و شافعی کلاً بلوغ و عقل را شرط وجوب نمیدانند و برخی از فقيهان متقدم، چون ابراهيم نخعی، حسن بصری و سعيد بن جبير، قولی همچون اماميه دارند (ابنهبيره، 1/ 132؛ ابنرشد، 1/ 245).
از جملۀ سرفصلها در بحث از زکات، انواع محصولات و اموالی است که زکات بدانها تعلق میگيرد. آنچه بهعنوان اجناسِ موضوع زکاتْ ميان مذاهب اسلامی بهطور مشترک ديده میشود، 9 چيز است: گندم، جو، خرما، كشمش، شتر، گاو، گوسفند، طلا و نقره (ابنرشد، 1/ 251). اين اجناس، دو غله، دو ميوه، سه دام و دو فلز گرانبها را در بر میگيرد. چنانچه کسی مالک يکی از اين اجناس باشد، با شرايطی که مقرر است بايد مقدار معينی از آن مال را بهعنوان زکات بپردازد.در منابع شيعه، احاديثی از امامان (ع) نقل میشود حاکی از آنکه پيامبر (ص) همۀ اجناس، جز اين 9 مورد را از زکات معاف داشته است (کلينی، 3/ 497؛ ابنبابويه، من لایحضر، 2/ 13-14؛ طوسی، تهذيب ... ، 4/ 2). با تکيه بر همين احاديث است که در سنت فقهی اماميه، بر محدودبودن اجناس زکوی به همين موارد تأکيد شده است. از فقيهان اهلسنت نيز چنين موضعی از ابنابیليلى، سفيان ثوری و ابنمبارک نقل شده است (ابنرشد، 1/ 253). بااينحال، در سنت اماميه، موارد محدودی از توسعۀ اجناس زکوی، از باب الحاق ديده میشود؛ ازجمله در غلات، علس به گندم و سُلت به جو الحاق شده (محقق حلی، 1/ 116؛ شهيد ثانی، 2/ 14)، و در دامها نيز همگام با اهلسنت، گاوميش به گاو، و بز به گوسفند ملحق شده است (ابوالصلاح، 167؛ ابنهبيره، 1/ 135-136). در فقه اهلسنت، توسعۀ بيشتری در اجناس ديده میشود. ابوحنيفه همۀ رستههای زمين که حاصل کشاورزی باشد، حتى سبزيجات را مشمول زکات میداند. مالک و شافعی آن را محدود به محصولاتی میدانند که قابل نگهداری باشند که شامل غلات گوناگون ازجمله برنج است. نزد احمد بن حنبل، دايره وسيعتر است و هر محصول قابل کيل، ازجمله کنجد، بادام و پسته مشمول زکات است (همو، 1/ 1381؛ ابنرشد، همانجا). در فقه اماميه، دربارۀ محصولات قابل کيل و وزن، قول به استحباب زکات ديده میشود (محقق حلی، 1/ 107؛ شهيد ثانی، همانجا). در ميان عالمان معاصر از اماميـه، برخی کوشيدهاند تا با بازنگری در مسئله و مستندات آن، دامنۀ غلات در اجناس زکوی را توسعه دهند (مثلاً جعفری، 78-87).بهعنوان ملحقی به اقلام کشاورزی، در منابع حديثی، رواياتی دربارۀ زکات عسل نيز وارد شده است (ابوداوود، سنن، 2/ 146؛ ابنماجه، 1/ 584؛ ترمذی، سنن، 3/ 24)، اما بخاری تصريح داشت که حديث صحيحی در اين باره وارد نشده است (ترمذی، العلل، 102). در ميان فقهای اهلسنت، احمد بن حنبل و با شروطی ابوحنيفه به زکات عسل قائل شدهاند؛ اما شافعی و مالک بدان حکم نکردهاند (عبدالله بن احمد، 165؛ ابنهبيره، 1/ 145؛ رافعی، 5/ 563).در سخن از دامها، موضوع زکات اسب، با مناقشه روبهرو ست. روايات، حتى از شيعه حکايت از آن دارند که امام علی (ع) از اسب زکات گرفته است (کلينی، 3/ 530؛ طوسی، تهذيب، 4/ 67)، و در منابع اهلسنت، سابقۀ آن به عمر و عثمان نيز میرسد (ابنابیشيبه، 2/ 38). در مذاهب اربعه، دربارۀ شمول زکات بر اسب اختلافاتی وجود دارد (ابنهبيره، 1/ 135؛ ابنرشد، 1/ 251-252) و در فقه اماميه، زکات محدود به ماديان چراکننده، و آن هم در حد استحباب است (محقق حلی، همانجا).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید