آسیا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 9 مرداد 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/245712/آسیا
شنبه 22 شهریور 1404
چاپ شده
1
یا آسباد آسیایی است که به نیروی باد می گردد و آن را بادْآس و آسیا چرخ نیز نامیده اند. رکن اصلی آسیای بادی چرخی است که باد آن را می گرداند و سنگ آسیا با گردش آن به حرکت درمی آید. آسیاهای بادی ایران از قدیم چرخبادهایی با محور قائم داشت. چرخباد بر بام آسْخانه، درون حصاری خشتی و گِلی کار گذاشته می شد. حصارِ آن 3 دیوار بلند بی سقف در شمال و مشرق و مغرب دارد. بلندی هر دیوار در حدود 6 متر است. دیوار شمالی شکافی طولی دارد که باد از آن می گذرد و به چرخباد می خورد و آن را می گرداند. به گویش مردم خواف و روستاهای پیرامون آن چرخباد «پَر» و حصار «پَرخانه» و شکاف دیواری که باد از آن میگذرد «دَرگاباد» یا «دَرْباد» نامیده میشود. محور چرخباد یک تیر چوبی به طول 6 متر، و معمولاً از تنۀ درخت کاج یا چنار است. این محور «تیرْپُل» نامیده میشود و 8 بادبان که آن را «پَر» یا «پَرّه» می نامند، به آن وصل است. هر پره از چند دسته نی یا شاخه های درخت نخل به هم بسته، یا تختهای چوبی به طول 5 متر و پهنای 75 سانتیمتر است. سرِ بالای تیرپل در سوراخ میان کَلّه تیری به نام «خَرْپُل» که دو سر آن روی دو دیوار شرقی و غربی پَرخانه ثابت شده است، قرار دارد. سر پایین تیرپل از سوراخ روی بام آسْکده می گذرد و با زائدهای آهنی در گلوی سنگگردان آسیا م رود. اکنون نیز چرخبادها در بیشتر آسیاهای سنتی محوری قائم دارند. در بعضی از روستاهای ایران، مانند شاهتقی در خراسان آسباده ایی ساخته شده است که چرخبادهای آنها محوری افقی دارند. هریک از این چرخبادها دارای پروانهای با 8 تا 12 پره است. محور افقی چرخباد با چرخدندهای فلزی به محوری قائم که در سنگِ گردان آسباد محکم شده، وصل است. گردش پروانه محور چرخباد را میگرداند و حرکت آن به محور قائم منتقل می شود و سنگ آسیا را با خود می گرداند. طبق گزارش دمشقی (د 727ق / 1327م) چرخباد آسیاهای سیستانی نخست در زیر سنگهای آسیا کار گذاشته شده بودند. او در وصف ساختمان اینگونه آسبادها، و طرز قرار گرفتن چرخ یا پره در زیر سنگهای آسیا می نویسد: «بر روی مناره یا قله یا تپه و یا برجی از برجهای دژ اتاقکی بر روی اتاقکی دیگر بنا می نهند و در آن اتاقک بالایی سنگ آسیابی می گذارند که میچرخد و گندم آرد میکند و در اتاقک زیرین پرهای میگذارند که باد آن را می چرخاند، به طوری که چون آن چرخ در اتاقک پایین بگردد، آن آسیاب را در اتاقک بالای خود میگرداند. بنابراین با هر بادی که وزیدن گیرد، آن سنگ آسیاب که سنگی یکپارچه است، میچرخد» (ص 308). دمشقی طرحی از دستگاه کامل آسباد سیستانی در درون دو اتاقک همراه با شرح هر بخش از اتاقکها و دستگاه آسباد داده و چگونگی گذر باد از روزنها و برخورد آن بر پره ها و گرداندن آنها را دقیقاً وصف کرده و چنین نوشته است: «برای اتاقک پایین 4 دریچه می گذارند، همچنان که برای بوق 4 سوراخ درست می کنند، ولیکن ساختمان این دریچه ها بهطوری است که سوی فراخ آنها به جانب هوا و سوی تنگ آنها به درون است و مانند ناودانی هستند که هوا با نیرو به درون آنها می آید و نیز همچون دمۀ زرگری هستند که سوی گشاد آن به سوی دهان وی و سوی تنگ آن به درون کوره است تا باد از هر سو که بوزد از میان آنها با نیروی بیشتری به درون اتاقک آسیاب وارد گردد. چون هوا از جایی که برای آن ساخته شده است به درون اتاقک آید به ستون یا دیرکی همانند منوال و پیکان دوک بافندگان که بر روی آن نخ میپیچند، برمی خورد و این دیرک 6 تا 12 پره دارد که بر روی آن پره ها روپوشهایی از پوست دباغَتْ نشده همچون روپوش فانوسی واقع شده است ولیکن این روکشهای پوستی بر روی آن پره ها راست و مستقیم قرارگرفته و پهن شده است، به نحوی که هر پرهای روکشی پوستین و تیریزی دارد که هوا از میان آن تیریز آن را پر می کند و به جلو میراند، آنگاه پرۀ پس از آنرا پُر می کند و به جلو میراند و پس از آن پرۀ سوم را، تا آن دیرک به چرخش درآید و سنگ آسیاب نیز از دوران آن بچرخد و دانه ها را آرد کند» (ص 308-311). ظاهراً بعدها سیستانیها محل چرخباد را تغییر داده و آن را از زیر آسکده بر روی بام آن برده و بر بالای سنگهای آسیا کار گذاشتهاند. این جابهجایی یک دگرگونی در صنعت آسبادسازی در ایران پدید آورد و چرخباد را در برابر وزش بیشتر باد و فشار قویتر قرار داد و در نتیجه میزان کارکرد و بازدهی دستگاه آسیا را بالا برد. در ایران آسبادی از نوع آسبادهای قدیم سیستان که چرخبادهایش در زیر سنگهای آسیا باشد، وجود ندارد، لیکن آسبادهایی از اینگونه تا 1331ش / 1952م، در افغانستان کار میکرده است (وولف، 285). اندیشۀ بهرهگیری از نیروی باد در گرداندن سنگ آسیای غله نخستینبار در میان مردم مشرقزمین پدید آمد. بعضی از نویسندگان تاریخ صنعت و فنون، ایرانیان را مخترع و سازندۀ آسباد دانستهاند، ولی اطلاع ما دربارۀ استفاده از آسیای بادی در ایران از گزارشهایی است که تاریخنویسان و جغرافیدانان نخستین سده های اسلامی از آن دادهاند (نک : مسعودی، 1 / 677). طبق این گزارشها پیشینۀ تاریخی آسیای بادی در ایران به زمانی بسیار دور و به قبل از ظهور اسلام می رسد. سیستان کهنترین سرزمین بادآسها در ایران بوده است. ظاهراً سیستانیها نخستین قوم ایرانی بودند که از نیروی باد درگرداندن چرخهای آسیا استفاده می کردهاند. نویسندۀ تاریخ سیستان می نویسد: زمانی که مردم بیشتر نقاط ایران غلات و حبوب را با آسیای دستی یا آسیای آبی و یا ستوری خرد و آرد می کردند، سیستانیان از آسباد برای آسکردن و بالا کشیدن آب از چاه استفاده می کردهاند (ص 12). اصطخری در توصیف زرنگ سیستان از آسیاهایی یاد می کند که با باد می گردیده است (ص 241-242). مؤلف حدود العالم نیز در شرح ناحیۀ سیستان از آسیاهای آن نام می برد و می نویسد: «ایشان را آسیاها ست بر باد ساخته» (ص 102).
خراسان نیز به سبب بادخیز بودنش جایگاه قدیم آسیاهای بادی در ایران بوده است. بعضی از نویسندگان حتى مردم خراسان را در صنعت آسبادسازی و استفاده از این نوع آسیا در خردکردن غلات با مردم سیستان همراه و شریک دانستهاند (حبیبی، 470). زکریای قزوینی در وصف هرات و شگفتیهای این شهر مهم خراسان در قرن 7ق / 13م، از آسبادهای آن یاد می کند و می نویسد: همانگونه که آسیابها را آب می گرداند، آسبادها را باد به گردش درمی آورد (ص 481؛ نیز نک : لسترنج، 435). گاهی حتى جایی که در آن آسبادها به کار بوده، «آسْبادان» یا جای آسیای بادی نامیده میشده است، مانند مزرعۀ «آسیابادان» در یکی از بلوکات هرات (ابونصری، 68). استفاده از آسباد هنوز در بعضی از روستاهای بخش شرقی ایران و هراتِ افغانستان معمول است. مثلاً در 1342ش از 75 دستگاه آسیای بادی در «نِه» سیستان، 50 دستگاه کار می کرده است (وولف، 286)، و یا در 1347ش از 35 دستگاه آسباد در «نشتیفان» خواف، 30 دستگاه به کار بوده است. صنعت آسبادسازی از ایران به سرزمینهای دیگر جهان رفته است. ظاهراً ابتدا بعضی از کشورهای جهان اسلام، مانند مصر و ترکیۀ عثمانی، و بعد گروهی از کشورهای اروپایی که با مردم مسلمان سرزمینهای اسلامی ارتباط داشتند، فن و شیوۀ ساختن و به کار بردن آسباد را از مسلمانان فرا گرفتند. بنابر گزارشی آسیای بادی در اروپا تا اوایل قرن 9ق / 15م به «آسیا تُرکی» معروف بوده است (روسو، 139). احتمالاً این نامگذاری به این سبب بوده است که اروپاییان نخست از طریق مردم کشور عثمانی با آسیای بادی آشنا شده بودند.
آسیایی است که با نیروی حیوان میچرخد. این نوع آسیا را در ایران بیشتر «خَراس» یعنی بزرگْآس مینامند، چون سنگهای آن بسیار بزرگ و سنگین است (نک : برهان ... ، ذیل خراس). خراس را معمولاً با اسب و شتر و گاو، و گاهی با خر و استر میگردانند. حرکت دایرهوار حیوان سنگ رویی را به دور محوری قائم که از میان سنگ ثابت زیرین آسیا بیرون آمده است، میگرداند. خراس در ایران معمولاً در جاهای بیآب و خشک و در عصارخانه ها بهکار میرفته است. مثلاً در قدیم مردم سرخس ــ که شهرشان خشک و کمآب بـوده است ــ بـرای آرد کردن غلات از خراس استفاده میکردهاند. ابنحوقل مینویسد: «کشتهای سرخس بارانی» است و «مهمترین دارایی مردم آنجا شتر و گوسفند است» و «آب آن از چاه تأمین میگردد و آسیاها از چارپا استفاده میکنند و آسیای آبی ندارد» (ص 179). در برخی از نقاط ایران آسیاهای آبی را گونهای میساختهاند که به هنگام خشکسالی یا تنگابی بتوانند آنها را با نیروی حیوان نیز بگردانند. در اصفهان وقتی که آب زایندهرود در سه چهار ماه تابستان کم یا خشک میشد، آسیابانها از شتر یا گاو یا قاطر برای گرداندن سنگهای آسیا استفاده میکردند (تحویلدار، 117). اصفهانیان آسیاهای ستوری را «آسیاب گاوی» مینامیدند، زیرا بیشتر این آسیاها با گاو میگشت. بنابر نوشتۀ محمدمهدی اصفهانی در این آسیاها حیوان میتوانست با یک دور حرکت کامل خود به گرد دستگاه «به تفاوت تعداد چرخها و سایر ادوات از 8 تا 12 دور سنگرویی آسیا را بگرداند» (ص 54). کار آسیابان در آسیاهای ستوری بسیار مهم و دشوار بوده است. آسیابانها باید همیشه مراقب باشند تا حیوانی که سنگ آسیا را میگرداند، در هنگام آسیا کردن از حرکت باز نایستد. حتى بعضی از آنها برای این کار تدبیری اندیشیده بودند. مثلاً به هنگام آس کردن زنگی به گردن چارپا میبستند و زنگی نیز در دست خود نگه میداشتند. هرگاه حیوان ازگردش باز می ایستاد و زنگ گردنش از صدا می افتاد، آسیابان زنگ خود را به صدا درمی آورد تا باز به راه افتد. بعضی از آسیابانها نیز به هنگام خواب یا دور شدن از آسیاخانه زنگ خود را به شاخۀ درختی در مسیر جریان باد و نزدیک در آسیا میبستند تا با وزش باد و لرزش شاخۀ درخت زنگ به صدا درآید (جمالزاده، 79، 80)؛ بدینگونه، همیشه تصویری از حضور آسیابان و شلاق او در ذهن حیوان بود و به ندرت از حرکت باز می ایستاد. آسیای ستوری نیز مانند آسیای آبی و بادی از کهنترین انواع آسیاهای سنتی در ایران است. از زمان و محل اختراع آسیای ستوری اطلاع دقیقی در دست نیست. طبق برخی از روایات تاریخی نخستین آسیای اسبگرد، برای پوستکندن غلات، در چین اختراع شده است. در دوران باستان زمانی که رومیان از بردگان خود برای گرداندن سنگهای بزرگ آسیا استفاده میکردند، ایرانیان چهارپایان یا نیروی آب و باد را برای به گردش درآوردن سنگهای آسیا بهکار میگرفتند. استعمال واژۀ خراس و ترکیبات اسب و گاو و شتر و جز آن با کلمۀ آس و آسیا در آثار و نوشته های نویسندگان و شعرای قرنهای 4 و 5 ق نشانهای گویا از تداول و شهرت بسیار زیاد اینگونه آسیا در ایران در آغاز دورۀ اسلامی است. در زبان و ادب فارسی ترکیبات «اَسْپاس» و «آسْ اُشتر» یا «اُشترآس» و «گاوْآس» و «خَرْآسیا» اصطلاحاً برای نامیدن آسیاهایی که با اسب و شتر و گاو و خر میگردیده، بهکار رفته است.
یا آسبانی: شغل و کار آسیابان، نگهبانی از آسیا و گرداندن آن است. آسیابانی در ایران سابقۀ بسیار دراز دارد. تاریخ پیدایش این پیشه ظاهراً بایست با پیدایی آسیاهای آبی و بادی و ستوری در ایران، و نیاز اینگونه آسیاها به نگهبان و گرداننده همزمان بوده باشد. با وجود اهمیت زیاد آسیابانی و نقش و ارزش همگانی آن در ایران قبل و بعد از اسلام، آگاهیهای بسیار اندکی از این پیشه، و چگونگی کار آسیابانان و سازمان صنفی و زندگی و آداب و اخلاق و نقش و پایگاه اجتماعی آنان به ما رسیده است. در متونی که به پهلوی از دورۀ ساسانی در دست است، نامی از آسیابان و آسیابانی نیامده است؛ در صورتی که نام «نانْباگ» (نانوا)، پیشهور همشأن آسیابان و وابسته به او، یا «وَرْس ـ وِرای» (سلمانی) و «خوالیگر» (آشپز)، پیشهورانی با شغلی کمبهاتر از آسیابانی در جامعه آمده است (تفضلی، 195-196). بنا بر متون سریانی مربوط به دوران ساسانی، صنعتگران و پیشهوران ایران هریک در آن زمان صنف و رئیس مخصوص به صنف خود داشتند. همۀ آنها بزرگ و رئیسی داشتند که «کِرُّگْبَد» یعنی رئیس اصناف، نامیده میشد (همو، 192). طبق بعضی روایتهای تاریخی، در اوایل دورۀ اسلامی آسیابانان شهری در گروه و صنفی تشکیل یافته بودند و مانند سایر پیشهوران در بعضی از شهرهای مهم، مانند بصره، رستهبازاری مخصوص به خود داشتند (شیخلی، 56). شیخلی به نقل از الذخائر و التحف مینویسد که آسیابانان در زمان تابعین دارای شیخ یا رئیس شدند و حسن بصری (د 110ق / 728م) از بزرگان تابعین به گروه آسیابانان و عصاران و روغن کنجدگیران نظام بخشید و برای هریک از شیوخ آنها «گرهی نهاد تا در کمربند خود ببندند، زیرا آنان از پیران و اخیار بودند» (ص 91-92). از قدیم بعضی از صنفها برای شناساندن صنعت و پیشۀ خود و تمایز صنفی از یکدیگر، نشان و علامت مخصوص به خود داشتهاند. نشان و علامت هر صنف و پیشه معمولاً یکی از ابزارها و وسایل مهم کار و پیشۀ آنها بود. بنا بر برخی منابع تاریخی، سنگ آسیا نشان و نماد صنفی گروه آسیابانان و مظهر کار آنها بود. ابنجوزی در شرح آذینبندی شهر به مناسبت جشن تولد پسر المقتدی، خلیفۀ عباسی، در 480ق / 1087م، و شرکت گروهی از پیشهوران در جشن و به نمایش گذاشتن ابزار و وسایل کار و پیشۀ خود، از آسیابانان نیز یاد میکند و مینویسد: آسیابانان سنگهای آسیا را به نمایش گذاشته بودند و با آنها روی زمین آرد میکردند (9 / 38؛ نیز نک : شیخلی، 97- 98).کار و وظیفۀ آسیابانی گونهگون و زیاد است. آسیابان باید فشار آب را در آسیای آبی، و سرعت وزش باد را در آسیای بادی تنظیم کند، مراقب حرکت چهارپا در آسیای ستوری باشد، سرعت گردش سنگ آسیا را میزان کند، دندانه های روی سنگ آسیا را که در اثر گردش و کار مداوم ساییده و کند میشود با آسیازَنه (= ابزار آجیدن سنگ آسیا، آژینه) بتراشد و آج دهد، ابزار و وسایل آسیا را تعمیر کند، غربالی را که چشمه های زه آن به سبب کار زیاد سست و گشاد و فرسوده شده عوض کند، غله را پیش از آسیا کردن بوجاری کند، یعنی آن را غربال کند و خاک و شن و خاشاک آن را بگیرد (در بعضی از آسیاها این کار وظیفۀ کارگری به نام «بوجار» است). آسیابانهای شهرها وظیفه داشتند که هر روز علاوه بر گندمی که برای مردم محل آرد میکردند، سهم معینی نیز برای نانواییهای شهر آرد کنند. بعضی از آسیابانهای شهرهای قدیم برای اینکه غلۀ مردم در آسیا با هم عوض یا مخلوط نشود، نام صاحبان غله را روی تكههایی از كدوحلوایی یا كدوقلیایی مینوشتند، و اگر سواد نداشتند نشانههایی مخصوص روی آنها میگذاشتند و از كیسههای غله میآویختند (نك : ابناخوه، 75). ابناخوه دربارۀ «حسبت بر آسیابانان» شرحی نسبتاً مفصل و دقیق دارد. در روزگار او (سدۀ 7ق / 13م) در شهرهای بزرگ و معروف اسلامی مرسوم بوده كه هرچندگاه، محتسبی به آسیاخانههای شهر میرفته و دستگاه آسیا و ابزارها و وسایل آسیابانی و شیوۀ كار و رفتار آسیابانها را بازرسی میكرده است. محتسب آسیابانان را به تعویض و تعمیر ابزارها و وسایل كهنه و فرسودۀ آسیا، به كار بردن ترازو و رطل و پیمانۀ سالم و درست، اجتناب از آرد كردن بیدرنگ غله پس از تراشیدن و آژیدن سنگ آسیا، و پرهیز از به كار گرفتن بیش از اندازۀ ستور در آردكردن وا میداشت (ص 74-75). هرگاه آسیابانی در كار و وظیفهاش كوتاهی یا تقلب میكرد، مثلاً گندم مردم را میدزدید، یا به آردِ گندم دانههای دیگری مانند نخود یا باقلا، كه از گندم ارزانتر بود، میافزود او را حد میزدند یا جریمه میكردند (همو، 74). آسیابانی از قدیم كار مردان بوده است و در بعضی روستاها مانند بلوك زهرا كه آسیاخانه را نیمهمقدس میپندارند، زنان را از داخلشدن به آن و گرداندن آسیا منع میكنند (آل احمد، 35)، لیكن در بعضی از روستاهای ایران، مانند آلاشت سوادكوه، بنابر سنتهای محلی، كار آسیابانی به زنان سپرده میشده است (پوركریم، 45). آسیابانان برای كار آسیابانی مزد میگرفتهاند. این مزد را در گذشته تَژْده مینامیدند. تژده به صورت جنس یا پول روزانه یا سالانه پرداخت میشده است. بلعمی در شرح گفت وشنود میان آسیابان زریق مرو و یزدگرد، و نپذیرفتن او انگشتری شاه را به جای مزد مینویسد: «آسیابان گفت این چه چیز است؟ مرا 4 درم سیم باید كی مزد این آسیا هر روز 4 درم سیم است» (1 / 94). پرداخت مزد آسیابان به عهدۀ صاحب آسیا، یا صاحبان غله است. صاحب آسیا معمولاً مزد آسیابان را بر پایۀ چند یك از درآمد آسیا میپردازد. همۀ درآمد حاصل از كار در آسیاهای وقفی یا آسیاهایی كه مردم یك ده یا محل در آن سهم دارند، به آسیابان میرسد. در دهات اربابی، یعنی دهاتی كه زمین و آب آن متعلق به بزرگ مالكان بود، آسیابان سهمی از درآمد آسیا را به نام حقّابه به مالك، كه سهمی هم در آسیا نداشت، میپرداخت. این حقابه در برابر مقدار آبی كه به آسیا میآمد و سنگ آسیا را میگرداند، پرداخت میشد. مزد شاگرد آسیابان نیز معمولاً از آرد غلۀ آسیاشده پرداخت میشده است. آسیابانهای بعضی از شهرها موظف بودند سهمی از درآمد آسیا را به عنوان طَسْقِ آسیا، یعنی مالیات، به حاكم شهر یا شاه بپردازند. در این زمان نیز هنوز در بیشتر شهرها و روستاهای ایران مزد آسیابان را به همان شیوۀ گذشته میپردازند. در جاهایی هم كه آسیای موتوری یا آسیای برقی كار گذاشته شده است، آسیابان و كارگرانی كه با او كار میكنند، معمولاً روزانه از آسیابدار (صاحب آسیا) دستمزد دریافت میدارند. صاحبان غله برای آسیاكردن غله در اینگونه آسیاها كارمزد میپردازند. كارمزد هر بارِ گندم، یا هر گونی گندم، چندیك همان مقدار گندم، یا مبلغی معین پول نقد است. در برخی از شهرها نیز آسیابانها غلۀ مردم را به رایگان آرد میکردند. ناصرخسرو از آسیاهایی در ناحیۀ احسا یا لحسا در ساحل غربی خلیج فارس در عربستان یادکرده، مینویسد: «آسیاها باشد در لحسا که ملک سلطان باشد و به سوی رعیت غله آرد کنند که هیچ نستانند و عمارت آسیا و مزد آسیابان از مال سلطان دهند و آن سلاطین را سادات میگفتند» (ص 110). در بعضی از شهرها آسیاهای آبی یا موتوری و یا برقی در اجارۀ آسیابانها ست و آسیابانها به صاحبان این آسیاها روزانه یا ماهانه اجاره میپردازند. آسیابانهای بعضی از شهرهای كهن ایران در میان خود به لُوتَر، یا زبان ساختگی مخصوصی صحبت میكردند كه دیگران آن را نمیفهمیدند. این زبان ساختگی، كه امروزه از میان رفته، در میان مردم اصطلاحاً به زبان آسیابانی مشهور بوده است. آسیابانهای بعضی از شهرهای سنتی زبان ساختگی خود را معمولاً به نام خاصی میخواندند؛ مثلاً آسیابانهای قدیم دزفول و شوشتر، لوتر خود را «زبان چَپی» مینامیدند. واژههای این لوتر از زبان فارسی و گویشهای محلی گرفته و تركیب و ساخته میشده است. مثلاً در این لوتر كه زبانگَرد آسیابان های دزفول و شوشتر بود،آدم را «پیسا»، زن را «كِلاتِ»، پسربچه را «بینشون»، دختربچه را «قَدْگُشیدِ»، عرب را «بَنْدْبِسر»، دزد را «وَرْبُر»، پرنده را «بالْدار»، چهارپا را «دُمْدار»، نان را «لیش»، گندم و جو را «بیزَوار»، آرد را «مُورِد» و بالاخره پول را «زِرِبُر» میخواندند. كلمۀ آسیابان در گویشهای رایج میان مردم ایران به صور مختلف آمده است، مثلاً در گویش مردم اَبیانه به صورت «اروون»، در سُرخهای «آرِوان»، سمنانی «آرون»، سنگسری «ارون»، لاسگردی «آریوون» و در زِفْرِهای «ارو» (جزء اول همۀ این كلمات همریشه با آس و به معنی آن، و جزء دوم آنها صورتی دیگر از پسوند «وان» و «بان» به معنی نگهبان است)، در آشتیانی «آسْوان»، شهمیرزادی «اُسِیُوبُن»، در اورامانی «آساوان»، كُردی مهاباد «آشْوان»، لُری كهگیلویه «لیوون»، دزفولی «لوُوینَ»، و در گویشهای تاتی و هَرْزَنی به ترتیب «آراغانْچی» و «اُرارْچی».
آل احمد، جلال، تاتنشینهای بلوك زهرا، تهران، 1337ش؛ ابناخوه، محمد، آیین شهرداری (معالمالقربه)، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1347ش؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دكن، 1359ق؛ ابنحوقل، محمد، صورةالارض، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1345ش؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345ش؛ ابونصری هروی، قاسم، طریق قسمت آب قلب، به كوشش مایل هروی، تهران، 1347ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالكالممالك، لیدن، 1927م؛ اصفهانی، محمدمهدی، نصف جهان فی تعریفالاصفهان، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ ایزدپناه، حمید، آثار باستانی و تاریخی لرستان، تهران، 1355ش؛ برهان قاطع، محمد حسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمد معین، تهران، 1361ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به كوشش محمدتقی بهار و محمدپروین گنابادی، تهران، 1341ش؛ بلوكباشی، علی، «ایل بهمئی»، هنر و مردم، تهران، 1344ش، شم 36؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، «آسیابهایی كه با قنات كار میكنند»، مجلۀ دانشكدۀ ادبیات و علوم انسانی، مشهد، 1364ش، س 18، شم 1؛ پوركریم، هوشنگ، الاشت، تهران، 1345ش؛ تاریخ سیستان، به كوشش محمدتقی بهار، تهران، 1339ش؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای اصفهان، تهران، 1342ش؛ ترجمۀ تفسیر طبری، به كوشش حبیب یغمایی، تهران، 1342ش؛ جمالزاده، محمدعلی، هزاربیشه، تهران، 1326ش؛ حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، كابل، 1345ش؛ حدودالعالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1915م؛ دمشقی، محمد، نخبةالدهر، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران، 1357ش؛ روسو، پییر، تاریخ صنایع و اختراعات، ترجمۀ حسن صفاری، تهران، 1358ش؛ زمخشری، محمود، مقدمةالادب، به كوشش محمدكاظم امام، تهران، 1342ش؛ سرخ افسر، فضل علیبیگ، تاریخ بدخشان، به كوشش بولدیرف، لنینگراد، 1959م؛ شاملو، احمد، كتاب كوچه، تهران، 1361ش؛ شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به كوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1338ش؛ شیخلی، صباح ابراهیم سعید، اصناف در عصر عباسی، ترجمۀ هادی عالمزاده، تهران، 1362ش؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ كاشان، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1335ش؛ عباسی، محمد، حاشیه بر فرهنگ رشیدی، تهران، 1337ش؛ فرصت، محمدنصیر، آثارالعجم، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1362 ش؛ قزوینی، زكریا، آثارالبلاد، بیروت، 1380ق؛ قمی، حسنبن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسنبن علی قمی، به كوشش جلالالدین طهرانی، تهران، 1313ش؛ كیا، صادق، واژهنامۀ طبری، انجمن ایرانویج، 1318 یزدگردی؛ گردیزی، عبدالحی، زینالاخبار، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347ش؛ لسترنج، گ.، سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمۀ محمود عرفان، تهران، 1364ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1365ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371ش؛ مقدسی، محمد، احسنالتقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1361ش؛ مقدم، محمد، گویشهای وفس و آشتیان و تفرش، انجمن ایرانویج، 1318 یزدگردی؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1345ش؛ نیشابوری، ابراهیم، قصصالانبیاء، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1340ش؛ ویلسن، ك.، تاریخ صنایع ایران، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، 1317ش؛ نیز:
Tafazzoli, A., «A List of Trades and Crafts in the Sassanian Period», Archaeologische Mitteilungen aus Iran, Berlin , 1974, vol.VII; Wulff, H. E., The Traditional Crafts of Persia, Cambridge etc., 1975 .علی بلوكباشی (دبا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید