محمدعلی موحد: خوابش را هم نمی‌دیدم كه در نفت ماندگار شوم

راست گفته‌اند قدیمی‌ها كه نفس برخی نفرات حق است و صرف حضورشان نه غنیمت كه نعمتی خارج از حد شمارش. محمد علی موحد، استاد مسلم عرفان‌پژوهی و حقوقدان برجسته ایرانی در آستانه ٩١ سالگی به راستی یكی از این اوتاد است كه زمین خالی از حضورشان مباد. نه فقط گستره متنوع آثار موحد از حقوق و نفت گرفته تا عرفان و ادبیات كه پر كاری توام با دقت و كیفیت او به واقع رشك‌برانگیز و برانگیزاننده است. به تازگی جلد چهارم كتاب ارزشمند خواب آشفته نفت با چاپ نفیس و شكیل نشر كارنامه میراث محمد زهرایی، ناشر فقید ایرانی به چاپ رسیده است.

 

  محسن آزموده:  راست گفته‌اند قدیمی‌ها كه نفس برخی نفرات حق است و صرف حضورشان نه غنیمت كه نعمتی خارج از حد شمارش. محمد علی موحد، استاد مسلم عرفان‌پژوهی و حقوقدان برجسته ایرانی در آستانه ٩١ سالگی به راستی یكی از این اوتاد است كه زمین خالی از حضورشان مباد. نه فقط گستره متنوع آثار موحد از حقوق و نفت گرفته تا عرفان و ادبیات كه پر كاری توام با دقت و كیفیت او به واقع رشك‌برانگیز و برانگیزاننده است. به تازگی جلد چهارم كتاب ارزشمند خواب آشفته نفت با چاپ نفیس و شكیل نشر كارنامه میراث محمد زهرایی، ناشر فقید ایرانی به چاپ رسیده است. غیر از شكل و شمایل و صورت فیزیكی كتاب كه در جای خود قابل تحسین است، ماده و صورت محتوایی آن نیز سخت قابل توجه است. نثر شیوا، درست، زیبا و دقیق موحد در بیان یكی از حساس‌ترین مسائل تاریخ معاصر و بلكه مهم‌ترین آنها یعنی قصه نفت، در مجلد چهارم این اثر كه با شرح ماجرای نهضت ملی شدن نفت از میانه دهه ١٣٢٠ آغاز شد و به كودتا و سپس دولت زاهدی و قرارداد كنسرسیوم انجامید، خواننده را به سال‌های آغازین سده بیستم میلادی می‌برد، جا و زمانی كه به تدریج نخستین چاه‌های نفت چشم حریص مال اندوزان ماجراجوی غربی را جلب كرد و ایشان را به برقراری معاهده‌هایی چون قرارداد دارسی سوق داد. باقی ماجرا به انضمام پیشینه سرنوشت نفت در میان ایرانیان را البته باید در خود كتاب و به قلم سحار موحد خواند. اخیرا شهر كتاب مركزی مراسمی به مناسبت انتشار این كتاب با حضور مولف، مهندس مهدی فیروزان و علی میرزایی سردبیر و مدیرمسوول نشریه نگاه برگزار كرد. پیش از این نیز از این كتاب در دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به همت انجمن علمی تاریخ مراسمی برگزار شده بود، اما نكته قابل توجه نشست حاضر زاویه دید متفاوت و جدید نویسنده خواب آشفته نفت به این كتاب بود.

محمد علی موحد در این نشست به اقتفای فیروزان كه باب بحث را درباب توسعه گشود، اهمیت آن را از این حیث مورد توجه قرار داد و كتابش را قصه توسعه ایران و آسیب‌شناسی آن معرفی كرد. در ادامه گزارشی اجمالی از سخنان مهدی فیروزان و علی میرزایی از نظر می‌گذرد.همچنین به پیروی از آنچه در صدر سخن ذكر شد، روایتی نسبتا كامل از سخنان محمد علی موحد از نظر می‌گذرد.

 

 توسعه تعطیل‌ناپذیر است

مهدی فیروزان، مدیر عامل موسسه فرهنگی شهركتاب پس از ذكر مقدماتی درباره استاد محمد علی موحد به اهمیت كتاب خواب آشفته نفت اشاره كرد و سپس به تقدیر از مرحوم محمد زهرایی مدیر فقید نشر كارنامه پرداخت و گفت: صبح روز فوت مرحوم زهرایی، آخرین بررسی‌شان را روی كتاب خواب آشفته نفت كردند و این آخرین كتاب ایشان بود. دقت پایان‌ناپذیر آقای زهرایی برای اصحاب انتشارات، ویراستاران،

كتاب آرایان و كتاب‌سازان سرمشق و درس بود كه در تاریخ نشر كتاب باقی ماند. او در دوران جنگ كه كاغذ خوب وارد ایران نمی‌شد، آقای زهرایی دست به ابتكار زد و روكشی برای جلد كتاب درست كرد كه در ایران رواج یافت.

وی در ادامه به بحث از خود كتاب پرداخت و توسعه را یكی از دغدغه‌های اصلی دور جدید گسترش شهر كتاب خواند و گفت: توسعه به عنوان تنها پدیده انسانی كه حاصل یك فرآیند همگانی و تعطیل‌ناپذیر است، امری نیابت‌پذیر نیست. گاهی كه به چین و شكن صورت استاد موحد نگاه می‌كنم، می‌بینم كه یك مصداق عیان توسعه، استاد موحد است. اصل اساسی توسعه یادگیری است و ایشان تا هم‌اكنون مشغول نوشتن و تحقیق است.

فیروزان در چارچوب مباحث مربوط به توسعه یكی از منابع جدی برای مطالعه را كتاب خواب آشفته نفت خواند و گفت: نخستین قراردادی كه در قرن بیستم در تاریخ جهان بسته می‌شود و ارزش جهانی دارد، قرارداد دارسی است. این قرارداد به مثابه تغییر در سیاست، اجتماع و فرهنگ جهان است. همه تحولات قرن بیستم را می‌توان در چاه‌های نفت بررسی كرد. منازعات قرن بیستم و دولت‌های هم‌پیمان با هم و حتی تغییراتی در عرصه سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای ریشه در نفت دارد. فاصله بین جنگ جهانی

 اول و دوم كه انسان غربی متوجه ارزش نفت برای استحكام خودش شد، عرصه ظهور حوادث عجیبی است كه در این كتاب برخی از آنها را می‌بینیم. بنابراین كتاب مخاطبی فراتر از ایران دارد و پاسخ بسیاری از پرسش‌های تاریخی ما در این كتاب نهفته است. البته قرارداد دارسی نخستین قرارداد ما نبود و پیش از آن نیز قراردادهای دیگری نیز بسته شد. مثل قرارداد رویتر و قرارداد منجر به بانك شاهنشاهی و... همچنین نفت در ایران پدیده جدیدی نبود و چندین هزار سال سابقه داشت و در زبان‌شناسی و شعر ما حضور داشته است اما با تغییر منبع انرژی از سایر منابع مثل زغال سنگ و... به نفت همه‌چیز دگرگون شد.

وی نفت را عامل اصلی تغییر و تحولات ایران در یكصد سال اخیر خواند و گفت: هر ایرانی به واسطه داشتن نعمت نفت، ناگزیر باید از تاریخ نفت مطلع باشد. نفت برای ما همیشه خواب آشفته آورد و همه كسانی كه از این نفت استفاده كرده‌اند، آنها نیز دچار خواب آشفته بودند. این خواب آشفته هم برای حاكم بود و هم برای محكوم. هم برای دارندگان طلای سیاه بود و هم برای آنها كه آن را می‌خواستند. جنگ‌های بسیاری بر سر آن شكل گرفت و به خاطر آن كودتا شد. به تدریج كه چشم ما باز می‌شد، چشم آنهایی كه از نفت بهره‌برداری می‌كردند نیز باز می‌شد. بنابراین یكی از مسائل اساسی توسعه نفت است كه به تدریج بر آگاهی و تجربه ما و رقبای ما افزود. بنابراین عقل ایرانی در این ١٠٠ سال همسو با نفت تحول یافته است و این دو را نمی‌شود از هم جدا كرد. تحولات صنعتی ایران نیز همسو با نفت رخ داده است. پنج سال قبل از اینكه اتومبیل وارد ایران شود، نفت ایران فروخته می‌شود، هواپیما پس از این قرارداد وارد ایران می‌شود. بنابراین نفت یكی از عناصر اصلی توسعه ایران و جهان است.

 

 موحد در نزدیك كردن زبان گفتار به زبان نوشتار موفق‌ترین است

علی میرزایی، سردبیر و مدیر مسوول ماهنامه نگاه نو كه به اصرار خودش در این جلسه سخنرانی می‌كرد، در ابتدا تاكید كرد كه این نخستین‌باری است كه برای حرف زدن درباره یك كتاب اصرار داشتم و آن هم به دلیل نكته‌ای بود كه برای نخستین بار با آن برخورد كردم. وی گفت: من از زمانی كه دانشجوی حقوق دانشكده حقوق دانشگاه تهران بودم تاكنون تمام آثار دكتر موحد را با خوشحالی و علاقه خوانده‌ام. آقای دكتر موحد یك پژوهشگر استثنایی است كه بدون هیچ تعارفی تاریخ ایران به خودش دیده است. در عرصه پژوهش فرهنگ و ادبیات و تاریخ و حقوق دكتر موحد یك استثناست كه در حوزه تاریخ حرف اول و آخر را می‌زند، در حوزه تحولات صنعت نفت نیز همین طور، همچنین در حوزه حفظ حقوق ملت ایران یعنی خلیج فارس نیز این طور است. در مورد حوزه‌های ترجمه و ادبیات و عرفان‌پژوهی نیز چنین است. ما فرد دیگری را نداریم كه به این ترتیب در مواردی كثیر و در همه آنها در اوج به تحقیق پرداخته باشد.

میرزایی همچنین مجلد چهارم خواب آشفته را نخستین كتاب چاپ اول بعد از فوت مرحوم زهرایی توسط نشر كارنامه خواند و گفت: این كتاب سنگ بنایی در دوره نشر كارنامه محسوب می‌شود و البته نشان داد كه زحمات مرحوم زهرایی نتیجه داده است.

میرزایی سپس به شگفت‌زدگی خود در مواجهه با كتاب شد و گفت: من البته دو فصل آن را پیش از چاپ خوانده بودم و وقتی چاپ شد فكر كردم صد و چند صفحه از آن را خوانده‌ام. اما وقتی شروع به مطالعه كردم، در صفحات حدود ٤٠ با چشمه دیگری از محاسن دكتر موحد آشنا شدم. آن نكته این است كه زبان تاریخ‌نگاری، زبان صنعت نفت و زبان علم حقوق را به زبان مردم این مملكت نزدیك كرده‌اند. یكی از علت‌هایی كه مردم از كتاب خواندن فراری می‌شوند، بد نوشتن كتاب‌هاست. عمده توجه ما به مباحث صوری در ویراستاری است. البته ویراستاری بسیار مهم است و مرحوم زهرایی كسی بود كه متوجه این نكته بود. او تعبیر بدیعی داشت و می‌گفت من صد هزار تومان به تو می‌دهم تا كسی به هركدام از كتاب‌های ما در نشریه‌تان شلاق بزند. خیلی‌ها به كل با این مفهوم بیگانه‌اند و اگر یك نقد كوچك به كتاب‌شان بكنی، سخت برخورد می‌كنند.

وی گفت: اما زبان دكتر موحد در این كتاب مرا شگفت زده كرد. مثلا اكثر قریب به اتفاق جمله‌ها خبری و كوتاه است. جالب است كه این موضوع را وقتی با مثلا نقل قول‌هایی كه از فردی چون تقی‌زاده در كتاب آمده مقایسه می‌كنید، حیرت‌زده می‌شوید. یك نقل قول تقی‌زاده گاه تا یك پاراگراف طولانی ادامه دارد. درحالی جملات دكتر موحد كوتاه و شفاف است.

میرزایی دیگر ویژگی زبان موحد در این كتاب را نزدیك شدن زبان نوشتار به زبان گفتار خواند و گفت: بسیاری از كسانی كه فكر ایجاد تحول در زبان فارسی بودند، به این نكته اشاره كردند. خاطرم نیست كه دهخدا به این موضوع اشاره كرده یا ملك‌الشعرای بهار كه ما باید زبان نوشتار فارسی را به زبان گفتار فارسی نزدیك كنیم. برخی این موضوع را اشتباه درك كرده‌اند و فكر می‌كنند كه زبان گفتار، زبان چاله میدان است در حالی كه چنین نیست. برای این زبان مردمی شود، لازم نیست كه مثلا «برای» به «واسه» بدل شود. دكتر موحد در نزدیك كردن زبان گفتار به نوشتار تخلف نكرده است. یعنی كتاب جدی تاریخی تراز اول چنان نوشته شده كه مخاطب عادی نیز آن را می‌فهمد. این نكته را تعبیرها و تیترهایی كه موحد به كار می‌برد، نشان می‌دهد، به طوری كه هر ایرانی در هر كجای مملكت این كتاب را بخواند، با تعابیر و جمله‌پردازی‌های او ارتباط برقرار می‌كند.

میرزایی در ادامه گفت: اینگونه نوشتن راحت نیست، برخی فكر می‌كنند كه به سادگی می‌توان آن را تقلید كرد. در حالی كه چنین نیست. هایزنبرگ فیزیكدان برجسته می‌گوید دانشمندی كه نتواند كشف علمی خودش را برای آبدارچی خودش توضیح دهد، دانشمند نیست. یعنی باید فرد آن قدر جلو رود و آن قدر ادبیات فارسی را بشناسد و آن قدر با مردم حشر و نشر داشته باشد و آن قدر زیر و بالای مملكت را دیده باشد كه بتواند به جای «تیمورتاش عزل شد» بنویسد «پر و بال تیمورتاش قیچی شد». نثر موحد در این كتاب بی‌همتاست. من تا پیش از این از نثر ابراهیم گلستان خیلی خوشم می‌آمد كه با آقای دكتر موحد دوست نزدیك است، اما اگر امروز به من بگویند یك نثر نمونه انتخاب كنید و بگویید كه نمونه واقعی نثر امروز فارسی چیست كه با مردم فاصله ندارد اما مبتذل نیست، خواب آشفته نفت دكتر موحد را معرفی می‌كنم. تعبیرهایی چون دست و پا زدن بی‌حاصل، نعل‌های واژگونه، غریبگی‌های سید، در هوس قماری دیگر، در باغ سبز و... درخشان است.

سردبیر نگاه نو سپس به دیباچه كتاب اشاره كرد و گفت: از روزی كه علم اقتصاد در این مملكت آمده تا به امروز كه صحبت می‌كنیم، بسیاری از كسانی كه در حوزه اقتصاد مثل مرحوم دكتر حسین عظیمی، بایزید مردوخی، دكتر توفیق و... باید این دیباچه را بخوانند تا یاد بگیرند كه اقتصاد سیاسی نفت را چگونه باید نوشت. دیباچه این كتاب ممتاز است.

وی سپس خاطره‌ای از همسر مرحوم علی اكبر داور در سال‌های اخیر اشاره كرد و در پایان گفت: ما برای اینكه بدانیم امروز چه خبر است و فردا چه خبر خواهد شد، چاره‌ای نداریم كه آثار حتی دسته دوم تاریخ این مملكت را بخوانیم و بخوانیم و بخوانیم. گرفتاری ما این است كه نمی‌دانیم كه در این مملكت چه رخ داده است. اگر بدانیم كه چه رخ داده است، شاید بتوانیم كاری انجام دهیم. كمكی دكتر موحد به من و ما و شما كرده است این است كه با صداقت، شفافیت و امانتداری در نقل اسناد به ما می‌گوید كه در این ١٠٠ سال در این مملكت چه گذشته است و این مجموعه تاكنون چهار جلدی خواب آشفته نفت، مجموعه‌ای بی‌همتاست.

 

 خواب آشفته نفت قصه توسعه ایران است

نخست اظهار سپاس دارم از شهر كتاب كه این جلسه را برگزار كردند و خانم‌ها و آقایانی كه دراین جلسه حضور داشتند. من نمی‌دانستم كه در اینجا چه صحبتی خواهد شد. شخصا علاقه‌مند بودم كه این جلسه به بعد از عید موكول شود اما چند روز پیش آقای ماكان زهرایی تماس گرفتند و گفتند همین سه‌شنبه این جلسه برگزار می‌شود. پرسیدم چه كسی صحبت می‌كند، گفتند این كتابی است كه اهل فن باید درباره‌اش صحبت كنند و كسانی مثل آقای فیروزان در این باره صحبت می‌كنند. من نمی‌دانستم كه آقای فیروزان به شرحی كه عرض می‌كنم، مرا غافلگیر خواهند كرد، حتی نمی‌دانستم كه آقای میرزایی صحبت خواهند كرد. ترك‌ها مثلی دارند و می‌گویند كه آقازاده خوشگل بود، آبله هم درآورد. بنده با وجود این سن بالا بیمار هم هستم و از گفتارم ملال می‌بارد اما كاری نمی‌شود كرد و علاجی بر آن متصور نیست.

مطالبی كه فرمودند، حاوی نكات مشتركی بود. نخست راجع به مرحوم زهرایی كه بنده با هر دو بزرگوار همصدا هستم و به فرزندان مرحوم زهرایی هم می‌گویم كه جای او آنقدر كه برای من خالی است، شاید برای شما نباشد. من در آخر عمر تنها دلبستگی‌ام به قلم و نوشتن است و همیشه گفته‌ام كه این اواخر حتی یك روز هم نبود كه مرحوم زهرایی دست‌كم یك بار به من زنگ نزند و هر دو روز یك بار به دیدار من نیاید. البته بهتر است كه در این باره كمتر صحبت كنم زیرا همسر و فرزندان ایشان اینجا حضور دارند و این حرف‌ها مایه ملال خاطر می‌شود. بخشی از حرف‌ها نیز راجع به بنده بود كه اظهار لطف فرمودند.

اینكه آقای میرزایی راجع به سبك نگارش من گفتند را نمی‌دانم. زبان مادری من فارسی نبوده است و من زبان فارسی را بعدا آموختم. آدم وقتی زبانی را بیاموزد، با قواعدی یاد می‌گیرد و چون صاحب آن زبان نیست، خود را ملتزم به رعایت آن قواعد می‌داند. كسی كه صاحب زبان است، به خودش حق تصرف می‌دهد و بی‌باك راجع به زبان عمل كند. من این طور نبوده و نیستم. همچنین من اشتغال خاطری با مولانا داشتم. از یكی از دكترهای ترك شنیدم كه از مرحوم فروزان فر نقل می‌كرد كه فروزان‌فر گفته من فارسی را از مولانا دوباره آموختم. اگر او دوباره آموخته باشد، وضعیت من روشن است!

اما چرا مهندس فیروزان من را غافلگیر كرد؟‌ چندی پیش در شهر كتاب بخارست بودیم و آنجا شاهد كار تازه‌ای از شهر كتاب بودیم كه همان جایزه توسعه بود و به كسی كه كتابی در مقوله توسعه نوشته بود، جایزه دادند. همچنین بحثی هم درباره توسعه شد. بر دل من گذشت كه‌ای داد بر من، این كتاب من هم به مساله توسعه توجه می‌كند. در منزل همین طور فكر می‌كردم و نیمه شب بیدار شدم و حتی كسی را كه می‌خواستم با او تماس بگیرم، در نظر داشتم و تصمیم گرفتم كه به فرهنگستان بروم از او بخواهم تا این كتاب را از زاویه توسعه و مسائل مربوط به آن برانداز كند و چیزهایی بنویسد. البته نشد و بیمار شدم و به فرهنگستان نیز نرفتم.

بنابراین خوشحالم كه مساله توسعه مورد توجه قرار گرفته است. البته ما مسائل تئوریكی چون بحث درباره سرمایه، ارزش افزوده، زیربنا، روبنا، نقش دولت، نقش قانون، نظم خودجوش بازار و... داریم كه مباحث خوب و قابل توجهی است، اما یك بحث‌هایی هم درباره یك مورد مطالعاتی (case study) است و بحث ما درباره ایران در این برهه از زمان است و عوامل مختلفی را كه در این زمینه تاثیر داشته‌اند در نظر می‌آورد.

كتاب بنده قصه توسعه ایران است. مساله توسعه برای ایران از اواسط عصر ناصرالدین‌شاه شروع شده است. اصطلاح جلب سرمایه خارجی مربوط به آن زمان است. توسعه پول لازم دارد، گفتند پول از كجا بیاید؟ با جلب سرمایه خارجی. اینچنین شد كه باب امتیازات باز شد و به این دلیل به دوران ناصرالدین شاه عصر امتیازات گفتند. این امتیازات هیچ كدام سر نگرفت. در فضایل امتیازات خیلی بحث شد و گفتند فردا كه این قرارنامه‌ها (آن موقع به قرارداد می‌گفتند) امضا شود، ایران بهشت برین خواهد شد ولی ناصرالدین شاه رفت و مظفرالدین شاه آمد و قرارداد دارسی نخستین قرارداد جلب سرمایه خارجی در ایران است كه پا گرفته و این صنعت عظیم كاملا مدرن را به ایران آورد.

تز این كتاب آن است از روزی كه این قرارداد بسته شده الی یومنا هذا و تا روزی كه یك آلترناتیو برای نفت پیدا شود، ما با نفت سر و كار خواهیم داشت. جایگزین برای نفت نه به این معنا كه در آزمایشگاه‌ها باشد بلكه در شرایط مساوی جایگزینی به همان قیمت، سهولت و فراوانی كه نفت هست، پیدا شود و در اختیار جهان صنعتی قرار بگیرد. تا آن روز جهان صنعتی امنیت خودش را وابسته به نفت می‌بیند. نفت شامل دو چیز مهم است: نخست ذخایر فیزیكی آن كه قسمت عمده‌اش در منطقه حوزه خلیج فارس واقع شده و دوم شامل امنیت خطوط مواصلاتی آن است كه بتواند این نفت را به دست مصرف‌كننده در جهان صنعتی برسد. جهان صنعتی زندگی خودش را به دست نفت معلق می‌بیند. این انرژی را اگر بگیریم، می‌بینیم كه جهان صنعتی فرو می‌ریزد (collapse) . یك آن فكر كنید كه نفت نباشد، چه اتفاقی می‌افتد؟ آسانسورها، هواپیماها، تمام چیزهایی كه با انرژی می‌جنبد، از كار می‌افتد.

در قدیم منابع حركت زیاد بود، ‌حتی زور بازوی انسان یك منبع حركت بود. در قدیم برای حمل و نقل از حیوانات بهره گرفته می‌شد. به تدریج این منابع انرژی تغییر كرد تا اینكه به عصر نفت رسیدیم. روزی كه قرارداد نفت را در ایران بستند، ‌كسی نمی‌دانست كه چیست. نه كسی كه قرارداد را جلوی ما گذاشت تا امضا كنیم، می‌دانست كه چه چیزی است و نه ما كه امضا می‌كردیم می‌دانستیم چیست. آنها كه امضا می‌كردند، حواس‌شان به لفت و لیس و پولی كه باید بگیرند، بود. برخی هم فكر می‌كردند كه اگر جلب سرمایه‌های خارجی هم بشود، خوب است، چون خارجی اینجا خرج می‌كند و اینجا بهشت برین می‌شود یعنی برخی چنین نگاه بلندمدتی هم داشتند. آن خارجی هم كه آمده بود به اینجا، دنبال طلای سیاه بود. همان‌طور كه برای معدن طلا و الماس در آفریقا سرمایه‌گذاری می‌كردند، برای پول نفت به ایران آمده بودند یعنی نفت برای‌شان تنها ارزش اقتصادی و مالی داشت و اینها گرسنگان پول بودند. در امریكای جنوبی، در آفریقا و كلا سراسر دنیا دنبال پول بودند.

اما بعد نفت تبدیل به امنیت و موجودیت شد. الان نفس كه می‌كشیم، از نفت است. دیگر نفت فقط مساله پول نیست. به همین خاطر است كه با وجود آنچه مشهور است، راجع به قیمت نفت حساسیت زیادی در آن سوی دنیا نیست. البته حساسیت هست و قیمت نفت جزو مقومات صنایع است. اما فورا می‌شود قیمت آن را جمع و جور كنند. مهم امنیت نفت است. مساله

national security  و national interest فقط به آقای بوش جمهوریخواه خشن متجاسر ربط ندارد، حتی آقای كارتر كه دموكرات است، نسبت به آن حساسیت دارد. این اصلا كارتر و نه بوش و ریگان است كه وقتی كه روس‌ها به افغانستان حمله كردند، دكترین كارتر را به صورت اعلامیه بیان كرد و گفت كه مساله خلیج فارس برای ما بسیار مهم و مساله امنیت ملی است. مگر خلیج فارس برای امریكایی‌ها چیست؟ آیا امریكایی‌ها عاشق چشم و گوش عرب‌های دوبی و ابوظبی آنهاست؟ خیر. مساله نفت كه فقط مساله پول بود، به مساله امنیت ملی بدل شد. تا وقتی كه بریتانیا بود، پایگاه‌ها داشت، ‌وقتی كه رفت جای خود را به امریكایی‌ها داد و امریكایی‌ها نقشه و نظرشان این بود كه خودشان در منطقه نباشند بلكه كسی باشد كه منافع آنها را حفظ بكند. به همین خاطر تا مدتی ما سر و كله فرنگی‌ها را در این منطقه نمی‌دیدیم، ‌تا اینكه آن ژاندارم از بین رفت و متلاشی شد. وقتی ژاندارم از بین رفت، دنبال بهانه بودند كه خودشان بیایند و قضیه جنگ تحمیلی و مساله اسكورت كشتی‌های نفتكش را بهانه كردند و به همین خاطر به درخواست دولت كویت آمدند یعنی كویت خواست كه كشتی‌های نفتی را كه می‌برید، اسكورت بكنید و آمدند و ماندگار شدند و هنوز هستند.

این كتاب داستان توسعه ایران است. از روزی كه برای حقوق كارمندانش پول نداشت بدهد و حقوق نظامیان قزاق را روس‌ها می‌دادند. حقوق پلیس جنوب را هم انگلیس‌ها می‌دادند. بعد كه انقلاب اكتبر روسیه رخ داد و روسیه متلاشی شد و به جای آن دولت شوروی آمد، پول قزاق‌ها را انگلیسی‌ها برعهده گرفتند. در همان حیص و بیص بود كه قضیه كودتای ١٢٩٩ رخ داد. در سال ١٩١٩ قرارداد وثوق الدوله مطرح شد. در مجلس عوام انگلستان، نخست وزیر انگلستان مطرح می‌كند كه قرارداد ١٩١٩ برای ما به دلیل دارایی‌هایی كه در ایران داریم، مهم است. اگر قرارداد ١٩١٩ رخ می‌داد، دیگر احتیاجی به كودتای ١٢٩٩ نبود و كودتایی هم رخ نمی‌داد و رضاشاه هم نمی‌آمد. اما آن قرارداد به دلایلی كه در كتاب هست، سر نگرفت. در كتاب می‌خوانید كه نخستین پولی كه ما از نفت گرفتیم مربوط به ١٩١٩ است. این پول را آرمیتاژ اسمیت مستشار انگلیسی كه از طرف ما مذاكره می‌كرد، گرفت. آن پولی است كه به كار كودتا خورد. به هر حال هر كاری هزینه دارد. می‌بینید كه این ماجرا همین طور ادامه پیدا می‌كند.

حتی در آخر دوره رضاشاه می‌گوید در ایران كسی می‌تواند راس كار قرار بگیرد كه پول نفت در دست او باشد. این قضیه به اشكال مختلف ادامه پیدا می‌كند. البته حالا ساختار صنعت نفت عوض شده است. حالا دیگر آن شركت‌های عضو كارتل بین‌المللی نفت هیچ كاره شده‌اند. البته هیچ كاره كه خیر بلكه هستند ولی دیگر آن هفت خواهران نیستند. حالا وضع دیگری است. به هر حال ایرانی و مخصوصا طبقه دانشجوی ایرانی باید این مساله را به درستی درك بكند. امروز خیلی‌ها از اقتصاد بدون نفت حرف می‌زنند، اینها حرف است. حرفش را می‌شود زد، شما فكرش را بكنید!‌البته باید وابستگی به نفت را كمتر كرد. اما اقتصاد بدون نفت الان برای ما غیرممكن است. حتی در دوره مصدق هم ممكن نبود و هیچ كس این حرف را جدی نمی‌گرفت و خود مصدق هم جدی نمی‌گرفت. حتی تا آخرین لحظه می‌كوشید كه به توافقی برسد. با این همه تز بنده این است كه درست كه ما به نفت وابسته هستیم، اما باید وابستگی‌مان را كم كنیم.

اینكه امروز در برخی نشریات ما درباره توسعه فكر می‌كنند، بسیار خوشحال‌كننده است. معلوم می‌شود كه مساله توسعه جلب‌توجه كرده است. آنجا دیدم كه آقای رضا نیازمند كتابی درباره توسعه نوشته است و من آن را تورق كردم. اینكه مباحث رخ بگیرد، خیلی مهم است. كتاب مصاحبه‌های آقای حسین دهباشی با عالیخانی بسیار مهم است. توجه به این مساله مهم است. اما مساله در تكنوكراسی خلاصه نمی‌شود. اصل مطلب نفت است و اینكه از كجا این چرخ‌ها می‌چرخد. موتور محرك این چرخ‌ها و تكنوكراسی نفت است. كتاب ما اولا قصه توسعه است و ثانیا مهم‌تر از آن آسیب‌شناسی توسعه ایران است. منظور این شعارها، هیجان‌ها، بلندپروازی‌ها، ‌با دهان پرباد حرف زدن‌ها، ‌سینه جلودادن‌ها و... است.

من پیش از این برای خودم طلبه‌ای بودم و هر چیزی را می‌توانستم برای خودم پیش‌بینی كنم الا اینكه سرنوشتم در نفت باشد و كارمند نفت شوم. من ١٠ سال پیش از آنكه به آبادان بروم، در بازار بودم. تجارت داشتم و كاری به این كارها نداشتم. حتی به كمیساری و كلانتری هم نرفته بودم و اصلا دستگاه كلانتری را نمی‌شناختم اما سرنوشت این بود. چه كسم من، ‌چه كسم من كه چنین وسوسه‌مندم/ گه از این سوی كشندم، گه از آن سوی برندم. اشتغالات روحی من هم همین است، مولانا می‌خوانم، ‌تاریخ می‌خوانم و... من به نفت رفتم، در حالی كه خوابش را هم نمی‌دیدم و در نفت ماندگار شدم اما آن روزها نهضت ملی نفت بود و همه دست می‌زدند. من هم دست می‌زدم، شعر می‌گفتم، نامه می‌نوشتم، ولی واقعا نمی‌دانستم چه خبر است. قرارداد كنسرسیوم بسته شده بود، اما كودتا برای چه رخ داده بود؟ مگر كسی بدهكار بود. علت كودتا قرار داد نفت بود كودتا شد كه قرارداد نفت بسته شود. قرارداد نفت را در جلد سوم خواب آشفته نفت به تفصیل آورده‌ام و پشت پرده‌اش را آنجا مطرح كرده‌ام. یك كلام حرف حق آقای وزیر دارایی امینی كه قرارداد را امضا كرد، ‌گفته است. او در مجلس گفت كه آقا بی‌خود خودتان را رنج ندهید، این انگلیسی‌اش هم قابل فهم نیست، كسی نمی‌فهمد. بله ما هم نمی‌فهمیدیم. واقعا نمی‌فهمیدیم. این جریان اوپك بود كه چشم ما را باز كرد. بنده جزو نخستین دسته از ایرانی‌هایی بودم كه در اوپك رفتم. ما چشم‌مان به عالمی دیگر و مسائلی دیگر باز شد و وقتی برگشتم برای خودم حق دیدم كه این مسائل را به دانشگاه بدهم. من درس حقوق نفت را به دانشگاه بردم. فكر می‌كنم كه این اتفاق در سال ١٣٤٨ یا ١٣٤٩ بود زیرا جزوه‌های من در اوایل ١٣٥٠ چاپ شد. كوشیدم این مسائل را به دانشگاه ببرم. بدبختانه بعد از انقلاب از نخستین كارها حذف این درس بود. خوشبختانه اخیرا دوباره اعاده شده است. به هر حال در آن كتاب ٥٠ سال نفت را نوشتم. آنجا این شعر سعدی را آوردم كه چو پنجاه سالت برون شد ز دست/ غنیمت شمر پنج روزی كه هست و گفتم كه درست است كه قدیمی‌ها گفته‌اند نفت تیره‌روزی می‌آورد اما باید بكوشیم این خواب را رویای صالحه بكنیم. مطلب را همین جا به پایان می‌آورم، گویی دیگران را به ستوه آوردم. امیدوارم از این زاویه به كتاب نگریسته شود كه این كتاب قصه توسعه ایران و آسیب‌شناسی آن است. بیش از این مزاحم‌تان نمی‌شوم.

 

 كلمات قصار نمی‌گویم

محمد علی موحد در بخش پرسش و پاسخ‌ها نخست در پاسخ به سوال یكی از حاضران كه پرسید در هوای حق و عدالت بودن در حوزه نفت به چه شكل است؟ پاسخ داد: والله من از این گروه‌های هندی نیستم كه جمله قصار بگویم. شما نسل جوان عزیز كرده‌های خداوند هستیم. ما تحت شرایط بسیار سختی درس خواندیم و دست و پا زدیم. شما نمی‌توانید آن شرایط را تصور كنید. امروز برای شما همه‌چیز مهیاست و تمام كتاب‌ها و اینترنت را در اختیار دارید. از من چرا می‌پرسید؟ از خودتان بپرسید. من نمی‌توانم به شما كلمات قصار بگویم و از این چیزها خوشم نمی‌آید.

ایشان در پاسخ به سوال فرد دیگری كه درباره پیش‌بینی شرایط نفت كه به واسطه تحریم‌ها ساخته شده است، ‌گفت: اولا من بر عالم نفت تسلط ندارم و از وضع امروز نفت هم بی‌خبرم. تا بودم در نفت كوشیدم كه چشمم باز باشد و بفهمم. این طور نیست كه بر نفت مسلط باشم و الان هم نمی‌دانم كه در نفت چه می‌گذرد. مساله نفت، مساله‌ای است كه باید در آن زندگی كرد، وگرنه نمی‌شود اظهارنظر كرد. ما وقتی قرارداد نفت با كنسرسیوم بسته شد، گفته شد كه ظرفیت نفت ما روزانه ٨٥٠٠ بشكه باشد، اما در سال ١٩٧٩ كه انقلاب شد، با وجود آنكه بخشی از سال را به علت اعتصاب سرتاسری نفت تولید و صادرات به كلی متوقف بود، مع‌ذلك حد متوسط نفت ما روزانه ٥ میلیون و ٧٠٠ هزار بشكه نفت بود. البته ذخایر نفت ما به تدریج كم می‌شود و باید بكوشیم به منابع جایگزین دسترسی پیدا كنیم. نفت امری تمام‌شدنی است و مثل كشاورزی نیست كه زمین خودش را تجدید كند. نفت مثل خون در رگ‌های زمین است كه وقتی استفاده می‌شود، از خون خالی می‌شود. من در این كتاب نوشته‌ام كه زندگی ما و جهان صنعتی به نفت بسته است و این نقطه اشتراكی بین ما و جهان صنعتی امروز است و اگر از اول هر دو طرف متوجه این اشتراك منافع بودند و اگر عادلانه از وضع متعادلی دو طرف برخوردار بودند، می‌شد نفت وسیله ثبات و خوشبختی برای دنیا شود و خشونت‌های وحشت‌انگیز امروز كه در دوران مغول هم رخ نداد، اتفاق نمی‌افتاد. اما بدبختانه تعادل بین دو طرف بر قرار نبود و یك طرف به طرف دیگر تحمیل كرده است. هنوز هم این طور است و هنوز هم با همین زبان با ما حرف می‌زنند. جوان‌هایی مثل شما بسیار هستند كه متوجه موضوع هستند. امروز بحث توسعه در مطبوعات مطرح می‌شود و این خوشبختانه بسیار ارزشمند است.

روزنامه اعتماد