فصول گمشده فرهنگ ایرانی / شادروان دکتر محمدامین ریاحی - بخش اول

اشاره: آنچه در پی می‌آید، بخشهایی از نوشتار استاد فقید، مرحوم دکتر ریاحی در معرفی پژوهش بسیار مهم مرحوم دکتر محمدی ملایری است که در شش مجلد به موضوع «تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی» پرداخته است که به عنوان «کتاب سال» جمهوری اسلامی ایران نیز برگزیده شده است. یاد هر دو بزرگوار گرامی باد.

 

 

اشاره: آنچه در پی می‌آید، بخشهایی از نوشتار استاد فقید، مرحوم دکتر ریاحی در معرفی پژوهش بسیار مهم مرحوم دکتر محمدی ملایری است که در شش مجلد به موضوع «تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی» پرداخته است که به عنوان «کتاب سال» جمهوری اسلامی ایران نیز برگزیده شده است. یاد هر دو بزرگوار گرامی باد.

***

این نکته در تاریخ روشن است که وقتی در سرزمینی، سلسله‌ای یا حکومتی می‌رود و سلسله‌ای دیگر جای او را می‌گیرد، با تحول حکومت، تحول فرهنگی آغاز می‌شود و سعی تازه‌رسیدگان بر آن است که خاطره رفتگان را بزدایند و چنین فرانمایند که همه چیز از اکنون شروع می‌شود.تقسیم تاریخ و ادب و فرهنگ به دوره‌های مختلف از همین‌جاست.

در تاریخ شناخته‌شده ما نخستین بار با آمدن اسکندر، چنین فراموشی و گسستگی فرهنگی ایجاد شد و با گذشت زمان از زبان و فرهنگ و تاریخ آن دولت عظیم چیزی در خاطر ملت ایران نماند و در طول قرنها در هیچ کتاب فارسی(جز در فارسنامه ابن‌بلخی و یکی دو تفسیر که ذوالقرنین را با کوروش یکی دانسته‌اند)، ذکری از آنها نشد. تا وقتی که با کوشش دور و دراز صدها باستان‌شناس و ایران‌شناس خارجی و ایرانی، بر مبنای روایات یونانی و سنگ‌نبشته‌های میخی و سکه‌های بازیافته از آن روزگاران، به تدریج معلوم شد که قدرتمندرین دولت باستانی جهان با درخشان‌ترین فرهنگ آن عصر به مدتی نزدیک به دو قرن و نیم در این سرزمین و نواحی مجاور فرمان رانده‌اند و حق عظیمی بر گردن تمدن جهانی دارند.

بعدها امپراتوری اشکانی تشکیل شد. با آمدن ساسانیان آن سلسله و حوادث آن عصر آنها هم از یادها رفت و تنها نامهای پراکنده‌ای به اختلاف در برخی متون دوره اسلامی از آنها بر جای ماند.تا جایی که فردوسی در شاهنامه فقط در چند بیت به آنها اشاره کرد و گفت:

چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان نگوید جهاندیده تا رنجشان

از ایشان به جز نام نشنیده‌ام نه در نامه خسروان دیده‌ام

باز هم در قرن اخیر در سایه تحقیقات فراوان، روشن شد که ‌امپراتوری اشکانی نزدیک به پانصد سال دوام داشته و سی و چند پادشاه از آن خاندان سلطنت کرده‌اند. در هزار سال اخیر هم با اینکه خط و زبان و فرهنگ و دین واحدی جز با تحولات جزئی در ایران استمرار داشته، باز هم با تغییر هر سلسله، تاریخ قبلی و آثار فرهنگی عصر آنها طبعاً رنگ باخته یا به عمد مورد بی‌مهری بوده و رو به نابودی نهاده است؛ اما مهمترین گسستگی و فراموشی در تاریخ و فرهنگ این سرزمین، در دویست ساله فاصله پایان امپراتوری ساسانی و هجوم اعراب و ظهور اسلام روی داده است.

در کتابهای تاریخ ادبیات ما، محمد بن وصیف سگزی را نخستین شاعر پارسی‌گوی شمرده‌اند که از نیمه قرن سوم به بعد می‌زیسته، و نخستین اثر منثور فارسی موجود هم مقدمه کهن شاهنامه ابومنصوری از سال ۳۴۶ شناخته شده است، و دیگر از آثار سالهای پیش از آن سخنی نیست یا اثری بر جای مانده. خواننده عادی ایرانی هم همانها را می‌خواند و بوده‌ها را می‌آموزد و به نابوده‌ها کمتر می‌اندیشد، رفته‌رفته این تصور به صورت حقیقت قطعی درمی‌آید که آن دویست ساله دوره گسستگی و خاموشی و ظلمت بوده و هیچ گونه دانش و ادب و فرهنگی در آن سالها در این سرزمین وجود نداشته است! اما سرزمینی که پیش از آن در طول قرنها مرکز بزرگترین تمدن جهان بوده، چگونه بدان صورت ناگهان همه چیز خود را از دست داده است؟

شهرِ یاران بود و خاک مهربانان این دیار

مهربانی کی سر آمد؟ شهرِ یاران را چه شد؟

لعلی از کان مروت برنیامد، سالهاست

تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟

صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست

عندلیبان را چه پیش آمد؟ هزاران را چه شد؟

زهره سازی خوش نمی‌سازد، مگر عودش بسوخت

کس ندارد ذوق مستی، میگساران را چه شد؟

حکومتها می‌آیند و می‌روند، اما ملتها پایدار و بر جای می‌مانند، و زبان و فرهنگ و آداب و سنن خود را حفظ می‌کنند. ساسانیان رفتند، حرفی نیست؛ اما ملت ایران که بر جای بود، آن‌همه علوم و فنون کجا رفت؟ فرض کنیم با ظهور اسلام در ایران کتب دینی که با اسلام مباینت داشته، از میان رفته، اما آن همه آثار غیردینی و کتب مربوط به علوم و فنون و ادبیات کجا رفته است؟ فرض کنیم کتابخانه‌ها را آتش زدند، اما قطعاً کتابهایی باید در خانه مانده باشد.

 

دوره انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی

استاد دانشمند دکتر محمد محمدی ملایری از همان آغاز دوره جوانی و دانشجویی، ذهن پویا و کنجکاوش به این معما برخورده، و به این نکته هم توجه یافته که آغاز عصر شکفتگی تمدن اسلامی و ادب عربی نیز درست همزمان با گسستگی فرهنگ ایرانی بوده است. آنگاه «در جستجوی پاسخی خردپذیر» برآمده، و چون در زبان و ادبیات عرب تخصص یافته و به درجه استادی رسیده، بیش از نیم قرن برای حل معما در راهی نارفته پیش‌رفته و به نتایج قطعی روشنی رسیده، و حاصل تحقیقات خود را در دهها مقاله و چندین کتاب به فارسی و عربی منتشر نموده است. اینک چکیده آن همه تحقیقات کتابی است به نام «تاریخ و فرهنگ ایران در دوره انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی» که نامش گویای محتویات آن و نتیجه‌گیری‌های مؤلف است.

دکتر محمدی راههای تازه‌ای در تحقیقات ایرانی گشوده، و کتابش یک تحقیق اساسی و درجه اول و اثری ممتاز و ماندگار و حاوی فصول گمشده‌ای از تاریخ و فرهنگ دیرسال ایران است و از این پس معتبرترین منبع کار کسانی خواهد بود که در این زمینه تحقیق می‌کنند و انتشار آن را یک حادثه مهم علمی و فرهنگی باید شناخت.

حق این است که کتابی با این همه مزایا در رشته‌های تاریخ ایران و تاریخ اسلام و ادبیات فارسی در دانشگاهها جزو کتابهای درسی و کمک درسی قرار گیرد. نیز چقدر خوب است که به جای این‌همه کتابهای کم‌ارزش که با سرمایه‌گذاری گزاف به زبانهای دیگر ترجمه و چاپ می‌شود و احتمالاً کمتر کسی رغبت خواندن آنها را می‌یابد، این کتاب به زبانهای دیگر و در وهله اول به عربی ترجمه و منتشر شود تا از این راه رابطه ما با عقلای اقوام مسلمان عرب محکمتر شود، و فشار ستیزه کوردلان و بی‌خبران بر فرهنگ ایرانی سبکتر گردد.

در کشوری که متخصصان و محققان این مباحث فراوان نیستند و بیشتر آنها وسایل و امکانات تحقیق در اختیار ندارند، یا در گوشه و کنار جهان پراکنده‌اند و گاهی اصولاً نفس تخصص نفی می‌شده، دکتر محمدی تخصصی استثنائی در زمینه تألیف خود دارد، و به همین سبب کاری که او طی یک عمر کرده، از دست هیچ کس ساخته نبوده است. او دکترای زبان و ادبیات عربی را از دانشگاه بیروت گرفته است و سالها در دانشگاه تهران استاد زبان و ادبیات عرب بوده، آنگاه سالیان دراز به عنوان نماینده فرهنگی ایران در لبنان خدمت کرده، و در همان حال با سمت استاد زبان و ادبیات فارسی، در دانشگاههای بیروت به تدریس و تحقیق پرداخته و مواد کتاب خود را فراهم نموده است.

محقق تیزبین و ژرف‌اندیش، نیم قرن درباره موضوعی که سراسر غرق ظلمت و ابهام بوده اندیشیده، و با تسلطی که به زبانهای فارسی و عربی و چند زبان اروپایی داشته، و با دسترسی به منابع نایاب دست اول و آخرین تحقیقات دانشمندان، همه منابع و روایات و گفته‌ها و نوشته‌ها را به نظر دقت سنجیده، و در سایه شور و عشق و کنجکاوی به نتایج کلی و تازه و روشنی رسیده، و حاصل یافته‌های یک عمر خود را به دور از تردید و ابهام در این کتاب بیان کرده است.

در مجموع کتاب و در هر گفتار آن سیر منطقی و نظم فکری مطلوبی پدیدار است. شیوه نگارش و لحن آرام و تواضع عالمانه مؤلف و دوری او از تعصبی که طبیعتاً در چنین مباحثی ممکن است دامنگیر ذهن و قلم نویسنده بشود، بر دل می‌نشیند و خواننده‌ای که آگاهی قبلی از موضوع ندارد یا شاید در برابر یافته‌های تازه و بی‌سابقه، پیشداوری نامساعد داشته باشد، با تأثیر لحن منطقی و قدرت استدلال مؤلف ناچار تسلیم می‌شود.

پیش از این در صدها مقاله از محققان ایرانی و فرنگی و عرب گوشه‌هایی از نفوذ زبان فارسی در ادبیات عرب و تأثیر فرهنگ ایرانی در تمدن اسلامی به طور پراکنده مطرح می‌شده، اما محمدی با نظری وسیع و همه‌جانبه به مسأله نگریسته، و در هر مورد به نتایج قطعی رسیده و حرف آخر را زده است. مؤلف در مقدمه زیر عنوان «داستان این کتاب»، گزارش تحقیقات دور و دراز خود را در زمینه گسیختگی تاریخ ایران در دویست ساله نخست استیلای عرب بیان می‌کند و می‌گوید حاصل نخستین پژوهشهای خود را در کتابی به نام «فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی» منتشر کرده، و آنگاه فصلنامه‌ای به نام «الدراسات الادبیه» نشریه کرسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بیروت بنیان نهاده و آن را به مدت ۹ سال(مجموعاً در ۳۵۰۰ صفحه) منتشر نموده، و مقالات متعدد و چندین کتاب نوشته و چاپ کرده، و پس از بازگشت به ایران نیز نشریه «مقالات و بررسیها» را در دانشکده الهیات تهران برای نشر ادامه تحقیقات به راه انداخته است.

روزنامه اطلاعات