میراث‌دار عقلانیات و عرفانیات

1400/8/17 ۰۹:۴۴

میراث‌دار عقلانیات و عرفانیات

مراسم بزرگداشت مقام علمی و فرهنگی آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی فقیه، عالم ربانی و سالك توحیدی به بهانه چهلمین روز درگذشت این دانشمند برجسته ایرانی- اسلامی، شنبه ۱۵ ‏آبان‌ماه ۱۴۰۰ به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در فضای مجازی برگزار شد.

 

صدرا صدوقی: مراسم بزرگداشت مقام علمی و فرهنگی آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی فقیه، عالم ربانی و سالك توحیدی به بهانه چهلمین روز درگذشت این دانشمند برجسته ایرانی- اسلامی، شنبه ۱۵ ‏آبان‌ماه ۱۴۰۰ به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در فضای مجازی برگزار شد. در این برنامه حسن بلخاری استاد دانشگاه تهران و رییس انجمن آثار و ‏مفاخر فرهنگی، محمدباقر لاریجانی استاد دانشگاه علوم پزشكی تهران، حمید پارسانیا استاد دانشگاه تهران و ‏عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، حسن رمضانی خراسانی از شاگردان علامه حسن‌زاده آملی، منوچهر ‏صدوقی سها عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، سید حسن امین پژوهشگر حكمت اسلامی و از شاگردان علامه حسن‌زاده آملی و قادر فاضلی استاد حوزه و ‏دانشگاه و از شاگردان علامه حسن‌زاده آملی سخنرانی كردند. گزارشی از مهم‌ترین بخش‌های سخنان استادان حاضر در این برنامه را می‌خوانید.

حسن بلخاری: نخست به روح حضرت آیت‌الله حسن‌زاده آملی عارف ربانی و عالم بزرگ و بلندمرتبه اندیشه و تمدن اسلامی، سلام و درود الهی می‌فرستم و از خداوند متعال خواستارم روح این عالم جلیل‌القدر را با ارواح پاك اولیا و عرفا و صلحا محشور و قرین و مأنوس بفرماید. در این مجلس به چند نكته بنیادین در باب جناب استاد حسن‌زاده و مهم‌تر، نوع تحقیقات و مطالعات‌شان و همچنین سیره و خصال ایشان اشاره خواهم كرد. دو یا سه سال پیش كه انجمن مفاخر مراسم بزرگداشت آیت‌الله جوادی آملی را برگزار كرد، من در آن مراسم در شرح خصال جناب آیت‌الله جوادی آملی، هم مقالاتی نگاشتم و هم مطلبی را در سخنرانی خود ارایه كردم كه مهم‌ترین نكته آن موانست ذاتی سه گوهر بی‌نظیر در اندیشه و تمدن اسلامی بود. یكی گوهر تقوا و دیگری گوهر عقل و سوم گوهر حكمت. بین این سه موانست ایجاد می‌شود، بنا به تعریفی كه در لغت از این سه گوهر وجود دارد (گرچه در قلمرو مفهوم فضاهای متفاوتی را شامل می‌شوند)، لیكن در قلمرو ریشه و لغت، نسبتی جوهری باهم دارند و همان نسبت جوهری از دیدگاه من عامل موانست ذاتی این سه گوهر و همنشینی جوهری آنها است. مساله‌ای كه اینها را به هم پیوند می‌دهد و این موانست را ایجاد می‌كند، این است كه هر سه در لغت به معنای «منع»‌اند. بنابراین اگر یك عالم علم لغت به بطن این سه واژه نظر كند، متوجه می‌شود كه هر سه واژه اشاره به «منع» دارند یا نگاه داشتن (تقوی) و بند بر پای نهادن (عقل) و لگام زدن (حكمت). معتقد هستم نسبتی كه از لحاظ لغوی بین این سه واژه در اینجا وجود دارد، می‌تواند مبنای یك استنتاج جوهری شود؛ نسبت جوهری و ذاتی به این معنا كه «تقوا» در ذات خود اگر به حقیقت باشد، عقل و حكمت را هم دارد. اگر حكمت به حقیقت، حكمت باشد در ذات خود تقوا و عقل را هم دارد و اگر عقل به حقیقت، «روحانی» باشد به همان معنا كه در قرآن هم ردیف نقل و سمع آمده؛ بنابراین در ذات خود، هم حكمت و هم تقوا را دارد. البته اینجا بحثی وجود دارد كه من در آن جلسه هم به آن اشاره كردم كه چرا این سه مفهوم بنیادین و گوهرین هر سه از سر منع و عقال و وقایه در این حوزه مفهوم پیدا می‌كنند. شاید از این رو كه در خلقت انسان ابتدا فجور بر انسان الهام شد «و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها» و كسی تا به تزكیه نرسد و فجور را نزداید و منع از لذات نفس نكند، به حقیقت رستگار نمی‌شود و این داستانی برای خود دارد كه بماند برای فرصتی دیگر. این نكته را در مقدمه عرض كردم تا بگویم عالمان حقیقی در تمدن اسلامی صاحب این سه گوهرند و بر بنیاد حكمت جوهری‌شان، عقلانیتی در اندیشه و در تعلیم‌شان وجود دارد كه مثال‌زدنی است و بر بنیاد این حكمت، تقوایی در گفتار و كردار و خصال و سیره و حیات‌شان وجود دارد كه این هم مثال‌زدنی است و این را یكی از مصادیق موانست جوهری عقل و حكمت و تقوا می‌دانم.

از همین رو مایل هستم مصداق برجسته این موانست را در عصر كنونی مرحوم علامه حسن‌زاده آملی بدانم. همه كسانی كه در باب ایشان مطالعه كرده‌اند و اندك آگاهی از ایشان دارند، می‌دانند كه در حوزه تقوا، سیره ایشان مثال‌زدنی بود و می‌دانند كه در قلمرو حكمت از جمله حكمای جامع تمدن ما بودند. تسلط در فقه و تفسیر و كلام و فلسفه و عرفان و ریاضیات و هیات و نجوم و هندسه و حتی ادبیات و شعر و آشنایی با رموز و وقوف به اسرار ابیات مولانا یا حافظ نیز در آثار ایشان وجود دارد و این جنس جدی حكمت در تمدن اسلامی است. اگر در قرآن «حكمت» به مفهوم «خیر كثیر» است، بنابراین بالذات بیانگر این است كه اگر به كسی «حكمت» بدهند، عقل و تقوا هم می‌دهند یا شاید تقوا، سبب شود كه موجب خطاب عطیه الهی یا مشمول این رحمت الهی شوند.

آن كسی كه در جوهر خود مفهوم حكمت یا طلب حكمت را بپروراند، بر بنیاد «من أخْلص لِلهِ أرْبعِین لیلأ...» و این اخلاص را بستر بنیادین طلب حكمت قرار بدهد، این مهم در سیره عملی او و سیره حیات و زندگی او حتما گرایش عقلی به فلسفه، گرایش به عرفان عملی یا تقوا و البته گرایش به عرفان نظری را پدید می‌آورد. می‌خواهم بگویم برآمده و مستنتج از این گوهر یعنی حكمت حقیقیه، هم وقوف به بطن و متن عقلانیت در دانش فلسفی حاصل می‌شود و هم عاملیت در حوزه تقوا و عرفان عملی و هم عالمیت در مبانی رمز گونه عرفان نظری. این ویژگی ذاتی و جوهری اشاره به حكمت و خیر كثیری است كه در قرآن به كفایت بیانگر جامعیت مفهوم حكمت و آثار گرانبها و بی‌نظیر آن است.

حسن‌زاده آملی، طبیب روحانی/ محمدباقر لاریجانی

 ما هر وقت كه در خدمت مرحوم علامه حسن‌زاده آملی بودیم به میزان قابلیتی كه داشتیم چیزی از ایشان می‌آموختیم. جلسه و محضری نبود كه در خدمت ایشان باشیم كه آن محفل، محفلی آموزشی نباشد و هرگز به خاطر ندارم كه در نشست و برخاست‌ها و گفت‌وگو‌ها، سخنی غیرمفید در لسان مبارك ایشان جاری شده باشد؛ ایشان چنین شخصیتی بودند؛ لذا در تمام جلسات و حركات و سكنات و صحبت‌ها برای انسان آموزنده بودند. اگر از لحاظ روحی حال مساعدی داشتیم، خیلی ما و شاگردان را به اصطلاح تحویل می‌گرفتند و نكاتی را بیان می‌كردند اما اگر كمی مغشوش بودیم و حال مساعدی نداشتیم، مراعات می‌فرمودند و به خوبی متوجه حال روحی ما می‌شدند؛ این یك نكته مهم نزد اساتید بزرگ است كه می‌توانند به خوبی حالات و سكنات شاگردان خود را درك كنند و به مناسبت وقت مطالبی را بیان كنند. وقتی افراد به دنبال استاد می‌گردند، باید كسی را پیدا كنند كه شرایط آنها را درك كند و متناسب با حالات روحی آنان دستوراتی بدهد و اشكالات‌شان را برطرف كند؛ مرحوم حسن‌زاده نیز این حالت را داشتند. وقتی یك طلبه‌ای را صدا زدند و فرمودند: ‌ای بنده خدا اگر به درس فصوص یا تمهید وارد می‌شوی، باید با طهارت كامل ظاهری و باطنی وارد شوی، ظاهرا ایشان اشارتی باطنی به آن طلبه داشتند كه نیازمند طهارت بوده و به هر دلیل موفق به انجام این عمل نشده بوده است. مرحوم حسن‌زاده آملی، طبیب روحانی بودند، همان‌طوركه امثال ما طبیبان جسمانی هستیم، برای تشخیص و درمان بیماری‌های نفسانی و درونی انسان‌ها نیز نیازمند طبیب روحانی هستیم كه به مناسبت حالات درونی شخص به راهنمایی و دستگیری از او اهتمام می‌كنند. گاهی مرحوم علامه حسن‌زاده آملی به مناسبتی به من فرمودند كه ممكن است یك نگاه نامناسب، سال‌ها انسان را به لحاظ روحانی و نفسانی عقب بیندازد كه توضیح بیشتر درباره این موضوع در این مجال نمی‌گنجد. اما در همین باب و در جهت تزكیه و تربیت نفس نیز دستورات معنوی فراوانی داشتند كه آن دستورات را به برخی از خواص و شاگردان نزدیك خود اعطا فرموده بودند. مرحوم علامه حسن‌زاده برای مولفه‌های معرفتی و بینشی ارزش قائل بودند و اگر كسی از ایشان دستوری اخلاقی یا معنوی می‌خواست، بر این نكته تاكید داشتند كه باید ذهن انسان باز باشد تا مطلب برایش جا بیفتد. بنابراین لازم است كه طلاب و اهالی علم بینش خود را ارتقا دهند و به تزكیه نفس بپردازند تا ابواب معرفتی به روی آنها گشوده شود. استاد حسن‌زاده همواره تاكید داشتند كه مردم نباید نگاه‌شان به معارف دینی این‌گونه باشند كه این معارف همانند یك دارو یا كپسول درمانی قابل استفاده و دركند. بلكه در این مسیر همت و ممارست و استقامت نیاز است. البته در این راستا برخی از توصیه‌های خود را در قالب رساله‌ای با عنوان «لقاء‌الله» به رشته تحریر درآورده‌اند كه می‌تواند برای اهالی این امور مفید و قابل استفاده باشد. پژوهشگر

گستردگی دانش علامه حسن‌زاده/ حمید پارسانیا

من به چهار مطلب در رابطه با استاد حسن‌زاده آملی اشاره می‌كنم كه مطلب اول درباره منزلت و جایگاه علمی ایشان خصوصا در حوزه فرهنگی و تاریخی معاصر ما به عنوان یك عالم ذوالفنون است. نكته دوم در نسبتی است كه ایشان بین علوم مختلف برقرار می‌كردند، نكته سوم درباره نسبتی است كه به علامه حسن‌زاده مخصوصا در علم هیات داده می‌شود و نكته چهارم خاطره‌ای است كه از ایشان دارم. استاد حسن‌زاده، علامه ذوالفنون بودند و در علوم مختلف همانند كلام، فلسفه، ادبیات، فقه و اصول و هیات و ریاضیات، به جایگاهی رسیده بودند كه در موضع اجتهادی قرار داشتند و این، منزلت این عالم بزرگوار را نشان می‌دهد. ایشان در پانزده سالی كه در تهران بودند از اساتید بزرگی بهره بردند و این حاكی از توجه جدی ایشان در حكمت اسلامی بود. نكته دوم این است كه به‌رغم گستردگی دانش علامه حسن‌زاده، نسبت به حوزه‌های معرفتی مختلف اما این دانش‌ها به شكل پراكنده در وجود ایشان جمع نشده بود بلكه از نظم و ارتباط منطقی برخوردار بودند. این اقتضای خود دانش‌هاست كه پیوستگی پیدا می‌كنند. در حوزه علوم عقلی، عمده تدریس ایشان متوجه علوم الهی و ربانی بود لذا حتی هیات، ریاضی یا طبیعیات به دلیل استفاده از مبانی الهی، رنگ الهی می‌گرفت اما علمی كه مورد توجه ایشان قرار داشت علم الهی بود و حجم دروس در این علم با سایر علوم قابل مقایسه نبود. نكته سوم درباره تعرض به ایشان از جهات مختلف است كه بعضا شاهد آن هستیم؛ اما این نسبت‌ها درست نیست. شرح و تدریس دروسی همانند نجوم و ریاضیات به این معنی نبود كه هرچه بیان می‌كنند نظر خود ایشان باشد؛ همان‌گونه كه خود استاد بیان می‌كردند كه به عنوان مثال نظر بطلمیوس در فلان موضوع ممكن است مورد تایید همگان نباشد. ایشان اساسا به لحاظ فلسفی، فلك‌الافلاك و كلیت هیات بطلمیوس را برهانی نمی‌دانستند، لذا نسبت دادن این نظریات به ایشان و اینكه خودشان هم قائل به چنین مسائلی بودند، صحیح نیست. در پایان عرایضم قصد دارم یكی از خاطراتم را درباره مرحوم حسن‌زاده بیان كنم. علامه حسن‌زاده، مدتی در دهه شصت شمسی، علم‌النفس را در مدرسه تحت اشراف آیت‌الله مكارم شیرازی تدریس می‌كردند و منزل ایشان هم نزدیك آنجا بود. در خاطرم هست كه بعد از پایان درس، خدمت ایشان بودیم و پرسشی مطرح شد كه با چهره‌ای بشاش، بحث را تا دم كوچه‌ای كه منزل‌شان بود ادامه می‌دادند. در همانجا یك خانم محترمه‌ای به سمت ایشان آمد و قصد فروش مقداری از اجناسش را داشت كه به وسیله كوپن ارزاق تهیه كرده بود. ایشان با كرامت تمام، وجه اجناس را دادند و فرمودند: از تو این اجناس را می‌خرم و دوباره آنها را به شما بازمی‌گردانم. لذا وجه آن را پرداخت كردند و اجناس را هم به آن شخص دادند؛ سپس دست به سوی آسمان بلند كردند و فرمودند: خدا را شاكرم كه توانستم مشكلی را از كسی برطرف كنم. امیدوارم خداوند این عالم ربانی را قرین لطف و رحمت خود قرار دهد. پژوهشگر علوم اسلامی

انسانی فارغ از دنیا و مادیات/ حسن رمضانی

انسان به ثمرنشسته‌ای چون حضرت استاد حسن‌زاده آملی كه هم در بعد علم، قله‌های علم و معرفت را فتح كرده بود و به مدارج بسیار عالی و بالایی دست یافته بود و هم از نظر عمل و مراعات اخلاص، آیتی بود بس بزرگ و سترگ، مصداق چنین سخنی و چنین فرمایشی است. فرمایش از قول حضرت عیسی (ع) هست كه از ایشان پرسیدند كه «من نجالس؟» ما با چه كسی نشست و برخاست داشته باشیم؟ حضرت بر این سه خصوصیت تاكید داشت: یكی دیدن آن شخص كه انسان باید با او نشست و برخاست داشته باشد و دیگری سخن او و سومی عملش. نسبت به دیدن فرمود: یذكركم‌الله رویته. با كسی بنشینید كه نگاه به او شما را به یاد خدا می‌اندازد. حضرت استاد حسن‌زاده آملی این‌گونه بود. از خدا سخن می‌گفت. از حق صحبت می‌كرد. از رسیدن به خدا و سلوك الی‌الله و لقاء‌الله و فنای فی‌الله و بقاء بالله سخن می‌گفت. تمام آنچه را كه این مرد بزرگ قلم زد، نوشت، تبیین كرد، از این رنگ و بو برخوردار بود. نگاه به او انسان را به یاد خدا می‌انداخت و امر دوم، سخن او و گفتار او در علم انسان بیفزاید و حضرت استاد این‌گونه بود. آثاری كه از آن مرد بزرگ به جای مانده است، چه نوشتار و چه گفتار، همه آنها پر است از نكات و دقایق علمی كه بر علم و معرفت انسان می‌افزاید. امر سوم هم عمل آن بزرگوار است كه نگاه به عمل او و توجه به عمل او، انسان را به آخرت ترغیب می‌كند و می‌كرد. استاد حسن‌زاده اهل دنیا نبود. هرگاه سخن دنیا و چرب و شیرین آن به میان می‌آمد، از «دنیا» تبری می‌جست. وابسته نبود؛ نه به پست و مقام و نه به جاه و موقعیت. انسانی بود كه بندگی خدا را برای خود، بهترین عنوان می‌دانست. همان فرمایش امیرالمومنین(ع) كه به درگاه الهی عرضه می‌دارد: «كفی بی‌فخراً ان تكون لی ربا و كفی بی‌عزاً ان اكون لك عبدا» پژوهشگر

تلمذ حسن‌زاده آملی نزد سید حسن الهی/ منوچهر صدوقی سها

 درباره اساتید مرحوم حسن‌زاده به خصوص در محدوده علوم عقلی تا جایی‌كه من می‌دانم ایشان وقتی از آمل به تهران تشریف می‌آورند به خدمت مرحوم آقای شیخ محمد تقی آملی رضوان‌الله تعالی علیه می‌روند كه از علما و حكمای تراز اول بودند. ظاهرا آشنایی ایشان با اساتید تهران از طریق مرحوم آقای آملی است. تا جایی‌كه من می‌دانم در ساحت معقول، ایشان در تهران موفق به حضور در حوزه درس آقای آملی می‌شوند و ظاهرا بیشتر فقه و اصول را خدمت ایشان می‌خوانند و خدمت استاد بزرگوار خود بنده آقای شیخ علی محمد جولستانی اعلی‌الله قدره كه آقای حسن‌زاده كتبا یكی،  دو جا به این تلمذ اشاره فرموده‌اند، نیز مشرف می‌شوند و بعد از ایشان هم مرحوم علامه شعرانی. از دیگر اساتید ایشان در تهران مرحوم الهی قمشه‌ای بودند و مرحوم فاضل تونی رحمت‌الله علیهم اجمعین كه از سرآمدان شاگردان آقا میرزا هاشم اشكوری بودند و آقا میرزا هاشم هم خلیفه آقا محمدرضا قمشه‌ای است و این سلسله جلیله مشایخ عرفان نظری‌اند در عصر خودشان. بعد كه به قم مشرف می‌شوند تا جایی‌كه من می‌دانم ارتباط ایشان بیشتر با دو برادر جلیل‌القدر مرحومان علامه طباطبایی و سیدحسن الهی بوده است.

 عرفان نظری به عنوان اینكه علمی است از علوم، در حد این علمیت، حقیقت علم نمی‌تواند باشد. ما از روز اول كه درس خوانده‌ایم، گفته‌ایم، خوانده‌ایم و شنیده‌ایم كه «العلم هو الصوره الحاصله من الشی عند النفس» علم انسان‌ها نوعا علم حصولی است كه حاصل می‌شود از خارج در درون انسان است. نقشی است كه از بیرون در درون انسان نقش می‌شود؛ اینكه نمی‌تواند حقیقت علم باشد. فرض بفرمایید این استكان الان جلوی من است و درون آن آب است و آب هم ولرم است. اگر استكان را در كنار حرارت بگذاریم، گرم می‌شود. اگر در داخل یخچال بگذارم سرد می‌شود. سردی و گرمی در خارج یك حقیقتی است. آب گرم در خارج واقعا گرم است و آب سرد در خارج واقعا سرد است. اما، نه گرمی و نه سردی در خارج استقلال وجودی ندارند و هیچ‌كسی نمی‌تواند بگوید آن، خود گرما و خود سرما است؛ عرض تابع یك جوهری است، باید چیزی باشد تا سرد و گرم شود. اگر علم هم از همین مقوله بوده باشد كه یقینا علم حصولی هم از همین مقوله است، نمی‌تواند چندان اعتبار و ارزشی داشته باشد. عین حرارتی كه عارض بر آب می‌شود؛ علم صوری برای نفس بنده حاصل می‌شود، عین همان حرارتی كه از آب زایل می‌شود، نقش هم از ذهن من زایل می‌شود. ثم ماذا! این چه علمی است. حقیقت علم نقوش و الفاظ و... نیست. حقیقت علم همان نوری است كه از نفس قدسیه انسان برمی‌آید و ساطع می‌شود به نحوی كه مرحوم آقای عصار استاد ما می‌فرمودند، نفوذ می‌كند در حقایق اشیا. می‌خواهم عرض كنم كه فلسفه و حتی عرفان نظری نیز، اگر مراد از آنها همان الفاظ و نقوش و... باشد چندان كارساز نخواهند بود؛ حقیقت علم اینها نیست. حقیقت علم، تطور نفس انسانی است به علمیت؛ یعنی ذات انسان خودش بشود علم. مگر درباره حق تعالی نمی‌گویید كه صفات عین ذاتند؛ در اینجا هم تا چنین حالتی پیدا نشود مشكلی حل نخواهد شد. در این محدوده، یعنی آن علمی كه با نفس نفیس مرحوم حسن‌زاده عینیت داشته باشد تا جایی‌كه من می‌دانم، این بهره را از مرحوم آقای سیدحسن الهی برادر بزرگوار مرحوم علامه گرفته بودند و داستان‌هایی كه نقل می‌كردند و بسیاری از دوستان شنیده‌اند؛ كاشف از همین معنا است كه در خدمت مرحوم «الهی» یك رقم تطور نفسانی برای ایشان پیش آمده بوده است و این‌همه كه از اتحاد عقل و عاقل و معقول دم می‌زنند و ما هم دم می‌زنیم، لااقل این مهم برای ایشان حاصل شده بوده است. پژوهشگر فلسفه اسلامی

ابعاد متعدد شخصیت حسن‌زاده آملی/ سید حسن امین

 استاد ما علامه حسن حسن‌زاده آملی حامل و میراث‌دار عقلانیات و عرفانیات 1400 ساله اخیر مكتب تشیع بود. از این جهت مخصوصا در ابعاد فلسفی و عرفانی اگر ما می‌خواستیم كه اسوه و نمونه برجسته تمام فیلسوفان و عارفان و متفكران و حتی متعبدان این هزاره اخیر را در شخص واحدی جمع كنیم مصداق اتم و اكمل این شخص علامه حسن‌زاده بود. بنابراین هر چند كه ابعاد شخصیتی ایشان متعدد و متنوع بود اما میزان تولید علم و تعداد آثار ایشان حقیقتا حیرت‌انگیز است. یعنی اگر یك انسان معمولی كه 8 ساعت باید بخوابد و 8 ساعت كار كند و 8 ساعت هم به عبادت و عبودیت و زندگی زناشویی و تربیت اولاد بپردازد، آن شخص حتی ممكن است موفق نشود از آثار انبوه علامه حسن‌زاده آملی رونویسی كند. ایشان بخت خوبی داشتند كه موفق شدند آخرین نسل از استادان فلسفه و حكمت و فلكیات و نجوم كه در مرتبه متعالی بودند، را درك كنند و تقریبا می‌توانم بگویم هیچ‌كدام از آنها تكرار نشدند. مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی استاد ایشان بوده است یا اینكه علامه طباطبایی یا برادر ایشان محمد حسن الهی طباطبایی در عرفان و سلوك، استاد ایشان بودند. همچنین استاد برجسته دیگری كه ایشان داشتند، استاد ابوالحسن شعرانی بودند كه یكی از مردان ممتاز صد ساله اخیر بودند. پژوهشگر حقوق

اهمیت كشیك نفس/ قادر فاضلی

 علامه حسن‌زاده از برادر مرحوم علامه طباطبایی مرحوم سید حسن الهی نقل می‌فرمودند كه سید حسن الهی به من فرمود: روزی از طریق علم اعداد و علم جفر سوالی كردم كه چگونه می‌توان به خدمت امام زمان رسید؟ (علم اعداد و علم جفر فنی در علوم غریبه‌اند و این بزرگان این علوم را می‌دانند و علامه حسن‌زاده نیز می‌دانستند)، می‌گفتند: جواب آمد؛ «بالتوجه التام الی‌الله». با توجه تام نه توجهی ناقص چون امام زمان خلیفه‌الله است، كسی كه به ‌الله توجه نداشته باشد به خلیفه‌الله هم توجه نخواهد داشت. حال سوال و جواب چگونه بود من نمی‌دانم این مربوط به علم اعداد است. علامه حسن‌زاده می‌فرمودند آدم باید كشیك نفس بكشد.

استاد حوزه علمیه قم تاكید كرد: مرحوم علامه حسن‌زاده این جمله را زیاد می‌فرمود كه: هر كس میهمان سفره خویش است. یعنی شما در آن دنیا بر سر سفره‌ای می‌نشینی كه خودت از این دنیا آماده و تهیه كرده‌ای و به آن طرف فرستاده‌ای. یك نكته فنی و علمی و كاربردی كه می‌فرمودند، این است كه؛ عامه می‌پندارند انسان به بهشت و جهنم می‌رود، ولی خاصه اعتقاد دارند بهشت و جهنم در انسان است. انسان خود، بهشت و جهنم است و در خودش بهشت و جهنمی ایجاد می‌كند. قرآن كریم می‌فرمایند: «و اما ان كان من‌المقربین فروح و ریحان جنت النعیم»  یعنی این آدم، خود روح ریحان و جنت نعیم می‌شود. جمله لطیفی است. عامه می‌گویند فلانی به بهشت رفت و فلانی به جهنم رفت ولی خاصه می‌گویند فلانی خود بهشت و فلانی خود جهنم است. این نكته در انسان‌سازی بسیار كارساز است. پژوهشگر

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: