1402/7/9 ۰۹:۵۲
مریم رجبینیا، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادبیات عرفانی گفت: مولانا در غزلیات شمس که اثری ناآگاهانه و برآمده از جان و دل اوست و در حالت بیخودی سروده شده است، بهوفور از صنعت تمثیل استفاده کرده است.
رجبینیا با اشاره به اینکه تمثیل از جمله آرایههای ادبی است که همواره مورد توجه شاعران بوده است، توضیح داد: این آرایه موجب تقویت کلام و قدرت گوینده و فهم بیشتر مطلب میشود. مولانا از جمله شعرای بزرگ عرصه ادبیات فارسی است که از این صنعت استفاده فراوان کرده و تمثیل داستانی جایگاه مهمی را در تبیین موضوع در آثار او دارد.
این مدرس زبان و ادبیات فارسی با تاکید بر اینکه مولانا در غزلیات شمس در عین رمزآلود بودن برخی غزلها، بهوفور از تمثیل داستانی استفاده کرده، عنوان کرد: او از انواع تمثیل از جمله تمثیل قرآنی، تمثیل گفتوگو، تمثیلهای رمزی، تمثیل پیامبران، تمثیل عامیانه، تمثیل حیوانات، تمثیل حقیقی و تمثیل انتزاعی بهره برده که در این میان تمثیل قرآنی و حیوانات بیشترین کاربرد را داشته است. اکثر این تمثیلات یا نکتهای اخلاقی را در دل خود دارند و یا سخن از یک نوع مکاشفه عرفانی به میان میآورند.
وی توضیح داد: مولانا گاه در قالب شخصیتهای تاریخی و مذهبی به بیان تمثیل میپردازد و گاهی با نقشآفرینی حیوانات این امر مهم را به جا میآورد، افزود: مولانا از تمثیل بیشتر برای بیان مضمونی خودآگاه و ملموس بهره میگیرد. در مثنوی به وفوراز تمثیل و در غزلیات که ریشه در مستی عرفانی او دارد بیشتر از رمز استفاده کرده است. در تمثیل، امور مادی و دنیوی در مفاهیم اشیا و شخصیتهای متعالی نمود مییابد و در رمز معانی و حقایق و اشیای عالی برتر هستند. بنابراین در غزلیات شمس تبریزی ما بیشتر با رمز روبهرو هستیم تا تمثیل؛ زیرا همان طور که میدانیم مولانا غزلیات را در حالت مستی عرفانی و از خود بیخودشدن سروده است و فکر و اندیشهای آگاهانه در پس این سرودهها نیست؛ بنابراین تمثیل محصول ذهن خودآگاه و هوشیار شاعر است که ما در مثنوی او بسیار بیشتر از غزلیات مشاهده میکنیم. اما با کمی دقت در یکایک غزلیات مولانا متوجه میشویم در برخی غزلها حتی رمزها را در قالب داستان بیان می کند.
این پژوهشگر ادب عرفانی با بیان اینکه به طور کلی تمثیل در غزلیات شمس به چند دسته تقسیم میشوند، گفت: تمثیل رمزی، تمثیلی است که دریافت معنی آن نیازمند اندیشه است و بهسادگی دریافت نمیشود. تمثیلهای رمزی مولانا گاه رمزگشایی میشوند و گاه همچنان رمزآلود و مبهم باقی میمانند.داد جاروبی بهدستم آن نگار گفت کز دریا برانگیزان غبارباز آن جاروب را زآتش بسوخت گفت کز آتش تو جاروبی برآرکردم از حیرت سجودی پیش اوگفت بی ساجد سجودی خوش بیار...گردنک را پیش کردم، گفتمشساجدی را سر ببر از ذوالفقارتیغ تا او بیش زد سر بیش شدتا برست از گردنم سر، صدهزار...وی با بیان اینکه تمثیل گفتوگو شیوه بدیعی برای القای مفاهیم عرفانی است که مولانا به طور گسترده از این روش در غزلیات خود استفاده کرده است، افزود: در این نوع تمثیل مولانا از شیوه گفتوگو استفاده میکند و در بیشتر موارد یکی از طرفین گفتوگو، خود اوست و طرف دیگر یا معشوق، یا خیال معشوق و یا اموری انتزاعی مانند عشق است.آن یار نکوی من بگرفت گلوی من گفتم که چه میخواهی؟ گفتا که همین خواهم رجبینیا همچنین از تمثیلهای داستانی حقیقی به عنوان تمثیلهایی نام برد که امکان وقوع آنها در دنیای واقعی وجود دارد و شخصیتهای آن انسان یا اموری حقیقی هستند و توضیح داد:روزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی ای دغاگفتا که من خربنده ام، پس بایزیدش گفت: رویارب خرش را مرگ ده تا او شود بندهی خدادر اینجا مولانا با بیان تمثیلی که روی دادن آن در عالم واقع، امکانپذیر است، نکتهای اخلاقی و عرفانی را بیان میکند.وی همچنین با اشاره به اینکه تمثیلهای سوررئال، تمثیلهایی هستند که درک وقوع آنها با ذهن مادی امکانپذیر نیست و فقط با نیروی ادراک درونی میتوان به فهمشان دست یافت، گفت: در این نوع از تمثیل، گاهی شخصیتهای داستان را امور انتزاعی تشکیل میدهند. تمثیلهای فراواقعگرایانه مولانا در بیشتر موارد همراه با تصاویری پویا بیان میشوند.میدوید از هر طرف در جستوجوچشم پرخون تیغ در کف عشق اودوش خفته خلق اندر خواب خوش او بقصد جان عاشق سو به سوگاه چون مه تافته بر بامها گاه چون باد صبا او کو به کوناگهان افکند طشت ما ز بام پاسبان در شده در گفتوگودر میان کوی بانگ دزد خاست او بزد زخمی و پنهان کرد روگرد او را پاسبانی درنیافت کش زبون گشتست چرخ تندخوبر سر زخم آمد افلاطون عقل کو نشانها را بداند مو به مو...از پی این زخم جان نو رسید جان کهنه دستها از خود بشوعشق شمسالدین تبریزیست اینکو برون است از جهان رنگوبومولانا در این غزل با آوردن تمثیلی سوررئال که دارای تصویر پویا نیز هست، میخواهد خونریز بودن عشق شمس را بیان کند.این پژوهشگر با بیان اینکه در تمثیلهای داستانی قرآنی، بخشی از داستان پیامبران آورده میشود تا به کمک آن مفهومی عرفانی یا اخلاقی به خواننده القا شود، توضیح داد:غازی به دست پور خود شمشیر چوبین میدهدتا او در آن اُستا شود شمشیر گیرد در غزاعشقی که بر انسان بود شمشیر چوبین آن بود آن عشق با رحمان شود چون آخر آید ابتلاعشق زلیخا ابتدا بر یوسف آمد سالها شد آخر آن عشق خدا میکرد بر یوسف قضابگریخت او، یوسف پیاش، زد دست در پیراهنش بدریده شد از جذب او بر عکس حال ابتداگفتش قصاص پیرهن بردم ز تو امروز من گفتا بسی زینها کند تقلیب عشق کبریامطلوب را طالب کند، مغلوب را غالب کندای بس دعاگو را که حق کرد از کرم قبلهی دعارسیدن از عشق مجازی به عشق حقیقی را مولانا در این غزل با بیان داستان یوسف و زلیخا بیان میکند و میگوید که عشق همان شمشیر چوبینی است که غازی به پسر خود عطا میکند تا با آن تمرین کند و ماهر شود سپس شمشیر را به دست او می دهد. به عبارتی دیگر در قدیم ابتدا به دست فرزندان پسر شمشیری از جنس چوب میدادند تا با آن تمرین کرده و شمشیرزنی را بیاموزد پس از آن شمشیر واقعی را به دستش میدادند. عشق مجازی هم که پلی برای رسیدن به عشق حقیقی است، این گونه است.
رجبینیا همچنین عنوان کرد: تمثیلهای عامیانه، قصههای ساده و دارای شخصیتهای حیوانی هستند که با استفاده از آنها درک معانی عمیق عرفانی و اخلاقی برای خواننده راحتتر میشود.میگفت چشم شوخش با طره سیاهش من دم دهم فلان را تو در ربا کلاهشیعقوب را بگویم یوسف به قعر چاه است چون بر سر چه آید تو درفکن به چاهشما شکل حاجیانیم جاسوس و ره زنانیم حاجی چو در ره آید ما خود زنیم راهش...روباه دید دنبه در سبزهزار و میگفت هرگز که دید دنبه بی دام در گیاهشوان گرگ از حریصی در دنبه چون نمک شد از دام بی خبر بد، آن خاطر تباهشابله چو اندر افتد گوید که بیگناهمبس نیست ای برادر آن ابلهی گناهش؟...آن کس که گم کند ره با عقل بازگردد وان را که عقل گم شد از کی بود پناهش؟در این غزل مولانا با بیان تمثیل عامیانه داستان روباهی را تعریف میکند که در سبزهزار دنبه میبیند و از روی حرص و طمع بی هیچ اندیشهای به سراغ دنبه میرود و در دام اسیر میشود. سخن مولانا این است که باید آگاهانه و هوشیار در زندگی قدم برداشت و مراقب دامهای پنهان و آشکاری که در کمین ما هستند باشیم.وی همچنین به استفاده مولانا از تمثیل اسطورهای اشاره کرد و توضیح داد:ای روترش به پیشم بد گفتهای مرا پس مردار بوی دارد دایم دهان کرکسخفاش اگر سگالد خورشید غم نداردخورشید را چه نقصان، گر سایه شد منکّسضحاک بود عیسی، عباس بود یحیی این ز اعتماد خندان وز خوف آن معبّسگفتند ازین دو یارب پیش تو کیست بهتر؟زین هر دو چیست بهتر در منهج مؤسس؟حق گفت افضل آن است کش ظن به من نکوتر که حسن ظن مجرم نگذاردش مرنّسدر این غزل با تمثیلی که به صورت مقایسه بین شخصیتها مطرح شده و با استفاده از تمثیل اسطورهای ضحّاک، سخن از حسن ظن به میان میآید. در این داستان هم رمزهای بسیار نهفته است و دانستن اسطوره ضحاک بسیار در فهم غزل گرهگشا خواهد بود.
رجبینیا با اشاره به اینکه تمثیل داستانی حیوانات ، تمثیلهایی هستند که شخصیتهای اصلی آن را حیوانات تشکیل میدهند، افزود: حیوانات در این نوع تمثیل، نقش و شخصیّت انسانی نمیگیرند و مفاهیم اخلاقی و عرفانی از زبان آنها و یا با بیان چگونگی رفتار آنها منتقل میشود.بگرفت دمّ مار را یک خارپشت اندر دهن سر در کشید و گرد شد مانند گویی آن دغاآن مار ابله خویش را بر خار میزد دم به دمسوراخ سوراخ آمد از خود را زدن بر خارهابی صبر بود و بی حیل خود را بکشت او از عجلگر صبر کردن یک زمان رستی ازو آن بدلقابر خارپشت هربلا خود را مزن تو هم هلا ساکن نشین وین ورد خوان جاء القضا جاء القضادر این غزل مولانا داستان خارپشت و ماری را بیان میکند که مار اسیر دست خارپشت میشود و به جای آنکه صبر پیشه کند و منتظر فرصت و در پی تدبیری باشد که از دست خارپشت رهایی یابد، آن قدر بیقراری و برای نجات خود تقلا میکند که بدنش در اثر تماس با تیغهای خارپشت آسیب میبیند و میمیرد. مفهوم مرگ در این تمثیل عامیانه به وضوح دیده میشود.
وی همچنین با بیان اینکه تمثیل خاطرهای تمثیلی است که در آن راوی داستان انگار خاطرهای را که برای خود یا شخص دیگری روی داده است، تعریف میکند، گفت: مولانا گاهی از زبان خود به نقل یک حکایت میپردازد و گویی خاطرهای را تعریف میکند.برفتم دی به پیشش سخت پرجوش نپرسید او مرا بنشست خاموشنظر کردم بر او یعنی که واپرس که بی روی چو ماهم چون بدی دوش؟نظر اندر زمین میکرد یارمکه یعنی چون زمین شو پست و بیهوشببوسیدم زمین را سجده کردمکه یعنی چون زمینم مست و مدهوش
رجبینیا تاکید کرد: تمثیلهای غزلیات شمس گاه رمزگونه است و گاه به زبان ساده بیان میشوند، گاه از داستانهای عامیانه بهره میگیرد و گاه به داستانهای قرآنی متوسل میشود. در برخی غزلها، خودش راوی داستان است و در برخی دیگر از مناظره برای بیان داستان استفاده میکند. گاهی از تجربیات شخصی خود تمثیل میآورد و گاه از زبان دیگری یا واقعهای که برای شخصی دیگر اتفاق افتاده است سخن میگوید. مولانا انسانی وارسته و اخلاق مدار است که ناآگاهانه در قالب تمثیل به بیان چنین مفاهیمی پرداخته و یکی از رازهای ماندگاری چنین شاعری جهان شمول بودن افکار و عقاید اوست. آنچه او در صورت تمثیل در مثنوی یا غزلیاتش مطرح کرده نه زمان و نه مکان دارد. منبع: ایبنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید