استخر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/Fa/article/230085/استخر
یکشنبه 8 تیر 1404
چاپ شده
8
اِسْتَخْر، يا اصطخر، اسطخر، شهری ساسانی و يكی از تقسيمات اداری پنجگانۀ اوايل دورۀ اسلامی در استان فارس. واژۀ استخر كه به معنای سخت و نيرومند است (بارتولمه، 1591 ؛ رايشلت، 269 )، در كتيبۀ پهلوی شاپور و كرتير در بنای كعبۀ زردشت (بك، 410 ,342 ,259 ؛ برونر، 105 ؛ نيبرگ، 180) و سنگ نبشتۀ پهلوی شاپور سكانشاه بر جرز سنگی ايوان جنوبی كاخ تچر تخت جمشيد (فرای، «كتيبهها...»، 85 ,84 )، همچنين در اوستا (بارتولمه، رايشلت، همانجاها)، كتاب ارداويرافنامه (ص 77 ,76 )، كارنامۀ اردشير بابكان (ص 4) و رسالۀ «شهرستانهای ايران» (ص 131) آمده است. اگر چه سبب اطلاق اين نام به يك منطقۀ خاص به درستی دانسته نيست، اما برخی برآنند كه واژۀ استخر به معنای قلعۀ نظامی بوده باشد (هرتسفلد، «تاريخ...»، 45 ؛ فرای، «عصر زرين...»، 10). افراد محلی ويرانههای شهر استخر را تخت طاووس مینامند (مصطفوی، 21).
ويرانههای شهر استخر در درۀ عريضی بين جلگههای خضرك و مرودشت ( فرهنگ...، 169؛ مصطفوی، همانجا) و در 65 كيلومتری جنوب پاسارگاد و 5 كيلومتری شمال تخت جمشيد واقع است (واندنبرگ، 23). جانب شمالی اين دره - شمال باختری شهر مرودشت - به كوهستان حاجی آباد و جنوب آن به دامنههای شمالی كوه رحمت تختجمشيد محدود میشود ( فرهنگ، نيز مصطفوی،همانجاها؛ اشميت، 108 ؛ گوچ، 162). فلاندن محيط اين شهر را 8 تا 9 كم تخمين زده است (ص 291). از سوی ديگر گستردگی شهر استخر را میتوان با انتخاب محلهايی برای به تصوير كشيدن نقوش شاهان ساسانی كه بیترديد جزو استخر محسوب میشد، يعنی نقش رجب در فاصلۀ 5/ 1 كيلومتری جنوب شهر و نقش رستم در 5/ 2 كيلومتری غرب آن به روشنی دريافت (اشميت، 106 ؛ واندن برگ، همانجا). هر چند در منابع پيش از اسلام به محدودۀ جغرافيايی اين شهر اشارهای نشده، اما به نظر میرسد كه تقسيمات كشوری ايران در سدههای نخستين اسلامی ادامۀ همان تقسيمات اداری پايان دورۀ ساسانی بوده باشد. از اين رو میتوان احتمال داد تسوجهايی كه در منابع جغرافيايی اسلامی به كورۀ استخر نسبت داده شده، بر اساس تقسيمات پيش از اسلام اين منطقه بوده باشد (نك: ابنخردادبه، 45-46). يگانه رودی كه شهر را سيراب میساخته، رودخانۀ فرواب يا پرواب (پُلوار كنونی يا سيوند) است كه از شمالغربی شهر گذشته، سپس به جلگۀمرودشت میريختهاست (اصطخری، مسالكالممالك، 121؛ ابن بلخی، 127).
در منابع دورۀ اسلامی دربارۀ سابقۀ تاريخی شهر استخر از دورههای پيشدادی و كيانی سخن به ميان آمده است. بنابر آن روايات كیكواد(كيقباد) پس از شكستدادنافراسياب رهسپار استخر میشود (فردوسی، 2/ 73)، گيومرث اين شهر را بنا مینهد و هوشنگ در استخر بر تخت مینشيند (نك: طبری، 1/ 570؛ حمزه، 23؛ ابن بلخی، 121؛ مجمل التواريخ...، 39). اشميت با استفاده از خردهسفالهای منقوش به دست آمده از شهر باستانی استخر، زمان نخستين استقرار در محل را به هزارۀ چهارم ق م میرساند (ص 105). همچنين وی امكان وجود استقراری را در دورۀ عيلامی يعنی هزارۀ دوم ق م در اين منطقه بعيد نمیداند. وجود نقش برجستۀ عيلامی در زير يكی از نقوش برجستۀ ساسانی (نقش بهرام دوم) در مقابر نقش رستم مؤيد اين نظريه است (همانجا؛ هرتسفلد، «كشفيات ... »، 228، تاریخ، 5).در ميانبسياری از مآخذ يونانی و اسلامی خلطی در بيان مشخصات پرسپوليس و استخر صورت گرفته، چه هنگامی كه از ويرانههای پرسپوليس سخن به ميان میآيد، مشخصات آن مربوط به شهر نوبنياد استخر است و در برخی موارد نام پارسه مترادف نام استخر ذكر میشود (ابن بلخی، 126-127؛ حمدالله، 120؛ مسعودی، مروج...، 4/ 76-77؛ نيز نك: هرتسفلد، همان، 45).آگاهی ما از شهر استخر در عهد هخامنشی بسيار اندك است و به نظر میرسد كه اين شهر در كنار پرسپوليس شهری معمولی بوده (اشميت، همانجا)، و ظاهراً پس از ويرانی تخت جمشيد جانشين آن شده است (هرتسفلد، همانجا). در رويدادنامههای سريانی در بارۀ شهر استخر و نقل مكان خاندانهای ايرانی به شهر كرخ بيت سلوق يا كركوك كنونی در روزگار داريوش (522 - 486 ق م) سخن به ميان آمده است و در اينگونه متون به روشنی گفته شده كه آنها 5 خاندان از استان استخر بودند (پيگولوسكايا، 61). در زمان سلوكوس اول(312-281 ق م) نيز برخی از خاندانهای اشراف استخر را به كركه (بين النهرين بالا) كوچ دادند (بيكرمان، .(17 اما ترسيم مشخصات تاريخی شهر استخر در عهد سلوكيان مبتنی بر سكههايی است كه طی كاوشهای باستانشناسی يافت شدهاند (اشميت، 107 ؛ بالسر، 86).با توجه به طرح و ساختمان سكههای به دست آمده، تاريخ شهر را به 3 دوره میتوان تقسيم كرد: نخست دورهای كه سبك و ساختمان سكهها شباهت بسيار نزديكی به سكههای شاهان سلوكی دارد. سلوود احتمال داده كه تاريخ ضرب نخستين سكههای پارس در حدود 250قم بوده، و در 205 ق م نيز ضرب آنها احتمالاً متوقف شده است (ص 302 ؛ قس: هيل، مقدمه، 161 ؛ هرتسفلد ، همان، 49). دورۀ دوم مربوط به دورهای است كه شاهان محلی پارس از سلوكيان تبعيت نمیكردند. اين گروه از سكههای پارس كه در سبك و ساختمان متمايز از سكههای پيشين است، به صورت مستقل ضرب میشدند و شايد اندكی پس از 190 ق م ضرب شده باشند (سلوود، 303). در دورۀ سوم ظاهراً ضرب سكههای محلی به سبب چيرگی اشكانيان بر بين النهرين و فشار آنان برای به تصرف در آوردن كامل پارس در حدود 140 ق م متوقف گرديد، اما با از سرگيری ضرب اين سكهها از سوی پادشاهان فارس در حدود 90 ق م كه نشانهای از آزادی بيشتر در اين دوره است، میتوان پس از يك دورۀ فترت از تاريخ شهر سخن گفت. به هر روی، استخر كرسی پارس و شهری كه فاصلۀ چندانی با تخت جمشيد نداشت، محل ضرب اين سكهها بود (هرتسفلد، همان، 47 ؛ سلوود، 304 ,302).در دورۀ اشكانی آتش مقدس در آتشكدۀ آناهيتا در استخر فروزان بود و ساسان يكی از روحانيان آن عصر رياست اين پرستشگاه را بر عهده داشت (طبری، 2/ 37؛ كريستن سن، 106؛ اشميت، 105). شورشها و دگرگونيهايی كه در آغاز سدۀ 3 م در ايالت پارس به وقوع پيوست، موجب زوال اشكانيان و خاندان حاكم در شهر استخر شد. در اين تاريخ، استخر به دست گوچيهر بازرنگی افتاد (طبری، 2/ 38). ظاهراً پس از 212م پاپك پدر اردشير بر حاكم استخر شوريد و گوچيهر را كشته، امور شهر را در دست گرفت (همو، 2/ 37- 38؛ كريستنسن،همانجا). پس از روی كار آمدن ساسانيان، هرچند اردشير پايتختی جديد به نام اردشيرخره (ه م) نزديك فيروزآباد فعلی بنا كرد و تيسفون مركز اداری امپراتوری ساسانيان شد، اما استخر به مثابۀ محل سنتی خاندان ساسانی باقی ماند و از اهميت بسياری برخوردار شد (اشميت، 106). ظاهراً در عهد شاپور ذوالاكتاف (310- 379م) جمعيت شهر تقليل يافت، زيرا وی 12 هزار تن از مردم استخر و ديگر شهرها را به نصيبين كوچاند (طبری، 2/ 60). با آنكه بيشتر پادشاهان ساسانی در تيسفون تاج گذاری میكردند، احتمالاً آداب و تشريفات ديگری نيز در استخر كه موطن اصلی ساسانيان در ولايت فارس بود، برپا میشد (فرای، «تاريخ...»،121). اين امر علاوه بر اهميت سنتی شهر، قدرت كافی بزرگان استخر را در ادارۀ امور دولت ساسانی و همچنين نقش خاستگاه ساسانيان را در تغييرات سياسی و كار دولتمردان روشن میسازد. به روايت طبری كتاب اوستا نيز در محلی به نام دژنپشت در استخر باقی بود (1/ 561) و چنانكه مسعودی در 303 ق از شهر ديدن كرده، آن را مركز علوم و اخبار ملوك وصف كرده است ( التنبيه...، 106). افزون بر وجود آتش مقدس در استخر، نشان امپراتوری و گنجينۀ سلطنتی نيز احتمالاً در آنجا نگهداری میشد (اشميت، همانجا). در اواخر دورۀ ساسانيان، استخر همچنان جايگاه خود را حفظ كرد، چنانكه پس از سقوط تيسفون در سال 14 هجری يزدگرد به اين شهر درآمد و بر اساس سكههای يافت شده، به نظر میرسد كه او دربار دوم خود را در آنجا برپا كرد (حصوری، 50 -51؛ نيز قس: واكر، 3 -1 ، لوحۀ ،شمـ 1، «a»). ازاينرو، ظاهراً مردم در فارس به تحريك يزدگرد و يا دست كم به سبب حضور كوتاه وی در آن ديار بر اعراب شوريدند (نك: طبری، 4/ 265؛ بلاذری، 388- 389). برپايۀ روايات، شهر استخر در 29ق/ 650م به همراه شهر باستانی اردشيرخره توسط والی بصره، عبدالله بن كريز، به تصرف درآمد (همانجا؛ تاريخ سيستان، 79-80).
در منابع اسلامی ساختن برخی از بناها و قلعهها در شهر استخر به شاهان پيشدادی و كيانی نسبت داده شده است (نك: دينوری، 27؛ طبری، 1/ 570؛ حمدالله، 120؛ نيز نك: مقدسی، محمد، 446-447؛ ابن بلخی، 126). نخستين حفاريهای باستان شناسی در استخر در 1932م توسط ارنست هرتسفلد انجام گرفت و بعدها اين كاوشها از سوی اريش اشميت طی سالهای 1935- 1939م ادامه يافت (شيپمان، 178 ؛ اشميت، 107). از جمله آثار به دست آمده، از بخشی از يك درگاه سنگی كه درگاه اصلی شهر بوده است و نيز يك ستون با سرستونهايی از سر دوگاو و شماری ستونهای شياردار میتوان ياد كرد كه سبك معماری آنها مربوط به عصر هخامنشی است. در ويرانههای استخر ستونهای بیشياری نيز به چشم میخورد كه از ظرافت هنری لازم برخوردار نيست و به طور قطع مربوط به دورۀ هخامنشی نبوده، و احتمالاً متعلق به دورۀ پس از غلبۀ يونانيان، يعنی دورۀ سلوكيهاست (هرتسفلد، ايران...، 278 ،276 ؛ اشميت، 106). سرستونهای سبك كُرنتی با حلزونيها (پيچكها)ی جانبی حاكی از تأثير هنر يونانی است، جز آنكه اين حلزونيها از ظرافت اصلی برخوردار نيستند و تاريخ ساخت اين ستونها احتمالاً مربوط به اوايل سدۀ 3 ق م است (هرتسفلد، همانجا). همچنين ستون و ته ستون و تخته سنگهايی از دورۀ هخامنشی از بقايای بناهای استخر وجود دارد كه در دورۀ اسلامی برای ساختمان يك مسجد از آنها استفاده شده است (همو، نيز اشميت، همانجاها؛ بير، 307 ). طی اين كاوشها همچنين قطعه سنگ حجاری شدهای مربوط به دورۀ ساسانيان به دست آمد (همو، 309 ,307).در دورۀ ساسانی شهر به وسيلۀ حصاری محكم با برجهايی در اطراف محافظت میشده، و دور تا دور حصار را نيز خندقی در بر میگرفته است. در جنوب شرقی شهر بقايای اين خندق به چشم میخورد (اشميت، 107). برای ساختن استحكامات شهر استخر از خشت خام استفاده كردهاند و نيز به نظر میرسد كه حصارهای ياد شده، پيش از عهد ساسانيان ساخته شده باشد (همو، 121 ؛ گيرشمن، 389).
در پايان مقاله.
جواد نيستانی
جغرافینگاران مسلمان استخر را كه مركز «كوره»ای به همين نام در فارس بود، از اقليم سوم شمردهاند (ابن رسته، 97). برخی مكانی را كه بعدها جلگۀ مرودشت - از قريۀ جلوگير تا جلودر نام گرفته، تمام يا بخشی از شهر استخر دانستهاند (حمدالله، 121؛ فرصت، 132؛ سامی، 2). به نوشتۀ محمد مقدسی، استخر موقع سوق الجيشی ويژهای داشته، و در ميانۀ دره بنا شده بوده است (ص 71). در اين دره، چنانكه گفته شد، رود پرواب جريان دارد كه به رود كر میريزد و در سمت دروازۀ خراسان در بيرون شهر پلی شگفت به نام «پل خراسان» بر آن بسته بودهاند. در كنار آن ساختمانها و خانههايی بنا شده بود كه مربوط به عهد اسلامی است (اصطخری، مسالك الممالك، 123؛ ابن حوقل، 2/ 276، 278؛ مقدسی، محمد، 436؛ ابن بلخی، 127). شهر در هر دو كرانۀ رود پرواب امتداد داشته كه قسمت عمدۀ آن در سمت غربی بوده است (بارتولد، 173). اشميت گزارشی از وضع بنای اين خانهها در دورۀ اسلامی به دست داده است. به گفتۀ وی احتمالاً بخشی از شهر استخر بر يك بنياد ماقبل تاريخی، و ديگر بخشها بر شالودۀ يكی از دورههای پيشين برپا شده است (ص 111 ؛ نيز نك: دياكونوف، 96). راههای مواصلاتی، استخر را به ديگر شهرها پيوند میداد. راهی از استخر به سيرجان میرفته، و هم اين شهر در مسير شيراز به نيشابور بوده است (ابن خردادبه، 50 -52، 53؛ اصطخری، مسالك و ممالك، 114- 115؛ ابن حوقل، 2/ 263، 283، 284). از استخر تا شيراز 5 منزل يا 12 فرسنگ راه بوده است (ابن خردادبه، 42، 47، 226؛ اصطخری، همان، 114، 117). طبق برخی روايات نخستين پيشرويها در فارس به سوی استخر در خلافت عمر از طريق ولايت بحرين صورت گرفته است. در 17ق علاء ابن حضرمی والی بحرين، سپاهيان مسلمان را از دريا گذراند و به سوی فارس راند. چون به طرف استخر پيش رفتند، مردمان فارس در برابر آنان ايستادند و ميان مسلمانان و كشتيهايشان حايل شدند. در محلی به نام طاووس جنگی سخت درگرفت و بسياری از ايرانيان كشته شدند. مسلمانان آهنگ بازگشت به بصره كردند، اما كشتيهايشان غرق شد. از سوی ديگر مردم استخر به سركردگی «شهريگ» فارس راه را بر آنان بستند. از اين رو عمر بر علاء خشم گرفت و او را عزل نمود و عتبۀ بن غزوان را از بصره مأمور بسيج نيرو برای كمك به مسلمانان كرد (نك: طبری، 4/ 79-82؛ ابن اثير، 2/ 538 - 539). از پی علاء، عثمان بن ابی العاص ثقفی از سوی عمر ولايت بحرين و عمان يافت (دينوری، 133؛ قس: ابن حجر، 2/ 221، 259، كه سال ولايت يافتن عثمان بن ابی العاص را 15ق ذكر كرده است). به روايت طبری (4/ 94) عمر در 17ق اجازۀ پيشروی در سرزمين ايران را داد و اميران و لشكريان را به هر سوی بپراكند. از اين ميان عثمان بن ابی العاص لوای كورۀ استخر گرفت. اينان در 17ق دست به تجهيز وتدارك نظامی زدند و سال بعد پيشروی خود را آغاز كردند. به گفتۀ ابن اسحاق (نك: خليفه، 1/ 151)، ابومعشر و واقدی (نك: طبری، 4/ 174)، نخستين فتح شهر استخر در 23ق صورت گرفته است. در اين سال عثمان بن ابی العاص - كه ظاهراً تحت امر ابوموسی عمل میكرده است (نك: قدامه، 389) - چون خبر فتح كورۀ اهواز را شنيد، در فارس پيشروی كرد و بر بخشی از نواحی آنجا از جمله شهر استخر دست يافت (دينوری، همانجا؛ نيز نك: يعقوبی، 2/ 157). گويند او در «گور» با مردم استخر نبردی سخت كرد. گور گشوده شد و مسلمانان استخر را فتح كردند و پس از رفت و آمدهايی، سرانجام مردم آنجا تن به جزيه دادند (طبری، 4/ 175؛ ابن اثير، 3/ 40). ليكن در اواخر خلافت عمر و آغاز خلافت عثمان (23ق) شهريگ فارس، از شاهزادگان، به مخالفت برخاست و جمع بسياری از مردم فارس را برگرد خود فراهم آورد. ابوموسی اشعری كه از فتح اصفهان آسوده بود، مسلمانان را بسيج كرد و راهی استخر شد. از بصره نيز مدد رسيد و بار ديگر عثمان بن ابی العاص به همراه نيروهای كمكی با فارسيان مصاف داد. سپاه شهريگ شكسته شد و او و پسرش در نبردی سخت، كشته شدند (طبری، 4/ 176؛ ابن اثير، 3/ 40؛ نيز نك: ابن اعثم، 2/ 315-317؛ قس: خليفه، 1/ 135، كه قتل شهريگ را ضمن حوادث 19ق ياد كرده است). در پی آن ابوموسی يك ماه استخر را در حصار گرفت و آن را در قبال گرفتن 200 هزار درهم نقد به صلح گشود و بر آنان جزيه بست (ابن اعثم، 2/ 319؛ قس: طبری، 4/ 177؛ ابن اثير، 3/ 41). به نظر میرسد آنچه توجه مسلمانان را به فتح استخر برانگيخته بود، حضور يزدگرد آخرين پادشاه ساسانی در اين شهر بوده است. روايتها از اين حكايت دارد كه او در گيرودار فتح نخستين استخر ميان شهرهای فارس چون گور و استخر در گريز بوده، و دست به تحريك و شوراندن مردم میزده است (نك: طبری، 4/ 176؛ ابن اعثم، 2/ 315). وی پس از پيروزی مسلمانان در نهاوند (21 يا 22ق)، به استخر كه جايگاه خاندان پادشاهی بود، گريخت تا سپاهيانی در آنجا فراهم آورد (بلاذری، 315؛ طبری، 4/ 89 -90). هنگامی كه يزدگرد در اصفهان بود، «سياه» را با 300 مرد جنگی كه 70 تن آنان از بزرگ زادگان پارس بودند، به سوی استخر فرستاد و بدو فرمان داد تا نيروهای رزمی را از شهرها بسيج كند. خود نيز مردی از مرزبانان را كه عنوان پاذگوسپان (پادكوست پان) داشت، بر اصفهان گمارد و به دنبال سياه به استخر درآمد (بلاذری، 374؛ ابن اعثم، 2/ 313).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید