گزی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 23 اردیبهشت 1404
https://cgie.org.ir/fa/article/275104/گزی
یکشنبه 4 خرداد 1404
چاپ نشده
گزی / ɡazi/ ، از گویشهای مرکزی ایران، که در شهر «گَز» رواج دارد.
گز با جمعیت 991‘21 تن («درگاه ... »، بش ) در حدود 15کیلومتری شمال اصفهان، در کنارۀ شرقی اتوبان اصفهان به تهران قرار دارد و امروزه جزئی از شهرستان «شاهینشهر و میمه» به شمار میرود. این شهر در طول شرقی ْ51 و ΄39 و ˝40 از نصفالنهار گرینویچ و عرض شمالی ْ32 و ΄38 و ˝30 از خط استوا واقع است (محمدی، 25). گز همواره جزو منطقۀ «بُرخوار» (در زبان گفتاری، بُلخار) بوده، و به این سبب به «گزِ بُرخوار» معروف است. در دو روستای دیگر بُرخوار، «خورزوق» و «کُمشِچِه»، نیز گویشی نزدیک به گزی رایج است (تحقیقات ... ).
وجهتسميۀ «گز» دقیقاً مشخص نیست، اما سید علی جناب اصفهانی دربارۀ وجه اشتقاق «بُرخوار» چنین نوشته است: «بُلخوار بوده است که بُل به معنی بسیار باشد و خوار، خار و تیغ است» (ص 194). از گویش گزی دیوان شعری (در حدود دههزار بیت در مضامین مختلف) با عنوان ارشادالولد، سرودۀ «درویش عباس گزی» متخلص به «جَزی» (1264-1323 ق/ 1848-1905 م) به جا مانده است (محمدی، 21). مقایسۀ زبان بهکاررفته در این دیوان با زبان رایج امروزی، بروز برخی تحولات آوایی و واژگانی را در یک سدۀ گذشته نشان میدهد (تحقیقات).
گویش گزی 23 همخوان، 8 واکه و 6 واکۀ مرکب آوایی دارد. همخوانها شبیه فارسی معیار هستند و عبارتاند از: / p, b, t, d, k, ɡ, ɢ, ʔ, f, v, s, z, š, ž, χ, h, č, j, m, n, r, l, y/ . واکهها عبارتاند از: / //i, e, a, ɒ, o, u, ü, ö/ . دو واکۀ پیشین گردِ / ü/ و / ö/ واجاند. برای تقابل / ü/ با واکههای همارتفاعش میتوان به جفتکمینۀ šü «شوهر» و -ši «رفت ـ » و šu «آهار» اشاره کرد. واکۀ نیمافراشتۀ / ö/ با وجود بسامد بالا ازحیث نقش تقابلی با دیگر واکههای همارتفاعش، بار نقشی ناچیزی دارد، مانند šöš «شِش» و šoš «شُش»؛ čöš «چشم» و -češ «چِش ـ ». واکههای مرکب آوایی عبارتاند از: [ay]، ayn «دهان»؛ [ɒy]، derɒyž «بیاویز»؛ [ey]، seyl «تماشا»؛ [öy]، öyr «ابر»؛ [öɥ]، köɥč «قَفیز» (واحد مساحت، برابر 144 متر مربع)؛ [ow]، sowz «سبز». آیلرس (ص 25) برای گزی 16 واکۀ ساده (9 واکۀ کوتاه و 7 واکۀ بلند) و 10 واکۀ مرکب در نظر گرفته است که توجیهپذیر نمینماید. ساخت هجا نیز cv(c)(c) است (اسماعیلی، 12-14؛ نیز تحقیقات).
بیشتر ویژگیهای آوایی گزی شبیه زبانهای ایرانی شمال غربی است، ازجمله: 1. وجود / ž/ یا / j/ شمالی دربرابر / z/ جنوبی: žan «زن» (قس: zinji «زن/ همسر»)، žande «زنده»، žešt «زشت»، že «زِه»، že «ژَد/ صمغ»، -žen-/ žent «زن ـ / زد ـ »، ženɡ «زنگ»، ažun «ارزان»، -žɒr-/ žɒrt «جَو ـ / جَوید ـ »، ruže «روزه»، tɒže «تازه»، vɒžɒr «بازار»، vɒžene «بادبزن»، renɡraž «رنگرز»؛ اما -suz «سوز ـ » و -sɒz «ساز ـ » از جنوبیاند. 2. / z/ شمالی دربرابر / d/ جنوبی: zumɒ «داماد»، -zun-/ zunɒšt «دان ـ / دانست ـ »، dezɒr «دیوار»، eze «دیروز»، ezme «هیزم». 3. / b/ شمالی دربرابر / d/ جنوبی: bar «در»، ebi «دیگر» (قید)، bin «دیگر» (صفت). 4. / r/ شمالی دربرابر / s/ جنوبی: pür «پسر»، ovir «آبستن»، ɒr «آسیاب»، dɒr «داس». 5. / y/ شمالی دربرابر / j/ جنوبی: iye «جو»، yɒne «هاون»، yɒ «جاری» (زنِ برادرشوهر)، yɒ «جا»، -yuš-/ yušɒ «جوش ـ / جوشید ـ »، -yuz-/ yoss «جوی ـ / جُست ـ ». 6. / v/ شمالی دربرابر / b/ و / ɡ/ جنوبی: vɒ «باد»، vače «بچه»، vɒrun «باران»، vafri «برفی»، vere «بره»، venjil «بیدانجیر»، vešše «گشنه»؛ اما ɡork «گرگ» از جنوبی است. 7. / s/ شمالی دربرابر / h/ جنوبی: kas «کوچک» (تحقیقات).
بارزترین تغییر آوایی گزی، تضعیف همخوانهای گرفته است، از آن جملهاند: 1. تضعیف / χ/ و / h/ ، مانند es(s) «خشت»، eš «خیش»، uše «خوشه»، ormɒ «خرما»، ofte «خفته»، ürd «خُرد»، ibize «خربزه»، ošk «خشک»، ɒle «خاله»، imir «خمیر»، asse «هسته»، ižir «خوب، قشنگ» (قس: هُجیر/ خُجیر)، aʔu «هوو»، ülü «هلو»، elɒk «هلاک»، allɒj «حلاج»، emriš «باجناق» (قس: اصفهانی: همریش)، öydü «هردو»، -al-/ ašt «هِل ـ / هِشت ـ »، -i-[y]ows-/ i-[y]oft «خُفس ـ / خُفت ـ »، -ušn-/ ušnɒ «خوشان ـ / خوشانید ـ »، -irin-/ irint «خر ـ / خرید ـ »؛ اما / χ/ (از / χw/ ایرانی میانه) ابقا شده است، مانند χorsü «خُسور، مادرزن/ مادرشوهر»، -χun-/ χunt «خوان ـ / خواند ـ »، -χɒs-/ χɒss «خواه ـ / خواست ـ ، زنگرفتن»، -χus-/ χoss «زدن». 2. تضعیف / χ/ و /h/:دdot «دختر»، -dot «دوخت ـ ، دوشیدن»، sɒt- «ساخت ـ »، -sot «سوخت ـ »، -ret «ریخت ـ »، -vet «بیخت ـ »، -ferɒt «فروخت ـ »، -vɒt «واخت ـ ، گفتن»، -derɒyt «درآویخت ـ »، sür «سرخ»، tɒl «تلخ»، čɒr «چرخ»، tum «تخم»، bowsüre «باباخسور، پدرزن، پدرشوهر»، male «ملخ»، kulu «کلوخ»؛ اما استثنا: -paχt «پخت ـ ». 3. تضعیف /du :/ɢ «دوغ»، dɒ «داغ»، ti «تیغ»، yo «یوغ»، duru «دروغ»، čerɒ «چراغ»، ɢelɒ «کلاغ»، čundar «چغندر». 4. تضعیف /kumun :/d «کدام»، vɒʔum «بادام»، kaʔa «بازی» (قس: kādaɡ فارسی میانه)، harumzaʔa «حرامزاده»، küʔü «کدو»، čoʔur «چادر»، ruwe «روده»، kuwe «سگ»، kiye «خانه»، ɢiyam «قدم»، biyɒr «بیدار»، zü «زود»، mɒ «مادر»، berɒ «برادر»، ösbö «سفید». 5. تضعیف / b/ و/ köɥk :/ f «کبک»، döröɥš «درفش»، öɥr/ öyr «ابر»، öyde «هفده»، šöɥ «شب»، oftow «آفتاب». 6. تبدیل خوشۀ / št/ به /less- :/ ss «لِشتن»، -ress «رِشتن» ، -mess «مِشتن، ریدن»، -vass «دویدن».
دربارۀ واکهها، مهمترین تغییرها عبارتاند از: 1. پیشینشدگی: χüɡ «خوک»، müš «موش»، tüt «توت»، χün «خون»، önɡür «انگور». 2. گردشدگی: düm «صورت»، büve «بیوه»، üšbüš «شپش»، pöröšö(ɥ) «پریشب»، tösbüh «تسبیح» (تحقیقات).
اسمْ فاقد جنس است. نشانۀ جمع، تکواژ ɒ- است: enɡoli[y]ɒ «انگشتها»، ɢaʔaʔɒ/ ɢɒʔɒ «حرفها»، kiyɒʔɒ
صفت وصفی پس از موصوف میآید (بیشتر بدون نشانۀ اضافه): ɒdem telur «آدمِ شکمو»، ow χesarte «آبِ سرد». صفتهای تفضیلی و عالی با تکواژ tar(-in)- ساخته میشوند: ɡɒre-tar «پایینتر»، bale-tarin «بزرگترین». عددهای ترتیبی با وند am- ساخته میشوند: dü «دو»، اما doʔam «دوم».
ضمیرهای شخصی و اشاره عبارتاند از: mo «من»، to «تو»، un «او/ آن»، in «این»، ɒmɒ «ما»، šumɒ «شما»، unɒ «آنها»، inɒ «اینها». ضمیرهای پیبستی شامل این تکواژها ست: [ɒm-]، [ɒd-]، [ɒž/ -ɒy-]، [ɒmun-]، [ɒdun-]، [ɒžun-]، مانند dotɒžدˈ «دخترش»، اما doˈtɒžž(ɒ-) پیش از همخوان، yد(ɒ)- تلفظ میشود: vešše-ž-u «گشنهاش است»، peydɒ-y bebo «پیدایَش شد». ضمیر مشترک χo «خود» همواره با ضمیرهای پیبستی به کار میرود: χožun «خودشان» (اسماعیلی، 48-61؛ نیز تحقیقات).
پرسشواژهها عبارتاند از: ke «کی»، če/ čiči «چی»، key «کِی»، kuwɒ «کجا»، kumun/ kumin «کدام»، čund «چند»، čundi «چقدر»، čejuri/ četöɥri «چگونه/ چطور»، čez(u) «چرا»، meɡe «مگر».
برخی از قیدهای پرکاربردتر: yɒ «اینجا»، vɒ «آنجا»، kü «بیرون»، ru «تو»، zuɢun «حالا، الان»، χeb «خوب»، ziyɒt «زیاد»، hüšvaχ(t) «هیچوقت»، dübɒre «دوباره»، hammežɒ «همیشه».
حروف اضافه عبارتاند از: پیشاضافههای az «از»، be «به»، χo «با/ همراهِ»، dar «به»، bar «برایِ»، var «پیشِ»، žer «زیرِ»، düm «رویِ»، jölöɥ «جلو»، ru «تویِ»، tɒ «تا»، pöy «پیِ/ دنبالِ»، pöylü «پهلویِ»، tel «کنارِ»، paš «پشتِ»، nezik «نزدیکِ». همچنین یک پساضافۀ de با دو معنای «از» و «در»؛ بافتْ مشخصکنندۀ معنای این پساضافه است، مانند veɡi vɒ de, ene yɒ de «بردار از آنجا، بگذار اینجا». این پساضافه معمولاً با پیشاضافهها همراه میشود و تشکیل پیرااضافه میدهد، مانند: (az) mo de «از من»، ru del-ɒy de «تویِ دلش»، düm zimin de «رویِ زمین»، paš bar de «پشتِ در».
حرفهای ربط عبارتاند از: o- «و»، ɡo «که»، ammɒ «اما»، yɒ «یا»، -ji «هم» (ye vače bin-ji «یک بچۀ دیگر هم»). نشانۀ مفعول مستقیم ɒد(r)- با فعلهای ماضی متعدی ظاهر نمیشود (اسماعیلی، 53-55، 58-60).
فعل دارای دو مادۀ مضارع و ماضی است. مادههای ماضی به دو گروه واکهای (مختوم به واکه) و همخوانی (مختوم به همخوان) تقسیم میشوند. گروه اول (بهجز 4 استثنا) با افزودن وند ɒ- به مادۀ مضارع فعل ساخته میشوند و باقاعدهاند: -χandɒ «خندید ـ »، -čarɒ «چرید ـ ». گروه دوم که به یکی از همخوانهای / t/ یا / s/ ختم میشوند، بیشتر رابطۀ تصریفی منظمی با مادۀ مضارع خود ندارند: -k-/ kaft «افت ـ / افتاد ـ »، -ɡir-/ ɡit «گیر ـ / گرفت ـ »، -les-/ less «لیس ـ / لِشت ـ ». 4 مادۀ -ume «آمد ـ »، -di «دید ـ »، -bo-/ bi «بود ـ / شد ـ » و -šo-/ ši «رفت ـ » مستثنا از دو گروه یادشدهاند.
صفت مفعولی با وند a- (فعلهای واکهای) و e- (فعلهای همخوانی) ساخته میشود: kašaʔa<*kaš-ɒ-a «کشیده»، dozzaʔa<*dozz-ɒ-a «دزدیده»، karte «کرده»، ɡite «گرفته».
شناسهها که در ساخت مضارع (لازم و متعدی) و ماضی (فقط لازم) به کار میروند عبارتاند از: مفرد، [ɒn-] (اولشخص)،[i/ -e/ -ø-] (دومشخص)، [u/ -ø-] (سومشخص)؛ جمع، [em-] (اولشخص)، [id-] (دومشخص)، [end-] (سومشخص). شناسۀ دومشخص مفرد، 3 تکواژگونه دارد: e- (مضارع التزامی)، ø- (امری) و i- (در دیگر ساختها). شناسۀ سومشخص مفرد نیز دو تکواژگونه دارد: u- (مضارع) و ø- (ماضی فعلهای لازم). به پایان شناسههای جمع گاهی تکواژ un- اضافه میشود، مانند be-š-end-un «بروند». دیگر وندهای سازندۀ فعل عبارتاند از پسوند نمود ناقص / e-/ (در مضارع اخباری و ماضی استمراری) و پیشفعل -be (در دیگر ساختها) (همو، 61-72).
گویش گزی دو زمان مضارع و ماضی، 3 وجه اخباری، التزامی و امری و دو نمود ناقص و کامل دارد. ساختهای مبتنیبر مادۀ مضارع عبارتاند از: مضارع اخباری/ آینده (ker-ɒn-e «میکُنم»، ker-i-[y]e «میکُنی»، ker-u-[w]e «میکُند»، ker-em-e «میکُنیم»، ker-id-e «میکُنید»، ker-end-e «میکُنند»)؛ مضارع التزامی (be-ker-ɒn «بکُنم»، be-ker-e «بکُنی»، be-ker-u «بکُند»، be-ker-em «بکُنیم»، be-ker-id «بکُنید»، be-ker-end «بکُنند»)؛ امری (beke «بکُن»، <دbekerid<-un «بکُنید»). تصریف ماضی فعلهای لازم و متعدی متفاوت است، به این صورت که در فعلهای متعدی بهجای شناسۀ فعلی از ضمیرهای پیبستی برای نشاندادن فاعل استفاده میشود، مانند be-rasɒ «رسید»، be-rasaʔa(-ʔu) «رسیدهاست»، be-rasaʔa-bo «رسیده بود»، be-rasaʔa-bu «رسیده باشد»، be-rasaʔa-biye(-ʔu) «رسیده بوده است» (قس: be-ž-kašɒ «کشید»، »): χunte-ž-biye(-ʔu) «میخوانده است». درصورت افزودن ماضی استمراری نقلی «داشتن» به صیغههای فعل واژگانی، ماضی مستمر نقلی ساخته میشود: dɒrte-ž-biye šiye-biye(ʔu) «داشته میرفته»؛ dɒrte-ž-biye χunte-ž-biye «داشته میخوانده» (اسماعیلی، 72-89).
فعل نفی و نهی با افزودن وند نفی -na و -ma به آغاز فعل ساخته میشود: berasɒ «رسید» ← narasɒ «نرسید»، make «مکُن»، mavɒ «مگو». نشانۀ فعل سببی، وند n- است که به مادۀ مضارع اضافه میشود: χesar-u-[w]e «میچاید/ سرد میشود» ← χesar-n-u-[w]e «میچایاند/ سرد میکند»، ušk-u-[w]e «میخشکد» ← ušnu[w]e<*ušk-n-u-e «میخشکاند».
دو نوع مصدر وجود دارد: مصدر مرخم (مادۀ ماضی)، مانند parsɒ «پرسیدن»، ret «ریختن»؛ مصدر کامل، که با افزودن پسوند munد(ɒ)- به مادۀ ماضی ساخته میشود، مثل tarsɒ-mun «ترسیدن»، paχt-ɒmun «پختن».
پیشوندهای اشتقاقی فعل عبارتاند از: [-varد، -verد، -vaد، -veد، -darد، -derد، -daد، -deد، -iد، -e]، مانند: bemɒl «بمال»، varmɒl « فرار کن»؛ bižɡit «گرفت/ نگه داشت»، ižɡit «گرفت/ ستاند»، vežɡit «برداشت»؛ beʔun «ببُر»، daʔun «< دکمه را> ببند»؛ böyšo «رفت»، dašo «فرورفت/ غروب کرد»؛ vežɒne «میبیزم»، vavežɒne «میکَنم/ جدا میکُنم». برخی از فعلها فقط بهصورت پیشوندی به کار میروند و صورت بسیط آنها کاربرد ندارد، مانند -i-ni-/ i-ništ «نشستن» و -va-darz-/ va-dašt «دوختن» (همو، 62- 79، 106؛ نیز تحقیقات).
فعلهای کمکی «بودن» و «شدن» اگرچه مادۀ فعلی واحدی دارند، یعنی -b (مضارع)، -bo (ماضی) و -bi[y]e (صفت مفعولی)؛ اما در ساخت فعل «بودن» دو وند تصریفی فعل (پسوند نمود ناقص و پیشفعل) به کار نمیرود: b-ɒn-e «میشوم»، be «باش» و be-be «بشو»، bo-[y]ɒn «بودم» و be-bo-[y]ɒn «شدم»، biye(-ʔu) «بوده< است>» و bi-biye(-ʔu) «شده < است>». در ساخت منفی این دو فعل، برای یکسانشدن صورت منفی آنها، از صیغههای منفی فعل «ایستادن» در معنای «شدن» استفاده میشود: na-bo-[y]ɒn «نبودم»، ولی ve-na-ssɒ-[y]ɒn «نشدم» (در لغت: «نایستادم»). در غزلیات درویش عباس گزی (سراسر اثر) صیغههای مثبت فعل «ایستادن» نیز در در معنای «شدن» به کار رفته است، مانند pɒk vessu «پاک شود». اگرچه این کاربرد امروزه هم بهندرت در برخی از عبارتها دیده میشود، مانند maχ vesse «گم شو» (در لغت: گم بایست).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید