1393/12/23 ۰۹:۴۲
در طول تاریخ در دراز دامن ادبیات ایرانزمین ـ از دیرباز ـ یک گونه ادبی عمدتاً ادبیات منظوم داشتهایم که به «معما» یا «چیستان» (= چیستآن؟) مشهور است. این نوع ادبی یک شاخه آن هم «لُغَزْ» نام دارد، دارای یک وجه ادبی است که بعضی از شاعران یا ناظمان با عباراتی پوشیده و پنهان، موضوعی، محلی، شخصی یا شیئی را در نظر گرفته و با آوردن بعضی ویژگیهایش از شنونده یا خواننده ـ و بهطور کلی از مخاطب خود ـ میخواهند که منظور شاعر را مشخص سازد.
در ادبیات فولکلوریک یا شفاهی یا مردمی یا سینه به سینه صدها معمار و چیستان داریم که در مناطق مختلف کشور با توجه به لهجه و خصوصیات اجتماعی آن منطقه رایج و ساری بودهاند. در ادبیات خاصه یا مکتوب یا رسمی نیز ـ از قرون گذشته تا حال ـ با این گونه ادبی سرگرمکننده و تفننآمیز و در عین حال مرتبط با هوش و دانایی و سرعت انتقال مواجه بودهایم. واژه عربی لُغَزْ که از منشعبات معماست را کاملاً میشناسیم و لااقل «لُغَزْ شمع» را از استاد منوچهریدامغانی ـ که بسیار مشهور است ـ به یاد داریم:
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
هر زمین روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو مُضْمَرهمی گردد بدن
یا «لغز شمشیر» از حکیم عنصری بلخی:
چیستآن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
گر بجنبانش آب است ار بلرزانی درخش
ار بیندازیش تبر است، ار بخمانی کمان
از خرد آگاه نه، در دل بُوَد همچون گمان
(بخمانی یعنی خم کنی)
آینه دیدی بر او گسترده مروارید خُرْد؟!
بیره الماس دیدی بافته بر پرنیان
معمیات و چیستانهای زیادی در دیوانهای سرایندگان فارسیزبان داریم همچنان که در اشعار شاعران کشورهای دیگر هم دیده میشود.
اما در وجه فولکلوریک آن (ادبیات عامیانه) و با لهجههای مختلف نمونههای زیادی داریم که تعدادی از آنها گردآوری و ثبت شدهاند و در دوران معاصر صادق هدایت از پیشقدمان است:
دالون دراز ملاباقر قرقر میکنه تا بوق آخر
که مقصود قلیان است که در قدیم مورد استعمال بسیاری از مردان و زنان بود ـ بوق آخر هم یعنی آخرهای شب که نهادهای انتظامی آن دورانها مینواختهاند برای حفظ و حراست مردم و خانهها و هشدار آنها برای مدود و مقُقّل کردن درها و پنجرهها و دکانها… بوقسگ اصطلاح تبعی همین بوق و بوقهاست که اشاره داشته به نصفه شبها و دیروقتیها… از روی طنز و سخره
یا به عجایب صنعتی دیدم درین دشت
که بیجان از پی جاندار میگشت
که مقصود کالسکه یا گاری است
به نثر هم مثلا: اون چیه که توی باغ سبزه، توی بازار سیاه و توی خانه قرمز؟
که مقصود چای است و قس علیهذا.
اشعار یا قصههای بیمعنی و لاطائل
یکی دیگر از ژانرهای ادبیات عمدتاً فولکلوریک شعرهای بیمعنی یا مسلوبالمعانی است. اینگونه نباید با موقوفالمعانی تخلیط نشود که نوع دوم آن شعری است که معنای مصرع اول موکول میشود به مصرع دوم یا بیت اول به بیت دوم یا حتی تمام ابیات به آخرین بیت.
همانطور که اشارتاً گفته شد، عمده نمونههای این نوع ادبی در فرهنگ مردم (توده) است، ولی در حیطه ادبیات رسمی و نوشتاری نیز نمونههایی داریم.
وجه ادبی آن مثلاً همان خمسه معروف مشرف اصفهانی (شاعر عهد صفویه) است که به تقلید از نظامی گنجوی، خمسهای سر هم کرد که هیچیک از عبارات یا مصرعهای آن دارای معنی نبودند و شاه به او قول داد که اگر چنین بود، برای هر بیت یک سکه طلا به او خواهد داد و اگر معنایی در آن دیده شد، یک دندان او بر باد خواهد رفت که آخرالامر از میان آن همه مفصل شش بیت تقریباً معنیدار پیدا کردند. شش دندانش را کندند و بقیه را به قول داد وفا نمود. ولی در ادبیات فولکلوریک این وجه پررنگتر و گستردهتر است.
مثلاً در دزفول ـ در حدود ۶۰ سال پیش ـ سرایندهای بود به نام ملامحمدتقی ناهیدی که سرودههای طنزآمیز زیادی داشت از جمله آنها سرودههایی بیمعنی و با بهکار بردن واژگان را اسامی اشیایی کاملاًدور از هم که چون با لهجه دزفولی سروده شدهاند و فهم آن برای خوانندگان مشکل است فعلاً در این مقال ـ که التزام اختصار را نیز دارد ـ از ذکر نمونه میگذریم. همچنان که از ارائه نمونه برای سرودههای مشرف اصفهانی هم گذشتیم.
در مورد داستان و ادبیات داستانی هم، چنین ژانری داریم مثل قصهها و مَثَلهای کاملاً بیسر و ته و محالالوقوع که در دوران کودکی نمونههای زیادی را از مادربزرگها و معمرات فامیل و همسایگان شنیدهام: حیوانات عجیب و غریب، زمینها، سرزمینهای غیرقابل نشان دادن، وقایع پیچیده و به قول معروف محیرالعقول، اشخاص غیرواقعی، گاه اجنه و دیو و پری و… چه و چههای دیگر. مثل «آدم آبی»در فولکلور دزفول که تنش مثل آدم بود و دنبالهاش مثل دم ماهی یا کوسه (که البته در ادبیات غیرفولکلوریک جهان این موجود بیوجود مطرح بوده و در ادبیات اساطیری یونان هم سابقه دارد.) یا «یاکَشَک» (بر وزن شاپرک) که موجودی خیالی است ساخته و پرداخته عمدتاً مادران دزفولی برای ترساندن بچههایشان از ورود در نقاط خطرناک و بیپایاب رود دزکه در دهههای گذشته و قبل از آب لولهکشی بانوان دزفولی ظروف و لباسهای خود را به کنار رودخانه برده و میشسته و طبعاً کودکان نیز همراهشان). این موجود خیالی و ترساننده تهدیدی بود برای بچهها و نوعی اطمینانخاطر و عاملی برای حفظ جان اطفالشان).
از داستانهای غیرقابل وقوع که در ادبیات ما آمده قصه زیبایی است با عنوان «برهانالعاشقین» یا «شکار زمانه» از صدرالدین ابوالفتح سیدمحمد حسینی گیسو دراز که در کتاب «مجموعه یازده رسائل از تصنیفات و افادات…» در حیدرآباد دکن چاپ شده و این سید محمد گیسو دراز عارف محبوبی بوده که بین سالهای ۷۲۱ ت ۸۲۵ هجری قمری در هندوستان میزیسته و مریدان زیادی داشته است.
این هم آن قصه: «… بعدالحمد… بدان که ما چهار برادر بودیم. از نه دیهه. سه جامه نداشتند و یکی برهنه بود. آن برادر درستی زر (کیسه طلا) در آسیابی داشت. به بازار رفتیم تا به جهت شکار تیر و کمان بخریم.
قضا رسید، هر چهار کشته شدیم، بیست و چهار زنده برخاستیم. آنگاه چهار کمان دیدیم، سه شکسته و ناقص بودند، یکی «دو خانه» و «دو گوشه» نداشت (یعنی از شکسته هم بدتر). آن برادر زردار برهنه آن «کمان بیخانه و بیگوشه » بخرید. تیری میبایست.
چهار تیر دیدیم: سه شکسته بودند و یکی پر و پیکان نداشت. آن تیر بیپر و پیکان را بخریدیم و به طلب جسد به صحرا شدیم. چهار آهو دیدیم: سه مرده بودند و یکی جان نداشت.
آن برادر زردار برهنه و کمانکش تیرانداز با آن کمان بیخانه و بیگوشه تیر بی پر و پیکان را بر آن آهوی بیجان زد…» الی آخر که همهاش با زبانی طنزآمیز وقایعی مطلقاً غیرقابل وقوع و حدوث را بیان میکند.
در ادبیات روایی فولکلوریک هم نمونههای متعدد و متفاوتی وجود دارد، مثل آن جوان که هندوانهای خریده بود وقتی خواست آن را پاره کند چاقویش به داخل هندوانه فرو رفت، به دنبال چاقویش وارد هندوانه شد و از این لحظه وقایع عجیب و غریبی حادث میشود و شخصیتهای تخیلی شگفتانگیزی وارد عرصه داستان میشوند… یکی دو نسل جدید میتواند داستان معروف «آلیس در سرزمین عجایب» را که متعلق به ادبیات داستانی کودکانه اروپاست در نظر بیاورد آن داستان را برادران گریم نوشتهاند اما نویسنده قصههای اینچنینی بزرگانه یا کودکانه ادبیات سینه به سینه ایران مشخص نیست.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید