1392/4/15 ۱۴:۵۳
دکتر هوشنگ دولت آبادی یکی دیگر از سخنرانان مراسم گرامیداشت یکصدمین سال تولد منوچهر ستوده ایرانشناس و جغرافیدان برجسته و چهره ماندگار کشور و عضو شورای عالی علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی بود. این مراسم با همکاری مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و به همت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی و با حضور چهرههایی مانند آیتالله سیدمصطفی محقق داماد، محمدرضا شفیعی کدکنی، هوشنگ دولتآبادی، احمد اقتداری، سیدمحمدصادق سجادی، ژاله آموزگار، حسن انوری و نیز جمعی از علاقهمندان استاد ستوده در کانون زبان فارسی برگزار شد.
*دکتر ستوده و خوردن داروی غریب گز هوشنگ دولتآبادی پزشک و از دوستان قدیمی منوچهر ستوده به عقاید او درباره پزشکی و نحوه مواجه ستوده با بیماریها پرداخت و گفت: من ۵۰ سال پیش با ایرج افشار آشنا شدم و از طرف او و به واسطه او با دوستان ایرانگردش از جمله منوچهر ستوده آشنا شدم. در اولین سفرم با این دوستان قرار شد از نور برویم به البرز مرکزی و بعد از سهروز از آنجا به یوش برویم و برگردیم تهران. من میدانستم که این سفر برای من یک سفر آزمایشی است. لذا خیلی دست به عصا راه میرفتم و سعی میکردم در چنین جمعی حرفی درباره طب نزنم.
وی افزود: بعد از گذشت ساعاتی از این سفر، ستوده گفت در یوش «تب راجعه» آمده است. این خبر، من را نگران کرد. چون خوب میدانستم تب راجعه چیست و از این بابت گفتم باید مراقب باشیم ولی او گفت: نه. نباید نگران باشی چون در هر کدام از خانههای یوش، شیشهای از دوای غریب گز هست که مردم میخورند و از این تب راجعه میرهند. وقتی رسیدیم یوش، ستوده رفت داخل یک چایخانه و خیلی راحت خوابید. این به منِ طبیب ثابت کرد حرف ستوده را باید پذیرفت چون او برخلاف بسیاری از مردم که میخواهند مدام بیماریهای خود را یادداشت کنند و بر حجم این دفتر یادداشت بیفزایند، اصرار داشته و دارد که دفتر یادداشتهای بیماری خود را ببندد.
*وقتی دکتر ستوده عصایش را به جوب میاندازد یکی دیگر از خاطرات دولت آبادی با ستوده به ملاقات او در میدان ونک باز میگشت. به گفته دکتر دولت آبادی وی وقتی ستوده را در میدان ونک دید فهمید که عصا به دست گرفته است و پایش میلنگد. به او پیشنهاد میدهد که برای معاینه پایش به مطب او که دو کوچه بالاتر است بیاید اما وی میگوید به هیچ وجه پایش را در مطب پزشکان نمیگذارد.
دکتر دولت آبادی از او میخواهد که به خانهاش که چند کوچه بالاتر است بیاید اما ستوده میگوید که راضی نیست مزاحم همسر و اهالی خانه وی شود. پس دکتر دولت آبادی از روی ناچاری دستمالی کنار خیابان پهن میکند به معاینه پای دکتر ستوده در همانجا میپردازد.
دولت آبادی میگوید: بعد از معاینه متوجه شدم که زانوی استاد هیچ مشکلی ندارد به او گفتم که زانوی شما هیچ مشکلی ندارد ممکن است این درد به خاطر کف پای مبارک باشد چراکه اکثر ایرانیها کف پایشان صاف است. اما دکتر ستوده تا این را شنید برآشفت که کی میگوید کف پای من صاف است من با این پا فرسنگها راه رفتهام. من هم بلافاصله گفتم خب این صافی پا به خاطر همین پیاده رویهای بسیار است. بعد از این حرف آرام شد و با معاینه کف پایش پیشنهاد کردم که برایش از داروخانهٔ که در این نزدیکی است کفی کفش بخرم اما قبول نکرد و خودش سر راه اول عصا را توی جوی آب انداخت و رفت سمت داروخانه.
دکتر دولت آبادی با اشاره به عدم اعتقادات دکتر ستوده به پزشکان و طب پیشرفته گفت: چند ماه بعد وقتی دکتر ستوده را دیدم پایش خوب شده بود ولی وقتی از ایشان میپرسیدیم علت زانودردتان چه بود میگفتند من یک کفش اتریشی داشتم که خیلی وقت بود آن را نپوشیده بودم برای همین خشک شده بود و زانویم درد گرفته بود. من هم هیچی نمیگفتم. دولتآبادی ضمن اشاره به پیشرفتهای علم پزشکی در سالهای اخیر در عین حال بر این نکته تاکید کرد که تنها ۱۰ تا ۱۲ درصد از مردم دنیا از طب پیشرفته استفاده میکنند و حدود ۹۰ درصد آنها به دنبال بهرهگیری از طب سنتی هستند و سپس گفت: من با کمال میل حاضرم قواعد پزشکی را در کنجی بگذارم و با ستوده در این راه که دفتر بیماریهایمان را ببندیم، همراه شوم.
ستوده هیچگاه خود را به انجام وظایف آموزشی محدود نکرد در ادامه احسان اشراقی پژوهشگر نیز در سخنانی با تبریک به مناسبت ۱۰۰ سالگی منوچهر ستوده، گفت: سالهاست که بسیاری از دانشگاهها و محافل فرهنگی برای بزرگداشت این استاد مراسم برگزار کردهاند و این مجلس هم توسط بنیاد افشار برگزار شده است. من در سال ۱۳۴۳ در دانشگاه تهران با ایشان آشنا شدم و از همان ابتدا ارادتم نسبت به او زیاد بود، چرا که در او صفات پسندیده و مهربانی و سیاست و تدبیر میدیدم.
وی در ادامه افزود: بعد از سال ۱۳۵۶ که ایشان از تدریس خسته شده بودند، با آغاز طبیعت گردی و ایرانگردی به اقصی نقاط ایران سفر کرد و حاصل کارش مکتوبات گرانقدر اوست.
وی با اشاره به چهره علمی دکتر ستوده گفت: منوچهر ستوده در دوران مسئولیت علمیاش، هیچگاه خود را تنها به انجام وظایف آموزشی محدود نمیکرد بلکه کوششهای بیوقفهای در خلق آثار ماندگار و مهم در حوزه جغرافیای فرهنگی و تاریخی، انجام داده است.
همچنین عبدالرحمن عمادی پژوهشگر در حوزه ایرانشناسی در سخنانی با نقل خاطرهای از همسفری خود با منوچهر ستوده، گفت: شاید برایتان جالب باشد که یک دهاتی کوهستانی، چه اسمی برای منوچهر ستوده انتخاب کرده است؟ در یکی از سفرهایمان با او به کوهستان شروین در سوادکوه رفته بودیم و ستوده طبق معمول از مردم درباره موضوعات مختلف سوال میکرد. در این بین یک جوان دهاتی آمد جلو و با حالت عصبانی گفت: شما چه کارهاید؟ گفتیم: ما آمدهایم اینجا چند روزی هم در سفر خواهیم بود. گفت: اینطور که شما سوال میکنید معلوم است که شما «گنجه وج»اید و این آقا (ستوده) رئیس شماست!
وی با بیان اینکه «گنجه وج» در لغت به معنی کسی است که دنبال گنج میرود و میخواهد محل آن را شناسایی کند، ادامه داد: به نظر من این اسم بسیار برازندهای برای منوچهر ستوده است. واقعاً او یک «گنجه وج» است چون این گنجینه تاریخی و فرهنگی و جغرافیایی ایران را به ما نشان داده است.
مهران از دوستان منوچهر ستوده نیز در این برنامه از او به عنوان مردی آزاده و صریحاللهجه و رک گو و بدون نقاب یاد کرد و گفت: خیلیها هستند که من با گذشت سالها از دوستیام با آنها، هنوز نشناختهام اما منوچهر ستوده را در اولین ملاقات شناختم چرا که او فقط خودش است و هیچ نقاب دیگری ندارد.
در این برنامه سلیم نیساری و روشنی زعفرانلو نیز در وصف منوچهر ستوده سخن گفتند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید