"اسلامیندوشن" در بزرگداشت «فریدون مجلسی»: مردی که در تحولات، یکسان مانده است
دکتر ندوشن نخستین کسی بود که روی سن آمد تا از سجایای «فریدون مجلسی» بگوید. او که از زمان تحصیل در دانشگاه تهران با «مجلسی» آشنا بوده و حالا بیش از 50 سال است که او را میشناسد، دربارهاش میگوید: «در مدت عمر «فریدون مجلسی» تحولات تاریخی و اجتماعی زیاد بوده و اصولا تحولات اشخاص را تغییر میدهد
«من در خانوادهای بودم که از نظر فرهنگی در سطح بالاتر جامعه قرار داشت. زمانی که من بهدنیا آمدم جنگ جهانی دوم به شدت ادامه داشت، ایران از یک حکومت مقتدر دیکتاتوری رهیده بود و در یک چنین زمانی من به دنیا آمدم و در نتیجه خیلی سیاستزده بار آمدم. یک عمر عادت کرده بودم به گزارشنویسی سیاسی. این شغل من بود. پس از بازنشتگیام از این حرفه، حالا گزارشنویسی تمام شده بود ولی قلمم مثل یک اعتیاد با من گلاویز بود. قلمم را به سمت ترجمه بردم. یعنی یک زندگی ادبی را در موازات با یک زندگی بیادبی آغاز کردم. با آن بیادبی باید زندگیام را تامین میکردم و با ادبی باید نیازهای درونی خودم را برآورده میکردم. احساس من این بود که مرحلهای از زندگیام تمام شده اما زندگی تمام نشده.» اینها بیوگرافی «فریدون مجلسی» بود از زبان خودش در مستندی که بهبهانه بزرگداشت او در سالن امیرخانی خانه هنرمندان پخش شد. بزرگداشتی که به همت اهالی انجمن تاریخ ایران برگزار شد به پاس یک عمر فعالیت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی این دیپلمات شناختهشده ایرانی و تابلو خوشنویسی شده که به او تقدیم شد. بزرگداشتی که در آن چهرههای مطرحی همچون دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، دکتر علیقلی محمودیبختیاری و استاد غلامحسین امیرخانی سخنرانی کردند.
دکتر ندوشن نخستین کسی بود که روی سن آمد تا از سجایای «فریدون مجلسی» بگوید. او که از زمان تحصیل در دانشگاه تهران با «مجلسی» آشنا بوده و حالا بیش از 50 سال است که او را میشناسد، دربارهاش میگوید: «در مدت عمر «فریدون مجلسی» تحولات تاریخی و اجتماعی زیاد بوده و اصولا تحولات اشخاص را تغییر میدهد، اما آنچه من از «فریدون مجلسی» دیدم این است که او جزو معدود افرادی است که در همه این سالها یکدست و یکسان مانده و خط مشخصی را در زندگیاش در پیش گرفته، چه زمانی که او عضو وزارت خارجه بود و چه زمانی که بازنشسته شد. بازنشستگی او به خانهنشینی و بیکاری ختم نشد بلکه دوره دومی در زندگی او آغاز شد با کتابهایی که او نوشت و ترجمه کرد یا مقالاتی که بهطور مداوم در مطبوعات منتشر کرد، بنا براین میتوان گفت بازنشستگی او کمکی شد به فرهنگ ایران که ایشان توانست خودش را از اشتغالات اداری رها کند و بپردازد به قلم. قلم صرفا مهم نیست، نوع قلمزدن است که مهم است. بنابراین آنچه اهمیت عمده دارد دانشمند بودن نیست بلکه انسانبودن است و این مسالهای است که من پس از سالها آشنایی با ایشان پیبردم به نیاتشان. و این نیت بسیار مهمتر است از عملی که ایشان پیگرفته است. به این دلیل که همه میدانیم این دوران 50ساله اخیر، دورانی بوده که وسوسههای بسیار و لغزشهای بسیاری در آن بود و دوران، دوران متزلزلی بود و در بوته آزمایش کمتر کسانی بودند که توانستند نلغزند و درست بیرون بیایند و این کار آسانی نبود و کمیاب بود اما آقای مجلسی سرفراز از این جریان بیرون آمد و مفید واقع شد. بازنشستگی برای ایشان مضر نبود بلکه ساعتهای بیشتری در اختیار ایشان گذاشت و این واقعا خاصیتی بود که کمتر کسانی که بازنشسته شدهاند، از آن استفاده کردند. او تولد دومی داشت، یک نوع راهیابی و بازدهی دوم داشت و توانست با قلمش آن دین خودش را بهعنوان یک شهروند آبرومند ادا کند و یک نمونه قابل توجه بود و مورد احترام همگان. در جامعهای که چندان راهورسم زندگی در آن روشن نیست و راهش لغزان است، عمری را اینگونه طی کردن، گرانبهاست و باید قدردان آن بود.»
دومین نفری که از پلههای سن تالار امیرخانی خانه هنرمندان بالا آمد تا درباره «فریدون مجلسی» صحبت کند، «علیقلی محمودیبختیاری» از استادان زبانشناسی ایران بود، کسی که به گفته خودش با اینکه کمتر در مجمع عمومی حاضر میشود اما با جان و دل برای «فریدون مجلسی» آمده بود و گفت: «ای دل من تو را بشارت باد/ که تو را من به دوست خواهم داد/ دوست از من تو را همی طلبد/ رو بر دوست، هرچه بادا باد
خوشبختانه آنچه باید درباره «فریدون مجلسی» گفته شود، گفته شد. پس من به قول مولانا «بشنو اکنون صورت افسانه را/ لیک هین از که جداکن دانه را» اگر ما روی ادبیاتمان کار میکردیم نباید اکنون در دنیا به این حالتی باشیم که هستیم. و حالا «خوشتر آن باشد که وصف دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران» و این را باز مولانا گفته. بارها پیش آمده که یک نفر به من گفته که شما آمدی درباره «فریدون» صحبت کنی رفتی در عالم دیگری و من در جواب همین بیت مولانا را خواندم. و امروز باید بگویم که با اینکه خیلیها به شمس تبریزی بد و بیراه گفتهاند، در عین حال من کتابی نوشتهام به نام «خاقانی در ایوان مداین» یعنی رودخانهدجله را جانشین شمس تبریزی کردم که یک انسان مستعد حتی از حرکت یک رودخانه، از صدای یک پرنده، حتی از یک تلنگری که یک عزیزی بهش میزند میتواند دگرگون شود، و حالا باید بگویم که همسر «فریدون مجلسی» درست «شمستبریزی» است یعنی او را از حالتی به حالت دیگر برگردانده.»
«غلامحسین امیرخانی» از استادان برجسته خوشنویسی ایران، در سالنی که به نام خودش مزین شده پس از تشکر از همه حضار بابت حضورشان در مراسم، درباره هنر ایرانی چنین گفت: «در این دوران که افکار عمومی و رسانهها نقش عمدهای در شکلگیری رویدادهای جهان پیدا کرده است، ما از لحاظ تاریخی مواجه هستیم با تمام دوران بیش از هزار سال که فرهنگ ما به مناسبت شرایط خاص هر دوره و شرایط غالب زمان، به سمت رمز و کنایه و اشاره مجبور شد حرکت کند و مقاصد خودش را به صورتی بیان میکرد که برای عموم مردم قابل درک و فهم نبود.»