«روز ۱۶ مهر ۱۳۰۴ زاده شدهام. نام ماماچه من مادام بالک بود. فرانسوی بوده است. دکتر یوسف میر او را به پدرم معرفی کرده بود. مادرم میگفت پروردن من در اختیار او و دایهاش رقیه نبود. هرچه دکتر میر میگفت بر آن آداب میبایست رفتار بشود. دکتر میر گفته بود ساعات معینی به بچه شیر بدهند، او را دائم بغل نکنند، بگذارند در جای خود گریه کند و از این قبل رفتارها. پدرم در آن ایام تحت تأثیر تربیت فرنگیمآبی بود.»
استاد ایرج افشار آثار بسیار زیادی دارد، سفرهایش را در یک کتابی به نام «گلگشت» جمعآوری کرد. کتابی دارد به نام «سواد و بیاض» و کتاب دیگری به نام «بیاض سفر» که آن هم حاصل سفرهای مطالعاتی - تحقیقاتی وی در ایران و جهان است.
«ایرج افشار، ایرانشناسی را منحصر به پژوهش بر روی منابع مکتوب نمیدانست و اعتقاد داشت که گاه لازم است محقق سفر کند، راهها و کورهراهها را زیر پا بگذارد و منابع تحقیقی را به چشم ببیند. اینگونه است که ایرانشناسی به کمال میرسد و به معنی اخص محقق میشود.»
روز، هجدهم اسفند، سیزدهمین سالیاد وداع با «ایرج افشار»، عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بود.
ایرج افشار (۱۶ مهر ۱۳۰۴ ـ ۱۸ اسفند ۱۳۸۹) پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران، ایرانشناس، کتابشناس، نسخهپژوه، نویسنده و استاد دانشگاه، پایهگذار کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و «پدر کتابشناسی ایران»، بیش از ۳۰۰ کتاب و ۳۰۰۰ مقاله در زمینههای کتابشناسی، کتابداری، تاریخ، جغرافیا، جغرافیای تاریخی، فرهنگ مردم و موضوعهای دیگر تألیف، تصنیف و تصحیح کرده است.
معاونت پژوهشی بنیاد ایرانشناسی سلسله نشستهای تخصصی «بازاندیشی در ایرانشناسی» را برگزار میکند.
این دفتر بیمعنی خاطرات ایرج افشار از کودکی تا اواخر عمر است که خود مجال نهایی کردن آن را نیافت. چون وجه فعالیتهای افشار در زندگی، فرهنگی بود طبعا بیشتر مطالب این کتاب را همین نوع مباحث تشکیل میدهد، اگرچه خالی از بعضی مطالب شخصی نیست.
کاوه بیات، پژوهشگر تاریخ گفت: ایرج افشار در همان بطن کار در سالهای میانی دهه 1320 در راه ایرانشناسی و پژوهش درباره زبان فارسی گام نهاد و حدود هفتاد سال نیز همین راه را بدون هیچ تردید و تزلزلی ادامه داد و در ایستگاه سیاست معطل نماند.
نسخهای از دستخط افشار نیز نصیب اینجانب شد که بعداً در تهران به نظر خود وی هم رساندم. نمونۀ تایپی این پیام، چند سال پس از درگذشت افشار در شمارۀ 107 مجلۀ بخارا (مرداد-شهریور 1394) چاپ شد ولی دستخط آن مرحوم، در جایی منتشر نشده بود.
افغانستان برای من خانۀ دیگرم است. این خانه آن خانه است. این آشنایی ژرف از راه میراث مکتوب (اگرچه معمولاً معنای کهنگی و متون قدیم دارد) بهوسیلۀ مجلات افغانستان که خود نوعی میراث مکتوب است، برایم پیش آمده است
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید