دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • جعبر، قلعه | جَعْبَر، قَلْعه، قلعه‌ای تاریخی در استان رقه در کشور سوریه. در منابع متقدم دورۀ اسلامی از این قلعه با نام دَوْسَر یاد شده است (ابن‌خردادبه، 72؛ طبری، 10 / 81). دوسر برگرفته از نامی است که این منطقه در پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی بدان خوانده می‌شد (پاولی، IV / 2234)؛ اما نام کنونی آن منتسب به جعبر بن سابق ...
  • جسوس | جَسّوس، محمدبن قاسم (1089- رجب 1182ق / 1678 - نوامبر 1768م)، فقیه، محدث و متصوف اهل فاس. وی در خانواده‌ای اهل علم و دانش به دنیا آمد. خاندان و بیت جسوس یکی از پراشتهارترین خانواده‌های فاس به شمار می‌روند (کتانی، 1 / 280-282) و به ویژه شخصیت عموی او، عبدالسلام بن حمدون جسوس به واسطۀ جایگاه علمی و برخی فتاوایش ...
  • جصاص | جَصّاص، ابوبکر احمد بن علی رازی (305-370ق / 917-981م)، فقیه و عالم حنفی ساکن عراق. لقب جصاص به معنای گچ‌کار (سمعانی، 2 / 63؛ نیز نک‍ : ابن منظور، ذیل جصص) در معرفی او از سوی ابن ندیم (ص 261)، خطیب بغدادی (5 / 72) و محمد ذهبی (سیر ... ، 16 / 340) ذکر نشده است.
  • جعبری، برهان الدین | جَعْبَری، برهان الدین ابواسحاق ابراهیم بن عمر (ح 640- رمضان 732ق / 1242- ژوئن 1332م)، مقری، محدث، فقیه شافعی و نویسندۀ پرکار شهر الخلیل.
  • جعبری، تاج‌الدین | جَعْبَری، تاج الدین ابو الفضل صالح بن ثامر (تامر) بن حامد (د 16 ربیع الاول 706ق / 25 سپتامبر 1306م)، قاضی سلفی شافعی، عالم به فرائض و صاحب منظومۀ جعبریه. وی پس از 620 ق / 1223م به دنیا آمد و به سبب انتساب به قلعۀ جعبر، واقع بر بالای رود فرات (نک‍ : یاقوت، 2 / 84)، بدین نام اشتهار یافته است.
  • جعرانه | جِعْرانه، محلی تاریخی در نزدیکی مکه. یاقوت این نام را به کسر اول دانسته، و افزوده است که اصحاب حدیث عین آن را هم کسره، و راء آن را تشدید می‌دهند و اهل اتقان و ادب عین را ساکن، و راء را مخفف، و اهالی بلاد مختلف آن را متفاوت تلفظ می‌کنند (2 / 85).
  • جعفربای |
  • جعفر، امامزاده | جَعْفَر، اِمامْزاده، یا بقعۀ جعفریه، از بناهای نادر دورۀ مغولی در اصفهان، و آرامگاه جعفربن‌مرتضى، از مشاهیر سدۀ 8 ق / 14م. این بنا در محلۀ میدان کهنه در حاشیۀ خیابان هاتف واقع است.
  • جعفر برمکی | جَعْفَرِ بَرْمَکی، نک‍ : برمکیان.
  • جعفر بایسنقری | جَعْفَرِ بایْسُنْقُری (تبریزی)، خوش‌نویس نامدار سدۀ 9ق / 15م. فریدالدین جعفر بر پایۀ نوشتۀ خود، فرزند علی و زادۀ تبریز بود (نک‍ : آثار). وی در نوشتن اقلام مختلف خط مهارت داشت، اما شهرت او بیشتر به نستعلیق نویسی بود که در زمان جوانی او رونق و رواج یافت. جعفر از متقدمان این قلم به شمار می‌آید.
  • جعفر بن احمد |
  • جعفر، امامزاده | جَعْفَر، اِمامْزاده، آرامگاه جعفر بن علی، از نوادگان امام سجاد (ع)، کـه همراه خانقـاه شاهرخ، امامزاده محمد (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، و برج چهل دختران (ه‍ م) مجموعه‌ای را در مرکز شهر کنونی دامغان تشکیل داده است.
  • جعد بن درهم | جَعْدِ بْنِ دِرْهَم (ح 50 ـ مق‍ ح 120ق / 670-738م)، از نخستین متکلمان در جهان اسلام و مطرح کنندۀ نظریۀ خلق قرآن.
  • جعفر بن ابی‌طالب | جَعْفَرِ بْنِ اَبیْ طالِب، ابوعبدالله (د جمادی الاول 8 ق / سپتامبر 629 م)، صحابی مشهور و برادر بزرگ‌تر امیرالمؤمنین علی (ع)، ملقب به « طیار» و «ذوالجناحین».
  • جعفر بن علی | جَعْفَرِبْنِ عَلی، ابوعبدالله، فرزند امام هادی (ع) و برادر امام حسن عسکری (ع)، ملقب به ابوکَرَّین و ابوالبنین (ابن‌عنبه، عمدة…، 199)، و نزد امامیه ملقب به کذاب، به سبب دعوی دروغین امامت (همانجا؛ ابن‌صوفی، 130-131)، و نزد فرزندان و پیروانش ملقب به زَکیّ (عرشی، 51) و توّاب (امین، 6 / 425).
  • جعفر بن احمد بن عبدالسلام یمانی | جَعْفَرِ بْنِ اَحْمَدِ بْنِ عَبْدُالسَّلامِ یَمانی، از متکلمان و محدثان زیدی یمن در قرن 6 ق / 12م، مشهور به قاضی جعفر و ملقب به شمس‌الدین. جعفر در اواخر قرن 5 ق زاده شد (عزی، 20). پدرش در زمان حکومت صلیحیان، قاضی‌ اسماعیلی مذهب بود و سپس به خدمت حاتم بن احمد یامی، فرمانروای صنعا، درآمد (زید، 130).
  • جعفر بن علبۀ حارثی | جَعْفَرِ بْنِ عُلْبۀ حارِثی، جعفـر بـن علبـة (یـا عُلَیّـة، نک‍ : صفدی، 11 / 112) بن ربیعه، شاعر صعلوک عصر اموی و عباسی. کنیۀ جعفر ابوعارِم است و نسب او به کعب بن حارث (قبیله‌ای از یمن) می‌رسد؛ جد پدرش، عبد یغوث بن صلاءة ــ که از شاعران عصر جاهلی است ــ در جنگ کُلاب به دست بنو تمیم اسیر شد و به قتل رسید (نک‍ ...
  • جعفر بن مثنی بن عبدالسلام |
  • جعفر بن حرب | جَعْفَرِ بْنِ حَرْب، ابوالفضل (177-236ق / 793-850 م)، از بزرگان معتزﻟﮥ بغداد.
  • جعفرخان زند | جَعْفَرْخانِ زَنْد (مق‍ ٢٥ ربیع‌ الآخر ١٢٠٣ق / ٢3 ژانویۀ١٧٨٩م)، هفتمین حاکم از سلسلۀ فرمانروایان زندیه و پدر لطفعلی‌خان زند. از آنجایی که گفته‌اند به هنگام مرگ ٣٥ تا ٤٠ سال داشته است (نک‍ : کوهمره‌ای، ٣٥٢)، تولد او را می‌توان میان سالهای ١١٦٨-١١٧٣ق دانست.
  • جعفر بن منصور الیمن | جَعْفَرِبْنِ‌مَنْصورِالْیَمَن، ابوالحسن، عالم و مفسر اسماعیلی فاطمی. جعفر فرزند بنیان‌گذار جامعۀ اسماعیلی یمن، حسن بن فرج بن حوشب کوفی، مشهور به منصورالیمن بود.
  • جعفرخان مشیرالدوله | جَعْفَرْخانِ مُشیرُالدّوله (د 1279ق / 1862م)، مـلـقـب بـه مهندس باشی از رجال سیاسی دورۀ قاجار، و پسر میرزا محمدتقی وزیر و برادرزادۀ حاجی میرزاحسن، پدر میرزا بزرگ قائم‌مقام اول. او از اواسط دورۀ فتحعلی‌شاه تا دهه‌های میانی پادشاهی ناصرالدین شاه، مناصب و مشاغلی عالی داشت.
  • جعفر خلدی | جَعْفَرِ خُلْدی، جعفر بن محمد خلدی خَوّاص بغدادی (253- رمضان 348ق / 867- نوامبر 959م)، صوفی و محدث بغدادی. وی در بغداد به دنیا آمد و بنا بر برخی روایات، منسوب به خُلد ــ یکی از محلات بغداد ــ بود که جماعتی از اهل علم و زهد نیز از آنجا برخاسته بودند. لقب او خواص (حصیرباف) و کنیه‌اش ابومحمد بوده است (خواجه عبدا...
  • جعفر بن مبشر | جَعْفَرِ بْنِ مُبَشِّر، ابومحمد جعفر بن مبشر ثقفی (د 234ق / 848 م)، از بزرگان معتزلۀ بغداد. دشمنان جعفر به‌قصد تحقیرْ او را «قصبی» (= نیشکر فروش) خوانده‌اند (نک‍ : خیاط، 63؛ ابن عساکر، 138). در میان معتزلۀ بغداد پس از ابو موسى مردار(ﻫ م)، جعفر از همه زاهدانه‌تر می‌زیست (خیاط، همانجا).
  • جعفری |
  • جعفر طیار |
  • جعفریه |
  • جعفریه، کاخ | جَعْفَریّه، کاخی بازمانده از سدۀ 5ق / 11م در اسپانیا (اندلس)، و بهترین نمونۀ معماری دورۀ ملوک الطوایفِ اول، واقع در شرق شهر ساراگوسا (سَرَقُسطه) کنار رودخانۀ اِبرو که در اصل نزدیک دیوارغربی سرقسطۀ کهن قرار داشته است (نک‍ : عنان،105؛ اِوِرت، 189).
  • جعفر صادق (ع)، امام | جَعْفَرِ صادِقْ (ع)، اِمام، ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسين بن علی بن ابی طالب (83-148ق / 702- 765م)، امام ششم از ائمۀ مذهب شيعۀ اثناعشری و بنيان‌گذار مذهب فقهی جعفری.
  • جغبوب | واحه و شهری کوچک در شمال شرقی لیبی در حدود مرزهای آن کشور با مصر. نام آن را جَرَبوب و جِیَرَبوب هم نوشته‌اند. جغبوب بر سر راه کهن و مهمی است که از درۀ نیل تا طرابلس امتداد یافته، و در گذشته محل عبور کاروانهای بازرگانی و حجاج بوده است (نک‍ : حشائشی، 87، 104؛ بریتانیکا؛ رایت، 85؛ رکلو، XI / 2, 14؛ مارتل، 47).
  • جعفی |
  • جعل | جَعْل، اصطلاحی فلسفی به معنای ابداع هویت و ذاتِ شیء به نحو خاص که همان وجود شیء است. جعل در لغت به معنای خلق و صنع و صیرورت، و در اصطلاح فیلسوفان به معنای ایجاد است.
  • جغاله زاده سنان پاشا |
  • جغتای |
  • جعیفران موسوس | جُعَیْفِرانِ مُوَسْوِس، جعیفران بن علی بن صفر ابناوی (منسوب به ابناء خراسان) که از نیمه‌های عمر، لقب موسوس یافت. نسبت ابناوی او را ابوالفرج (20 / 202)، خطیب بغدادی (7 / 163) و دیگران شرح داده، و گفته‌اند که از زادگان «سپاه خراسانی» (سپاه عربی / ایرانی آغاز دورۀ عباسی در خراسان) بوده است.
  • جغتای | جَغَتای، یا چَغَتای، جَغاتای، پسر دوم چنگیز از خاتون بزرگ او یسونجین بیکی (در جامع‌التواریخ رشیدالدین، 1 / 94: بورته اوجین). به گفتۀ جوینی (1 / 29) «ازین خاتون 4 پسر بود ... که تخت مملکت را به مثابۀ 4 پایه ... بودند.
  • جغتای، خانات | جَغَتای، خانات، عنوان سلسله‌ای از فرزندان جغتای، که اولوس جغتای نیز خوانده می‌شدند و مدت 136سال (از 624 تا 760ق / 1227-1359م) بر ماوراءالنهر و بخشی از خوارزم، کاشغر، ختن و نواحی دیگر حکومت کردند تا سرانجام امیرتیمور در 771ق / 1369م آن را برانداخت.
  • جغتایی، زبان و ادبیات | زَبانْ وَ اَدَبیّات، از زبانهای ترکی شرقی که در آسیای مرکزی و بخش اروپایی روسیه از آغاز سدۀ 9 تا اوایل سدۀ 14ق / 15-20م، زبان نوشتاری، ادبی و دیپلماسیِ مسلمانان ترک، و میراث ادبی آن زبان بود (جانپُلات، 769؛ «دائرةالمعارف ترک1»، XI / 319). این نام برگرفته از نام جغتای، پسر دوم چنگیزخان است که بنا بر وصیت پدرش،...
  • جغتو |
  • جفری | آرتور1 (1892-1959م / 1271- 1338ش)، قرآن‌پژوه و متخصص زبانها و ادیان سامی. وی در مِلبورن استرالیا دیده به جهان گشود، تحصیلات مقدماتی و دانشگاهی را در همان شهر آغاز کرد، در میانۀ تحصیلات و در آغاز جنگ جهانی اول به جای خدمت سربازی به کالج مسیحی مدرس در هند اعزام شد (بَدو، 49) و حدود 5 سال در آنجا به تدریس و مطال...
  • جفر | شاخه‌ای از علوم غریبه که موضوع آن بررسی چگونگیِ تأثیر حروف در جهان هستی است. جفر در لغت عربی به بزغاله یا برۀ چهارماهه، چاه عمیق، و چاهی که دهانۀ آن گشاد باشد، اطلاق شده است (نک‍ : جوهری، نیز ابن منظور، ذیل واژه؛ ابن قتیبه، 154؛ نیز نک‍ : دمیری، 1 / 179)، در وجه تسمیه‌ای عامیانه، در اطلاق نام جفر بر این شاخه ...
  • جغرافیا | یا جغرافی، نامی یونانی که از دو واژۀ گئو2، به معنای زمین و گرافی (گرافین3) به معنای نگاره، رسم، وصف و یا نقشه ترکیب یافته است (بریتانیکا، ذیل جغرافی4).
  • جلال‌الدین بخاری |
  • جلال‌الدوله دیلمی |
  • جلال خوافی | جلال‌الدین محمد بن علی، معروف به شاه خوافی و متخلص به جلال، وزیر، شاعر و نویسنده‌ای که در نیمۀ دوم سدۀ 7ق / 13م متولد شده، و نیمۀ اول سدۀ 8 ق / 14م را در مناطق یزد، کرمان و شیراز به سر ‌برده است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). تاریخ درگذشت او معلوم نیست.
  • جلال‌الدین بلخی |
  • جلال‌الدین تبریزی | ابوالقاسم، صوفی سده‌های 6 - 7ق / 12-13م، و مروّج طریقۀ سهروردیه در بنگال. جلال‌الدین در تبریز به دنیا آمد و همچون پدرش که از نام و احوال او اطلاعی در دست نیست، دست ارادت به صوفی ناشناخته، بدرالدین ابوسعید تبریزی داد (قلندر، 151؛ حسن دهلوی، 123؛ فرشته، 2 / 375).
  • جلال‌الدین تهانیسری |
  • جلال‌آباد | مرکز ولایت ننگرهار در شرق افغانستان. این‌ شهر با °34 و ´26 عرض شمالی و °70 و ´28 طول شرقی و ارتفاع حدود 570 متری از سطح دریا، در مرکز ولایت ننگرهار واقع است.
  • جلال‌الدین | فرزند رشیدالدین فضل‌الله همدانی (د پس از 718ق / 1318م)، از امیران و فرمانروایان برجستۀ اواخر عهد ایلخانیان در ایران.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: