دو روز بعد از آن که ارتش و نظامیان مصر محمد مُرسی رییس جمهور قانونی مصر را از مقام خود خلع کردند، در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی میزگردی برگزار شد تا این پرسش مطرح شود که آیا آنچه در مصر رخ داد، کودتا بود یا امتداد دموکراسی؟ میزگرد با حضور آقایان دکتر سید جواد طباطبایی مدیر گروه فلسفه مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، دکتر سید صادق سجادی معاونت پژوهشی و مدیر گروه تاریخ مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی و دکتر احمد پاکتچی ...
دو روز بعد از آن که ارتش و نظامیان مصر محمد مُرسی رییس جمهور قانونی مصر را از مقام خود خلع کردند، در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی میزگردی برگزار شد تا این پرسش مطرح شود که آیا آنچه در مصر رخ داد، کودتا بود یا امتداد دموکراسی؟ میزگرد با حضور آقایان دکتر سید جواد طباطبایی مدیر گروه فلسفه مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، دکتر سید صادق سجادی معاونت پژوهشی و مدیر گروه تاریخ مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی و دکتر احمد پاکتچی مدیر گروه فقه، علوم قرآنی و حدیث مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد. سخن از کودتا وامتداد دموکراسی آغاز شد و سپس به افول اخوان المسلمین، این حزب بزرگ عربی – اسلامی کشیده شد و ریشه های سلفی گری آن بررسی شد. این میزگرد را بخوانید:
****
*آقای دکتر طباطبایی، به عنوان اولین سؤال بفرمایید آنچه در خصوص برکناری آقای محمد مرسی رخ داد، کودتا برد یا امتداد دمکراسی؟
- طباطبایی: به نظرم کودتا نیست. اگرچه مداخله ارتش یکی از مهم ترین عوامل کودتاست. آنچه در مصر می گذرد – بهتر بگویم در حال گذشتن است – باید با توجه به مبانی اندیشه سیاسی جدید فهمید. در اندیشه سیاسی جدید حاکمیت از مردم ناشی می شود و از آن مردم باقی می ماند. این که حکومتی با اکثریت رای مردم انتخاب شده باشد دلیلی بر این نیست دست او برای هر کاری باز باشد. اگرچه طرفداران مرسی ادعا می کنند که حکومت او قانونی است و از طریق مراجعه به آرای مردم به دست آمده اما در واقع اخوان المسلمین به دنبال برقراری خلافت بودند و هستند. تنها نظریه ای در میان اهل سنت در باب حکومت وجود دارد همان خلافت است – یعنی نوعی سلطنت شرعی، از ابن تیمیه بگیرید تا طیف های سلفی های گوناگون. به نظر می رسد که مردم مصر هم که در آغاز گمان می کردند مرسی حکومتی در مخالفت با مبانی حکومت نظامیان از ناصر تا مبارک تشکیل خواهد داد به این نکته پی بردند که احتمال دارد حکومت مرسی بدتر از حکومت مبارک باشد، از لحاظ حقوق و آزادی های مردم. در این صورت می توان ورود ارتش در سیاست را جلوگیری از کودتای اخوان المسلین دانست. به لحاظ خواست ها ها و مطالبات مردم مصر حکومت مرسی نوعی آغاز کودتا بود. نظریه خلفت هم جز این نیست که حتی اگر حاکمی با بیعت اهل حل و عقد بر سر کار آمده باشد اما دست او باز است. در نظریه خلافت رای مردم اهمیتی ندارد. این را اخوان المسلمین می دانستند و مردم هم فهمیدند. حتی اگر انتخابات را نوعی بیعت بدانیم می توان گفت که مردم با حضور مجدد در میدان تحریر بیعت خود را پس گرفتند.
*ولو این که عملشان مخالف قانون باشد؟
- طباطبایی: از این دیدگاه عمل ارتش خلاف قانون نیست، اجرای قانون است. حاکمیت از آن مردم است، قانون بیان حاکمیت مردم است، هر عمل خلاف قانون به معنای نفی حاکمیت مردم است و آن جا که به قانون عمل نشود، حاکمیت به مردم برمی گردد. مرسی، به هر گرایش فکری که تعلق داشته باشد، مانند هر رئیس حکومتی که مشروعیت خود را از مردم می گیرد، باید در چهارچوب رای مردم حکومت کند. اراده مردم قانون را ایجاد می کند نه اراده حاکم! می توان گفته که ارتش برای بازگرداندن حاکمیت به مردم مداخله کرده است – به عنوان بازوی مردم و جزویی از مردم - و نه برای تصاحب قدرت که معنای کودتا نیز جز این نیست
- دکتر سجادی: یعنی جناب عالی بر این عقیده هستید که ارتش مصر بازوی نظامی ملت است.
- دکتر طباطبایی: بله! مذاخله ارتش تا این جا در حد آماده کردن زمینه اعمال حاکمیت مردم است. به نظر هم نمی رسد که بخواهند قدرت را به دست بگیرند.
* آقای دکتر سجادی شما بر این اعتقاد هستید آنچه در مصر رخ داد کودتا بود؟
- دکتر سجادی: بله کودتا بود. البته اگر با تحلیل و تعریف دکتر طباطبایی به ماجرا نگاه کنیم، کودتا نیست. اولتیماتومی که ارتش به آقای مرسی داد در واقع نقش سخنگوی ملت را بازی کرد. من معتقدم کودتایی مدرن در مصر رخ داد. در واقع ارتش ملت را بهانه رفتار خود قرار داد. در کودتای نظامی سنتی، یک عده از افسران تصمیم میگیرند، حکومت موجود را ساقط کنند و خود حکومت تشکیل دهند. غالب کودتاهای سنتی نیز با خونریزی همراه است. این کودتا، البته در آغاز کار بدون خونریزی بود، آینده را نمیدانیم چه میشود بخصوص آن 48 ساعته که نمایشی بود از وحدت ارتش و مردم مصر. ولی واقع امر این است که ارتش با مرسی خوب نبود. همه نیز این را میدانستند. آنها میخواستند در پرتو نظر ملت، کودتا خود را مخفی کنند. امّا به هر حال نباید فراموش کنیم آنچه رخ داد چنین بود که یک عده نظامی، به زور رئیسجمهور مشروع و قانونی را که با رأی مردم در انتخاباتی آزاد، پیروز شده بود، بر کنار و از مقام خود خلع کردند و سپس او را گرفتند. اعضای ارشد حزب و گروه او را بازداشت ممنوع الخروج کردند اینها همه نشان از یک کودتا دارد. به همین علت با نظر آقای دکتر طباطبایی مخالفم که هر چقدر نیز رفتار آنها بازتاب ارادۀ ملت مصر باشد، باز کودتا رخ داد است یعنی قوای نظامی دولت را ساقط کرده است.
* و این شکل مدرنی از کودتا است؟
دکتر سجادی: به عبارت صحیحتر، کودتایی برخاسته از اراده ملی است.
* در واقع نظر شما بر این است که ارتش دنبال این بهانه بود تا مرسی را کنار بگذارد. لذا شورش مردم را بهانه کرد. درسته؟
- دکتر سجادی: بله. آنها بهترین زمان را انتخاب کردند تا با کودتای خود، اکثریت ملت را نیز محقق کنند. یعنی با یک تیر دو نشان زده شد.
* اگر هر نیروی تکاملی چنین وظیفهای را در هر کشور برای خود قایل شود، همه میتوانند به بهانه خواست اکثریت ملت، رئیس جمهور را بر کنار کنند.
دکتر سجادی: بله. در خیلی از کشورهای عربی و اسلامی به همین بهانه، کودتا شده است و نتایج آن را نیز دیدهایم. البته آنچه در مصر رخ داد واقعاً یک استثنا است و با دیگر کشورهای اسلامی متفاوت است.
- دکتر طباطبایی: به نظرم باید یک قدم به عقبتر برگردیم. کودتا به معنای ایجاد گسست در قدرت قانونی – ناشی از حاکمیت مردم – دولت است. یعنی تعطیل دولت، از دیدگاه مردمی که در میدان تحریر به نهضت «تمرد» پیوسته اند دولت مرسی دولت کودتا بود.
* یا حتی کودتای کردن دولت.
دکتر طباطبایی: مورد مصر بی ربط به اتفاقات ترکیه نیست. شبح خلافت به نوعی در ذهن اخوان المسلین و جریان های سلفی حضور دارد. چون در دنیای امروز نمی توان به صراحت ادعا کرد که رای مردم اعتباری ندارد، همه این ها با رای مردم سر کار می آیند، اما وقتی پایه های قدرت آن ها تثبیت شد شبح خلافت جان می گیرد. در ترکیه هم حکومت ادوغان – بی ان که رسما اعلان کند - به دنبال تجدید خلافت عثمانی است.
- دکتر سجادی: آقای طباطبایی من از سخنان شما چنین استنباط میکنم که حکومت مرسی برخاسته از اراده ملی بوده، اما بعد نتوانست بر اساس اقتضأآت عمل کند. مردم و ارتش توامان به اعتراض برخاستند و او را برکنار کردند و یک دستگاه جدید پدید آوردند. ولی آقای طباطبایی به نظرم باید به ریشههای نهضت و فعالیت اخوان المسلمین برگردیم. معلوم است که اخوان ذاتا اعتقادی به دموکراسی ندارند.
- دکتر طباطبایی: البته که ندارند. بیعت اهل و عقد که دموکراسی نیست. اما دیگر نمی توان ادعا کرد که رای مردم اعتباری ندارد. نکته اصلی این جاست. آن ها با رای مردم روی کار می آیند اما در خلاف جهت آن برای برقراری خلافت کار می کنند. این یک دو نظریه داشتن چیزی نیست که مردم به آسانی به مکانیسم های آن آگاهی پیدا کنند. در ترکیه روند بازگشت به خلافت با تاخیر بسیاری ممک شد، به دلیل وضع خاص ترکیه، اما در مصر در حال گذار این کار ناشیانه انجام شد و با سرعت بسیار. اخوان المسلین دهه ها در انتظار چنین موقعی بودند، اما متوجه نشدند که اتفاقا موقعی قدرت را به دست گرفته اند که بیش از هر زمان دیگری اوضاع برای تجدید خلافت نامساعد است.
* امّا به نظر میرسد در این یکسال اخیر خیلی تلاش کردند، خود را مدرن نشان دهند و با گروههای سلفی فاصله داشته باشند.
دکتر پاکتچی: مرجع اصلی سلفیه کتاب، سنت و متون اولیه است که آنها مرتب آن را مطرح میکنند. از طرف دیگر خوانشهای سنتی و علما را کنار میگذارند و میگویند، این خوانشها را نمیپذیریم. درواقع یک نوع بازنگری به اصل متون را مطرح میکنند. همچنین مقتضیات عصر و تفکر مدرن را نیز نمیپذیرند. وقتی این 3 نگاه در یک طرز فکر جمع میشود، میتوان گفت که آنها سلفی هستند. اخوانالمسلمین نیز در روند پیرامون خود همه این ویژگیها را دارد.
- دکتر طباطبایی: آقای دکتر پاکتچی در مصر گروههای متفاوتی از سلفیها هستند. بعد اینها ضمن آن که با آن اصولی که شما گفتید موافق هستند، در برخی از فروع با هم مخالف هستند. کمی درباره آنها سخن بگویید.
- دکتر پاکتچی: ببینید اولین تفسیرهایی که اینها در نوشتن آن اقدام کردند، تفسیرهای سلفی بود. میگفتند ما میخواهیم قرآن را بفهمیم و اصلاً به تفسیرهای سنتی کار نداریم. مستقیماً میخواهیم قرآن را بفهمیم. این یکی از ویژگیهای تفکر سلفی است. موجی جدید از سلفیگری حدود 200 سال است که در جهان اسلام پدید آمده و در طول این مدت چندینبار، حرکت خود را از آغاز شروع کرده است. یعنی سلفیان احساس کردند حرکت قبلی، نتیجه لازم را نداده و حرکت اصیل و بنیادی نبوده و باید دوباره از نو، یک موج جدید سلفی شروع شود. امّا نکته حایز اهمیت در اینجاست که وقتی یک نفر با تفکر سلفی، در رأس دولت قرار میگیرد، بخواهد یا نخواهد، با یکسری از نهادهای عصر مدرن مواجه است. یکی از اصلیترین آنها، ملیت مصر است. ملیت، در هیچکدام از نصوص اولیه شرعی، تعریفی ندارد. اکنون این سلفی میماند که با این ملیت چکار کند. اگر بکلی آن را نفی کند، جایگاهش را در بین مردم از دست میدهد. اگر آن را بپذیرد، با اصول و مبانیاش جور درنمیآید. اخوانالمسلمین تلاش میکند در کل جهان اسلام و مشخصاً جهان عرب فعالیت کند. علتش نیز این است که آنها نمیتوانند با مفهوم «ملیت» کنار بیایند. به همین علت کوشش آنها برای مقبولیت در بین مردم و نیز کوششان برای ورود به تشکیلات مدرن امروزی، را باعث شده آنها تعالیم جدیدی را در دستور کار خود قرار بدهند. تفسیرهای از آن نصوص ارایه میدهند که با شرایط جدید سازگار باشد. وقتی در این مسیر قرار میگیرند، بعد از مدتی استحاله میشوند. یعنی چهره آن سلفی ناب و خالصی که منکر خوانش از متون پدری توجه به مقتضیات عصر و بدون توجه به سنت مهم است را از دست میدهد. وقتی آن چهره را از دست میدهد، درواقع این ظرفیت را بوجود میآورند که یک گروه جدید پیدا شود و بگوید سلفی واقعی ما هستیم و آنها دیگر سلفی واقعی نیستند. اما همچنین از آنجایی که نام سلفیها شهرتی پیدا کرده و رفتار آنها تعالیم با نهادهای مدنی و مردمی است، اخوانالمسلمین دیگر علاقه چندانی نداشت به این که خودشان را با نام سلفیها نامگذاری کنند. اما من تصورم این است که با تمام اصلاحاتی که در تفکر اخوانالمسلمین رخ داده، هنوز آنها نتوانستهاند از بنیادهای فکری سلفی فاصله چندان بگیرند. اخوانالمسلمین با دموکراسی به عنوان یک مفهوم برآینده از ریشه مدرن نمیتواند کنار بیاید.
*ولی گاهی همکاری میکند.
- دکتر پاکتچی: درواقع در مقابل دموکراسی کوتاه میآیند.
- دکتر طباطبایی: اصطلاح خیلی زیبای است.
- دکتر پاکتچی: بله. ما هنوز ندیدهایم که اخوانالمسلمین یک نظریه ارایهکنند که براساس آن نظریه، امکان یک نوع جمع بین دموکراسی و نصوص را فراهم کرده باشند. حتی درباره ملیت نیز نتوانستند تعریفی ارایه بدهند که همخوان با نصوص باشد.
*با توجه به سخنان شما، آیا یکسال پیش مردم مصر به چنین چیزهایی که شما گفتید، آگاه نبودند که به محمدمرسی رأی دادند؟
- دکتر پاکتچی: سئوال خیلی سختی است. مگر همه ملتها همیشه آگاهانه عمل میکنند؟
*خوب اگر به رفتار اخوانالمسلمین نگاه کنیم، میبینیم که آنها برخی مواقع با احزاب کمونیست کار میکردند، با احزاب ملی مصر گاهی کار کردند، با افسران آزاد در یک دورهای کار کردند. جز این نشان دهنده چیست؟ آیا در افکارشان انعطاف دارند یا خیر؟ چون گروههای سلفی نمیتوانند با گروههای مختلف این چنین کار کنند.
- دکتر سجادی: بله. اخوانالمسلمین با همه گروهها در طول سالیان دراز کار کرده است.
- دکتر پاکتچی: من یک تشبیهای میکنم. در دبیرستان در درسهای شیمی، میگفتند که یکسری از مواد قطبی و یکسری غیرقطبی هستند. حلالهای قطبی مواد قطبی را در خودشان حل میکنند، مثل آب. حلالهای غیرقطبی نیز مواد غیرقطبی را حل میکنند. مثلاً روغن را میتوان با نفت شست. در اینجا یک چیزی وجود دارد به نام صابون. مولکول آن از یک طرف قابل حل شدن با مواد قطبی را دارد و از طرف دیگر با مواد غیرقطبی. و این میتواند آب و روغن را با هم پیوند بدهد و شما میتوانید روغن را با آب بشویید. این مثال خوبی است. در درون اخوانالمسلمین طیفهای مختلفی وجود دارد. آنها اگرچه در مبانی با یکدیگر مشترک هستند اما اختلافاتی نیز دارند ولی همین طیفها به اخوان این اجازه را میدهند که از طریق حاشیههای خود، با گروههای مختلف، ارتباط برقرار کند.
*این رفتار هوشمندانه است؟
- دکتر پاکتچی: در طول زمان این اتفاق افتاده و نهایتاً به نفع اخوان شده یعنی باعث شده از طریق طیف الف با مارکسیستها ارتباط برقرار کند و با حاشیه «ب» با افسران نظامی و دیگران.
*چه چیزی این وسط قرار دارد که تمام این طیفها را در کنار هم قرار میدهد بدون آن که اخوان با آن اختلافات از هم بپاشد؟
- دکتر پاکتچی: اخوانالمسلمین در بیان عقایدشان چند لایه عمل میکنند. آنها بر خلاف دیگران برخی از مبانی خود را رسماً اعلام کردهاند و برخی را شفاف نکرده و درون سازمانی گذاشتهاند. اینکه گروهی یا فرقهای بتواند، طیفهای مختلف را در کنار هم نگه دارد بدون آن که مشکلی پیش بیاید، لازمهاش این است که سران آنها، چند سطحی حرف بزنند. این رفتار چندلایه درواقع جواب سئوال قبلی شماست که چرا مردم مصر نمیدانستند چگونه رفتار میکند. اخوان همیشه بخشی از مبانی خود را برای عموم مردم بیان میکند و بخشی را نانوشته بین خود بیان میکنند.
- دکتر سجادی: اخوان از چندین سال پیش در کنار جلسات عمومی، جلسات سرّی نیز داشتند. در جلسات عمومی، مباحث کلی را بیان میکردند و در جلسات سرّی اهداف اصلح خود را بیان میکردند که برای مردم اصلاً معلوم و مشخص نبود. از این جهت مردم مصر، نزدیک به یک قرن است یا اخوانالمسلمین آشنا هستند ولی از سرّ درون آنها خبر ندارند.
*آقای دکتر طباطبایی آنچه که ما تاکنون فهمیدیم این است که مردم مصر میدانند که چه نمیخواهند اما گویا نمیدانند که چه میخواهند. مردم مصر دنبال چه هستند؟
- دکتر طباطبایی: این مشکل اغلب کشورهای عربی و نظام آنهاست. طبیعی هم هست. این کشورها از سویی تجربه استعمار را دارند و از سوی دیگر پای در گل سنت کشورهای کم توسعه. رسیدن به روشن بینی در سیاست در این کشورها – مانند همه کشورهای کم توسعه - روندی طولانی خواهد بود.
*فکر میکنید اعتراضات تداوم خواهد داشت؟
- دکتر طباطبایی: ببینید اطلاعات درباره خواست ها و مطالبات مردم ما خیلی هم دقیق نیستد. به نظر می رسد که ادامه داشته باشد. مسئله اصلی این است که در کشورهای کم توسعه شکاف های اساسی میان مردم ایجاد شده و دیگر هیج کشوری وجود ندارد که از نظر طبقاتی چنان یکدست باشد که بتوان حکومت وحدت کلمه و یکدست برای مدتی طولانی در آن برقرار کرد. این واقعیتی نیست که بتوان از پشت شیشه کبود ایدوئولوژی اخوان المسلین و سلفی ها دید.
*پس این اعتراضهای مکرر مردم مصر را نباید ساده یا حتی مخالف قانون موجود یا دموکراسی شمرد. نکته مثبت ماجرا گویا همین جاست.
- دکتر طباطبایی: بله. بله. در فرانسه از سال 1789 که انقلاب شد تا زمانی که یک نظام جمهوری پایدار برقرار شد، صدسال طول کشید. سلطنت در این مدت چندینبار تجدید شد. به هر حال رسیدن به یک نظام سیاسی پایدار و قانونمند روندی طولانی است بویژه در کشورهایی اندیشه سیاسی در آن ها تحولی در جهت فهم الزامات دوران جدید پیدا نکرده است.
*آقای دکتر سجادی، شما فکر نمیکنید که ممکن است در همین شرایط اُفت و خیزان، ارتش ناگهان روی دیگر خود را نشان دهد و مقابل جمهور مردم مصر بایستد؟ و مثلاً تبدیل به ارتشی شود که در پاکستان هست و آنگاه نظامیها همه کاره کشور شوند؟
- دکتر سجادی: امکان این وجود دارد. اگر چه ارتش مصر و پاکستان را نمیتوانیم با هم قیاس کنیم. پاکستان یک کشور مجعول و بی هویت است. تعبیر دکتر طباطبایی بسیار درست است. نباید انتظار داشت که طی 2 سال یا حتی 10 سال مصر به یک جمهوری دموکراتیک امروزی اروپایی تبدیل شود. این افت و خیزی است که طی سالهای طولانی، ممکن است مصر رابه یک جمهوری دموکراتیک تبدیل کند. اخوانالمسلمین با تعدد احزاب میجنگید. مخالف مدرنیته بود و هست است. اما در برخی از زمانها خودشان را سازگار کردند. دیدند نمیتوانند با مفاهیمی مانند خلافت و اجماع اُمت نظر مردم را جلب کنند و با چنین تعابیری با دولت مبارزه کنند. بنابراین در برخی برههها، تلاش کردند با دیگران کنار بیایند. اما امروز اخوانالمسلمین شکست خورده است. این شکستی است که به احتمال بسیار کم امکان بازگشت دارد. اما درباره ارتش، همان نگرانی که شما گفتید وجود دارد.
- دکتر طباطبایی: درباره ارتش مصر یک نکته هم شایان توجه است. امریکا سالیانه حدود دو میلیارد دلار به ارتش مصر کمک میکند. وضع اقتصادی مصر جوری است که ارتش نمی تواند از این دلارها صرف نظر کند بویژه در دو سال اخیر که مهم ترین منبع درآمد مصر نیز قطع شده است. منظورم حدود بیست میلیارد دلار حاصل از جهانگردی است. کل کمک های مالی امریکا به مصر چهار میلیارد دلار است و این رقم قابل توجهی است برای کشوری که با جمعیت بسیار سخت فقیر است. اگر ارتش این پول را نگیرد، نمیتواند سرپا بماند. شرط امریکا در پرداخت چنین پولی به ارتش امریکا این است که آنها وارد قدرت نشوند. پس فرق ارتش مصر با ارتش پاکستان در این است که در مصر – البته تا زمانی که بحران عمق بیشتری پیدا نکند – ارتش نمی تواند فعلا قدرت را به دست بگیرد. وانگهی، مصر یک ملت است. مثل ملت ایران. امّا پاکستان هنوز ملت نیست. از این رو امریکایی ها هم نگفتند که کودتاست چون دیگر نمی توانستند به کمک ها ادامه دهند.
در پاسخ شما باید گفت که مشکل این است که راه حلی حقوقی پیدا نشود و مصالحه ای برای تجدی انتخابات ممکن نشود. در این صورت آنارشی چیره خواهد شد. در وضع کنونی ارتش تنها می تواند بی آن که نقش مستقیمی بازی کند زمینه مصالحه و گذار به دولت قانونی را فراهم کند.
- دکتر سجادی: الان عربها به اعتراضات مردم مصر میگویند انقلاب؟
- دکتر طباطبایی: فعلا «تمرد» میگویند. درواقع چون دولت بر سر کار هست، نافرمانی مدنی میگویند. اعتراض قبلی که یکسال پیش رخ داد، انقلاب بود. میگویند دنبال انقلاب دیگری نیستند، میخواهند دولت را تغییر بدهند.
*در این میان البته سخنان بشاراسد نیز جالب توجه بود که گفت آنچه برای اخوانالمسلمین رخ داد، نشانگر پایان اسلام سیاسی است. اگرچه اوسکولار است اما چرا اینگونه سخن گفت؟
- دکتر طباطبایی: میخواست بگوید من بر حق هستم و دشمنان من که بخشی از آنها سلفیها هستند، عاقبتشان چنین است. درواقع برای خودش تبلیغ میکرد. البته با ذکر این که ایدئولوژی حزب بعث سکولار است و میانه خوبی با حکومت های دینی ندارد اگرچه اسد – پدر و پسر – مانعی نمی دید که هر کمکی را از هر جایی بیاید برای پیشبرد هدف های خود دریافت کند. کمک دهندگان باید این مایه از سیاست اطلاع داشته باشند که سیاست اسدها به هر حال توسعه طلبی و سیاست سوریه بزرگ بوده ات و هست. اگرچه به نظر می رسد حتی اکر بشار اسد بماند ابزارهای لازم برای این کار را از دست داده است.
- دکتر پاکتچی: در اینجا یک نکته مهمی درباره اسلام سیاسی و سلفیه وجود دارد. نسلهای قبلی اخوانالمسلمین به دنبال اسلام سیاسی بودند. آنها میخواستند تفکر سفلی را با حکومت ملی جمع کنند. عملاٌ روی کار آمدن اخوانالمسلمین در مصر نیز به همین منظور و معنا بود. آنها میخواستند با شعار اسلام سلفی، یک دولت ـ ملت را در اختیار بگیرند. این خوانش خاصی از اسلام سیاسی است. از دهههای اخیر نیز موج جدیدی از اسلام سیاسی را شاهد هستیم که القاعده نماینده آن است. اتفاقی که در افغانستان7. چچن رخ داد، یا در سوریه با نقش آفرینی سلفیه رخ میدهد همین است. درواقع ما با یک نوع اسلام سیاسی، انترناسیونال روبرو هستیم. آنها میگویند ما در اسلام ملیت نداریم. آنها در سطح جهان اصلاً دنبال ملیت نیستند. آنها میخواهند کل کره زمین را در اختیار خود داشته باشند. برای همین برایشان فرقی نمیکند که امروز در افغانستان باشند، فردا در سودان، بعد در چچن یا هر حال دیگری باشند. کسانی که دنبال این نوع از اسلام سیاسی هستند، هدفشان در اختیار گرفتن یا تأسیس کردن حکومت در یک کشور نیست. به همین دلیل نیز نظامهای سیاسی دنیا نمیتوانند آنها را درک کنند. به آنها تروریسم بینالمللی میگویند چون برایشان هیچ مفهومی ندارد. اگر این نوع اسلام سیاسی به دنبال گرفتن قدرت در یک کشور بود، برای جهانیان قابل فهم بود. ولی الان آن را نمیفهمند. پس سخن صاحبنظران که به میگویند شکست اخوانالمسلمین، شکست اسلام سیاسی است. که اسلام از نوع اخوانالمسلمین به این معنا که سلفیگری با ملت مدرن پیوند زده شود و مبنای دولت ـ ملت به مفهوم مدرن باشد، مدتهاست که شکست خورده است. منتها آن اسلام سیاسی که از مرزها فراتر رفته و پیوندی با مفهوم دولت ـ ملت ندارد، یک تفکر جدیدی است که راه خودش را دارد ادامه میدهد.