تعهد اجتماعی و باستان شناس معاصر / لیلا پاپلی یزدی (پژوهشگر پست دکترا، دانشگاه فرای برلین )

باستان شناسی معاصر بیش از آنکه یک شاخه دانشگاهی در باستان شناسی باشد یک روش زندگی است، اگر هر باستان شناسی این روش زیست را انتخاب کند خوب به قول شما قاعدتا می تواند باستان شناس معاصر قلمداد شود حتی اگر در مورد پیش از تاریخ پژوهش کند. بر همین اساس یک باستان شناس کلاسیک می تواند در این زمره قرار بگیرد در حالی که یک باستان شناس پست مدرن به دلیل عدم رعایت این شیوه زندگی ممکن است از آن خارج شود:

 

باستان شناسی معاصر بیش از آنکه یک شاخه دانشگاهی در باستان شناسی باشد یک روش زندگی است، اگر هر باستان شناسی این روش زیست را انتخاب کند خوب به قول شما قاعدتا می تواند باستان شناس معاصر قلمداد شود حتی اگر در مورد پیش از تاریخ پژوهش کند. بر همین اساس یک باستان شناس کلاسیک می تواند در این زمره قرار بگیرد در حالی که یک باستان شناس پست مدرن به دلیل عدم رعایت این شیوه زندگی ممکن است از آن خارج شود:

 

باستان شناسان معاصر سیاسی اند (McGuire 2004) باستان شناس معاصر باید نسبت به مسائل سیاسی جامعه خود دیدگاه عملی داشته باشد و خود به عمل سیاسی دست زند ، اعتراض مدنی کند و برای تحقق آنچه از نظر او انسانی است بکوشد. در این راه حتی از جان خود بگذرد و برای موضوعاتی تلاش پژوهشی کند که دیگران با توجه به خطرات احتمالی از آن کنار می کشند (نک. Myers 2010).

 

باستان شناس معاصر نسبت به دنیای معاصر و بشریت متعهد است (Shackel and little 2007). او برای بشریت می جنگد و در این راستا پژوهش می کند. در این راه ممکن است شغل خود را به خطر بیاندازد اما همچنان تلاش می کند. برای مثال اولین گروه باستان شناسان مشغول  کار در عراق که بر داده های انسانی حاصل از جنایات صدام کار می کنند، باستان شناسان پیش از تاریخی هستند که برای رسیدن به هدف انسانی خود شغلشان را رها کردند (see. Pringle 2009).

 

تعهد او نسبت به انسان معنای دیگری هم دارد، گذشته ای که او بررسی می کند متعلق به انسان است به بشریت ، او حق ندارد غصبش کند یا از آن بگذرد...چنانچه باید برای ارائه آن به جامعه فکری کند. در این راستا باستان شناسی عمومی (public archaeology) راهکار اوست.

 

باستان شناس معاصر به شدت اخلاق گراست (Hamilakis 2007). او حتی واژگان مورد استفاده اش را بارها بررسی می کند. تبعیض، نابرابری جنسیتی، توتالیتاریسم، کمرنگی آزادی مدنی دشمنان اخلاق گرایی اویند.

 

باستان شناس معاصر به شدت با استعمار سر ستیز دارد (Mourad 2007). او بین النهرین را گاهواره تمدن نمی داند، از واژگان استعماری چون هلال حاصلخیزی، ایران شناسی، شرق شناسی، مصر شناسی و...به شدت رویگردان است و شناخت گذشته و آینده را در کلیتی کاملا یکپارچه متعلق به انسان می بیند. اولین، بزرگترین، زیباترین و... قائل نیست. تجربه بشری در هر جای کره زمین از آن اوست.

 

باستان شناس معاصر برای صلح می جنگد (نک. Conflict in Archaeology 2009). او می جنگد تا صلح مستقر شود، قیمت این جنگیدن ممکن است زیاد باشد. باستان شناسان یهودیی که در کنار نوار غزه به نشان اعتراض نشستند و حاضر نشدند به قیمت تهدید و اخراج در همایش بی پایه کنگره جهانی باستان شناسی که بحثی درباره فلسطین به شکل استعماری داشت شرکت کنند، از این دسته اند(see. Yavirach 2010).

 

باستان شناس معاصر به برابری باور دارد. این برابری جنسیتی، قومی و ساختاری است. برای او ناسیونالیسم معنا ندارد ...فرض او این است که هرگاه قومیتی بزرگ شود و عرض اندام کند، دیگران را فراموش کرده است.

 

باستان شناس معاصر دائما در اندیشه استفاده از دانش خویش برای رسیدن انسان به شرایط بهتر است. ریچارد گولد همین سوال را از خود بر ویرانه های برجهای تجارت جهانی در سال 2001Gould 2007) ) پرسید. من باستان شناس چه می توان بکنم تا درد انسان کم شود؟ همین بود که باستان شناسی فاجعه به وجود آمد.

 

باستان شناس معاصر راوی تاریخ است. روایت او روایتی است نو بر پایه داده های مادی..داده های از مردمی که ممکن است فراموش شده باشند. اگر دیکتاتوری نباشد ، اگر درد و بیماری و مرگ و قهرمان نباشد، او از عشق می گوید (the archaeology of love, see. Jochens 1991 ) یا جنسیت و ایمان. در باستان شناسی معاصر هر انسانی سوژه است، او راوی افتخار نیست هر چند می تواند هم باشد، هر آدمی می تواند قهرمان دنیای خودش باشد، حتی اگر این دنیا تنها یک خانه یا یک اتاق باشد و شاید همین است که باستان شناس معاصر مرامنامه ای دارد که هر سال در همایشهایش تکرار می شود:

 

اما من به نام رسالتم آزادی، آزادی نوع بشر، به نام مبارزه با ناسیونالیسم، با فاشیسم، به نام تعهدم تاریخ، به نام وسیله ام داده های مادی که هرگز هدفم را توجیه نخواهد کرد..

 

درست است! رسالت باستان شناس معاصر، آزادی است، آزادی نوع بشر و نه فقط قومی یا قسمتی از آن و شاید همین است که آن پی بورن در قانون نامه اخلاق برای باستان شناس معاصر این طور می نویسد:

همه ما باستان شناسها دوست داریم برای مردم محلی خوب جلوه کنیم...بادمان باشد اگر چه خوب بودن همیشه مفهومی نسبی است اما برخی مفاهیم نسبی نیستند: همیشه بد است که دولتها از اتومبیل پروژه های باستان شناسی برای جابجایی زندانیان سیاسی استفاده کنند...(Pyburn 2003).

راستی باستان شناسی ایران در ازای درخواست دولتها برای استفاده از اتومبیلش برای جابجایی زندانیان سیاسی چه پاسخی ارائه کرده است؟...

 

 

 

کتابنامه:

Gould, R. 2001, 2007, disaster archaeology, Utah University

 

Hamilakis, Y. and Philip Duke (eds), 2007, Archaeology and Capitalism: From Ethics to Politics. Walnut Creek, CA: Left Coast

 

Jochens, J. 1991. The Illicit Love Visit: Archaeology of Old Norse Sexuality Journal of the History of Sexuality, Vol. 1, 1991.

 

Little, B and P Shackel (eds.) 2007 Archaeology as a Tool of Civic Engagement. Lanham: AltaMira.

 

 McGuire, R. 2004, Archaeology as a political action, university of California press

 

Mourad, T. 2007. Near East: Confronting Empire, War and Colonization, Yannis Hamilakis and Philip Duke (eds), Archaeology and Capitalism: From Ethics to Politics. (Walnut Creek, CA: Left Coast

 

Myers, A.2010    Camp Delta, Google Earth and the Ethics of Remote Sensing in Archaeology. World Archaeology 42(3):455-467.

 

Pringle, H, 2009, Witness of the genocide, http://www.archaeology.org/0901/etc/iraq.html

 

Pyburn, A. 2003. Archaeology for a New Millennium: The Rules of Engagement. Archaeologists and Local Communities: Partners in Exploring the Past , Society for American Archaeology Linda Derry and Maureen Molloy, eds.

 

WAC inter congress: archaeology of conflict, see. http://ucl.academia.edu/AdiKeinan/Papers/225138/Conference_Review_WAC_Inter-Congress_Archaeology_in_Conflict_Vienna_Austria_6-10_April_2010

 

Yavirach, Y. 2010, The Politics of Archaeology in Israel Part II, http://www.booksie.com/non-fiction/book/yavirac/the-politics-of-archaeol...