تاریخ

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بهدینان | بهْدینان‌، گویش‌، عنوانی‌ كه‌ بر زبان‌ ویژۀ بهدینان‌ ایرانی‌، یعنی‌ ایرانیان‌ زردشتی‌ اطلاق‌ می‌گردد و یكی‌ از گویشهای‌ مركزی‌ ایران‌ است‌. زردشتیان‌ ایران‌ اصولاً در قرون‌ اخیر در كرمان‌ و یزد می‌زیسته‌اند و زبان‌ خود را دری‌ و گوری‌ و گورونی می‌نامیده‌اند. گور در این‌ گویش‌ به‌ معنای «مرد» و «زردشتی‌» و صور...
  • بهرام شاه بن مسعود* |
  • بهرام شاه غزنوی | بَهْرامْ شاهِ غَزْنَوی‌، ابوالمظفر یمین‌‌الدوله‌ (حك‍ 512-547ق‌ / 1118-1152م‌)، فرزند مسعود بن‌ ابراهیم‌، از سلاطین‌ نامدار دورۀ دوم‌ غزنوی‌. مادر بهرام‌ شاه‌ گوهر خاتون‌، ملقب‌ به «مهد عراق‌»، دختر ملكشاه‌ سلجوقی‌ بود
  • بهروزخان | بِهْروزْخان‌، نام‌ دو تن‌ از امیران‌ كرد دنبلی‌ در عهد صفویه‌: 1. امیر بهروز خان‌، ملقب‌ به‌ سلمان‌ خلیفه‌، پسر امیر رستم‌.
  • بهلول | بُهْلول‌، هفته‌نامه‌ای‌ انتقادی‌ و طنزآمیز همراه‌ با كاریكاتور كه‌ مدافع‌ و ناشر افكار حزب‌ دموكرات‌ بود. این‌ هفته‌نامه‌ از اوایل‌ سال‌ 1290 ش‌ /1911 م‌ نخست‌ با مدیریت‌ شیخ‌ علی‌ عراقی‌ منتشر شد
  • بهلول لودی | بُهْلولِ لودی‌ (د 894 ق‌ / 1489 م)‌، سلطان‌ دهلی‌ و سر سلسلۀ لودیان‌ در شبه‌ قارۀ هند. خاندان‌ لودی‌ از تیرۀ شاهوخیل‌ از قبیلۀ غلزایی‌ افغان‌ بود.
  • بهمن جادویه | بَهْمَنِ جادویه‌، از سرداران‌ مشهور ساسانی‌ در آستانۀ ورود اسلام‌ به‌ ایران‌. آگاهیهای‌ اندك‌ دربارۀ احوال‌ او منحصر به‌ مطالبی‌ است‌ كه‌ مورخان‌ عصر اسلامی‌، تنها دربارۀ پیكارهایش‌ با مسلمانان‌ آورده‌اند. این‌ اندك‌ هم‌ خالی‌ از خلط و اشتباه‌ نیست‌.
  • بهمن شاه | بَهْمَنْ شاه‌، علاءالدین‌حسن‌ گانگو (حك‍ 748- 759ق‌ /1347- 1358م)‌، بنیان‌گذار سلسلۀ بهمنیان‌ (ه‍ م)‌ دكن‌ (748-933ق‌ /1347-1527 م)‌.
  • بهمنیان | بَهْمَنیان‌، اعضای‌ خاندانی از مسلمانان‌ كه‌ در شبه‌ جزیرۀ هند با تشكیل‌ حكومتی مستقل‌ و قدرتمند بر فلات‌ دكن‌ فرمان‌ راندند (748-933 ق‌ /1347-1527 م‌).
  • بیاسی | بَیاسی‌، ابوالحجاج‌ یوسف‌ بن‌ محمد بن‌ ابراهیم‌ انصاری‌ بیاسی‌ (573-653ق‌ /1177-1255م‌)، مورخ‌، محدث‌ و شاعر. او به‌ بیاسه‌، شهری‌ در ایالت‌ جَیان‌ اندلس‌ (نک‍ : ه‍ د، بیاسه‌؛ EI2, I /1150) منسوب‌ است‌ و برخی‌ صراحتاً او را زادۀ همین‌ شهر می‌دانند
  • بیبرس | بِیبَرْس‌، ملك‌ مظفر ركن‌الدین‌، ملقب‌ به‌ جاشنگیر، دوازدهمین‌ سلطان‌ مملوك‌ مصر. اگر چه‌ نام‌ وی‌ تركی‌ است‌ ]بی‌، بای‌ = دارا، ثروتمند + برس‌، بارس‌، پارس‌ = پلنگ‌[ (كلاوسن‌، 368, 384؛ كاشغری‌، I /344, III /158)
  • بیبرس بندقداری | بِیبَرْسِ بُنْدُقْداری‌، ملك‌ ظاهر ركن‌الدین‌ ابوالفتح‌ صالحی‌ (د 676ق‌ /1277م‌)، چهارمین‌ سلطان‌ از شاخۀ ممالیك‌ بحری‌ كه‌ از 658 تا 676ق‌ بر مصر و شام‌ حكومت‌ كرد.
  • بیبرس منصوری | بِیبَرْسِ مَنْصوری‌، ركن‌الدین‌ بن‌ عبدالله‌ خطایی‌ دواداری‌ صالحی‌ (د 725ق‌ /1325م‌)، امیر، تاریخ‌نویس‌ و فقیه‌ حنفی‌ عصر مملوكان‌ مصر.
  • بیت الارقم |
  • بیت العتیق |
  • بیت المال | بِیتُ‌الْمال‌، عنوانی‌ كه‌ از آغاز تشكیل‌ دولت‌ اسلامی‌ بر مجموعۀ داراییهای‌ موجود یا بالقوۀ دولت‌، و نیز محل‌ و موضعی‌ كه‌ بخش‌ منقولِ این‌ داراییها را در آنجا گرد می‌آوردند و سپس‌ تحت‌ شرایط و قوانینی‌ برای‌ مصالح‌ عامۀ مسلمانان‌ و جامعۀ اسلامی‌ خرج‌ می‌كردند
  • بیتیکچی | بیتیكْچی‌، واژه‌ای‌ تركی‌ به‌ معنی‌ دبیر، منشی‌، كاتب‌ و نویسنده‌. این‌ واژه‌ از 3 جزء «بیتی‌» به‌ معنی‌ نوشتن‌، پسوند نام‌ساز « ك‌» و پسوند فاعلی « چی‌» تركیب‌ شده‌، و در فارسی‌ به‌ شكلهای‌ بیتكچی‌، بتیكچی‌ و بتكچی‌ نیز آمده‌ است‌
  • بیداری اسلامی | بیداریِ اِسْلامی‌، در ادبیات‌ سیاسی‌ِ معاصر در ایران‌ و جهان‌، یعنی‌ تحولات‌ فكری‌ و اجتماعی‌ِ دو قرن‌ اخیرِ جوامع‌ مسلمان‌ در پرتو وفاداری‌ به‌ مبانی‌ دینی‌ اسلامی‌.
  • بیرام پاشا | بِیرامْ پاشا، یا بایرام‌ پاشا (د 1048ق‌ /1638م‌)، دولتمرد و صدراعظم‌ دولت‌ عثمانی‌ در زمان‌ فرمانروایی‌ مراد چهارم‌، هفدهمین‌ سلطان‌ عثمانی‌ (سل‍ 1032-1050 ق‌ /1623-1640 م‌).
  • بیذق | بَیذَق‌، ابوبكر بن‌ علی‌ صنهاجی‌ (د ح‌ نیمۀ سدۀ 6ق‌ /12م‌)، از مریدان‌ ابن‌تومرت‌ (ه‍ م‌) و مؤلف‌ اثری‌ با عنوان‌ اخبار المهدی‌ بن‌ تومرت‌.
  • بیرق |
  • بیرقدار | بِیرَقْدار، عنوان‌ و منصبی‌ در سازمان‌ نظامی‌ دولت‌ عثمانی‌. وظیفۀ بیرقدار (بایراقدار) كه‌ او را علمدار و سنجق‌دار نیز می‌نامیدند، حفظ و حمل‌ پرچم‌ در واحدهای‌ نظامی‌ منظم‌ و نامنظم‌ و نهادهایی‌ كه‌ پرچم‌ خاص‌ داشتند، بوده‌ است‌. سابقۀ این‌ منصب‌ گویا به‌ عصر سلاجقۀ آسیای‌ صغیر باز می‌گردد، اما در عصر عثمانی‌...
  • بئر معونه | بِئْرِ مَعونه‌، جایی‌ در سرزمین‌ نجد ــ مركز جزیرةالعرب‌ ــ میان‌ منزلگاه‌ بنی‌ عامر و حَرّۀ بنی‌ سُلیم‌ (ابن‌ هشام‌، 3 / 194؛ نیز نک‍ : یاقوت‌، 1 / 435). بئر معونه‌ به‌ سبب‌ واقعه‌ای‌ كه‌ در صفر 4 / ژوئیۀ 625 در آنجا روی‌ داد، شهرت‌ یافته‌ است‌.
  • بیزانس، دولت |
  • بیستگانی | بیسْتْگانی‌، اصطلاحی‌ مالی‌ ـ اداری‌ كه‌ بر نوعی‌ مقرری‌ و حقوق‌ اطلاق‌ شده‌، و از سدۀ 4 ق‌ /10 م‌ در منابع‌ فارسی‌ به‌ كار رفته‌ است‌. گر چه‌ به‌ سبب‌ ذكر معادل‌ عربی‌ آن‌، یعنی‌ عشرینیه‌ (جمع‌ آن‌: عشرینیات‌) در برخی‌ منابع‌ كهن‌ عربی‌ (مثلاً: خوارزمی‌، 65؛ ابن‌ حوقل‌، 469؛ نیز نک‍ : حبیبی‌، 311؛ قس‌: با تس...
  • بیستون |
  • بیعت شجره |
  • بیعت رضوان |
  • بیگم |
  • بیگلربیگی | بِیْگْلَرْ بِیْگی‌، عنوانی‌ مركب‌ از «بیگ‌» (= امیر)، «لَر» (= نشانۀ جمع‌) و «ی‌» (= پسوند اضافۀ تركی‌) به‌ معنایِ امیر امیران‌، یا امیرالامرا.
  • بیگ |
  • بیوتات سلطنتی | بُیوتاتِ سَلْطَنَتی‌، مجموعه‌ای‌ از سازمانها، كارخانه‌ها، كارگاهها و واحدهای‌ خدماتی‌ كه‌ وظیفۀ آنها تهیۀ حوایج‌ و ملزومات‌ مورد نیاز دربار پادشاهان‌ بود.
  • بیهقی، ابوالحسن | بِیهَقی‌، ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ زید بن‌ محمد (19 شعبان‌ 490-565ق‌ / اول‌ اوت‌ 1097-1170م‌)، حجةالدین‌، ظهیرالدین‌ و فرید خراسان‌، عالم‌ بزرگ‌ كه‌ در غالب‌ دانشهای‌ روزگار خود دست‌ داشت‌.
  • پادوسپانان |
  • پارسیان | پارْسیان‌، جمع‌ پارسی‌، در لغت‌ به‌ معنای‌ اهل‌ پارس‌ (ایران‌) است‌ كه‌ معمولاً برای‌ نامیدن‌ زردشتیان‌ (ه‍ م) هند به‌ كار می‌رود.
  • پاسبان اوغلو | پاسْبانْ اوغْلو، عثمان‌ (1171-1222ق‌ / 1758-1807م‌)، از اعیان‌ و پاشاهای‌ معروف‌ دولت‌ عثمانی‌ در وِدین‌1(شمال‌ غربی‌ بلغارستان‌)، معاصر سلطان‌ سلیم‌ سوم‌ كه‌ برضد دربار عثمانی‌ طغیان‌ كرد.
  • پاشا | پاشا، عنوان‌ یا لقب‌ دولتمردان‌ عالی‌رتبۀ لشكری‌ و كشوری‌ در امپراتوری‌ عثمانی‌ كه‌ از جانب‌ سلطان‌ به‌ آنان‌ اعطا می‌شد.
  • پاشالیق |
  • پای ین مهو |
  • پترونه خلیل | پَتْرونه‌ خَلیل‌، شورشی‌ِ دورۀ نوگرایی‌ در كشور عثمانی‌. او عامل‌ اصلی‌ قیامهای‌ خیابانی‌ استانبول‌ در نیمۀ سدۀ 12ق‌ / 18م‌ بود كه‌ موجب‌ قتل‌ وزیر و خلع‌ سلطان‌ عثمانی‌ گردید.
  • پچوی | پَچَوی‌، ابراهیم‌ (982- ح‌ 1060 ق‌ / 1574-1650 م‌)، منسوب‌ به‌ ناحیۀ پچ‌ در مجارستان‌، مورخ‌ و دیوان‌سالار دستگاه‌ امپراتوری‌ عثمانی‌. شرح‌ احوال‌ پچوی‌ كه‌ به‌ سبب‌ اشارات‌ و تصریحات‌ خود وی‌ تقریباً روشن‌ است‌
  • پرچم | پَرْچَم‌، قطعه‌ای‌ پارچۀ منقوش‌ به‌ نشانی‌ خاص‌ كه‌ معمولاً به‌ میله‌ای‌ آویخته‌ می‌شود و به‌ عنوان‌ نماد یك‌ قوم‌، كشور، آرمان‌ و یا سازمان‌ معینی‌ به‌ كار می‌رود. در گذشته‌ گاه‌ از پوست‌ به‌ جای‌ پارچه‌ استفاده‌ می‌شده‌ است‌.
  • پرده داری | پَرْده‌داری‌ (حجابت‌)، از مناصب‌ مهم‌ دربار خلفا و فرمانروایان‌. متصدی‌ این‌ منصب‌ حساس‌ را پرده‌دار (حاجب‌) می‌خواندند كه‌ در دوره‌هایی‌ از قدرت‌ بسیار برخوردار بود و نزدیك‌ ترین‌ كس‌ به‌ خلیفه‌ یا سلطان‌ به‌ شمار می‌رفت‌.
  • پروانه* |
  • پرلاک | پِرْلاك‌، بندری‌ در اندونزی‌ و قلمرو قدیم‌ترین‌ سلسله‌ای‌ از شاهان‌ مسلمان‌ به‌ همین‌ نام‌ در سوماترای‌ شمالی‌.
  • پروانه، خاندان | پَرْوانه‌، خانْدان‌، از خاندانهای‌ حكومتگر ایرانی‌ تبار آسیای‌ صغیر (649-700ق‌ / 1251-1301م‌)، كه‌ روزگاری‌ به‌ عنوان‌ تابع‌ دولت‌ سلاجقۀ روم‌، و دوره‌ای‌ دیگر به‌طور مستقل‌ بر بخشی‌ از آناتولی‌، شامل‌ سینوپ‌، سامسون‌ وجانیك‌، واقع‌ در بخش‌ میانی‌ و غرب‌ دریای‌ سیاه‌ فرمان‌ راندند.
  • پری خان خانم | پَریْ‌خانْ خانُم‌ (رجب‌ 955- رجب‌ 985 / اوت‌ 1548- سپتامبر 1577)، دختر شاه‌ طهماسب‌ اول‌ صفوی‌ و بانویی‌ سیاستمدار و قدرتمند كه‌ در تحولات‌ سیاسی‌ دورۀ خود نقشی‌ مهم‌ داشت‌.
  • پسیان | پِسْیان‌، كلنل‌ محمدتقی‌ خان‌ (1309-1340ق‌ / 1892-1921م‌)، از افسران‌ ژاندارمری‌ در اواخر دوران‌ قاجار و رهبر یك‌ شورش‌ نظامی‌ در خراسان‌. او در خانواده‌ای‌ ایرانی‌ مهاجر از قفقاز، در تبریز به‌ دنیا آمد و در مدرسۀ لقمانیه‌ به‌ تحصیل‌ پرداخت‌.
  • پشنگ لر |
  • پلیس جنوب | پُلیسِ جَنوب‌، یا تفنگداران‌ جنوب‌ ایران‌، تشكیلاتی‌ نظامی‌ كه‌ انگلیسیها در خلال‌ جنگ‌ جهانی‌ اول، در جنوب‌ ایران‌ بنیاد نهادند (ربیع‌الاول‌ 1334- ربیع‌الآخر 1340 / ژانویۀ 1916- دسامبر 1921).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: