شاهی که برای بقای سلطنت شمشیر می زد و شاهنامه می خواند

دبا / محبوبه صوفی : 223 سال از مرگ آغا محمد خان قاجار گذشت. بنیانگذار سلسله قاجاریه که در حکومت آنان ایران از یک سو از دست رفت و از سوی دیگر نظمی جدید به خود دید.

 

 

 

دبا / محبوبه صوفی :  223 سال از مرگ آغا محمد خان قاجار گذشت. بنیانگذار سلسله قاجاریه که در حکومت آنان ایران از یک سو از دست رفت و از سوی دیگر نظمی جدید به خود دید. 

سعید نفیسی در کتاب "تاریخ اجتماعی سیاسی ایران" می نویسد: درباره اصل و نسب قاجارها اطلاعات درستی در دست نیست، اما ظاهرا از نژاد ترک بودند. آنها از دوره صفویه در تاریخ ایران پیدا شدند و نسب خود را به مغولان می رساندند.آنان ابتدا ساکن شمال رود ارس بودند و به دلیل کمکهای بزرگشان به دربار صفوی قدرت یافتند.در اواخر قرن نهم هجری شاه عباس صفوی آنها را برای دفاع از مرزها به سه قسمت تقسیم کرد و قاجارها در مرو، گنجه و ایروان و استرآباد ساکن شدند. با توجه به سکونت قاجارها در حوزه فرهنگ و تمدن ایران می توان آنها را ایرانی شده نامید.

 

زندگی نامه آقا محمد خان

آقا محمد خان، بنیان گذارو نخستین شاه  سلسله قاجاریه در ایران ، در 27محرم 1155 ه. ق. برابر با 27 خرداد 1121 خورشیدی در دشت اشرفی -میانه راه ساری به گرگان- زاده شد. در 15 ربیع الثانی 1195 ه.ق. برابر با اول فروردین 1161 خورشیدی در ساری مراسم تاجگذاری خود را برگزار کرد و سرانجام در 21 ذی الحجه 1211 ه.ق. برابر با 27 اردیبهشت 1177 خورشیدی در شوشا درگذشت.

اوپسر بزرگ محمد حسن خان قوانلو که مرکز حکمرانی اش مازندران و بارفروش(بابل امروزی) بود.مادرش دختر اسکندر خان قوانلوو مذهب آنها شیعه بود.

ژان گوردرباره کودکی و نوجوانی آقا محمد خان می‌نویسد: آقامحمد خان باریک اندام و متوسط القامه بود و چشم‌های زیبا و جذاب و دهانی کوچک داشت. هرکس دهان کوچک و چشمان زیبای پسرک را می‌دید، تصور می‌کرد بر روح وی هوا و هوس غلبه دارد؛ اما وقتی آن پسر سیزده ساله کلاه را از سر برمی‌داشت و چشم بیننده به پیشانی بلند وی می‌افتاد، تغییر نظر می‌داد و می‌فهمید که کسی که دارای آن پیشانی بلند است، مقهور هوا و هوس نمی‌شود.

آقا محمد خان تیراندازی، سوارکاری و خواندن و نوشتن و حفظ کردن قرآن را نزد مادرش جیران خانم -که از بهترین تیر اندازان بود- فراگرفت. او در سیزده سالگی جزو بهترین تیراندازان قشون محمدحسن خان بود و فرمانده دستهٔ تجسس یا طلایه‌دار قشون پدرش گردید. وی با آن سن اندک، شجاع و با اراده بود و از مرگ ترسی نداشت.محمدخان را شیخ علی خان زند خواجه کرد. دلیل آن هم این بود که محمد خان بدون عقد دختر شیخ علی خان با او ازدواج کرد. اما بنابه گفته‌ای معتبرتر، اخته کردن آغامحمدخان به فرمان عادلشاه جانشین نادرشاه صورت گرفت (به همین دلیل است که در نام وی آقامحمد را آغامحمد می‌نویسند).

زمانی که نادر و فرزندانش به قتل رسیدند، شاهرخ شاه برای به دست گرفتن قدرت تلاش می‌کرد. فرماندهی سپاه شاهرخ به علت تجربه و تدبیر فوق‌العاده محمدحسن خان قاجار به او واگذار گردید.

چندی بعد محمدحسن خان سپاهی مجهز و منظم ترتیب داد و به جنگ با کریم خان زند پرداخت. در جنگهای اولیه پیروزی با قجرها بود؛ اما در نهایت وی شکست خورده و در میدان جنگ توسط سبزعلی بیگ حاکم سابق استرآباد کشته و سرش از تن جدا گردید.

آقا محمد خان با همیاری برادرش حسینقلی خان پس از درگذشت پدرشان دست به جنگ‌های پارتیزانی زدند تا آن که خراج آن سال استرآباد توسط آقا محمد خان مورد سرقت قرار گرفت. همین امر سبب جنگ میان فرستادگان کریم خان زند و او شد که در نهایت دستگیر و به تهران برده شد. کریم خان همین که فهمید او دیگر خواجه‌است (و بر اساس فرهنگ آن زمان هیچ کس برای یک خواجه ارزشی قایل نمی‌باشد) امر کرد تا به تحصیل ذخیره آخرت بپردازد و از جاه طلبی دست بردارد.

پس از آن به شیراز منتقل شد و در اسارت به سربرد. این روش معمول کریم خان زند بود تا با اسیر نگاه داشتن تعدادی از سران قبیله متمرد خطر شورش را از بین برده و در صورت هرگونه تحرک اسرا را تنبیه نماید.

اقدامات آقا محمد خان برای بنیان نهادن حکومت قاجار

آقا محمد خان در ۱۳ صفر ۱۱۹۳ ه. ق. (روز درگذشت کریم خان)، هنگامی که در باغ‌های اطراف شیراز به شکار مشغول بود، همین که عمه‌اش او را از مرگ شاه زند آگاه ساخت، فرار کرد و به شتاب خود را به تهران رسانید و در ورامین مدعی سلطنت بر ایران گشت. سپس به ساری و استرآباد رفت و با کمک سران اشاقه‌باش، براندازی زندیه و رسیدن به قدرت را طراحی نمود و ولایات گرگان و مازندران و گیلان را تحت حکمرانی خویش قرار داد. وی در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار با شورش برادرش حسین قلی خان تا پای مرگ پیش رفت. ولی سرانجام در بندپی توسط حاجی خان حلال خور و عباسقلی بیگ لاریجانی و چند برادرش نجات یافت و به ساری آمد و تاج سلطنتی را که توسط زرگران ساری ساخته شده بود بر سر نهاد و پایتخت خود را ساری نهاد و به دستور وی جشن نوروز را با تشریفات زیاد برگزار نمودند.

پس از تسخیر شمال ایران بر آذربایجان و کرمانشاهان نیز دست یافت. حکومت زندیه در جنگ و ستیز میان شاهزادگان زند قرار گرفت ولی سرانجام لطفعلی خان زند با همیاری حاج ابراهیم خان کلانتر شیرازی بر تخت سلطنت نشست. آغا محمد خان از آن زمان به مدت ۱۵ سال با لطفعلی خان زند - که جوان بود و شجاع - به جنگ و تعقیب و گریز پرداخت سرانجام آقا محمد خان قدرت نظامی خود را افزایش داد و با کمک حاج ابراهیم خان کلانتر در ۱۲۰۸ ه. ق. وارد شیراز شد. با ورود آقا محمد خان به شیراز، لطفعلی خان به کرمان گریخت. در این جنگها لطفعلی خان مقاومت زیادی از خود نشان داد. مردم کرمان چندبار گرفتار حملات دشمنانه متجاوزان و قتل‌عام قرار گرفته‌اند که آخرین بار آن توسط آقا محمدخان قاجار در سال ۱۲۰۹ هجری قمری صورت گرفت. با شکست لطفعلی خان کرمان را تسخیرکرد و به کشتار و قتل‌عام مردم آن دیار پرداخت. بسیاری از مردم را کور کرد و عده زیادی را به طرز فجیعی به قتل رساند. گفته‌اند او دستور داد تپه‌ای از چشمان مردم بسازند.

عده‌ای، تعداد کورشده‌ها را ۲۰ هزار و بعضی دیگر ۷۰ هزار نفر ذکر کرده‌اند. او سربازانش را آزاد گذاشت که هر بلایی می‌خواهند بر سر مردم درآورند. لطفعلی خان نیز که به بم گریخته بود توسط حاکم آنجا دستگیر و تسلیم آقا محمد خان شد. به دستور وی ابتدا لطفعلی خان را کور کرده و سپس به طرز فجیعی به قتل رساندند. بدین سان سلسله زندیه به نقطه پایان خود رسید.

آقا محمد خان پس از فتح کامل جنوب ایران مقر حکمرانی خویش را در تهران مستقر نمود و آن را دارالخلافه نامید در حالیکه پایتخت وی هنوز ساری بود؛ والی گرجستان به پشتوانه همکیشی با روس‌ها اعلام استقلال نمود. آقا محمد خان در فروردین ۱۱۷۴ (آوریل ۱۷۹۵) اعلام کرد در صورتی که والی گرجستان روابط خود را با روس‌ها قطع و از ایران اطاعت کامل نکند، به آنجا لشکر کشی خواهد نمود. آقا محمد خان به گرجستان لشکر کشی کرد و با وجود مقاومت گرجی‌ها در این نبرد پیروز. آقا محمد خان برای یافتن آراگلی خان حاکم گرجستان به تفلیس لشکر کشید. آراگلی خان همراه خانواده و بستگانش از تفلیس به گرجستان غربی گریختند. آغا محمد خان تفلیس را فتح نمود و فاجعه کرمان را در تفلیس تکرار کرد و دستور به قتل و تاراج مردم داد.

آقا محمد خان بعد از تاجگذاری به خراسان لشکر کشید و شاهرخ نوهٔ نادرشاه افشار را که کور و پیر بود به همراه همه درباریانش به انتقام کشتن فتحعلی خان به قتل رسانید. خان قاجار برای افشای محل جواهراتی که نادر از هند آورده بود شاهرخ را به حدی شکنجه کرد که وی در زیر شکنجه‌ها جان سپرد. او پس از کشف محل جواهرات نادر، آنان را روی سفره گسترد و از شدت عشق به طلا و جواهر، بر آنان غلتید. و سپس لشکرکشی به بخارا را قصد نمود که خبردار شد از جانب روسها دیگر خطری نیست. برای همین حاکمان طرفدار روس آن دیار را سرکوب کرد و مرو را آزاد و ازبکان را وادار به عقب نشینی نمود. او بخارا را تحت‌الحمایه دولت ایران قرار داد و چون مردم آن دیار با وی مخالفتی نداشتند به آنان آزاری نرساند و پس از آن به دستور وی، گروهی را به منظور تعقیب نادرقلی شاهرخ افشار به هرات فرستاد. آنها تا کابل پیش رفتند ولی نادرقلی در کوه‌های هیمالیا در افغانستان مکان خود مرتب را تغییر می‌داد سرانجام از تعقیب وی دست برداشتند و بلخ را از حاکم کابل به بهای ۵۰۰ هزار سکه طلا خریداری نمودند؛ این کار آقا محمد خان چندین هدف را دنبال می‌کرد که مهم‌ترین و دراز مدت‌ترین آنها جلب حمایت حاکم کابل برای حمله به هندوستان بود و افغانستان را نیز تحت حمایت دولت ایران قرار داد. او سپس به ساری برگشت و در عمارت زمستانی خود واقع در پشت مسجد شاه غازی (که اکنون اثری از آن باقی نیست)، گنجینه‌های باقی‌مانده از دوران افشاریه - که نادر با خود از هند آورده بود و باعث ثروتمندی بسیاری از فرماندهان و نوادگان او شد - را پنهان کرد.

در شهریور ۱۱۷۵ (سپتامبر ۱۷۹۶ میلادی)، سپاه روس به فرماندهی ژنرال کنت والرین زبوف، به نیروهای ژنرال گردویچ که قبلاً به دربند اعزام گردیده بود، پیوست و قلعه‌های دربند، باکو و تالش را تصرف نموده و بر تمام سواحل غربی دریای خزر از مصب رود کر و اترک مسلط شد. سپس ژنرال زبوف از جلگه شیروان و از کنار ساحل، وارد دشت مغان شد و از رود ارس گذشت. دسته دیگری از سپاهیان روس لنگران را اشغال کردند لذا آذربایجان و رشت مورد تهدید قرار گرفتند. خان قاجار برای سرکوب آنان عازم قفقاز شد اما هنوز به آنجا نرسیده بود که در ۱۹ آبان ۱۱۷۵ (نهم نوامبر ۱۷۹۶) میلادی، کاترین دوم تزار مقتدر روسیه درگذشت. با جانشینی وی توسط پل یکم و با تغییر سیاست، ارتش روسیه تمامی خاک‌های اشغال شده ایران و از جمله گرجستان را ترک گفتند.

آقا محمد خان که از خروج نیروهای روس از زمین‌های اشغالی سخت شادمان گردیده بود تصمیم گرفت که در قفقاز به تصرف شهر شوشا که در حمله اول به دست وی نیفتاده بود بپردازد. او دراسفند ۱۱۷۵ (مارس ۱۷۹۷ میلادی) دوباره عازم گرجستان شد و قلعه شورشی قره باغ را تصرف کرد. ابراهیم خان جوانشیر، حاکم یاغی قره باغ فرار کرد و شاه قاجار آماده لشکرکشی به تفلیس شد ولی در حالی که از فتح شوشا در قراباغ آذربایجان ۳ روز می‌گذشت در بامداد ۲۱ ذی‌الحجه ۱۲۱۱ ه. ق. (۱۷ ژوئن ۱۷۹۲ میلادی) بدست صادق نهاوندی و دو تن از همدستانش به قتل رسید و از آنجا که در آن زمان پیکر بزرگان را در عتبات عالیات بخاک می‌سپردند، وی را نیز به نجف اشرف بردند و در جوار آرامگاه امام اول شیعیان به خاک سپردند.

 

شخصیت و خصایل آقا محمد خان

در تحلیل شخصیت آقا محمد خان افزون بر عوامل تاریخی و اجتماعی، باید وضع جسمی و روحی خاص او را نیز در نظر داشت. او در 6 سالگی به فرمان علیقلی خان افشار(عادلشاه برادرزاده نادر) مقطوع النسل شد  و به نام اخته خان شهرت یافت. این کار در تن و جان او خلید و او را زشت رخسار و پرآزار و دژ رفتار به بار آورد. آقا محمد خان از لحاظ جسمی ضعیف و علیل المزاج می نمود. بیماری صرع داشت و یکبار هم سکته کرد و سه روز در حال بیهوشی بود تا بهبود یافت.با اینهمه اراده ای قوی داشت و می کوشید کاستی هایش آشکار نگردد.از دور نوجوانی 14،15 ساله به نظر می رسید، وی از این امر ناراحت می شد و بسیار بدش می آمد که کسی به چهره یا چشمانش بنگرد. با اینکه می دانست دیگران به احوالش واقفند، می کوشید تا ندانند یا نشان دهند که نمی دانند.

از این رو، تشکیل حرمسرا داد و زنی چند به همسری برگزید. با همه گرفتاریها به شکار و مطالعه علاقمند بود و شبها کنار بسترش شاهنامه می خواندند.به امور مذهبی معتقد بود. نماز و نوافل و نماز شب را به جا می آورد و دعا و ذکر و زیارت عاشورا می خواند و روزه می گرفت.

به ائمه اطهار(ع) ارادت داشت. تذهیب گنبد امام حسین(ع) و ضریح نقره نجف اشرف، مرمت آستان قدس رضوی در مشهد و تعمیر چندین مسجد در قزوین و تهران به فرمان او انجام گرفت. در عین حال چون دیگر شاهان شراب می نوشید.

آقا محمد خان فرزند ایل و مرد جنگ و ستیز بود.شجاع، فرزانه، با تدبیر و کیاست بود. گرچه شمشیر زن بود اما می کوشید از فکرش بیشتر استفاده کند. بنا به گفته اعتماد الدوله، صدراعظم او "سرش کاری برای دستش باقی نمی گذاشت." در سرکوبی دشمن هر نیرنگی را روا می دانست و برای بقای سلطنت قاجار به هیچ کس رحم نمی کرد و عزیزترین برادران و یاران و نزدیکانش را در این راه نابود می کرد. بسیار سنگدل و کینه جو بود.جنایاتش در در کرمان و بم و تفلیس وحشتناک و رفتارش با لطفعلی خان زند، شرم آور بود.

پول دوست و خسیس بود اما نسبت به سربازان و هزینه های مذهبی سختگیری نمی کرد. پوشاک و خوراکش ساده و از تجمل دوری می کرد.استقبال مردم در شهرها از او، خوشایندش نبود. از نگارش های متکلف و فتح نامه های اغراق آمیز بیزار بود. رفتارش با مردم عادی و سربازان بهتر از بزرگان بود.

آقا محمد خان در دوره ای که شیوه ملوک الطوایفی ایران را به آشوب کشانده بود؛بازرگانی و کشاورزی از یک سو و فرهنگ از سویی دیگر دچار وقفه گشته بود؛ آهنگ پادشاهی کرد.وی دو نیروی سلطنتی زندیان و افشاریان را به کلی برانداخت و سران بسیاری از عشایر و ایلات را یا به خود جذب کرد یا نابود گردانید.

از لحاظ قدرتهای خارجی تنها روسیه بود که در سر فکر تسخیر ایران را داشت و آقا محمد خان با استواری این فکر را نقش بر آب کرد و به جد در راه حفظ مرزهای ایران کوشید.

به علت مشکلات روی داده در دوره افشاره و دوره زندیه سرزمین ایران دارای ناامنی‌های داخلی (مانند ناامنی‌های جاده‌ای) بود و ارتباط با خارج از کشور از جنوب و شمال ایران کاهش یافته بود و زمانی که دولت قاجاریه به وجود آمد ایران از نظر اقتصادی و سیاسی در وضعیت بدی به‌سر می‌برد و اولین انسجام ایران به شکل امروزی مدیون آقا محمدخان قاجار است هرچند که در زمان پادشاهان بعدی قاجار بخش‌هایی از ایران جدا شدند ولی خاک اصلی به صورت یک دولت متحد از زمان آقا محمدخان قاجار به بعد شکل گرفت و از نظر مورخان آن دوره وی به عنوان قهرمان ایران شناخته می‌شد و با وجود آغاز جنگ‌های عقیدتی که از زمان وی شروع شد ولی ایران از نظر جنگ‌های داخلی به ثبات نسبی‌ای رسید.