از پانزده، بیست سال پیش متوجه شده ام که باید برای یافتن شیوۀ سخن و نحوۀ شاعری و طرز و اسلوب هر شاعر پا از تعریف و تعاریف و توصیف معمول قدیم فراتر گذاشت و زمینه های مطمئن تری برای ترسیم و تصویر چهرۀ شاعران فراهم آورد. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم جز چند کس از قبیل شمس قیس رازی که گاهی نقادی های استادانه کرده است باقی تذکره نویسان و فراهم کنندگان ترجمه حال گویندگان به بستن چند لقب سنگین و آهنگین به دنبال نام و نسبت هر شاعر اکتفا کرده اند
زبان ابزاری است ساخته از «نشانه» در اختیار اعضای هر جماعتی از جماعات بشری و، به این اعتبار، قادر به اجرای وظایف مختلف. مراد از «وظیفه» کاری است که شئ انجام می دهد (یا به وسیلۀ شئ انجام می دهند) به طوری که در بادی نظر چنین می نماید که آن شئ از بهر اجرای همین کار به وجود آمده است. مثلا وظیفۀ چششم دیدن است و وظیفۀ گوش شنیدن و وظیفۀ کارد بریدن و وظیفۀ ستون نگهداشتن سقف و وظیفۀ لباس حفظ تن از سرما و وظیفۀ «نانوا» در جملۀ «نانوا نان را می پزد» فاعل بودن و ظیفۀ «نان» در همین جمله مفعول بودن است. بر این مبنا، وظیفه یا وظایفی که زبان انجام می دهد چیست؟
حضرت ابوجعفر، محمدبن علی(ع) نهمین امام از ائمه اثنیعشر(ع) و یازدهمین معصوم از چهارده معصوم است. تولد آن حضرت به اشهر اقوال در مدینه در پانزدهم یا نوزدهم رمضان سال ۱۹۵ق و وفات ایشان در آخر ذوالقعده سال ۲۲۰ق در بغداد اتفاق افتاد. روز تولد آن حضرت را دهم رجب نیز گفتهاند. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، وفات آن حضرت را روز سهشنبه پنجم یا ششم ذیالحجه سال ۲۲۰ق گفته است. مزار آن حضرت در مقابر قریش نزدیک قبر جدش امام موسیالکاظم(ع) است.
منابع کهن که نظر مساعدی درباره محمود داشتهاند، و میخواستند که دامن او را از گناه حقناشناسی درباره حکیم طوس بشویند، تفتین درباریان را از موجبات خشم محمود شمردهاند. بدیهی است که بدگویان میبایست مسائلی را بهانه بدگویی قرار دهند تا به نتیجه برسند و بحث ما در چگونگی آن مسائل است.
پس معما را چگونه باید حل کرد و گرد قدرنشناسی را از دامن محمود چگونه باید زدود؟ آخر محمود پادشاه بزرگی بود، حکومت مشروع از جانب خلافت بغداد داشت، فتوحات زیادی در هند کرده بود، بتخانههای هندوان را ویران کرده و لقب سلطان غازی یافته بود، از غنائم هند صلات فراوان به مداحان خود داده بود و قصاید شاعران در مدح او در دست بود.
تا خلافت بغداد برجای بود، شاهنامهستیزی سیاست پابرجای خاندانهای فرمانگزار خلافت بود. در آن روزگار همان گونه که دهقانان و آزادگان و نژادگان ایرانی و عامه مثل فردوسی میاندیشیدند و شاهکار او آیینه اندیشهها و دردها و آرزوهای آنان بود، حکام وقت و در درجه اول خلافت عباسی بغداد و کارگزاران آن با هر آنچه با ایران ارتباط داشت، کینه میورزیدند. این است که سیاست رسمی و دولتی نمیتوانست شاهنامه را تحمل کند.
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین. در روزهای آغازین ماه مبارک رجب میخواهم دعای پربرکتی را که این روزها بعد از هر نماز میخوانیم و مستحب هم هست، برایتان بخوانم و تفسیر کنم؛ زیرا همانطور که میدانید، دعا در روزهای نخست اسلام، نقش بسیار مؤثری داشت و مسلمانان در زندگیشان و در برقراری ارتباط با خدا از آن بهره میبردند، اما بتدریج مثل همه چیز و مثل بسیاری از ارزشهای اسلامی، مفهوم اصلی خود را از دست داد و چنان شد که همه مسلمانان یا دست کم برخی از آنان با این طرز تفکر که دعا کافی است، کار و تلاش را و درمان بیماری و دست به کار شدن و آماده کردن خود را برای برطرف کردن مشکلات بزرگ و کوچک رها و به دعا اکتفا کردند. اگر کسی بیماری داشته باشد، به جای اینکه با مراجعه به پزشک بیماری خود را درمان کند، به دعا بسنده میکند و چنین باور دارد که دعا مستقلاً مایه شفا و بهبود است.
حضرت ابوالحسن علی بن محمد(ع)، امام دهم از ائمه اثنیعشر(ع) و دوازدهمین معصوم از چهارده معصوم است. مشهورترین القاب آن حضرت، «هادی» و «نقی» است و نزد شیعه امامیه ایران به امام علیالنقی معروف است. کُنیه آن حضرت ابوالحسن است و چون پیش از ایشان حضرت امیرالمؤمنین(ع) و حضرت رضا(ع) نیز کنیه ابوالحسن داشتند، ایشان را «ابوالحسن ثالث» میگویند و نیز آن حضرت به جهت سکونت ممتد در سامرا، به «الفقیه العسکری» معروف بود؛ زیرا شهر سامرا شهری نظامی و به «العسکر» معروف بود و بعضی گفتهاند «عسکر» محلهای از سامراست که آن حضرت و فرزند ارجمندش امام یازدهم در آنجا سکونت داشتند و به آن شهرت یافتهاند.
زنده یاد استاد دکتر منوچهر ستوده سالیانی دراز عمر بارور خویش را در راه پژوهش و آموزش دانشگاهی و کوششهای فرهنگی صرف کرد و با نشر تألیفات گرانسنگی چون از آستارا تا استارآباد (10 مجلد) و تصحیح متون فارسی معتبری چون حدودالعالم من المشرق الی المغرب، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات اثر محمد جوسی، احیاء الملوک تألیف شاه حسین سیستانی، سفرنامۀ رودبار تألیف محمدعلی خان رشوند، مهمان نامۀ بخارا اثر فضل الله روزبهان خنجی و نیز تصحیح چند متن خاص در تاریخ و جغرافیای مازندران و گیلان و متون و رساله های دیگر در شناسایی فرهنگ گذشته و غنای زبان فارسی گام های مؤثر برداشت.
اشتراک سنن و آداب و رسوم ملی، بتحقیق قدیمترین و استوارترین پایههای همبستگی یک جامعه است و هـر ملت کـه سنتهای دیرین و ملی خویش را نیکوتر پاسداری و نگهبانی کند بیگمان پاینده میماند و دیر اتفاق میافتد که پیـشآمدهای روزگار بتواند ملیت و آزادی آنان را به خطر اندازد. جشن نوروز از جمله آداب و رسوم ملی و با ارج ماست و اکنون کـه بهاران و گاه برگزاری این جـشن بـزرگ است به مناسبت، تاریخچۀ آن به اختصار یاد میشود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید