vدر اين گفتوگو به فعاليتهاي انقلابي و ارتباط با حضرت امام و ديگر موضوعات اشاره شده است. كتاب نامبرده از سوي موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (س) منتشر شده است.
چرا آثار مربوط به مرحوم آيتالله حاج شيخ شهابالدين اشراقي پس از 32 سال از رحلت ايشان، اكنون منتشر ميشود؟
درباره چرايي دير منتشر شدن مجموعه آثار مرحوم والد به ويژه زندگينامه ايشان، آن هم با تاخير 32 ساله، ديگران بايد توضيح دهند؛ زيرا آنچه اقتضاي سني و وظيفه انتشار مجموعه آثار مرحوم والد معظم را بر گردن من قرار ميدهد، زودتر از اين موعد براي شخص اينجانب امكانپذير نبود؛ اما درباره سوال ديگر شما كه چه شد كه تصميم به انجام اين كار گرفتم؛ قضيه از آنجا آغاز ميشود كه در سال 1386 اخوي (مهندس علي اشراقي) پس از ثبت نام در انتخابات هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي، در ابتداي امر، صلاحيتشان احراز نشد و در نهايت تاييد صلاحيت شدند. در آن دوره زماني بين عدم احراز و احراز صلاحيت آقاي مهندس اشراقي و نيز به دليل وجود فضاي داغ و تبليغاتي انتخابات مجلس شوراي اسلامي و بالاخص كانديدا شدن اخوي، يكسري از شخصيتهاي سياسي، موضعگيريهايي انجام دادند و در رسانههاي مختلف نيز بازتاب پيدا كرد كه آن مواضع، بيانكننده واقعيات تاريخي اواخر دهه 50 و اوايل دهه 60 درباره نقش مرحوم والد در امور سياسي و اجتماعي آن دوره نبود و همه ميدانيم كه خلط واقعيت و قلب تاريخ بود.
لذا همان زمان يك نامه انتقادي نوشتم و اعتراض خود را نسبت به جوسازيهاي صورت گرفته اعلام كردم زيرا كه مباحث، خلاف واقع گفته ميشد و تحريف تاريخ صورت گرفته بود.
درباره قضيه آقاي بنيصدر؟
هم درباره آن قضيه و هم برخي مسائل ديگر. يعني فقط درباره قضيه بنيصدر و هيات سه نفره نبود. هجمهها براي تحت فشار قرار دادن مهندس علي اشراقي جهت انصراف از كانديداتوري بود. گرچه ايشان بعدا از نامزدي مجلس انصراف داد؛ اما دليل انصراف، فشارهاي ذكر شده نبود و قرار بود در مصاحبهيي نيز به تبيين علت انصراف خود بپردازد كه متاسفانه انجام نشد.
در همان دوره و برهه زماني به اين نتيجه رسيدم كه نسل جديد بهويژه دانشجويان و نخبگان جامعه، مرحوم والد را نميشناسند و نسبت به خصوصيات فردي ايشان يا بياطلاعند يا كم اطلاع و همين امر موجب ميشد كه بعضي رسانهها و اشخاص مختلف هر مطلبي را بيان كنند اما نسل قديم و هم دوره مرحوم والد به خوبي ايشان را ميشناسد و وقتي با اين بزرگان در جلسات خصوصي صحبت ميكردم، ميديدم سخناني كه درباره پدرم ميگويند با آنچه در تريبونهاي رسمي گفته ميشود، متفاوت است. لذا تصميم گرفتم كه زندگينامهيي سياسي و اجتماعي و علمي از پدرم تهيه كنم كه به بيان واقعيت و معرفي شخصيت حقيقي و خصوصيات فردي ايشان بپردازد و تعصب هم روي اين موضوع نداشته باشم كه حتما آنچه دوست دارم، نوشته شود بلكه اصرار بر اين داشتم آنچه حقيقت تاريخ است، بيان شود.
در اين زمينه با افراد مختلفي به مشورت پرداختم و همچنين با حضرت حجتالاسلام والمسلمين حاج سيد حسن آقا خميني مشورت كردم كه ايشان از اين موضوع بسيار استقبال كردند. در همين حين بود كه تصميم بر اين گرفتم، حال كه زندگينامه مرحوم پدر را آماده ميكنم، مجموعه آثار علمي ايشان را نيز احيا كنم. بزرگان هم از اين موضوع استقبال كرده و آن را براي معرفي چهره علمي ايشان مهم دانستند.
براي اجرايي ساختن اين فكر چه اقدامي انجام داديد؟
براي نگارش كتاب زندگينامه، آقاي دكتر حميد انصاري، قائم مقام موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، جناب آقاي مرادي نيا را مامور كار كردند و ايشان هم دكتر محمد حنيف را به عنوان مولف زندگينامه انتخاب كردند. قبل از آن، مقدماتي را بايد آماده ميكردم كه از جمله دستنوشتهها، نامهنگاريها، اسناد ساواك، روزنامهها و... بايد جمعآوري ميشد. روزنامههاي اول انقلاب، ورق به ورق توسط گروهي، تورق شد كه اين كار هم با همت آقاي شعاع حسيني انجام گرفت. يكي از كارهاي ديگر، جمعآوري كتبي بود كه در آنها از پدرم نام برده شده بود و نيز هر آنچه عكس در آلبومهاي دوستان و آشنايان و خانواده بود را نيز جمعآوري و دستهبندي كردم. همچنين براي شروع كار، مصاحبههايي از شخصيتهاي علمي و سياسي صورت گرفت، در واقع قبل از آنكه كار توسط آقاي دكتر حنيف آغاز شود، در يك دوره شش ماهه، من و جناب شعاع حسيني مقدمات و تهيه مواد خام كتاب را بر عهده داشتيم.
نكته جالبي كه در آن شش ماه ابتدايي كار رخ داد و در نتيجه آن به گنجينه موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني نيز اضافه شد، پيدا شدن تعداد زيادي اسناد و نامهها بود. ماجرا از اين قرار است كه در دوره رژيم پهلوي مرحوم والد به همدان تبعيد شدند و ايشان قبل از شروع دوره تبعيد، يك بسته حاوي مكاتبات را به خواهرشان به امانت سپرده بودند تا از آن مراقبت كنند تا به دست ساواك نيفتد و حتي بعد از اتمام دوره پنج ساله تبعيد نيز نامهها و مكاتبات ديگر را نيز به خواهرشان ميسپردند تا از هرگونه دسترسي نيروهاي امنيتي به آن نوشتهها و در نتيجه افشاي مطالب محرمانه نامهها در امان باشد زيرا هر لحظه امكان يورش نيروهاي امنيتي به منزل مرحوم والد و دسترسي به آن مكاتبات بسيار زياد بود و اين موضوع تا پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ادامه داشت.
ايشان نيز بعد از انقلاب به دليل مشغلههاي زياد آن دوره كه به عهدهشان بود به نظر ميرسد فراموش كرده بودند كه آن مكاتبات را از خواهرشان مطالبه كنند. خانم اشراقي وقتي متوجه شد كه من در حال تدوين زندگينامه هستم، ياد آن امانت سپرده شده به دستشان افتاد و نامهها و مكاتبات را تحويل من دادند. آن بسته، شامل نامههاي امام و همسر امام، نامههاي شهيد آيتالله سيد مصطفي خميني و مرحوم حجتالاسلام والمسلمين حاج سيد احمد آقا خميني و نامههاي مختلفي از حضرات آيات مرعشي نجفي، گلپايگاني، شريعتمداري و... و بيانيههاي امام و انقلابيون حوزه و تلگرافهاي مختلف انقلابيون از سراسر كشور و... مواجه شدم كه مجموعه آنها در كتاب زندگينامه درج شده است. لذا آن مكاتبات واقعا براي ما كارگشا شد.
موضوعات نامههاي امام و همسر ايشان خانوادگي است؟
خير؛ مختلف است. بيشتر نامههاي امام درباره امور حوزه علميه قم و امورات مبارزان انقلاب است. البته نامههاي خانوادگي نيز وجود داشت كه امام و خانم (همسر امام) خطاب به مادرم نوشتهاند، اما نامههاي امام كه مربوط به انقلابيون و حوزه علميه يا امور سياسي است، خطاب به پدرم است و اصل تمام اين نامهها را نيز به موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني تحويل دادم. سپس با آقاي دكتر حنيف وارد كار شديم كه خوشبختانه ايشان فردي بسيار دقيق و اهل فن هستند؛ بعد از يكي، دو جلسهيي كه برقرار شد ايشان درخواست ملاقات خصوصي كرد. وي در آن ديدار پرسيد كه قصد شما از اين كار چيست؟ گفتم يعني چه؟ گفت يعني قصد شما اين است كه قلب حقيقت كنيد يا آنچه هست، نشان دهيد؟ گفتم كتاب بايد به گونهيي باشد كه هيچ كس نتواند از نظر تاريخي به هيچ جاي آن ايراد بگيرد كه در آن صورت نميتواند مخاطب مناسب پيدا كرده و منبع خوبي به حساب آيد. به جناب دكتر حنيف عرض كردم به هيچوجه در نگارش كتاب زندگينامه از مطالب غيرمستند استفاده نكند و فقط آنچه حقيقت تاريخي است بيان شود كه ايشان نيز از اين موضوع خيلي استقبال كردند. خصوصا درباره هيات سه نفره حل اختلاف هم گفتم كه تمام ابعاد قضيه را ببينيد و آنچه را رخ داده بيان كنيد و چيزي را حذف يا اضافه نكنيد. البته هر تاريخداني برداشت خاص خود را از آن دوران دارد و اين امري طبيعي است.
من تاكيد كردم كه قلب واقعيت به ضرر ما است، زيرا در آن صورت گرچه براي كتاب زحمت ميكشيم، اما ارزش تاريخي نخواهد داشت و باعث جذب مخاطب نخواهد شد. ايشان به مدت دو ماه منابع را مطالعه كرد و در همان زمان به منابع مطالعاتي بيشتري نياز داشت كه دسترسي برايشان فراهم شد تا اينكه كار كليد خورد و نوشتن اثر آغاز شد.
براي نگارش قسمت مربوط به نياكان مرحوم والد معظم، از حجتالاسلام والمسلمين حاج شيخ مهدي انصاريقمي صاحب كتاب «علماي قم» كمك خواستم و ايشان نيز بسيار لطف و محبت كردند و تاليفات و دست نوشتههايشان را درباره حضرات آيات عظام مرحوم ميرزا محمد ارباب - پدربزرگ مرحوم والد - و مرحوم ميرزا محمدتقي اشراقي - پدر مرحوم والد- در اختيار ما قرار دادند كه غناي كتاب زندگينامه را دوچندان كرد و جا دارد از لطف و محبت ايشان كمال سپاس و تشكر را داشته باشم.
كار آغاز شد و مصاحبههايي كه توسط آقاي شعاع حسيني صورت گرفته بود در اختيار مولف قرار گرفت كه البته در اين مسير به علل مختلف از جمله سن بالاي بعضي از اين بزرگواران و ضعف حافظه، باعث شده بود كه جمعآوري خاطرات اين عزيزان با سختي مواجه شود.
يكي از افسوسهايي كه بابت تاخير در آغاز اين كار خوردم، خلأ وجودي آيتالله العظمي فاضل لنكراني بود. ايشان علاوه بر مرجعيت عام شيعه و نسبت نزديك فاميلي و دوستي بسيار صميمي با مرحوم والد معظم، دو اثر مشترك با پدرم، به رشته تحرير در آوردند. لذا جاي خاطرات و بيانات شيرين ايشان در كتاب زندگينامه، بسيار خالي است. از وقتي به قم رفتم از راهنماييها و ارشادات ايشان بهرهها بردم و از محضرشان استفادههاي علمي بسيار به دست آوردم و شخصا خدمت آن بزرگوار ارادت خاص و ويژهيي داشتم. ورود من به قم و محل تحصيلم در حوزه علميه با هماهنگي شخص ايشان صورت گرفت و خودم نيز هر هفته به محضرشان ميرسيدم.
آيتالله العظمي فاضل لنكراني لطف زيادي به من داشتند و هميشه محبتهايشان شامل حال من ميشد، لذا وقتي به ملاقات ايشان ميرفتم مدت زيادي نزدشان مينشستم و ايشان خاطرات زيادي را از پدرم نقل ميكردند؛ اما فكر نميكردم اينقدر زود از وجود مباركشان بينصيب شده و فرصت ثبت و ضبط خاطرات از دست برود.
شخصيت ديگر هم آيتالله توسلي بود كه به پدرم خيلي نزديك بودند، اما هنگام آغاز كار كتاب از ميان ما رفته بودند. از اين دو بزرگوار ميتوانستم كمك شاياني بگيرم، اما متاسفانه توفيق نشد.
اما در مجموع، كتاب بسيار خوب و مفيد و قابل استفادهيي شد و آقاي دكتر حنيف نيز در مدت يك سال كار را تحويل دادند. من خودم سه بار خط به خط زندگينامه را خواندم. در جاهايي با آقاي حنيف اختلاف نظر داشتيم و پس از مباحثه به نتيجهيي ميرسيديم. اما براي من مهم اين است كه كار براي آقاي حنيف، رضايتبخش بود و آن را از كارهاي خوب خود ميداند كه جا دارد از زحمات بيشايبه ايشان و دلسوزيهاي فراوانشان براي هر چه زيبندهتر شدن اين اثر، كمال تشكر و سپاس را تقديم بدارم. پس از تاليف كتاب توسط مولف، به مطالعه دقيق و چندين باره اين اثر و انجام امور صفحهبندي و... پرداختم و كار براي چاپ و عرضه آن به جامعه علمي كشور آماده شد.
در شهريورماه امسال نيز وزارت اطلاعات در چارچوب پرونده « ياران امام» اسناد مرحوم والد معظم را منتشر كرد.
آقاي اشراقي! علاوه بر زندگينامه، آثار تاليفي مرحوم پدرتان نيز چاپ شده است. اين آثار در چه موضوعاتي است و چگونه جمعآوري شده است؟
در ابتدا بايد عرض كنم كه براي كتب مخطوط مرحوم والد دو كارگروه تشكيل دادم كه گروه اول كتب تفسيري و... و گروه دوم دستنوشتههاي فقهي ايشان را به عهده گرفتند. كارهاي بسيار خوب و نوين روي اثرهاي علمي مرحوم والد انجام دادم از جمله تحقيقات علمي ارائه شده در پاورقيها و استخراج منابع و مصادر و بازنگري و ويرايش صوري اين آثار، با دقت بسيار بالا، انجام پذيرفت.
كتاب «سخن حق» كه داراي پنج جلد است، تفسير قرآن است؛ از ابتداي قرآن آغاز ميشود و تا آيه 156 سوره آل عمران ادامه مييابد و در دوره حيات مرحوم والد نيز به چاپ رسيده بود.
اين اثر نفيس از دوره تبعيدشان به همدان و سپس تهران، تا سال 57 نگارش و به چاپ رسيده بود كه با بازنگري مجدد و تحقيقات لازم روي اثر به زيور طبع جديد آراسته شد. اين اثر به صورت فارسي نگارش شده است كه در آن زمان فارسينويسي مرسوم نبود، اما ايشان فارسي نوشتند تا عموم جامعه بتوانند استفاده كنند و در مقدمه كتاب هم اشاره كردهاند كه سعي كردهام اثر با وجود فارسينويسي، روان و از لحاظ علمي كمبودي نداشته باشد و در عين حال همه بتوانند استفاده كنند.
ايشان در آخر جلد پنجم كتاب، دليل تاخير در جلد ششم را هجرت امام خميني به كشور فرانسه و پيوستن مرحوم والد به رهبر كبير انقلاب اسلامي در مسير مبارزه با رژيم پهلوي عنوان كردهاند. اين كتاب در ابتدا در شش جلد نوشته شده بود، اما وقتي مرحوم والد معظم جلد چهارم (80 آيه آخر سوره بقره) را به يكي از دوستان براي چاپ ميدهند، آن شخص كتاب را ميبرد و ناپديد ميشود! پدرم هرچقدر دنبال آن فرد گشتند او را نيافتند و من نيز با تمام تلاشي كه براي يافتن جلد مفقوده انجام دادم نتيجهيي نداد و يافت نشد.
چه تاريخي؟
حدود سال 50، 51. لذا پدرم به ناچار جلدهاي پنجم و ششم را روانه بازار علم و فرهنگ كردند و منتظر پيدا شدن جلد چهارم هم شدند ولي فايدهيي نداشت. در طبع جديد تصميم بر اين گرفتم كه كتاب را در پنج جلد منتشر كنم و متاسفانه 80 آيه آخر سوره بقره كه همان جلد چهارم سابق است كار نشده است. من خودم هم تلاش زيادي كردم تا آن جلد را پيدا كنم و بعد از پيگيريهاي فراوان متوجه شدم كه آن فرد همان موقع فوت ميكند، چاپخانه به ورثه ميرسد و آنها هم چاپخانه و وسايل آن را به فروش ميرسانند. لذا 80 آيه آخر سوره بقره در اين اثر نفيس موجود نيست.
كتاب ديگر ايشان «حقيقت جهاد در مكتب اسلام» است. اين اثر نفيس از سلسله كتابهايي با عنوان دانستيهايي از اسلام بوده است. نخستين مبحث از اين كتاب- كه چاپ نشده بود و به صورت دست نوشته باقي مانده بود- با عنوان جهاد است. اين اثر نفيس با قلمي بسيار شيوا و شيرين به مباحث كلامي مربوط به جهاد ميپردازد كه بسيار پرفايده و قابل استفاده براي اهل تحقيق است. از نامگذاري توسط خود ايشان با عنوان «دانستنيهايي از اسلام» مشخص بود، قرار است سلسله مباحث كلامي در مسائل مختلف اسلامي مورد بحث و تحقيق قرار گيرد و در پايان دستنوشته مربوط به مبحث جهاد، عنوان بعدي را درباره «زنان در اسلام» ذكر ميكنند كه متاسفانه دست تقدير و فوت ناگهاني ايشان، ما را از مباحث تكميلي محروم ساخت و فقط بحث جهاد از اين سلسله نوشتار باقي ميماند. به دليل كامل نبودن سلسله مباحث كه مد نظر مرحوم والد معظم بود، ابتدا بحث ما اين بود كه نام كتاب چه باشد؟ اگر «دانستيهايي از اسلام» باقي ميماند، صحيح نبود. زيرا اين اثر نفيس فقط بحث جهاد را دربرميگرفت، لذا با مشورت دوستان قرار شد كه عنوان «حقيقت جهاد در مكتب اسلام» براي اين اثرانتخاب شود. اين كتاب يك كتاب كلامي محسوب ميشود و قلم بسيار شيريني دارد؛ يعني فارغ از موضوع پدر و فرزندي، وقتي شروع به خواندن كتاب ميكنيد شيوايي و گيرايي اين اثر شما را مجذوب خود ميكند. در اين كتاب، تحقيقات مفصل و دقيقي در پاورقيها ارائه شده است كه اميدوارم مورد قبول اهل علم و فن واقع شود.
اثر نفيس ديگر مرحوم والد معظم، كتاب «پاسداران وحي» است كه بسيار مشهور است و در واقع نقدي است بر كتاب «شهيد جاويد». در آن دوره مرحوم صالحي نجفآبادي كتابي به نام شهيد جاويد را نوشتند و موافقتها و مخالفتهايي صورت گرفته و جبههگيريهايي رخ داد. وضعي پيش آمده بود كه منجر به سوءاستفاده ساواك از اين قضيه ميشد تا اختلافي ميان انقلابيها و مذهبيها بيندازد و انقلابيها را دور از اصل امامت و ولايت جلوه دهد. آيتالله سيد محمد موسوي بجنوردي نقل ميكنند كه همان زمان، امام پيغامي را به مرحوم والد فرستادند و گفتند كتابي در نقد شهيد جاويد بنويسيد و مرحوم والد معظم و مرحوم آيتاللهالعظمي فاضل لنكراني مشتركا، پاسداران وحي را به نگارش درآورده و در بخش چهارم به نقد كتاب شهيد جاويد پرداختند. روي اين اثر نفيس نيز با دقت و تلاش فراوان، تحقيقات بسيار وسيعي در پاورقيها اضافه شده است. بازنگري اصل كتاب و ويرايش صوري و استخراج منابع و مصادر، طبع جديد را نسبت به چاپهاي سابق آن در دهههاي گذشته متمايز ميسازد. كتاب ديگري كه مرحوم والد و مرحوم آيتاللهالعظمي فاضل لنكراني با همكاري يكديگر تاليف كردند كتاب «چهرههاي درخشان» است كه به طرح مباحث كلامي درباره آيه تطهير و پاسخ به شبهات وارده درباره اين آيه پرداختهاند كه اين اثر نفيس نيز با تحقيقات دقيق و اضافه كردن آن در پاورقيها و بازنگري اصل كتاب از لحاظ ويرايش صوري و استخراج منابع و مصادر، كتابي بسيار مفيد و براي اهل علم قابل استفاده است. اين كتاب نيز مانند كتاب «پاسداران وحي» به فارسي نگارش شده و داراي متن روان و قلم شيوايي است.
ديگر آثار ايشان چه بوده است؟
ايشان علاوه بر كتابهاي تفسيري و كلامي، كتب فقهي هم داشتهاند كه در دوران حياتشان به چاپ نرسيده بود كه با جمعآوري دستنوشتهها و تحقيقات علمي روي آن و استخراج منابع و مصادر و تنظيم مباحث فقهي به زيور طبع آراسته شد.
اين اثر ارزشمند كه شرحي بر كتاب شريف عروةالوثقي و وسيله النجاة است در باب كتاب طهارة و صلاة است و نيز تعليقه بر كتاب شريف عروةالوثقي نيز مشمول آن است كه در دو مجلد به چاپ رسيده است. شيوه نگارش مرحوم والد در اين اثر فقهي متاثر از شيوه مرحوم آيتالله العظمي بروجردي در اعتنا به آيات و احاديث و اقوال قدما و نيز تتبع تاريخي و رجالي و عدم مخالفت با فتاوي مشهور از قدما و نقد آراي معاصران است. در ابتداي هر يك از كتابهاي مجموعه آثار مرحوم علامه والد، مقدمهيي نگاشتهام كه هر كدام از اين مقدمهها به معرفي اجمالي اثر و چگونگي روش تحقيق آن كتاب پرداخته است. اميد است چاپ اين مجموعه نفيس بر اندوختههاي علمي تشيع بيفزايد. در پايان از كليه دوستان و محققان عزيز كه مرا در به ثمر رسيدن اين مجموعه ارزشمند ياري كردند تشكر ميكنم و سپاس و قدرداني ويژه خود را از دانشمند معظم حضرت حجتالاسلاموالمسلمين حاج سيد حسن آقاي خميني كه مرا در كليه مراحل، كمك و راهنمايي فرمودند ابراز ميدارم.
خداوند سبحان را به زبان بندگي ميخوانم كه:
روح آن فرزانه پارسا و مفسر درد آشنا را با اولياي صالحين محشور كند كه چون قلم بر جوهر تحقيق فرو برد «حقيقت جهاد» را تحرير كرد و در محافظت از حريم وحي «سخن حق» بر زبان راند و مسوولانه «چهرههاي درخشان» عالم اسلام را به نگارش درآورد تا در پاسداري از دين، همدوش با «پاسداران وحي»، گام در مسير فقه و انديشه ديني بردارد.
منبع: روزنامه اعتماد