افسانه‌ی ملکم خان

1402/5/16 ۱۲:۳۱

افسانه‌ی ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (۱۲۱۲-۱۲۸۷) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت.

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (۱۲۱۲-۱۲۸۷) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند.

جایگاه ملکم خان در تحولات مشروطه‌خواهی ایران به حدی است که کمتر نوشته‌ای درباره مشروطیت را می‌توان سراغ گرفت که به‌نحوی از ملکم خان و اندیشه‌های او درباره قانون‌خواهی و اندیشه مشروطه‌خواهی در دوران قاجار سخن به میان نیاورده باشد. اما چنان‌که آجودانی می‌نویسد اغلب قضاوت‌ها در مورد ملکم به‌اصطلاح از یک طرف بام افتاده و «به شیوه معمول ما در سیاه و سفید دیدن قضایا، گروهی او را خائن و گروهی خادم و بعضی او را متفکر آزادی‌خواه و وطن‌پرست و عده‌ای او را شارلاتان، دو رو، مخرب، ریاکار و بی‌مایه قلمداد کردند.» آجودانی معتقد است در میان انبوه دیدگاه‌ها و مکتوبات درباره ملکم خان، دو نوشته جدی‌تر و مهم‌تر وجود دارد که با نگاهی متفاوت به داوری ملکم پرداختند که یکی از آن‌ها کتاب «فکر آزادی» فریدون آدمیت است. تصویری که آدمیت از ملکم خان ارائه می‌دهد، کم‌وبیش پذیرفته‌شده است و بیشتر روشنفکران ایرانی، ملکم را به‌واسطه نوشته آدمیت شناخته‌اند: تصویر روشنفکری آزادی‌خواه و نوگرا  متفکر و مدافع مدنیت جدید غربی. روشنفکری که در تلاش خود، جز استقرار مدنیت جدید، دموکراسی و حکومت ملی هدف دیگری نداشته است و جز «امساک و پول‌دوستی» ایرادی اساسی بر شخصیت و اعمال او نمی‌توان گرفت. آدمیت می‌نویسد: «درباره ملکم آراء مختلف و متضاد گفته شده است… این اقوال همه با نادانی آغشته است. زندگی ملکم و افکارش تا به حال مورد سنجش و حکمیت صحیح تاریخ قرار نگرفته. حکم ما درباره ملکم مبتنی بر مطالعه نوشته‌های رسمی و رساله‌ها و کارهای سیاسی و آثاری است که در تاریخ بیداری افکار در ایران گذاشته است. ملکم مردی بود جامعه‌شناس و سیّاس، بسیار زیرک و دانا، تیزبین و نقاد، خوش‌محضر و شیرین‌قلم، ممسک و پول‌دوست، نامجو و عظمت‌طلب، جسور و سرسخت، دلیر و مبارز. در تاریخ بیداری افکار و نشر عقاید آزادی‌خواهی در ایران مسلماً مقام او بی‌همتاست.»

آدمیت درباره عقاید سیاسی ملکم نیز معتقد است اصول فکری او بر پایه اشاعه مدنیت غربی در جهان استوار بود  آن را نه‌تنها امری محتوم در تاریخ بلکه این تحول را از شرایط تکامل هئیت اجتماع و موجد سعادت آدمی می‌دانست. «در تاریخ نشر مدنیت غربی در ایران، ملکم پیشرو اصلی و مبتکر اصلی اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی بود. در واقع فلسفه عقاید سیاسی او مبتنی بر تسلیم مطلق و بلاشرط ر مقابل تمدن اروپایی بود، عقیده داشت که ایران در تمام ارکان زندگی سیاسی و اقتصادی باید اصول تمدن غربی را بپذیرد. چه آیین ترقی همه‌جا باالاتفاق حرکت می‌کند. می‌گفت در اخذ اصول تمدن جدید و مبانی ترقی عقلی و فکری حق نداریم درصدد اختراع باشیم، بلکه باید از فرنگی سرمشق بگیریم.»

آجودانی، تصویری را که آدمیت از مفهوم اخذ تمدن غربی در تفکر ملکم ارائه داده، اغراق‌آمیز می‌خواند و معتقد است این تصویر به برخی گمراهی‌ها در برداشت‌های معاصران درباره ملکم دامن زده است. «آن آیین تمدن غربی که از دید ملکم می‌بایست به‌عینه اخذ می‌شد و تصرفی هم در آن نمی‌شد، آیین حکمرانی، قانون و نظم دولت بود که او از آن به اصل آیین تمدن غربی یاد می‌کرد.» آجودانی معتقد است ملکم در مراحل اولیه زندگی خود و در دوره‌ای کوتاه باور داشت که اخذ قانون دیوان یا دولت باید بدون هیچ تصرفی انجام شود اما مقصود او از اخذ این آیین حکمرانی بدون هیچ تصرفی، این نبود که تمام مظاهر مدنیت غربی و شیوه‌ها و رسوم اجتماعی و طرز زندگی مردم آن‌ها را نیز باید اخذ کرد. «ملکم در کار خود هدف سیاسی داشت و بر آن بود که همان‌گونه که بسیاری از مظاهر مادی تمدن غربی مثل ماشین، تلگراف، عکاسی و… را به‌عینه اخذ کردیم، باید شیوه حکومت‌ و نظم دولت و شیوه قانون‌گذاری را هم بدون تصرف اخذ کنیم، چراکه در دید ملکم پیشرفت مادی و صنعتی تمدن غرب حاصل همین نظم اصولی دولت و دستگاه دیوان بود.

کتابِ قابل تأمل دیگری که آجودانی نام می‌برد، «میرزا ملکم خان» نوشته حامد الگار است که چند سالی بعد از «فکر آزادی» به نگارش درآمده و ترجمه فارسی آن در سال ۱۳۶۹ منتشر شد. الگار در این کتاب برخلافِ آدمیت، سعی کرده با رویکردی انتقادی کارنامه سیاسی و فکری ملکم خان را بررسی کند و نشان دهد که او روشنفکری فرصت‌طلب و خودپرست و سطحی بود که به اغراض شخصیِ خود، لباس ترقی‌خواهی می‌پوشاند. اما نکته مهم بحث انتقادی الگار از نظر آجودانی، این است که ملکم در عین بی‌اعتقادی اما آگاهانه ارزش‌های دینی را با دموکراسی غربی یکسان جلوه می‌داد و این امر موجب تشتت و سردرگمی جامعه ایران شد. الگار می‌نویسد: «در بسیاری از کتب تاریخی ایرانی از ملکم به‌عنوان پیشقدم شجاع و میهن‌پرست تجدد یاد شده است… از همه بالاتر از او به‌عنوان ناشر قانون و نویسنده رسالاتی درباره سیاست، اقتصاد و نظرات قانونی جدید یاد شده است. موضوع امتیاز لاتاری توجه زیادی را جلب نکرد و مهمتر از همه آنکه سطحی بودن افکارش که با در نظر گرفتن که با در نظر گرفتن مصلحت روز و خودنمایی و شارلاتان‌بازی بسیار همراه بود، تقریباً بکلی از مدنظر دور شده است. پیروی از تمدن غرب را که امری مطبوع و غیرقابل اجتناب وانمود می‌کرد از لحاظ فردی وی را در ردیف بانیان به‌اصطلاح روشنفکر این جریان قرار داد و خواه و ناخواه تقریباً به او یک حالت قهرمانی بخشید… حال آنکه نوشته‌های او تکراری و مبتذل و به‌کرات به انحاء خودپرستی‌ها درهم آمیخته بود و روش مدافعه او از غربی کردن با نهایت چرب‌زبانی و همان‌گونه که خود اعتراف کرده، بنا به ملاحظات مصلحت‌آمیز انجام می‌گرفت… .»

آجودانی در ادامه نکاتی را که به‌اجمال از الگار نقل می‌کند، برای روشن‌تر شدن بحث شرح می‌دهد. یکی از این نکات، «داستان فضاحت‌بار لاتاری» است. ملکم به مستشاری صدارت مشیرالدوله رسید که چندان نپایید اما پیش از سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ، در سایه حمایت مشیرالدوله علاوه بر «وزارت مختار و مأموریت به اقامت لندن»، برای اعلام سفر شاه به دربار سلاطین فرنگ، «سمت مأموریت مخصوص» هم یافت و در نیمه رمضان ۱۲۸۹ قمری یعنی چند ماه قبل از سفر شاه روانه فرنگستان شد. از آن زمان یعنی از ۱۲۹۰ قمری تا «افتضاح ماجرای ننگ‌آور لاتاری» در ۱۳۰۷ قمری در سمت خود در لندن باقی ماند. آجودانی با اشاره به این پیشینه سراغ خلاصه ماجرای لاتاری می‌رود، ماجرایی که الگار در کتاب خود برای ترسیم شخصیت ریاکار ملکم بر آن تأکید می‌کند. ملک در سفر سوم ناصرالدین شاه به فرنگ، موفق می‌شود که با پرداخت مبلغی به شاه، امضای او و امین‌السطان را برای موافقت با امتیاز لاتاری به نام «بوزی دو کاردوئل»، تبعه فرانسه که منشی سفارت ایران در لندن بود به دست آورد. دو کاردوئل در حقیقت عامل کار ملکم بود و ملکم ظاهراً از این جهت قرارداد را به نام او اخذ کرد که اگر بعدها مخالفتی پیش آید، طرف دولت ایران، ایرانی نباشد تا نتوانند به‌آسانی قرارداد را لغو کنند. ملکم با زدوبندهایی که در بازار لندن داشت، توسط کاردوئل، امتیاز لاتاری را به سندیکای انگلیس و آسیا به مبلغ یکصدوبیست هزار لیره فروخت و بیست هزار لیره آن را در قسط اول دریافت کرد. اما ماجرا به همین‌جا ختم نشد و هنوز نوبت به قسط دوم نرسیده بود که امین‌السطان به سبب اختلافاتی که با ملکم داشت، مقدمات عزل او و لغو امتیاز لاتاری را فراهم کرد. آجودانی بعد از روایت این ماجرا به «آشنایی شگفت‌آور ملکم با زیر و بم روحیه طبقات مختلف مردم ایران» اشاره می‌کند و می‌نویسد: «با این همه آشنایی، علی‌رغم آنکه بیش از هرکس دیگری با وضعیت اسفناک اقتصادی ایران و مردم مصیبت‌زده آن آشنا بود، درصدد اخذ امتیازی برآمد که نه به درد دنیای مردم می‌خورد و نه به درد آخرتشان. با اخذ این امتیاز و با اعمال و رفتاری که پس از لغو امتیاز کرد، لکه ننگی در کارنامه روشنفکری ایران به جا نهاد که مایه سرافکندگی و شرمساری است.»   

آجودانی اگرچه با داوری الگار نسبت به ملکم خان همدلی دارد، معتقد است هر دو دیدگاهِ آدمیت و الگار تنها ناظر بر بخشی از واقعیت است و هیچ‌یک ملکم را در آینه تحولات دوره‌های مختلف زندگی‌اش ندیده‌اند. «واقعیت این است که نه آدمیت و نه الگار هیچ کدام ملکم واقعی را به ما نشناسانده‌اند. اخذ تمدن غربی بدون تصرف ایرانی، حکمی که آدمیت از قول ملکم بر سر زبان‌ها انداخت، چنان در جامعه روشنفکری ایران جا باز کرد که همچنان اساس و ملاک بسیاری از داوری‌های ما درباره تجدد و تاریخ تجدد در ایران است، صفحات بسیاری هم بر اساس همین حکم سیاه شده است و نتیجه‌گیری‌های نارسا و نادرستی هم از آن در باب تاریخ ایران به دست داده شده است.»   

منبع: انجمن مرغ مقلد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: