بابك راحتي : ساز طلايي پيچيده و سنگين است

بابك راحتي، نوازنده تار ازجمله شاگردان نام‌آشناي استاد داريوش طلايي است. او سال‌هاي زيادي در كلاس‌هاي طلايي حضور داشته و از همين رهگذر شيوه نوازندگي طلايي را نيك‌تر از بسياري از نوازندگان و آهنگسازان مي‌شناسد. روزنامه شهروند در گفت‌وگو با راحتي، نظرات او را درباره نگاه استادش به موسيقي ايراني و بداهه‌نوازي در موسيقي ايراني جويا شده و در ادامه به تاثيرات آكادميك اين نوع نگاه پرداخته است.

 

بابك راحتي، نوازنده تار ازجمله شاگردان نام‌آشناي استاد داريوش طلايي است. او سال‌هاي زيادي در كلاس‌هاي طلايي حضور داشته و از همين رهگذر شيوه نوازندگي طلايي را نيك‌تر از بسياري از نوازندگان و آهنگسازان مي‌شناسد. روزنامه شهروند در گفت‌وگو با راحتي، نظرات او را درباره نگاه استادش به موسيقي ايراني و بداهه‌نوازي در موسيقي ايراني جويا شده و در ادامه به تاثيرات آكادميك اين نوع نگاه پرداخته است.  
*****
باتوجه به نوع نگرش آقای طلایی به موسیقی ایرانی، به نظر شما این نوع نگاه چه توفیقاتی به دست آورده است؟
نگرش استاد طلایی به موسیقی ایرانی نگرشی صرفا ابداعی و شخصی نیست. در نگرش ایشان، نگاه استادان شاخص و صاحب‌نظر موسیقی ایرانی همچون میرزاحسینقلی، درویش‌خان، علی‌اکبرخان شهنازی و عبدالله‌خان دوامی به‌طور زنده جریان دارد. برداشت هر موسیقیدان ایرانی از موسیقی کلاسیک ایرانی، به‌عنوان مقوله‌ای فرهنگی و تاریخی- و نه موضوعی صرفا هنری و شخصی- از آرا و آثار استادان پیشین مایه می‌گیرد. این خصلتی‌ است که به‌روشنی در آثار و ایده‌های موسیقایی جناب طلایی نیز دیده می‌شود، با این تفاوت که نگرش ایشان- افزون بر آموخته‌های سنتی و حضوری از استادان نسل قبل- به‌پشتوانه سنجش تحلیلی و آکادمیک، جایگاهی متقن و موجه یافته است. علاوه بر این، ایده‌ها و نظریات جدیدی در دو حوزه نظر و عمل موسیقی، متناسب و سازگار با معیار‌های موسیقی کلاسیک ایرانی و همچنین شرایط اجتماعی حاضر، از جانب ایشان ارایه شده است که خود درخور تدقیق و تحقیقی جداست. در واقع، نگرش استاد طلایی در تداوم نگرش استادان گذشته و همچنین وسیع‌تر و جامع‌تر است.  

با نظر به شیوه تارنوازی آقاي طلايي که مبتنی بر ردیف علی‌اکبرخان شهنازی و میرزاحسینقلی است، آيا مي‌توان اميدوار بود اين نوع نگاه در حوزه جامعه‌شناسی موسیقی با اقبال مخاطب به توسعه نزديك شود؟
اگر درست متوجه پرسش شما شده باشم، موضوع انتخاب شیوه نوازندگی و تأثیر کمی و کیفی آن بر مخاطب مدنظر است. پشتوانه ردیفی در شیوه نوازندگی ایشان بیشتر بر ردیف‌های میرزاعبدالله، میرزاحسینقلی و علی‌اکبرخان و البته ردیف آوازی عبدالله‌خان دوامی مبتنی است، اما روش و تکنیک بیان این مطالب، به‌ویژه در تارنوازی ایشان که موضوع پرسش شماست، فراتر از حد دو یا سه ردیف است، همچنین پردازش، آرایش و خلق مطالب. نکته بسیار مهم دیگر این است که درباره آثار و نواخته‌های ایشان باید به‌صورت موردی صحبت کرد، چرا که بخش عمده آثار ایشان، هم به‌لحاظ محتوا و هم اجرا، هریک مجزا و مستقل از آثار دیگر است و این موضوع بسیار مهم است. ایشان، در مقام ردیف‌دان و مدرس ردیف، در آثار اجرایی خود بسیار فراتر از این حد عمل کرده‌اند. از این رو، من دانش ردیفی ایشان را، چه در نظر و چه در عمل، تنها یک وجه از وجوه متنوع آثار و دانش موسیقایی ایشان می‌دانم. نکته دیگر این است که بخش قابل توجهی از آثار اجرایی ایشان در ایران منتشر نشده است و این مسأله باعث می‌شود بسیاری از برداشت‌ها درباره نوازندگی ایشان ناقص باشد. من در حد درک و دانش خود و به‌عنوان کسی که مدت‌ها آثار ایشان را دنبال کرده‌ام در پاسخ به سؤال شما می‌توانم بگویم که ساز استاد طلایی سازی ا‌ست پیچیده و سنگین. لازمه درک ویژگی‌های اجرایی موسیقی ایشان، حتی برای تارنوازان حرفه‌ای، بارها و بارها شنود و مداقه و عبور از عادت‌های شنیداری به سبکی است خاص. مجموعه‌ای کامل از فنون متنوع نوازندگی تار که با دقتی بی‌نظیر اجرا شده‌است در تک‌تک آثار ایشان مشهود است. در این آثار، فن نوازندگی تار با حداکثر ظرفیت و قابلیت اجرایی، در شیوه‌های متفاوت، به کار رفته‌‌است. در ساز ایشان خبری از ساده‌سازی و استاندارد کردن محتوا و فن به‌نفع کمیت مخاطب نیست. مخاطب واقعی موسیقی ایشان، مخاطب موسیقی‌شناس است و مخاطب موسیقی‌شناس، هیچ‌گاه پرشمار نبوده و نیست. در سراسر دوران فعالیت هنری ایشان، دغدغه و تلاشی برای جذب مخاطب عام به چشم نمی‌خورد. با این حال، در آثار پرمخاطبی که ایشان گه‌گاه در آنها شرکت و همکاری داشته‌اند (برای مثال آلبوم شب وصل به‌همراه استاد شجریان) کیفیت و زیبایی تارنوازی ایشان توجه مخاطب عام را نیز برمی‌انگیزد.   

باتوجه به سال‌هایی که با ایشان دم‌خور بوده‌ايد، نظر آقای طلایی در مورد بداهه‌نوازی و موسیقی تلفیقی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
نظر هر استاد و موسیقیدان در آثارش متجلی است. همان‌طور که اشاره کردم، جناب طلایی آثار متنوعی ارایه کرده‌اند. این تنوع از اولین آثار ضبط‌شده از ایشان تا به حال مشهود است. بخشی از این تنوع و تفاوت در اجرا‌ها به همین موضوع بداهه‌نوازی و محدوده آزادی عمل و انعطاف در بداهه‌نوازی بازمی‌گردد. برای مثال، در دورانی که ایشان در سنین کمتر از ٣٠‌سالگی بوده‌اند، آثاری را ارایه کرده‌اند که تا حد زیادی مبتنی بر ردیف است و در همین دوران آثاری از ایشان موجود است که در فضایی بسیار بازتر از روایت ردیف و با رویکردی شخصی‌تر به بداهه‌نوازی اجرا شده است. نمونه‌ای از این آثار اجرایی‌ است در دستگاه نوا که در آن دوران در فرانسه منتشر شده است و امیدوارم به‌زودی در ایران هم منتشر شود. نمونه‌های دیگری را نیز می‌توان در دوره‌های بعدی تا به امروز در آثار و کنسرت‌های ایشان، که به صورت بداهه اجرا شده‌اند، مثال زد. در برداشت من، از جایگاه شنونده‌ای پیگیر، نوعی تجربه‌گرایی آگاهانه و پویا در دوران فعالیت هنری ایشان مشهود است. این ویژگی از نظر من مهم‌تر است از آنچه این روزها به‌عنوان بداهه‌نوازی در مفهومی کلیشه‌ای جا افتاده است. در مورد موسیقی تلفیقی شخصا نظر ایشان را به‌طور صریح جویا نشده‌ام، اما با توجه به نمونه‌هایی که از ایشان شنیده‌ام، می‌دانم از سال‌ها قبل به تجربه‌های اجرایی در این زمینه هم پرداخته‌اند که البته هیچ‌یک در ایران منتشر یا اجرا نشده است. برای مثال، در ‌سال گذشته اجرایی مشترک داشتند با «کوشال داس»، موسیقیدان و نوازنده سیتار هندی که از طریق سایت رادیو فرانسه در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفت، اثری درخشان با اجرایی فوق‌العاده و فراتر از همنشینی صرفِ دو موزیسین از دو جای دنیا که امروزه جایگزین مفهوم «موسیقی تلفیقی» شده است. به‌نظر من، در این اجرا، مخاطب شاهد گفت‌وگویی فرهنگی- موسیقایی است که بین دو موسیقیدان اتفاق می‌افتد، دو موسیقیدان که هریک در درجه اول بر فرهنگ موسیقایی خودشان اشراف دارند و در مرحله بعد فرهنگ موسیقایی مقابل را نیز شناخته‌اند و ابزار بیانی و توان استفاده از آن را نیز در اختیار دارند.  

به‌نظر شما طلایی در حوزه آکادمیک چگونه کارنامه‌ای از خود به جای گذاشته است؟
این موضوع بسیار مهمی است و برای رسیدن به پاسخی دقیق باید به مطالعه و بررسی عمیق پرداخت. من صلاحیت پاسخگویی به این پرسش را در خود نمی‌بینم، چرا که به‌لحاظ سنی و سابقه کار موسیقی نمی‌توانم شخصا در جریان این موضوع بوده باشم و تحقیقی هم در این رابطه نداشته‌ام، اما می‌دانم ایشان در تمام سال‌هایی که در خارج از ایران (فرانسه و آمریکا) اقامت داشته‌اند، به دعوت دانشگاه‌های معتبر آنجا، فعالیت آکادمیک و آموزشی مداوم داشته‌اند. در تمام سال‌هایی نیز که در ایران حضور داشته‌اند در فضای آکادمیک به تدریس پرداخته‌اند. فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از استادان هم‌نسل ایشان تا این حد وقت و دانش خود را صرف آموزش به دانشجویان در دانشگاه کرده باشند. این موضوع نشانگر دغدغه و به‌نوعی وظیفه‌شناسی ایشان است در جایگاه موسیقیدانی برجسته و آکادمیک.    

از شیوه تدریس و سلوک شخصی آقای طلایی در کلاس درس برایمان بگویید...
این موضوع بی‌ارتباط با سوال قبلی شما نیست. نظم و مسئولیت‌پذیری متقابل در برگزاری هر کلاس، چه در دانشگاه و چه خارج از دانشگاه، برای ایشان بسیار مهم بوده و هست. در دانشگاه، موضوع درس ایشان همواره دقیقا همان چیزی است که به دانشجو اعلام شده است و وقت کلاس به‌طور کامل به موضوع درس اختصاص دارد و نه موضوعی جز آن. صراحت بیان و دقت‌نظر در ارزیابی فعالیت هنرجو یکی دیگر از ویژگی‌ها در تدریس ایشان است. به‌نظر من، ایشان بین دانشجو یا هنرجوی معمولی و کسی که به‌طور خودجوش و پیگیر مشتاق یادگیری است تفاوت عمده قایل هستند و از این نظر اصطلاحا مطلب را شهید نمی‌کنند. اگر هنرجوی پویا و طالب در روند تحقیق و تمرینش به پرسشی جدی برسد، می‌تواند جواب و راهنمایی دقیق و مفید را از ایشان بگیرد. کلاس ایشان کلاسی‌ است رسمی با هدف مشخص. هنرجو با توجه به موضوع درس از آزادی عمل و فکر برخوردار است و بنا بر تجربه شخصی می‌توانم بگویم ایشان از معدود استادانی هستند که هیچ‌وقت نظر و ایده شخصی خودشان را به هنرجو تجویز یا تحمیل نمی‌کنند. هنرجوی کلاس ایشان در هر زمینه مرتبط با موسیقی می‌تواند از ایشان مشورت بگیرد و نظر واضح و صریح ایشان را بداند و البته این بدان معنا نیست که الزاما نظر دلخواه و خوشایند خود را بشنود. در پایان، باید به این نکته اشاره کنم که در فرهنگ ما (که من شخصا خودم را پایبند بسیاری از شئون اخلاقی آن می‌دانم) موضوع «استاد و شاگردی» به‌طور سنتی دارای اخلاق و آداب خاص خود است. در این چارچوب، اصولا استاد است که دارای شرایط لازم و کافی و در موقعیت اظهارنظر درباره شاگرد و هنرجویش است، نه بالعکس. آنچه من در این گفت‌وگو بیان کردم بیشتر از منظری بیرونی و به‌عنوان یک شنونده و ناظر پیگیر آرا و آثار ایشان بود، در حد درک شخصی خودم و نه چیزی بیش از آن.

شهروند