دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • جعاله | جِعاله، معامله‌ای است به معنای تعهد و التزام به پرداخت اجرت و پاداش در برابر انجام دادن کاری از سوی فردی معین یاغیرمعین. در تعاریفی که برای جعاله در مذاهب گوناگون آمده، به «اجرت معلوم»، «عمل معین معلوم یا مجهول» که علم بدان دشوار است، به شرط مباح بودن و داشتن منفعت برای جاعل و «زمان معلوم یا مجهول» اشاره شده ...
  • جعبر، قلعه | جَعْبَر، قَلْعه، قلعه‌ای تاریخی در استان رقه در کشور سوریه. در منابع متقدم دورۀ اسلامی از این قلعه با نام دَوْسَر یاد شده است (ابن‌خردادبه، 72؛ طبری، 10 / 81). دوسر برگرفته از نامی است که این منطقه در پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی بدان خوانده می‌شد (پاولی، IV / 2234)؛ اما نام کنونی آن منتسب به جعبر بن سابق ...
  • جسوس | جَسّوس، محمدبن قاسم (1089- رجب 1182ق / 1678 - نوامبر 1768م)، فقیه، محدث و متصوف اهل فاس. وی در خانواده‌ای اهل علم و دانش به دنیا آمد. خاندان و بیت جسوس یکی از پراشتهارترین خانواده‌های فاس به شمار می‌روند (کتانی، 1 / 280-282) و به ویژه شخصیت عموی او، عبدالسلام بن حمدون جسوس به واسطۀ جایگاه علمی و برخی فتاوایش ...
  • جصاص | جَصّاص، ابوبکر احمد بن علی رازی (305-370ق / 917-981م)، فقیه و عالم حنفی ساکن عراق. لقب جصاص به معنای گچ‌کار (سمعانی، 2 / 63؛ نیز نک‍ : ابن منظور، ذیل جصص) در معرفی او از سوی ابن ندیم (ص 261)، خطیب بغدادی (5 / 72) و محمد ذهبی (سیر ... ، 16 / 340) ذکر نشده است.
  • جعبری، برهان الدین | جَعْبَری، برهان الدین ابواسحاق ابراهیم بن عمر (ح 640- رمضان 732ق / 1242- ژوئن 1332م)، مقری، محدث، فقیه شافعی و نویسندۀ پرکار شهر الخلیل.
  • جعبری، تاج‌الدین | جَعْبَری، تاج الدین ابو الفضل صالح بن ثامر (تامر) بن حامد (د 16 ربیع الاول 706ق / 25 سپتامبر 1306م)، قاضی سلفی شافعی، عالم به فرائض و صاحب منظومۀ جعبریه. وی پس از 620 ق / 1223م به دنیا آمد و به سبب انتساب به قلعۀ جعبر، واقع بر بالای رود فرات (نک‍ : یاقوت، 2 / 84)، بدین نام اشتهار یافته است.
  • جعرانه | جِعْرانه، محلی تاریخی در نزدیکی مکه. یاقوت این نام را به کسر اول دانسته، و افزوده است که اصحاب حدیث عین آن را هم کسره، و راء آن را تشدید می‌دهند و اهل اتقان و ادب عین را ساکن، و راء را مخفف، و اهالی بلاد مختلف آن را متفاوت تلفظ می‌کنند (2 / 85).
  • جعفربای |
  • جعفر، امامزاده | جَعْفَر، اِمامْزاده، یا بقعۀ جعفریه، از بناهای نادر دورۀ مغولی در اصفهان، و آرامگاه جعفربن‌مرتضى، از مشاهیر سدۀ 8 ق / 14م. این بنا در محلۀ میدان کهنه در حاشیۀ خیابان هاتف واقع است.
  • جعفر برمکی | جَعْفَرِ بَرْمَکی، نک‍ : برمکیان.
  • جعفر بایسنقری | جَعْفَرِ بایْسُنْقُری (تبریزی)، خوش‌نویس نامدار سدۀ 9ق / 15م. فریدالدین جعفر بر پایۀ نوشتۀ خود، فرزند علی و زادۀ تبریز بود (نک‍ : آثار). وی در نوشتن اقلام مختلف خط مهارت داشت، اما شهرت او بیشتر به نستعلیق نویسی بود که در زمان جوانی او رونق و رواج یافت. جعفر از متقدمان این قلم به شمار می‌آید.
  • جعفر بن احمد |
  • جعفر، امامزاده | جَعْفَر، اِمامْزاده، آرامگاه جعفر بن علی، از نوادگان امام سجاد (ع)، کـه همراه خانقـاه شاهرخ، امامزاده محمد (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، و برج چهل دختران (ه‍ م) مجموعه‌ای را در مرکز شهر کنونی دامغان تشکیل داده است.
  • جعد بن درهم | جَعْدِ بْنِ دِرْهَم (ح 50 ـ مق‍ ح 120ق / 670-738م)، از نخستین متکلمان در جهان اسلام و مطرح کنندۀ نظریۀ خلق قرآن.
  • جعفر بن ابی‌طالب | جَعْفَرِ بْنِ اَبیْ طالِب، ابوعبدالله (د جمادی الاول 8 ق / سپتامبر 629 م)، صحابی مشهور و برادر بزرگ‌تر امیرالمؤمنین علی (ع)، ملقب به « طیار» و «ذوالجناحین».
  • جعفر بن علی | جَعْفَرِبْنِ عَلی، ابوعبدالله، فرزند امام هادی (ع) و برادر امام حسن عسکری (ع)، ملقب به ابوکَرَّین و ابوالبنین (ابن‌عنبه، عمدة…، 199)، و نزد امامیه ملقب به کذاب، به سبب دعوی دروغین امامت (همانجا؛ ابن‌صوفی، 130-131)، و نزد فرزندان و پیروانش ملقب به زَکیّ (عرشی، 51) و توّاب (امین، 6 / 425).
  • جعفر بن احمد بن عبدالسلام یمانی | جَعْفَرِ بْنِ اَحْمَدِ بْنِ عَبْدُالسَّلامِ یَمانی، از متکلمان و محدثان زیدی یمن در قرن 6 ق / 12م، مشهور به قاضی جعفر و ملقب به شمس‌الدین. جعفر در اواخر قرن 5 ق زاده شد (عزی، 20). پدرش در زمان حکومت صلیحیان، قاضی‌ اسماعیلی مذهب بود و سپس به خدمت حاتم بن احمد یامی، فرمانروای صنعا، درآمد (زید، 130).
  • جعفر بن علبۀ حارثی | جَعْفَرِ بْنِ عُلْبۀ حارِثی، جعفـر بـن علبـة (یـا عُلَیّـة، نک‍ : صفدی، 11 / 112) بن ربیعه، شاعر صعلوک عصر اموی و عباسی. کنیۀ جعفر ابوعارِم است و نسب او به کعب بن حارث (قبیله‌ای از یمن) می‌رسد؛ جد پدرش، عبد یغوث بن صلاءة ــ که از شاعران عصر جاهلی است ــ در جنگ کُلاب به دست بنو تمیم اسیر شد و به قتل رسید (نک‍ ...
  • جعفر بن مثنی بن عبدالسلام |
  • جعفر بن حرب | جَعْفَرِ بْنِ حَرْب، ابوالفضل (177-236ق / 793-850 م)، از بزرگان معتزﻟﮥ بغداد.
  • جعفرخان زند | جَعْفَرْخانِ زَنْد (مق‍ ٢٥ ربیع‌ الآخر ١٢٠٣ق / ٢3 ژانویۀ١٧٨٩م)، هفتمین حاکم از سلسلۀ فرمانروایان زندیه و پدر لطفعلی‌خان زند. از آنجایی که گفته‌اند به هنگام مرگ ٣٥ تا ٤٠ سال داشته است (نک‍ : کوهمره‌ای، ٣٥٢)، تولد او را می‌توان میان سالهای ١١٦٨-١١٧٣ق دانست.
  • جعفر بن منصور الیمن | جَعْفَرِبْنِ‌مَنْصورِالْیَمَن، ابوالحسن، عالم و مفسر اسماعیلی فاطمی. جعفر فرزند بنیان‌گذار جامعۀ اسماعیلی یمن، حسن بن فرج بن حوشب کوفی، مشهور به منصورالیمن بود.
  • جعفرخان مشیرالدوله | جَعْفَرْخانِ مُشیرُالدّوله (د 1279ق / 1862م)، مـلـقـب بـه مهندس باشی از رجال سیاسی دورۀ قاجار، و پسر میرزا محمدتقی وزیر و برادرزادۀ حاجی میرزاحسن، پدر میرزا بزرگ قائم‌مقام اول. او از اواسط دورۀ فتحعلی‌شاه تا دهه‌های میانی پادشاهی ناصرالدین شاه، مناصب و مشاغلی عالی داشت.
  • جعفر خلدی | جَعْفَرِ خُلْدی، جعفر بن محمد خلدی خَوّاص بغدادی (253- رمضان 348ق / 867- نوامبر 959م)، صوفی و محدث بغدادی. وی در بغداد به دنیا آمد و بنا بر برخی روایات، منسوب به خُلد ــ یکی از محلات بغداد ــ بود که جماعتی از اهل علم و زهد نیز از آنجا برخاسته بودند. لقب او خواص (حصیرباف) و کنیه‌اش ابومحمد بوده است (خواجه عبدا...
  • جعفر بن مبشر | جَعْفَرِ بْنِ مُبَشِّر، ابومحمد جعفر بن مبشر ثقفی (د 234ق / 848 م)، از بزرگان معتزلۀ بغداد. دشمنان جعفر به‌قصد تحقیرْ او را «قصبی» (= نیشکر فروش) خوانده‌اند (نک‍ : خیاط، 63؛ ابن عساکر، 138). در میان معتزلۀ بغداد پس از ابو موسى مردار(ﻫ م)، جعفر از همه زاهدانه‌تر می‌زیست (خیاط، همانجا).
  • جعفری |
  • جعفر طیار |
  • جعفریه |
  • جعفریه، کاخ | جَعْفَریّه، کاخی بازمانده از سدۀ 5ق / 11م در اسپانیا (اندلس)، و بهترین نمونۀ معماری دورۀ ملوک الطوایفِ اول، واقع در شرق شهر ساراگوسا (سَرَقُسطه) کنار رودخانۀ اِبرو که در اصل نزدیک دیوارغربی سرقسطۀ کهن قرار داشته است (نک‍ : عنان،105؛ اِوِرت، 189).
  • جعفر صادق (ع)، امام | جَعْفَرِ صادِقْ (ع)، اِمام، ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسين بن علی بن ابی طالب (83-148ق / 702- 765م)، امام ششم از ائمۀ مذهب شيعۀ اثناعشری و بنيان‌گذار مذهب فقهی جعفری.
  • جغبوب | واحه و شهری کوچک در شمال شرقی لیبی در حدود مرزهای آن کشور با مصر. نام آن را جَرَبوب و جِیَرَبوب هم نوشته‌اند. جغبوب بر سر راه کهن و مهمی است که از درۀ نیل تا طرابلس امتداد یافته، و در گذشته محل عبور کاروانهای بازرگانی و حجاج بوده است (نک‍ : حشائشی، 87، 104؛ بریتانیکا؛ رایت، 85؛ رکلو، XI / 2, 14؛ مارتل، 47).
  • ابن الآدمی | اِبْنُ الآدمی، ابوعلی حسین بن محمد بن حمید (اواخر سدۀ 3 یا اوائل سدۀ 4ق / 9 یا 10م) ستاره‌شناس مسلمان. از زادگاه و زندگانی او هیچ‌گونه آگاهی در دست نیست. قفطی از او دو بار، به نام حسین بن محمد (صص، 226، 270) و یك بار به نام محمد بن حسین (ص 282) یاد كرده است. سوتر نیز یك بار با تكیه بر ابن ندیم (ص 280) از حسین...
  • ابن آدم | اِبْنِ آدم، ابو زكریا یحیی بن آدم بن سلیمان قرشی كوفی (د 203ق / 818م)، فقیه، محدّث و مقری. نسبت وی به قرشی از آن روست كه پدرش آدم، مولای خالد بن خالد بن عمارة بن ولید بن عقبة بن ابی معیط اموی بوده، و خود از روات موثق و معتبر حدیث بوده است (ابن سعد، 6 / 233، 281؛ ابن حجر، 1 / 196)، لیكن چنانكه ذهبی (سیر، 9 / 5...
  • ابن ابان* |
  • ابن ابی الاحوص* |
  • ابلستان* |
  • ابلونیوس* |
  • ابلق الفرد | اَبْلَقُ الْفَرْد، قلعه‌ای مشرف بر تَیماء در نزدیكی مدینه در شبه جزیرۀ عربستان كه فرمانروای مشهور آن سَمَوأل بن عادیاءِ (یا عادیا) (نیمۀ اول سدۀ6م) بوده است (ابن‌رسته، 177؛ ابن‌خردادبه، 128). ابلق به معنای سیاه و سفید است (ابن منظور) و بنا به گفتۀ میدانی این قلعه از آن رو ابلق نامیده شده كه در آن سنگهای رنگار...
  • ابله | اُبُلّه، شهری باستانی در كنار رود دجله و در شمال نهر بزرگ اُبُلّه. به قول ابن خردادبه فاصلۀ آن تا شهر بصره 4 و تا شهرها اهواز 31، واسط 54 و بغداد 104 فرسنگ (ص 194) و به گفتۀ مقدسی در یك منزلی خوزیه (حویزه) بوده است (ص 135). مورخان و جغرافی‌دانان اسلامی ‌ابله را به اسامی‌ مختلفی یاد كرده‌اند: ابن قتیبه آن را «...
  • ابن آجروم | اِبْنِ آجُرّوم، ابو عبدالله محمدبن محمدبن داوود صَنْهاجی مراكشی (672-723ق / 1273-1323م)، نحوی و عالم به قرائات. چون از قبیلۀ بربری صنهاجه برخاسته، غریب نیست كه به نام بربری آگُروم یا ابن آجُرُّوم شهرت یافته باشد، به‌ویژه كه سیوطی، به نقل از تذكرۀ ابن مكتوم، می نویسد كه وی در 719ق / 1319م در فاس به تعلیم مشغول...
  • ابله بغدادی | اَبْلَه بَغْدادی، ابوعبدالله محمدبن بختیار (د 579ق / 1183م)، از شعرای معروف دورۀ اخیر عباسی. به شهادت عمادالدین كاتب (برگ 38) و شاعر معاصر او ابن التعاویذی (عبدالسودانی، 61، به نقل از دیوان ابن التعاویذی)، به المولَّد شهرت داشت، اگر چه روایات متأخرتر در این باب مشوش است و نیز كسی سبب اشتهار او را به مولّد ذكر...
  • ابراهیم لودی | اِبْراهیم لَودی، سومین و آخرین سلطان لودی آگرۀ هند (مق‍ 932ق / 1126). او پس از مرگ پدرش، اسكندر لودی (د 923ق / 1517م)، جانشین وی شد. برخی از درباریان و سران افغان برای محدود ساختن قدرت وی از همان آغاز، رأی بر آن نهادند كه او در دهلی و برادرش جلال خان در جونپور به مشاركت سلطنت كنند، اما ابراهیم پس از 4 ماه بر ...
  • ابراهیم کلانتر | اِبْراهیمِ كَلانْتَر، اعتمادالدوله (مق‍ 1216 ق / 1801 م)، از دولتمردان اوایل سدۀ 13 ق / اواخر 18م كه در روزگار لطفعلی خان آخرین پادشاه دودمان زند صاحب اختیار كامل و به جای وزیر بزرگ او بود و در دورۀ آقا محمدخان قاجار و‌اندكی از دوران فتحعلی شاه مقام صدارت داشت . زندگی: حاج ابراهیم كلانتر سومین پسرحاج هاشم شیر...
  • ابراهیم متفرقه | اِبْراهیمِ مُتَفَرّقه (ح 1085- 1158ق / 1674-1745م)، ناشر، مترجم و سیاستمدار مجار نژادِ تُرك، مشهور به نخستین بنیان‌گذار صنعت چاپ در تركیه و یكی از نوگرایان و دانش‌پروران سدۀ 11ق / 17م این كشور. زندگی: ابراهیم آغا یا ابراهیم افندی در كولوژوار1 مجارستان آن روز (كلوژ2 امروزی واقع در اردلی یا ترانسیلوانیا، در غرب...
  • ابراهیم موسوی قزوینی | اِبْراهیمِ موسَوی قَزْوینی، ابن محمد باقر موسوی (1214-1264ق / 1799- 1848م)، فقیه و اصولی شیعه، صاحب ضوابط الاصول. پدر او از سادات موسوی «خویین»، یكی از آبادیهای پیرامون قزوین بود. ابراهیم در قزوین زاده شد و در كودكی همراه پدر به كرمانشاه كوچ كرد. مقدمات علوم متداول را نزد مدرسان آنجا آموخت. پس از آن عازم عراق...
  • ابراهیم نخعی | اِبْراهیمِ نَخَعی، ابو عمران بن یزید (د 96ق / 715م)، متكلم، فقیه، محدّث و از حافظان بنام حدیث. نام و نسب كامل او ابراهیم بن یزید بن قیس بن اسعد نخعی كوفی است. در تاریخ تولد و مرگ وی اتفاق نظر نیست: تولّد او را در 50ق / 670م (بستانی ف) و مرگ او را در 95 ق‌م نیز دانسته‌اند (صفدی، 1 / 169). با اینكه راویان و تار...
  • ابراهیم خان | اِبْراهیمْ خان (973-1031 ق/1565-1622 م)، سر دودمان و نیای بزرگ خاندان ابراهیم خان‌زاده، كه به ابراهیم آغا، ابراهیم بیك و ابراهیم پاشا نیز شهرت دارد. پدرش صوقوللو محمد پاشا (صوقول: بخشی از ایالت بُسنی در یوگسلاوی)، صدراعظمِ سلیمان قانونی و سلیم دوم عثمانی، و مادرش اِسمی‌(اسما) خان سلطان دختر سلیم دوم بود (جودت...
  • ابراهیم حقی پاشا | اِبْراهیمْ حَقّی پاشا (2801-1336 ق / 1863- 1918 م)، سیاستمدار، حقوق‌دان، تاریخ‌نگار و صدراعظم سلطان محمّد پنجم (محمّد رشاد) در دورۀ مشروطیت دوم عثمانی (1908 م). وی در بشیك طاش1، یكی از محلات استانبول زاده شد. پدرش محمد رمزی ابتدا فرماندار (متّصرف) شهر ساقِز (فارسی: كیوس2، یونانی: خیوس3) و سپس رئیس انجمن شهر ا...
  • ابراهیم قزوینی، ابن معصوم | اِبْراهیمِ قَزْوینی، ابن معصوم بن فصیح حسینی (1065-1145 ق / 1655-1732 م)، فقیه و عالم. او در تبریز زاده شد، ولی در قزوین زیست و همانجا درگذشت. تاریخ وفات او را 1148 و 1149ق نیز نوشته‌اند (آقابزرگ، 3 / 337). وی نزد پدر خویش و چند تن از عالمان بنام آن روزگار مانند حسین بن جعفر خوانساری، امیر عبدالباقی، محمدباقر...
  • ابراهیم سلطان بن شاهرخ | اِبْراهیمْ سُلْطانِ بْنِ شاهْرُخ، ابوالفتح معزالدین یا مغیث‌الدین (796- 838 ق / 1394-1435 م)، شاهزادۀ دانش‌دوست، با ذوق و هنرمند تیموری و دومین پسر شاهرخ فرزند امیر تیمور گوركان. وی در 28 شوال 796 ق / 27 اوت 1394 م به هنگامی‌ كه تیمور هنوز زنده بود، دیده به جهان گشود (شامی‌، 156-157؛ یزدی، 550-551؛ قزوینی، 31...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: