عبدالحسین تیمورتاش (متولد ۱۲۶۲ در بجنورد ٬ مرگ ۹ مهر۱۳۱۲ در تهران) دارای لقبهای سردار معززالملک و سردار معظم خراسانی، حضرت والا، یک دولتمرد ایرانی در دورههای قاجار و پهلوی بود. او از کسانی بود که در برانداختن قاجارها و برآوردن پهلویها کوشش بسیارکرد، در دوره رضاشاه نخستین وزیر دربار بود و نقش مهمی را در سیاست خارجی ایران بازی کرد. چند سال بعد مورد غصب رضاشاه واقع شد و در ۱۳۱۲ در زندان قصر کشته شد.
عبدالحسین تیمورتاش (متولد ۱۲۶۲ در بجنورد ٬ مرگ ۹ مهر۱۳۱۲ در تهران) دارای لقبهای سردار معززالملک و سردار معظم خراسانی، حضرت والا، یک دولتمرد ایرانی در دورههای قاجار و پهلوی بود. او از کسانی بود که در برانداختن قاجارها و برآوردن پهلویها کوشش بسیارکرد، در دوره رضاشاه نخستین وزیر دربار بود و نقش مهمی را در سیاست خارجی ایران بازی کرد. چند سال بعد مورد غصب رضاشاه واقع شد و در ۱۳۱۲ در زندان قصر کشته شد.
سالهای آغازین زندگی
عبدالحسین پسر کریمداد نردینی بجنوردی - از زمینداران بزرگ خراسان -بود و در بجنورد زادهشد. پدرش او را در ۱۳ سالگی برای آموزش به عشقآباد فرستاد. پس از آموختن زبان روسی وی راهی سنپترزبورگ شد و در آموزشگاه جنگی نیکلائف به پیگیری آموختههایش پرداخت. وی در این زمان با نام خاننردینسکی شناختهمیشد. به زودی فرانسوی را نیز آموخت و در جایگاه ترجمان در ۲۴ سالگی در وزارت امور خارجه بهکار پرداخت.در جریان انقلاب مشروطه به مشروطهخواهان پیوست. او که جز تسلط بر روسی و فرانسوی، با زبانهای انگلیسی و ترکی نیز آشنایی داشت، شیفته ادبیات فارسی نیز بود.
وی دو بار ازدواج نمود:
با سرورالسلطنه دختر خازن الملک ازدواج کرد و صاحب یک دختر به نام ایران و سه پسر به نامهای منوچهر، مهرپور و هوشنگ گردید. در سال ۱۳۰۰ همسر دومی هم به نام تاتیانا (اهل ارمنستان) اختیار کرد و از وی نیز صاحب ۲ دختر شد که پس از فوت پدر راهی آمریکا شدند.
زندگی سیاسی
وی از طرف مردم خراسان در دومین دورهٔ مجلس شورای ملی نماینده بود. با بسته شدن مجلس او به فرماندهی نیروهای نظامی خراسان برگزیده شد. وی در دورههای آینده مجلس نیز تا مجلس ششم نماینده بود. در زمان میان دو مجلس سوم و چهارم او حاکم گیلان شد و به نبرد با نیروهای میرزا کوچک خان جنگلی پرداخت و گروهی را از جمله دکتر حشمت را به دار آویخت و سرانجام برکنارشد.
در روند کودتای ۱۲۹۹ سید ضیاءالدین طباطبایی بازداشت و به قم تبعیدشد و تا بر سر کار آمدن احمد قوام هم در تبعید ماند. در دوره چهارم مجلس در کنار سید حسن مدرس و سید محمد تدین حزب اصلاحطلبان را پدید آوردند. او در زمان عقد قرارداد ۱۹۱۹ از مخالفان سرسخت آن پیمان بود. وی در دولت مشیرالدوله وزیر عدلیه شد. در ۱۳۰۱ والی کرمان و بلوچستان شد. در کابینه سردارسپه (رضاشاه پهلوی آینده) به وزارت تجارت و فوائد عامه رسید. او از کسانی بود که در برانداختن قاجارها و برآوردن پهلویها کوشش بسیارکرد. او به رضاشاه بسیار نزدیک شد و پس از پادشاهی نخستین شاه پهلوی در ۲۵ آذر ۱۳۰۴ وزیر دربار شد.
در ۱۳۰۵ به حل اختلافهای میان شوروی و ایران پرداخت. او از این پس نقش مهمی را در سیاست خارجی ایران بازی کرد. وی از همراهان محمدرضا شاه پهلوی -که آن زمان ولیعهد بود- در سفر به سوئیس برای آموزش بود.
برکناری
برای اثباتپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد.
در باره علت برکناری و سرنوشت بعدی تیمورتاش دیدگاههای متفاوتی بیان شدهاست ظاهراً مجموعه عواملی سبب قتل تیمورتاش شدهاست. از جمله این عوامل دخالت بیش از حد او در امور سیاسی کشور و فزونی قدرتش بود که وی از حد مستخدم شاه خارج کرده و مایه بدبینی و سوءظن شاه شده بود. تیمورتاش خود دسیسه افرادی چون محمدحسین آیرم رئیس شهربانی وقت تقی زاده و نواب را زمینه ساز سقوطش ذکر کردهاست. نگرانی رضاشاه از آینده فرزندش که ولیعهد و جانشین او محسوب میشد از دیگر دلایل دور کردن تیمورتاش از صحنه قدرت به شمار میرود زیرا رضاشاه میپنداشت تیمورتاش قدرتمند مجال حضور به ولیعهد سیزده ساله را نخواهد داد و خود جانشین پهلوی میشود.
در مرداد ماه سال ۱۳۰۵ تیمورتاش به عنوان نماینده فوق العاده ایران برای انعقاد قرارداد تجاری و رفع اختلافات موجود با دولت شوروی راهی مسکو شد ولی از این سفر سیاسی موفقیتی کسب نشد. درسال ۱۳۰۸ در پی بروز اختلافات بین شرکت نفت انگلیس و ایران، سرجان کدمن، مدیرکل شرکت، پیشنهاد تمدید قرارداد دارسی را مطرح کرد. رضاشاه که از ابتدای سلطنت خود درصدد افزایش سهم ایران از نفت بود تیمورتاش را به همراه ولیعهد که برای ادامه تحصیل عازم سویس بود به انگلستان فرستاد. در این سفر که در سال ۱۳۱۰ انجام شد تیمورتاش به گفتگو با سرجان سایمون وزیر امور خارجه انگلیس و سایر مقامات دولتی پرداخت که از این مذاکرات نیز نتیجه مثبتی عاید نگردید. وی در راه بازگشت از سفر از طریق روسیه، در مسکو با چند تن از مقامات رسمی مسکو از جمله وُرُشیلف، وزیر جنگ شوروی دیدار و مذاکره محرمانه نمود.
انگلیسیها که میدانستند رجال ایران و حتی رضاشاه زیر نفوذ تیمورتاش قرار دارند سعی در نابودی وی کردند. مطبوعات انگلیس و سایر کشورهای زیر سلطه انگلستان مطالبی را در مورد پیشرفت ایران و جانشینی تیمورتاش مطرح کردند و شایع شد که کیف محتوی اسناد مهم مفقود شدهاست. سرانجام در آذرماه سال ۱۳۱۱ به دستور رضاشاه قرارداد دارسی لغو و تیمورتاش متهم به جاسوسی گردید.
ناصر نجمی در کتاب بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی مینویسد: احتمالاً جاسوسان انگلیسی کیف تیمورتاش را در قطار ربودند و بعد روزنامه تایمز لندن خبر داد که کیف تیمورتاش پیدا شدهاست (لابد بدون محتویات باارزش آن).
ناکامی تیمورتاش در مسئله نفت، ملاقات محرمانه با سران شوروی، مطالب روزنامههای انگلیسی راجع به جانشینی تیمورتاش، غرور و تکبر نامبرده و سوابق ناشی از ولخرجیهای وی از بودجه دربار، اخذ وامهای کلان از بانکها و اشخاص مختلف، خوشگذرانی، شهوترانی، قمار، شرب خمر مدام، استعمال افیون و دوستی با افراد ناباب، رضاشاه را نسبت به تیمورتاش بدگمان ساخت. تیمورتاش که پس از بازگشت از سفر متوجه کدورت رضاشاه شده بود درخواست مرخصی کرد و پس از ۴۰ روز مرخصی رضاشاه وی را حضار کرد و خواستار ادامه کار او در دربار شد. در همان سال موضوع اختلاس تیمورتاش با همکاری رئیس آلمانی بانک ملی (در جریان تبدیل ارز) و حسینقلی نواب، رئیس هیئت نظارت مطرح شد. همچنین در همان اوان وکیل الملک دیبا، رئیس حسابداری دربار و یار نزدیک تیمورتاش پس از محاکمه در دادگستری، توسط رضاشاه از کار برکنار گردید.
مهمترین فرضیه مطرح شده در باره علت برکناری تیمورتاش دسیسه و دخالت دولت انگلیس است. طی مذاکرات طولانی تیمورتاش و سر جان کدمن (که در آن تیمورتاش به افزایش سهم ایران از درآمدهای نفت پافشاری میکرد) انگلیسیها به این نتیجه رسیدند که وجود او مانع از حل مسئله نفت است لذا اسباب سقوطش را فراهم کردند. چاپ مقالهای در روزنامه تایمز با عنوان «شاه و مستشارانش» در ۹ ژانویه ۱۹۳۳ دو هفته پس از عزل تیمورتاش که احتمالاً به دستور وزارت خارجه انگلیس صورت گرفت به منظور جلوگیری از بازگشت تیمورتاش به صحنه قدرت بود تا مذاکرات نفت به نتیجه برسد.
همچنین بر پایه سندی به نظر میرسد که انگلیس دو سال قبل از عزل تیمورتاش کنار گذاشتن وی را از صحنه سیاست پیش بینی کرده بود. سازمان جاسوسی انگلیس نیز برای بی اعتبار کردن تیمورتاش اطلاعات مربوط به وی را در اختیار رضاشاه قرار میداد.
شایعاتی نیز در خصوص ارتباط تیمورتاش با روسها وجود داشت. به گفته باژانوف (دستیار استالین و منشی حزب کمونیست شوروی که در ۱۹۲۸ به غرب پناهنده شد.) تیمورتاش جاسوس روسها بود و اطلاعات مهم را در اختیار روسها قرار میداد. آقابیگ اوف دیگر مأمور شوروی نیز از تیمورتاش به عنوان خدمتگزاری صدیق نام بردهاست که کلیه اهداف سیاسی و اقتصادی شوروی را تأمین میکرد.
به نظر میرسد نزدیک شدن تیمورتاش به روسها و از آن جمله سفر به مسکو و ملاقات خصوصی او با وُرُشیلف وزیر جنگ سبب بدگمانی رضاشاه شده بود و انگلیسیها نیز با دادن اطلاعات محرمانه سوءظن او را بیشتر میکردند. با اینهمه هیچ یک از فرضیات مذکور رسماً اعلام نشد و تیمورتاش تنها به جرم ارتشا محکوم گردید. شاید بهترین روش برای کشف سبب برکناری و مرگ تیمورتاش مقایسه آن با سرنوشت سایر رجال دوره سلطنت رضاشاه باشد. رضاشاه در مدت کوتاهی افراد لایق و نافذ اطراف خود را (که موجب تحکیم سلطنت او شده بودند و ممکن بود به نحوی تهدیدی برای او و یا فرزندش باشند) از بین برد که تیمورتاش نیز یکی از آنان بود.
رضا شاه سیاستمدارانی را که میخواست سربه نیست کند، متهم به ارتباط با خارج میکرد. مخالفان و رقبا را نیز به ارتباط با بیگانگان متهم کرده و آنها را سرکوب میکرد.
خبر حضور رضا شاه در جلسه دولت و گفتگوهای آن جلسه به گوش انگلیسیها رسیده بود. تقی زاده ماجرا را به تیمورتاش میگوید. تیمورتاش هم به رضا شاه خبر میدهد. رضا شاه که میخواست از شر تیمورتاش که به گزارش سفارت بریتانیا در تهران تا هنگام مرگ، "پس از پادشاه، قدرتمندترین مرد ایران" به شمار میرفت، خلاص شود، خود او را متهم کرد که سوراخ کابینهاست. برکنارش کرد و در زندان او را کشت. "تیمورتاش بی تقصیر بی تقصیر بود... عمده مطلب این بود که شاه از هر کسی که جربزه داشت وحشت میکرد. تمام را میخواست از میان بر دارد، به خاطر پسرش. پسرش کوچک بود. شاید فکرش هم درست بود. چون اگر از بین میرفت معلوم نبود آدم کوچکی در مقابل شخصی مثل تیمور تاش چه میتوانست بکند. احتیاط میکرد که بعد از خودش اشخاص با جربزهای نباشند که مزاحم جانشینش بشوند". رضا شاه گفته بود: "تیمورتاش میخواهد پسر مرا از میان ببرد. یکی از دوستان به من گفت رضا شاه خودش به او گفته بود نمیدانی این پدر سوخته چه خیالاتی دارد"
وی در ۱۳۱۱ به ناگهان بازداشت و از وزارت دربار کنارگذاشته شد. او را به جرم رشوهخواری در دو دادگاه جداگانه به سه و پنج سال زندان و پرداخت جریمه محکومکردند. او در در مهرماه سال ۱۳۱۲ در زندان قصر به دست پزشک احمدی کشتهشد و جنازه وی بدون تشریفات درامامزاده عبدالله شهرری به خاک سپرده شد و و خانوادهاش تا زمان کنارهگیری رضاشاه در کاشمر خراسان تبعید بودند.